وَ قَالَ (علیه السلام) [عِنْدَ وقُوُفِهِ] عَلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) سَاعَةَ دَفْنِهِ: إِنَّ الصَّبْرَ لَجَمِيلٌ إِلَّا عَنْكَ، وَ إِنَّ الْجَزَعَ لَقَبِيحٌ إِلَّا عَلَيْكَ؛ وَ إِنَّ الْمُصَابَ بِكَ لَجَلِيلٌ، وَ إِنَّهُ قَبْلَكَ وَ بَعْدَكَ لَجَلَلٌ.
الْجَلَل: حقير و كوچك، گاهى نيز به معناى عظيم و بزرگ مى آيد كه در اينجا مراد نيست.
هنگام به خاك سپردن رسول الله (صلى الله عليه و آله) بر سر قبر آن حضرت، چنين فرمود:صبر نيكوست، مگر بر مرگ تو و بيتابى زشت است، مگر در فراق تو. اندوهى كه از مرگ تو رسد بزرگ است و هر اندوه ديگر، چه پيش از آن و چه پس از آن، خرد است و بى مقدار.
كنار قبر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به وقت دفن آن حضرت گفت:شكيبايى زيباست مگر بر مرگ تو، و بى تابى زشت است مگر در مصيبت تو. هر آينه مصيبتى كه از مرگ تو به ما رسيد بزرگ، و مصائب پيش از تو و بعد از تو كوچك است.
عزاى پيامبر عليه السّلام و بى تابى ها (اعتقادى):و درود خدا بر او، فرمود: (به هنگام دفن رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) همانا شكيبايى نيكوست جز در غم از دست دادنت، و بى تابى ناپسند است جز در اندوه مرگ تو، مصيبت تو بزرگ، و مصيبت هاى پيش از تو و پس از تو ناچيزند.
[و بر مزار رسول خدا (ص)، هنگام به خاك سپردن او گفت:]شكيبايى نيكوست جز در از دست دادنت، و بى تابى ناپسند است مگر بر مردنت. مصيبت تو سترگ است و مصيبتهاى پيش و پس خرد، نه بزرگ.
امام عليه السّلام بر سر قبر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ساعتى كه آن حضرت را بخاك سپردند (در عظمت وفات آن بزرگوار) فرموده است:1- شكيبائى نيكو است مگر از (جدائى) تو و بيتابى زشت است مگر بر (مرگ) تو (زيرا آن حضرت اصل دين و پيشواى آن بود پس بيتابى در مصيبت او زشت نيست چون اين بيتابى مستلزم آنست كه هميشه از خوها و روش آن بزرگوار ياد شود و شكيبائى در آن نيكو نمى باشد چون مستلزم بيخبرى از آن است).2- و اندوهى كه بسبب (وفات) تو رسيده بزرگ است، و اندوه پيش از تو و پس از تو (نسبت به اندوه به حضرتت) آسان و كوچك است.
امام عليه السلام هنگامى كه مى خواست رسول خدا صلي الله عليه وآله را به خاك بسپارد در كنار قبر آن حضرت چنين عرضه داشت:صبر و شكيبايى زيباست ولى نه درباره تو و جزع و بى تابى زشت است اما نه بر فراق تو. مصيبت وفات تو بسيار سنگين و هر مصيبتى پيش از تو و بعد از تو در برابر آن كوچك و حقير است.
