سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه دهم، سرنوشت اهل دنیا و اهل آخرت، تاثیر دلبستگی به دنیا در همراهی امام حسین علیه السلام
۲۵ بهمن ۱۴۰۱ 0 صوتی و تصویری
جلسه دهم، حرم مطهر قم: سرنوشت اهل دنیا و اهل آخرت، تاثیر دلبستگی به دنیا در همراهی امام حسین علیه السلام
اتمام حجت امام حسین علیه السلام با دشمن
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم أَجْمَعِين. وجود مقدس سیدالشهداء در صبح روز عاشورا قبل از این که درگیری و جنگ شروع شود دو سخنرانی و خطبه ایراد کردند. حضرت قبل از این که جنگ را شروع کنند به اصرار از لشکر عمر سعد فرصت گرفتند و دو سخنرانی ایراد کردند. در هر دو سخنرانی هم با قاطعیت بیان فرمودند که من صلح و یا بیعت نمی کنم، فرار هم نمی کنم. در سخنرانی اول حضرت می فرمایند: «وَ اللَّهِ لَا أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِيد»(1) نه مثل برده ها از پیش روی شما و بنی امیه فرار می کنم و نه به آنها دست بیعت و ذلت می دهم.
در سخنرانی دوم هم با تاکید بر همین موضوع فرمودند: «وَ إِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة ُيَأْبَى اللَّهُ ذَلِكَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ طَهُرَت »(2) این فرمانده ناپاک شما من را بین دو چیز مخیر کرده، بین ذلت و شمشیر «هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة» ما کجا و ذلت کجا! خدای متعال ابا دارد که ما زیر بار ذلت برویم، آن دامن های پاکی که من در آن ها پرورش پیدا کردم ابا دارند. حضرت حجت را برای لشکر دشمن تمام کردند؛ بنابراین آنهایی که ماندند و مقابل سیدالشهداء ایستادند، در خون حضرت مشارکت داشتند، خیمه های ایشان را غارت کردند، کسانی بودند که حجت برایشان تمام شده بود.
چرا این اتفاق افتاد؟ چرا اینها با این که حضرت در خطبه اول خودشان را کامل معرفی کردند و فرمودند، حمزه سیدالشهداء عموی من است، جعفر طیار عموی من است، امیرالمومنین که در ایمان بر همه سبقت دارند، پدر من هستند، یکی یکی برشمردند و سپس فرمودند، اگر شک دارید بروید سوال کنید. هنوز بعضی صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در بین شما هستند. زید بن ارقم هست، جابربن عبدالله هست. سپس فرمودند، اگر در همه اینها شک دارید در این که من تنها فرزند رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم در بین شما هستم هم شک دارید؟
همه این اتمام حجت ها برای این بود که کسی گمان نکند با رفتن به کربلا آسایش دنیا و آخرت را بدست می آورد. نه ابن زیاد او را مورد اذیت و آزار قرار می دهد و نه دستش به خون سیدالشهداء آغشته می شود. اینطور نیست! کسی که امروز بماند در خون من شریک است. من بیعت نمی کنم، فرار هم نمی کنم. تنها بین ما شمشیر وجود دارد.
اما چرا ماندند؟ هم حجت برایشان تمام شده بود، هم حضرت خود را معرفی کرده بود، هم خورجین نامه ها آوردند و فرمودند، فلانی! فلانی! شما مگر نامه ننوشته بودید بیایید باغ های ما آماده است، نهرهای ما جاری است، خود ما برای خدمت آماده ایم؟ چطور شد؟ آنها حضرت را دعوت کردند که بیا با پسرعمویت بیعت کن! بالاخره با هم، هم رحم هستید، با شما کنار می آید. حضرت را دعوت به ذلت می کردند، بعد هم وقتی حضرت استقامت کرد، تا آخر ایستادند و بر شهادت حضرت بر یکدیگر سبقت می گرفتند. موقع غارت خیمه ها یک کسی گفت، چرا غارت می کنید؟ آن یکی گفت، اگر من نبرم دیگری می برد. توجیهشان این بود.
