شعر گهواره اشک (با موضوع شهادت حضرت علی اصغر (ع))
۰۵ مهر ۱۳۹۶ 0 اهل بیت علیهم السلامگهواره ای از اشک می ماند برای من
او می رود باور ندارم، نه! خدای من!
او کوچک است و جنگ کردن را نمی داند
باید بماند تا ببارد، پا به پای من
دستان پرچین و چروکم ار بگیرد، آه!
تا تکیه گاهم باشد و فردا عصای من
با یک بغل پروانه من می آمدم، حالا
گهواره ای خالی ست سهم کربلای من
من فرق آب و آتش و تب را نمی فهمم
بشکن خودت را آسمان! در های های من
باران بزن امشب که من امشب عزادارم
یک لحظه همدم باش با حال و هوای من
هق هق امان قصه من را نخواهد داد
صدها ترک برداشته، امشب صدای من
من قصه را می گویم اما آنکه مادر نیست
کمتر می آشوبد ز شرح ماجرای من
یک شاپرک از دامنم آهسته پر می زند
پشت سرش مانده ست، رد اشک های من
ای کاش من پر می گرفتم، بالهایم کو؟>
دیگر کسی باقی نمانده در سرای من
بر روی قنداق سپدش، بال می بستم
تا پر زند آهسته همراه دعای من
او ، آّ می خواهد ولی آنها نمی فهمند
گل بر گلویش کاشتند ای وای من! وای من
او می گذشت و بالهایش را تکان می داد
من ماندم و گهواره ای از اشک های من.......
شاعر: ندا هدایتی فرد
منبع: صحرا به دوش می کشد (مجموعه شعر برگزیزده شعر زنان عاشورایی) تهران: 1386، ص250-251