اينجا جاى صبر نيست!امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه كه آن را در كنار قبر پيغمبر صلي الله عليه وآله و به هنگام دفن او بيان كرد، خطاب به آن حضرت چنين عرضه مىدارد: «(اى رسول خدا!) صبر و شكيبايى زيباست ولى نه درباره تو و بىتابى زشت و قبيح است ولى نه در فراق تو»؛ (و قال عليه السلام، على قبر رسولالله صلي الله عليه وآله ساعة دفنه: إِنّ الصَّبْرَ لَجَمِيلٌ إِلاَّ عَنْکَ، وَإِنَّ آلْجَزَعَ لَقَبِيحٌ إِلاَّ عَلَيْکَ).ظاهر عبارت اين است كه اين كلام درواقع به صورت استثنايى از گفتار حكيمانه اى است كه امام پيش از اين خطاب به «اشعث بن قيس» فرموده بود وهمچنين نسبت به تمام رواياتى كه دعوت به صبر و نهى از جزع مى كند. بنابراين مفهوم كلام چنين مى شود كه زيبايى صبر و شكيبايى نيز در بعضى از موارد استثنايى دارد و همچنين زشتى جزع و بى تابى. آنجا كه براى موارد شخصى و فردى باشد (مانند مصيبت از دست دادن فرزند و برادر و عزيزان ديگر) صبر، جميل است و جزع، قبيح؛ اما آنجا كه براى اهداف مهم اجتماعى باشد مانند آنچه اميرمؤمنان عليه السلام پس از رحلت پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله انجام داد وهمچنين بانوى اسلام فاطمه زهرا سلام الله عليها در مصيبت پدر، و بازماندگان خاندان پيغمبرصلي الله عليه وآله در مصائب كربلا و عاشورا، در اين موارد نه صبر جميل است و نه جزع قبيح، زيرا اهميت مقام والاى پيامبر صلي الله عليه وآله و شهداى كربلا و مانند آن را نشان مى دهد. البته اين گونه مصائب ـ برخلاف مصائب شخصى ـ بايد هرگز فراموش نشود. به همين دليل جزع، جميل مى شود و صبر قبيح. ولى بعضى از شارحان نهج البلاغه استثنا را در اينجا حقيقى ندانسته و آن را كنايه از عظمت مصيبت پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله شمرده اند، زيرا با فقدان آن حضرت مشكلات عظيمى در جهان اسلام به وجود آمد.قابل توجه است كه در خطبه 235 كلامى از اميرمؤمنان على عليه السلام نقل شد كه به هنگام غسل و دفن پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله بيان فرمود و مى تواند شاهدى باشد بر آنچه در بالا آمد، مى فرمايد: «بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوتِکَ مَا لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِکَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَالاِْنْبَاءِ وَأَخْبَارِ السَّمَاءِ... وَلَوْ لا أَنَّکَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ، وَنَهَيْتَ عَنِ الْجَزَعِ، لاََنْفَدْنَا عَلَيْکَ مَاءَ الشُّوُونِ؛ پدر و مادرم فدايت باد اى رسول خدا، با مرگ تو چيزى قطع شد كه با مرگ ديگرى قطع نگشت و آن نبوّت و پيام آوردن (از سوى خدا) و اخبار آسمان بود... اگر تو ما را به صبر و شكيبايى امر نفرموده بودى و از جزع و بى تابى نهى نمى كردى، آنقدر بر تو گريه مى كرديم كه اشكهايمان تمام شود».آنگاه امام عليه السلام در ادامه سخن مى افزايد: «مصيبت وفات تو بسيار سنگين و هر مصيبتى پيش و بعد از تو در برابر آن كوچك و حقير است»؛ (وَإِنَّ الْمُصابَ بِکَ لَجَلِيلٌ، وَإِنَّهُ قَبْلَکَ وَبَعْدَکَ لَجَلَلٌ).