ایمان در مقابل حب دنیا
یک نکته ای را حضرت در خطبه اول دارند که سرمایه ماست و به وسیله آن می توان فریب امپراتوری خبری دشمن را نخورد و آن این است، «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيان»(حجرات/7) . خدای متعال در وجود شما محبت نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم، محبت امیرالمومنین، محبت خودش، دشمنی با دشمنانش، بغض دشمنانش، بغض کفر و فسق و معصیت را قرار داده، بغض پرچمداران کفر را قرار داده است. در روایات ما مکرر آمده این حب و بغض همان ایمان است. ایمان چیزی جز این حب و بغض نیست. این سرمایه شماست با همین شما به رشد می رسید، «أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُون». آنهایی که این سرمایه را دارند، رشیدند و می توانند تشخیص بدهند.
از شما توقع هست که با این سرمایه کنار رسول خدا بمانید، فریب نخورید و جدا نشوید. این سرمایه را اگر ما بارور کنیم، شکوفا کنیم و این بذر در وجود ما شکوفا بشود، وجود ما مملو از محبت خدا و اولیاء الهی بشود، مملو از نفرت و دشمنی با دشمنان خدا و بی دینی ها بشود، می توانیم کنار رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام بایستیم. می توانیم کنار امام زمان بایستیم.
نقطه مقابل آن که در روایات آمده و حضرت هم در خطبه صبح عاشورا برآن تأکید کردند، حب دنیاست. این آن چیزی است که می تواند ما را از اولیاء خدا جدا کند. من یک جمله از یکی از خطبه هایی که ابن شهرآشوب در مناقبش نقل کرده، خوارزمی در مقتل نقل کرده، در بحار هم مرحوم علامه مجلسی نقل کردند، را می خوانم. حضرت قدم جلو گذاشتند، دیدند مثل سیل یک بیابان لشکر در مقابلشان است. در اینجا حضرت جملاتی را فرمودند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ الدُّنْيَا فَجَعَلَهَا دَارَ فَنَاءٍ وَ زَوَالٍ مُتَصَرِّفَةً بِأَهْلِهَا حَالًا بَعْدَ حَالٍ فَالْمَغْرُورُ مَنْ غَرَّتْهُ وَ الشَّقِيُّ مَنْ فَتَنَتْهُ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ لا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُور»(3) حضرت ابتدا خدا را حمد کردند. سخنرانی در این صحنه سخت با حمد خدا شروع می شود، آن هم یک حمد لطیف. الحمدالله که خدای متعال دنیا را خلق کرد و آن را دار فناء و تحول قرار داد. این بساط دنیا جمع می شود. اگر دنیا دار بقاء بود و فناء در آن نبود، امتحان خیلی سخت می شد. مشکل بود کسی بتواند از وادی دنیا به سمت خدا حرکت کند. انگشت شمار بودند آدم هایی که می توانستند راه خدا را ادامه بدهند.
این جمله را من مکرر تقدیم کرده ام. همیشه هم وقتی این جمله را می شنوم، در مقابل شخصیت جناب زهیر احساس خضوع و تواضع می کنم. ایشان از اصحاب و فرمانده لشکر سیدالشهداست. به ظاهر تا یکی دو هفته قبل عثمانی بوده و حضرت در راه کربلا شکارش کردند. وقتی خبر شهادت مسلم رسید از اصحاب سیدالشهداء اجازه گرفت، عرض کرد، یابن رسول الله اگر عیش دنیا جاودانه بود؛ یعنی بیماری نبود، فقر نبود، پیری نبود، غصه نبود، از دست دادن عزیزان نبود، اگر این ها نبود همه دنیا عیش بود، خرمی و خوشی بود. اگر جاودانه هم بود و با مرگ پایان پیدا نمی کرد؛ یعنی پنجاه سال و شصت سال و هفتاد سال نبود، ما شهادت در رکاب شما را بر عیش جاودانه در دنیا ترجیح می دادیم. اینطور افراد بسیار کم هستند.
