وَ قَالَ (عليه السلام): لِكُلِّ امْرِئٍ فِي مَالِهِ شَرِيكَانِ، الْوَارِثُ وَ الْحَوَادِث.
و فرمود (ع): هر كس را در مالش دو شريك است، يكى وارث و يكى حوادث.
و آن حضرت فرمود: هر انسانى در ثروتش دو شريك است: وارث و حوادث.
آفات اموال (اقتصادى):و درود خدا بر او، فرمود: براى هر كسى در مال او دو شريك است: وارث، و حوادث.
[و فرمود:] هر كس را در مال وى دو شريك است: وارث و حوادث.
امام عليه السّلام (در باره دارائى) فرموده است:براى هر كس در دارائيش دو شريك است: يكى ارث برنده و ديگرى پيشآمدها (آفات و تباهى ها، پس خردمند كارى ميكند كه بهره او از آن دو كمتر نباشد).
امام عليه السلام فرمود: هر انسانى در اموالش دو شريك دارد: وارثان و حوادث!
شركاى اموال ما:امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به افراد بخيل و خسيس هشدار مى دهد ومى فرمايد: «هر انسانى در اموالش دو شريك دارد: وارثان و حوادث»؛ (لِكُلِّ امْرِيءٍ فِي مَالِهِ شَرِيكَانِ: الْوَارِثُ، وَآلْحَوَادِثُ).اشاره به اينكه افراد بخيل به چه مى انديشند؟ آيا تصور مى كنند اين اموال را با خود مى برند با اينكه از دو حال خارج نيست: يا به وسيله حوادث وپيش آمدهاى روزگار ازقبيل ورشكست شدن در تجارت، ربوده شدن به وسيله سارقان، سيل و آتش سوزى و امثال آن بر باد مى رود و يا در صورت مصون ماندن از حوادث به دست وارث مى رسد. وارثى كه غالبآ دلش به حال صاحب مال نسوخته و آن را تملك مى كند و از آن براى منافع خود و عيش و لذت بهره مى گيرد؛ بى آنكه به فكر صاحب اصلى مال باشد. بسيار ديده ايم افرادى را كه اموالى از آنها به ارث رسيده و در ميان آن ثلث يا موقوفاتى وجود دارد و وارثان اصرار دارند كه با بهانه هايى حتى ثلث را تملك كرده و وقف را به نوعى باطل كنند و عين موقوفه را به تملك خود درآورند! افراد بخيل اگر در اين امور درست بينديشند به اشتباه بزرگ خود پى مى برند. آيا بهتر آن نيست كه شريك ديگرى براى خود دست و پا كنند؟ شريكى كه در مشكلات برزخ و قيامت به داد آنها مى رسد و به مضمون «(مَا عِنْدَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِنْدَ اللهِ بَاقٍ)؛ آنچه نزد شماست فانى مى گردد و آنچه نزد خداست باقى مى ماند»، هرگز خللى در آن وارد نمى شود. آرى اين شريك، همان نيازمندان و محرومانى هستند كه انفاق بر آنها در قرآن مجيد با تعبير وام دادن به خدا بيان شده است: (مَّنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللهَ قَرْضآ حَسَنآ فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافآ كَثِيرَةً) همان وامى كه حداقل ده برابر و حداكثر هفتصد برابر و بيشتر به آن سود داده خواهد شد.همانگونه كه در بحث اسناد اين گفتار حكيمانه اشاره شد اين سخن به دو صورت ديگر نيز نقل شده: نخست: «بَشِّر مالَ الْبَخِيلِ بِحادِثٍ أو وارِثٍ؛ به مال افراد بخيل بشارت ده كه يا حوادث نابودكننده در انتظار آن است و يا وارث» وديگر اينكه: «إنَّ لَکَ فِي مالِکَ شَريكَيْنِ: الْحَدَثانِ وَالْوارِثِ فَإنِ اسْتَطَعْتَ أنْ لا تَكُونَ أبْخَسُ الشُّرَكاءِ حَظّآ فَافْعَلْ؛ در مال تو (جز تو) دو شريك هست: حوادث نابودكننده و وارث، هرگاه بتوانى سهم تو كمتر از آن دو نباشد انجام ده (بخشى از اموالت را انفاق كن)».شگفت اينكه بسيار ديده شده است فرزندان افراد ثروتمند، انتظار مرگ پدر را مى كشند تا هرچه زودتر بتوانند از اموال او بهره ببرند. عجيب تر از آن اينكه در زمان خود ديده ايم فرزندان در اواخر عمر پدر، مال او را ميان خود تقسيم مى كنند و حتى پدر را از نيازمندى هاى زندگى خود محروم مى سازند در حالى كه هنوز زنده و به حكم خدا و قوانين بشرى مالك اموال خويش است.
امام (ع) فرمود: «لِكُلِّ امْرِئٍ فِي مَالِهِ شَرِيكَانِ- الْوَارِثُ وَ الْحَوَادِثُ»:امام (ع) از اندوختن مال با نام بردن از دو شريك ناپسند بر حذر داشته است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 421
الرابعة و العشرون بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(324) و قال عليه السّلام: لكلّ امرىء في ماله شريكان: الوارث و الحوادث. (82954- 82944)
المعنى:أشار عليه السّلام إلى أنّ المال لا يستحقّ الاعتماد و الاعتبار، لأنّه ليس عليه لصاحبه مطلق الاختيار، فانّ له فيه شريكين في الحياة و بعد الممات، و هما: الحوادث و الوارث فانّ الوارث يستفيد من ماله في حياته بعنوان النفقة و غيره، و يملكه بعد موته.الترجمة:فرمود: براى هر كسى در مالش دو شريك است: يكى وارث و ديگرى حوادث رباينده مال.هر صاحب مال بى تقاضا دارد دو شريك جفت و همتا چون وارث بهره بر ز مالش پيشامد مايه زوالش
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص107
لكل امرى فى ماله شريكان: الوارث و الحوادث. «هر كس را در مال او دو شريك است: وارث و حوادث.»
همين معنى را سيد رضى گرفته و چنين سروده است: از ميراث خود آنچه مى توانى بگير كه روزگار و ميراث بران شريكان تو هستند، حق مال را فقط گروهى ادا كردند كه ديدند روزگار آن را نابود خواهد كرد و خودشان آن را مصرف كردند.