«جَلَل» به معناى كوچك است، هرچند گاه به معناى بزرگ نيز مى آيد و در اينجا همان معناى اول اراده شده است. اين گفتار امام عليه السلام تأييدى است بر آنچه در جمله اول گذشت و آن اينكه مصيبت فقدان پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله و رحلت او از دار دنيا مصيبتى بى نظير بود و همه مصائب در برابر آن كوچك شمرده مى شد. دليل آن نيز همان است كه در خطبه 235 در بالا اشاره شد. وجود پيامبر صلي الله عليه وآله موجب خير و بركت عظيم و هدايت امت وپيوند به عالم وحى و اخبار آسمان بود؛ ولى با موت آن حضرت ارتباط با عالم وحى براى ابد از ميان رفت و اين مصيبتى بسيار بزرگ بود. اضافه بر اين با رحلت پيغمبر صلي الله عليه وآله منافقان به حركت آمدند و كينه هاى نهفته آشكار شد و خلافت از مسير آن منحرف و مصائب براى اهل بيت پيغمبر آغاز گشت و روزبه روز فزونى گرفت. ازاينرو در روايتى مى خوانيم كه امام اميرمؤمنان عليه السلام پس از اين ماجرا بر اساس روايتى كه قاضى قضاعى در دستور معالم الحكم به صورت مسند ذكر كرده، صبح و عصر كنار قبر آن حضرت مى رفت و سخت مى گريست سپس به اين شعر توسل مى جست:ما ذا عَلى مَنْ شَمَّ تُرْبَةَ أحْمَدَ أنْ لا يَشُمَّ مَدَى الزَّمانِ غَوالِيآصُبَّتْ عَلَىَّ مَصائِبَ لَوْ أَنَّها صُبَّتْ عَلَى الاْيَّامِ صِرْنَ لَيالِيآچه مى شود كسى را كه خاك قبر پيغمبر صلي الله عليه وآله را ببويد ـ ولى تا عمر دارد (عزادار باشد و) بوى خوش ديگرى نبويد؟ (بعد از آن حضرت) مصيبت هايى بر من فرو ريخت كه اگر ـ به روزهاى روشن ريخته مى شد همچون شبها تيره و تار مى گشت.معروف اين است كه حضرت زهرا سلام الله عليها نيز همين اشعار را در كنار قبر پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله مى خواند. به گفته علامه مجلسى؛ در ديوان منسوب به اميرمؤمنان على عليه السلام نيز در مرثيه پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله آمده است:نَفْسِي عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَةٌ يَا لَيْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَاتِلا خَيْرَ بَعْدَکَ فِي الْحَيَاةِ وَإِنَّمَا أَبْكِي مَخَافَةَ أَنْ تَطُولَ حَيَاتِيجان من در چنگال آه و ناله هايش محبوس است ـ اى كاش جانم همراه آه وناله ها بيرون مى آمد. بعد از تو (اى رسول خدا!) زندگى ارزشمند نيست و اگر ـ من گريه مى كنم به دليل آن است كه مى ترسم عمرم بعد از تو طولانى شود.معروف اين است كه اميرمؤمنان على عليه السلام همين اشعار را در مرثيه بانوى اسلام فاطمه زهرا سلام الله عليها نيز بيان فرمود. اين سخن را با يك بيت از «حسان بن ثابت»، شاعر معروف در رثاى پيامبر صلي الله عليه وآله پايان مى دهيم، او مى گويد:وَما فَقَدَ الماضُونَ مِثْلَ مُحَمَّدٍ ولا مِثْلِهِ حَتَّى الْقِيامَةَ يَفْقِدُپيشينيان شخصيتى مثل محمد صلي الله عليه وآله را از دست ندادند ـ و آيندگان تا روز قيامت نيز گرفتار فقدان ديگرى همانند او نخواهند بود.