خدای متعال دنیا را فنا پذیر آفریده؛ «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ الدُّنْيَا فَجَعَلَهَا دَارَ فَنَاءٍ وَ زَوَالٍ» این کار خدای متعال ستودنی است. چقدر زیبا دنیا را آفریده، دنیایی که دار امتحان است، معبر انسان است، این دار فناء است، دار زوال است. «مُتَصَرِّفَةً بِأَهْلِهَا حَالًا بَعْدَ حَالٍ» حال اهلش را زیر و رو می کند، تصرف در آنها می کند؛ یک دسته را می برد، یک دسته دیگر می آورد. جوان ها را پیر می کند، اطفال را جوان می کند. اینطوری نیست که ما در این دنیا می مانیم. حضرت دارند زیبایی صنع خدا را در خلق خدا توضیح می دهند. این جزو زیبایی های خلقت خداست. این داری که دار امتحان است، باید از آن عبور کنیم و معبر انسان است. این را خدای متعال اینطوری آفرید.
بعد می فرماید: «فَالْمَغْرُورُ مَنْ غَرَّتْهُ» مغرور آن کسی است که فریب دنیا را بخورد. «وَ الشَّقِيُّ مَنْ فَتَنَتْهُ» کسی عاقبت به شر روی می آورد و شقی می شود که فتنه دنیا او را با خودش ببرد و جاذبه های دنیا او را مشغول کند. بعد این آیه شریفه را خواندند: «فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ لا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُور»(فاطر/5) مواظب باشید حیات دنیا شما را فریب ندهد و آن فریب دهنده شما را مغرور نکند! نکند نسبت به خدای متعال معجب بشوید، مغرور بشوید و خیال کنید این امکانات برایتان می ماند.
این تمام مسئله کسانی است که مقابل سیدالشهداء ایستاده اند. اگر کسی این را علاج نکند، امکان این که در لحظه های حساس از امام خود جدا شود، هست. خیلی از اینها برای سیدالشهداء نامه نوشته بودند. آن موقعی که خیال می کردند فضا امن است و می شود با امام حسین علیه السلام به دنیا رسید، حضرت را دعوت کردند. وقتی بین دنیایشان و امام حسین علیه السلام باید یکی را انتخاب می کردند، دنیایشان را انتخاب کردند. این ریشه اش همین است. این دنیایی که در حال زوال است و چشم روی هم بگذاری تمام می شود. حضرت نوح در لحظه قبض روحشان فرمودند، همه دنیا به اندازه از آفتاب به سایه آمدن است. دو هزار و پانصد سال عمر این دنیا شما را فریب ندهد، این بیان حضرت است.
مقایسه دار دنیا و دار آخرت
حالا یک سوال؛ این دنیایی که ائمه انقدر مذمتش کردند، فرمودند بغض دنیا را داشته باشید، این دنیا چیست؟ این دنیا عالم طبیعت است؟ نه اینطوری نیست. خدای متعال دنیا را توضیح می دهد. دنیا عالم طبیعت نیست، ما آمدیم در عالم ارض «لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حين»(بقره/36) تا یک مدتی باید در دنیا بمانیم. این مستقر، قرارگاه حضرت آدم است. تا یک زمانی تا یک اَمَدی، تا قیامت به پا بشود و بعد منتقل می شویم.
«لَكُمْ فِي الْأَرْضِ»(بقره/36) در این عالم ارض دو راه است، دو باب در آن گشوده می شود؛ یک باب به سوی بهشت، یک باب به سوی جهنم. یکی سبیل الله، یکی سبیل شیطان. هر دو باب هم در عالم ارض به روی ما گشوده می شود. اگر وارد سبیل الله و بهشت شدیم، این دیگر دار دنیا نیست، این دارالاخره است. هنوز در همین عالم ارض هستیم، از اینجا بیرون نرفته ایم، ولی دیگر در دارالدنیا نیستیم. اما اگر رفتیم در وادی محبت نفس و در وادی جهنم، این می شود حیات الدنیا. خب اگر دو در جلوی ما باز شده، کسی بهشت را رها می کند، برود جهنم؟! اتفاقا همینطور است. جهنم هم مشتری های خودش را دارد، که قرآن از آن ها به اصحاب النار تعبیر می کند. می فرماید: «لا يَسْتَوي أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُون »(حشر/20) اصحاب آتش و بهشت با هم یکسان نیستند، آنهایی که فائز و رستگارند، اصحاب بهشت اند، اصحاب الجنه هستند.
خدای متعال این حیات الدنیا را تحقیر می کند، همه جا در قرآن با تحقیر از حیات الدنیا یاد می شود. «إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْو وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ»(حدید/20) حیات دنیا همین پنج چیز است. کسانی که زندگی شان محدود می شود به حیات دنیا، اسیر این پنج چیزند. لهو، لهب، زینت، تکاثر و تفاخر. مرحوم شیخ بهایی فرمودند اینها پنج دوره عمر انسان است؛ طفولیت، نوجوانی، جوانی، میانسالی و کهنسالی. شیطان برای همه دوران های زندگی ما یک طرحی دارد. در طفولیت مان یک جوری ما را مشغول می کند، در نوجوانی یک جور، در جوانی یک جور، میانسال شدیم یک جور، دوران پیری که قوای ما رو به افول و غروب می رود، یک جور. در دوران پیری دیگر آن شهوات و فتور جوانی نیست. آن موقع دوره تکاثر و جمع کردن و افتخار به قدرت و مال و امکانات و اینهاست. شیطان برای همه دوره های ما یک نقشه ای دارد. حیات الدنیا همینهاست، چیزی غیر از اینها نیست.
بعد خدای متعال می فرماید: «كَمَثَلِ غَيْث» با همه جلوه هایش مثل یک باران بهاری است. وقتی می بارد، طراوتی در طبیعت پیدا می شود؛ «كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُه »(حدید/20) این انسان کافر، این انسانی که از آیات خدا چشم پوشی کرده، فریفته خود این زیبایی های طبیعت می شود. یادش می رود که این بهار، پاییزی هم دارد. ناگهان می بیند نسیم پاییزی می وزد، تمام خرمی ها به زردی تبدیل می شود، بعد هم می شود خس و خاشاک زیر دست و پای آن آدمی که مغرور به زیبایی طبیعت شده بود. این انسان در پاییز باید پشت دست خودش بزند که همه چیز از دست رفت. این حیات دنیاست. در سوره مبارکه عنکبوت که بحث راه خدا و راه شیطان است، اواخر سوره خدای متعال می فرماید: «وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِب »(عنکبوت/64)، تمام دنیا همین است. هیچ چیز آن جدی نیست، جدی نگیرید لعب و لهو را.
[درمقابل] «وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوان »(عنکبوت/64) یک دارالحیوانی است، دار آخرت که در دور دست است و از همین دنیا بابش گشوده می شود. در همین دنیا باید انسان به سمت دارالاخره برود. در سوره مبارکه قصص بعد از داستان فرعون و درگیری حضرت موسی و آن داستان های عجیب و غریب، جلوه گری قارون با گنج هایش و زینت هایش و این که ما چطور بساط قارون را جمع کردیم و با همه امکاناتش در زمین فرو بردیم، می فرماید: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين »(قصص/83) یک دارالاخره ای هست، اگر دامن خودت را جمع کردی و وقتی از عالم ارض عبور می کنی، حیات الدنیا تو را نگرفت؛ یعنی تقوا داشتی -تقوا یعنی همین- مَثَل تقوا این است که کسی که از بیابان پر از خار رد می شود، دامنش را جمع می کند تا خارها او را نگیرند و مزاحمش نشوند و حرکتش را کند نکنند. ما در عالم ارض که آمدیم از وسط حیات الدنیا عبور می کنیم. اگر دامن مان را جمع کردیم، این زینت ها و جلوه های دنیا که در دست کفار قرار گرفته، خار راه ما نمی شود و می رسیم به دارالاخره «و الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين».
اگر در این دارالدنیا این جلوه ها ما را گرفت، دچار علو و فساد شدیم، دچار برتری جویی و اثبات خود و قدرت من و مال من و زیبایی من و جوانی من و اینها شدیم، از آن دارالاخره محروم می شویم. حالا این علو و فساد را مفصل روایات ما بحث کرده، در یک روایتی فرمود اگر بین دو تا بند کفش، بند نوتر را برای کفش خودت برداشتی دیگر به دارالاخره نمی رسی. انقدر برتری جویی مانع رسیدن است.