امام (ع) هنگامى كه پيامبر را دفن كردند، بر مزار آن بزرگوار فرمود: «إِنَّ الصَّبْرَ لَجَمِيلٌ إِلَّا عَنْكَ- وَ إِنَّ الْجَزَعَ لَقَبِيحٌ إِلَّا عَلَيْكَ- وَ إِنَّ الْمُصَابَ بِكَ لَجَلِيلٌ وَ إِنَّهُ قَبْلَكَ وَ بَعْدَكَ لَجَلَلٌ»:اين سخن كه صبر در مصيبت آن بزرگوار ناپسند و بى تابى در مورد او، بد نيست، براى آن است كه او اصل و پيشواى ديانت است، پس بى تابى در مصيبت او باعث ادامه ياد او، و ياد او باعث يادبود هميشگى اخلاق، سنّت و روش اوست، پس به اين جهت، بى تابى ناروا نيست، و يا از آن رو كه مصيبت وى مصيبتى بزرگ و او مهمترين چيزى است كه از دست رفته است بنا بر اين بى تابى براى او خوب است و امّا صبر، چون به معنى فراموشى و از خاطر بردن اوست، پس از اين رو ناپسند است. و امام (ع) از جهتى فضيلت را ناپسند و از جهتى رذيلت را نيكو دانسته است. و بديهى است كه مصيبتى كه وارد شده بود بزرگتر از مصيبتهايى بود كه از شخص ديگرى مى رسيد، زيرا هر مصيبتى چه از افراد قبل يا بعد از او، نسبت به آن، سهل و آسان است.بعضى گفته اند: مقصود امام (ع) آن است كه مصيبت وارده قبلا بر مسلمانان به دليل ترسشان بزرگ بوده است و پس از او نيز به دليل بر هم خوردن امر مردم و امر دين با فقدان آن بزرگوار عظيم است. امّا معناى اوّلى روشنتر و بهتر است.
الحادية و الثمانون بعد المائتين من حكمه عليه السّلام:(281) و قال عليه السّلام عند وقوفه على قبر رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله ساعة دفن [دفنه]: إنّ الصّبر لجميل إلّا عنك، و إنّ الجزع لقبيح إلّا عليك، و إنّ المصاب بك لجليل، و إنّه بعدك لقليل، [و إنّه قبلك و بعدك لجلل ]. (82027- 81996)
اللغة:(المصاب): البليّة و كلّ أمر مكروه (لجلل) الجلل: الأمر الهيّن: و الأمر العظيم و هو من الأضداد- المنجد-.المعنى:كنايه [إنّ الصّبر لجميل إلّا عنك ...] كلامه عليه السّلام في هذا المقام خرج مخرج الكناية لبيان عظم المصيبة و شدّة التألّم من فقده صلوات اللَّه عليه، و ليس معناه أنّ الصبر على فقده و مصابه ليس جميلا
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 385
حقيقة، و أنّ الجزع عليه ليس قبيحا حقيقة، فما ذكره ابن ميثم من التعليل على أنّ الصّبر في مصابه غير جميل، و أنّ الجزع عليه غير قبيح، ليس بصحيح.الترجمة:هنگامى كه پيغمبر را بخاك سپرد بر سر قبرش چنين فرمود: راستي كه صبر جميل و زيبا است جز صبر از فقدان تو، و براستي كه جزع و بيتابى زشت و ناشايسته است جز جزع از فراق تو، و براستى كه مصيبت تو بسيار بزرگ است، و هر مصيبتى پيش از آن و بعد از آن كوچك و آسانست.على چون پيمبر بقبرش سپرد سر قبر از دل چنين ناله برد جميل است صبرم ولي جز ز تو جزع زشت باشد ولي جز بتو چنانت مصيبت بزرگ آمده كه هر غم برش خوار و خرد آمده
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص 84
و قال عليه السّلام عند وقوفه على قبر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ساعة دفن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: ان الصبر لجميل الا عنك، و ان الجزع لقبيح الّا عليك، و ان المصاب بك لجليل، و انّه بعدك لقليل. «و آن حضرت پس از دفن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كنار گور آن حضرت ايستاد و چنين گفت: شكيبايى نيكوست جز از تو و بى تابى ناپسند است جز بر تو، همانا مصيبت تو سخت بزرگ است و پس از تو هر مصيبتى اندك است.»
ابن ابى الحديد ضمن شرح اين سخن به آوردن نمونه هايى از اشعار شاعران پرداخته است و از جمله اين دو بيت را كه منسوب به امير المؤمنين عليه السّلام دانسته است، نقل كرده است: همچون مردمك چشم من بودى، مردمك چشم من بر تو گريست، پس از تو هر كس مى خواهد بميرد كه من فقط از مرگ تو حذر مى كردم.