حیات الدنیا لهو و لعب است. قرآن می فرماید برای این که شیطان ما را از نبی اکرم جدا کند، به همین لهو و لعب تکیه می کند. در سوره مبارکه جمعه می فرماید، روز جمعه بروید محضر رسول خدا «فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ»(جمعه/9) با همه وجود بروید. ذکرالله خود پیامبرند. مواعظ پیامبر ذکر درجه دو است، ذکر خود حضرت هستند. «فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ»(جمعه/9) دنیایتان را یک مدت تعطیل کنید و سراغ حضرت بروید، ذکرتان را بگیرید بعد سراغ زندگی بروید، ولی یک مانعی سر راه تان است؛ «إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون * فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا»(جمعه/9-10)، «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْوا»(جمعه/11) شیطان بر سر راه این ذکر، تجارت و لهو درست می کند و با این لهو و تجارت ما را از پیامبر جدا می کند. «انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِما» به سمت لهو و لعب می روند و شما را در حال خطبه نماز، ایستاده رها می کنند.
شأن نزول این آیه این است که وقتی حضرت خطبه می خواندند، این شیطان ها جمعه بازار درست می کردند، با طبل و دهل جلوه هم به آن می دادند. پیامبر ایستاده بودند اما همه رفتند در بازار خرید کنند. این شأن نزولش است، ولی در روایات ما تأویلش را که معنا می کند می گوید کل دستگاه جبهه مقابل، لهو و لعبی است که به پا کرده اند تا مردم را از دستگاه نبی اکرم جدا کنند. شیطان اینطور عمل می کند، یک بازار درست می کند به وسعت دنیا، به وسعت یک تمدن، جلوه هایی دارد، ولی در دست آنها چیزی نیست.
قرآن می فرماید: «قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَة»(جمعه/11) یک چیزی هم در دست پیامبر ماست، چرا به دست پیامبر ما نگاه نمی کنید؟! فقط آن طرف را می بینید! جمعه بازارش را می بینید! چرا دست پیامبر را نمی بینید؟! «ما عِنْدَ اللَّهِ» یعنی آن چیز که دست پیامبر است، آن چیزی که پیامبر برای شما آورده. پیامبر می خواهد شما را در محضر خدا ببرد، خزائن خدا دستش است « قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقين»(جمعه/11) روزی می خواهید، دست خداست. روزی خیر، دست اوست.
پس آنچه شیطان مقابل دستگاه نبی اکرم به پا می کند، لهو و تجارت و لعب می شود. به تعبیر قرآن یک عیش تلخ و ضنکی است. اعراض از ذکر، ما را از ذکر جدا می کند و در بازار دنیا می برد. این می شود عیش ضنک، «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكا»(طه/124). ولی اگر کنار حضرت بودیم، یک عاقبت دیگری برای ما درست می کند؛ یک رزقی دست نبی اکرم است.
وادی لهو و ذکر در دنیا
در بعضی از روایات، یک پرده دیگر دنیا را معنا کرده و فرموده حیات دنیا، ولایت دشمنان و ائمه جور است. آنها بساط لهو و لعب درست می کنند، آنها مقابل نبی اکرم دنیا را تزیین می کنند تا شما را به سمت خودشان بکشند. ذیل این آیه شریفه «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا * وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى »(الاعلی/16-17) آخرت خیلی بهتر است. آن باقی است و دنیا فانی، ولی شما دنیا را انتخاب می کنید! حضرت فرمود، حیات دنیا محیط ولایت دشمنان ماست اما حیات الاخره محیط ولایت ماست.
کسی که امام حسین علیه السلام را انتخاب می کند، حیات الاخره را انتخاب کرده است. کسی که یزید را انتخاب می کند، دنیا را انتخاب کرده است. دنیا آن بساطی است که یزید در عالم به پا می کند؛ لذا در بعضی از روایات «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْوا»(جمعه/11) این تجارت را به خود ائمه نار تأویل کرده وگفته خود اینها تجارت اند. کما اینکه وجود مقدس رسول الله خودشان کلمه ذکرند، اینها خودشان کلمه لهوند. همه لهوها از دست اینها می ریزد. همه ذکر هم از وجود مقدس نبی اکرم نازل می شود. حضرت ذکرند و اینها لهو. محیطی که آنها درست می کنند، محیط لهو است؛ این می شود دنیا. در دنیا دو وادی است؛ وادی بهشت و وادی جهنم. وادی لهو و وادی ذکر؛ هر دو هم اصحابی دارد؛ « اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُون »(بقره/257).
دنیا محیط لهو و لعب و بازیگری و خرید و فروش است. مومن هم تجارت دارد، ولی وقتی به پیامبر خدا رسیدی، وارد بیت پیامبر شدی، می شوی جزو کسانی که «يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال »(نور/36). اینجا جزو کسانی می شوی که در این دنیا به سراغ بیت نبی اکرم رفتند. در بیت شیطان نرفتند، در بیت عنکبوت نرفتند. دشمنان حضرت هم بیتی درست می کنند و آن هم اهلی دارد. قرآن می فرماید: «مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتا»(عنکبوت/41).
اگر در بیت نبی اکرم رفتیم، می شویم جزو «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إيتاءِ الزَّكاة»(نور/37) هیچ تجارتی، هیچ بازاری، هیچ جلوه ای از جلوه های دنیا آنها را غافل نمی کند. لهو یعنی همین؛ یعنی مشغول بشوید و از ذکر خدا، اقامه صلات و ایتاء زکات باز بمانید. همه زندگی مومن می شود صلات و زکات. از خدای متعال می گیرد و به بندگان خدا می بخشد. کما این که خود امیرالمومنین اینطور بودند کسی با حضرت راه برود، اینطور می شود. آنها هم تجارتی دارند ولی تجارتشان عین مسجدشان است. ولی یک نوع تجارتی هم لهو است؛ این بساط و سر و صدایی که امروز مقابل دستگاه انبیا در دنیا می شنوید، بساط لهو است.
آینده اهل دنیا و اهل آخرت
اگر کسی دنبال دنیا رفت و جلوه های دنیا دلش را برد، ممکن است یک جایی بلغزد. لذا قرآن می فرماید: «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْك» (طه/131) شما مومنین مواظب باشید نگاهتان به دنبال این جلوه هایی که به دست اینها داده ایم، امتداد پیدا نکند. بالاخره شما از وسط دنیای اینها عبور می کنید، نگاهتان به چیزهایی که به آنها دادیم می افتد، ولی مواظب باشید، نگاه تان را امتداد ندهید. اگر چشم سرتان این نگاه را امتداد داد، دیگر کارتان تمام است، می روید طرف آن ها.
«وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْر»(طه/131). پیامبر ما یک روزی ای برای تو و امت تو در نظر گرفتیم. آن چیزی که به شما می دهیم با آن چیزی که به اهل دنیا می دهیم، فرق دارد. وقتی به آن رزق خیر می رسیم که چشم از دنیای آنها بپوشیم. این هم کار دشواری است، چون باید از وسط این دنیا عبور کنیم. اصلا فتنه یعنی همین، امتحان یعنی همین.
آنهایی که با سیدالشهداء ماندند، از دل دنیای بنی امیه عبور کردند، اما سیدالشهداء را انتخاب کردند. آن ها آدم های منزوی ای نبودند، آدم های سرشناسی بودند. بنی امیه وعده های بزرگی به آن ها داد. حاضر بودند انواع امکانات به آن ها بدهند تا سیدالشهداء را رها کنند، اما اینها سراغ سیدالشهداء آمدند. وقتی در شب عاشورا حضرت پرده ها را کنار زد، اصحاب دیدند بهشت در دست آن حضرت است. محبت امام حسین سرمایه ماست. حب الدنیا یعنی حب ائمه نار، یعنی حب پرچمدارانش. حب دنیایی که درست می کنند، لهو و لعب و زینت و تفاخری که درست می کنند، سر و صدایی که در دنیا راه می اندازند، مانع همراهی امام حسین علیه السلام است.
در کافی شریف حضرت فرمودند: «حَرَامٌ عَلَى قُلُوبِكُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى تَزْهَدَ فِي الدُّنْيَا»(3) خدای متعال بر قلوب شما حرام کرده که شیرینی ایمان و شیرینی محبت سیدالشهداء را بچشید، مگر اینکه در این دنیا زاهد باشید. فارغ از این دنیا باشید، آمد و شد دنیا چنگی به دل شما نزند و دنیایی که در دست دیگران قرار دادیم، شما را مشغول نکند. نگران نباشید که چرا آنها دستشان پر است. [در واقع] چیزی در دست آنها نیست.
«وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْر» اگر چشم مان را به روی آن صحنه ها بستیم و به امام حسین علیه السلام رسیدیم، حضرت پرده را کنار می زند و بهشت نمایان می شود. یک پیرمرد از اصحاب حضرت در شب عاشورا شوخی می کرد. به او گفتند، بُریر الان وقت شوخی کردن است؟! گفت شما می دانید من آدم شوخ طبعی نیستم، ولی به خاطر آن چیزی که امام حسین علیه السلام به ما نشان داد، اگر امشب شوخی نکنم، مزاح نکنم، کی مزاح کنم؟ اینطور مستانه در میدان قتال می رفتند. کسی که با امام حسین علیه السلام راه می رود، اینطور می شود.
عالم طبیعت، دنیا نیست، عالم ارض، دنیا نیست. کنار امیرالمومنین علیه السلام در همین عالم ارض یک اتفاقی می افتد. اتفاقا وقتی حجاب این دنیای بنی امیه و بنی عباس و مستکبرین عالم، برداشته می شود و عصر ظهور فرا می رسد، همین عالم ارض به بهشت تبدیل می شود. یک جلوه ای از بهشت آخرت در دنیا ایجاد می شود. مرحوم علامه طباطبایی در المیزان می گویند، از روایات استفاده می شود که تأویل بسیاری از بهشت و جهنم های آیات قیامت، عصر ظهور برای دشمنان و دوستان است. بعد می فرمایند، گویا عصر ظهور یک منزلتی از بهشت است. آن چیزی که دست امام زمان است، این است. وقتی این پرده کنار برود و نوبت ظهور آن دولت برسد، «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض »(اعراف/96).
آن چیزی که دست امام حسین علیه السلام است قابل مقایسه با چیزی که در دست بنی امیه است، نیست. وقتی دولت امام زمان به پا می شود، سلمان ها برمی گردند، سر از خاک برمی دارند، کفنشان را پاره می کنند و می آیند. مالک اشترها می آیند. آن چیزی که دست امام حسین علیه السلام است، این است.
راه رسیدن به رزق خیر پروردگار
شرط رسیدن به آن رزق این است که باید از وسط دنیای بنی امیه عبور کنی، باید از وسط جلوه های دنیایی که دست مستکبرین و فرعون ها و نمرود هاست عبور کنی. با حضرت موسی و حضرت ابراهیم باشی، به حسب ظاهر نگاه می کنی، دست حضرت موسی خالی است، به حسب ظاهر که نگاه می کنی دست قریش پر است و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم و اطرافیانش سر گرسنه روی زمین می گذارند. این امتحان سختی است. در روایات هست که حضرت ابراهیم دعا کرده و خدای متعال کار را آسان کرده و الا امتحان ما برای عبور از دنیا سخت تر از اینها بود. باید برای همراهی با سیدالشهداء علیه السلام خودمان را آماده کنیم. این همراهی تقوا می خواهد. دامن مان را جمع کنیم، تا گنج قارون، قدرت فرعون و آن امکاناتی که دست هامان بود، ما را نبرد. اگر با خودش برد، کار ما تمام است. هیچ چیز آن ها ما را مشغول نکند. همه اش جلوه دنیاست. حق و باطل به هم آمیخته است. آمیخته ای از حق و باطل که شیطان درست کرده، حق نیست.
آن دنیایی که سیدالشهداء برای اصحاب خودش درست می کند، که مزاحم همراهی سیدالشهداء نیست، آن رزق حلالی که سر سفره سیدالشهداء است که مزاحم نیست. ابوخالد کابلی می گوید، امام باقر علیه السلام من را مهمان کردند. یک سفره رنگینی انداخته بودند، خوب خوردیم. -سر سفره امیرالمومنین باید خورد. رزق امیرالمومنین هرچه باشد، خوردنی است؛ علم باشد، غیر علم باشد، مأکولات باشد، نوشیدنی ها باشد، هرچه که باشد- من ذائقه ام تلخ شد. حضرت دیدند من ته ذائقه ام تلخ است. گفتند چه شده؟ گفتم حالا که از سفره خوردیم، نگرانم! چون روز قیامت باید حساب پس بدهیم، « لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم »(تکاثر/8) از نعمت ها از شما سوال می کنند.
حضرت طوری خندیدند که دندان مبارکشان پیدا شد. گفتند آیه را اینطور می فهمی؟! یعنی کسی سر سفره منِ امام باقر بخورد، نگهش می دارند می گویند چرا خوردی؟! حلال تر از سفره من پیدا می شود؟ «نعیم» همین ولایت ماست. با ما باشید، هیچ سوال و جوابی نیست. از ما جدا شدید، پنجاه تا موقف هزار ساله است. آن چیزی که ما را با اهل بیت همراه می کند، محبت سیدالشهداست، ایمان است، دشمنی دشمنانشان و بغض دنیا داری و فسق و فجور و کفر است، بغض نسبت به بساط معصیت دنیاست.
یک عزیزی می فرمود، من سعید بن عبدالله را بی نهایت دوست دارم. عمده اش هم به این دلیل است که ظهر عاشورا وقتی حضرت می خواستند نماز بخوانند، فرمودند چه کسی سپر می شود تا ما نماز بخوانیم؟ اگر ما بودیم، می گفتیم بگذارید یک نماز جماعت دیگر با شما بخوانیم. اما او بعنوان سپر ایستاد، سیزده چوبه تیر مسموم را با دست و سر و گلو و سینه اش گرفت. تیرها را وقتی مسموم می کردند، به سرعت آدم را از پا در می آورد. نماز که تمام شد، دیگر نتوانست استقامت کند، روی زمین افتاد. حضرت بالای سرش آمدند. گفت: «يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ وَفَيْتُ» آیا وفا کردم و انجام وظیفه شد؟ حضرت فرمودند: «أَنْتَ أَمَامِي فِي الْجَنَّة» این بهشتی که دیشب به شما نشان دادم، مقدمه است، در بهشت پیش روی خود من هستی.
این بزرگترین لذت بهشت است که انسان در بهشت با امام حسین علیه السلام باشد. در روایت دارد، همه بهشت از نور سیدالشهداست. بهشتی ها غرق نعمت اند. گاهی جلوه ای از امام حسین علیه السلام می آید؛ برای بعضی ها سالی یک بار، برای بعضی هفته ای یک بار و برای بعضی دیگر هفتصد سال یک بار. آنقدر مشغول به لذت حضور امام حسین علیه السلام می شوند که این هفتصد سال را منتظر آن جلوه اند. حور و قصور بهشتی می روند و شکایت می کنند. می گویند، خدایا اینها دست از ما برداشته اند. امام حسین علیه السلام اینطوری است. این رحمت الله الواسعه، همه را می گیرد.
دعوت هر ساله سیدالشهدا از یارانش
رفتار حضرت با اصحابشان در روز عاشورا دیدید، قله دعوت امام حسین علیه السلام شب عاشورا است. هر سال حضرت یک دعوت نو دارند، یک حضور نو دارند، یاران آن سالشان را جمع می کنند. ان شاء الله ما هم صبح عاشورا در اردوگاه امام حسین علیه السلام باشیم و همه دنیایمان را پشت سر گذاشته باشیم. امام زمان یک لطفی امشب به ما بکنند، یک اشک و آهی به ما در مصیبت سیدالشهداء بدهند و ما را از همه تعلقات مان جدا کنند. یک جلوه ای از مصیبت سیدالشهداء را به ما نشان بدهند که همه تعلقات دنیا را بشورد و از بین ببرد و ان شاء الله وارد وادی امام حسین علیه السلام بشویم.
پی نوشت ها:
(1) الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص: 98
(2) اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، النص، ص: 97
(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 128
* متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 16 مرداد 1401 است، که به مناسبت دهه اول ماه محرم در حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ایراد فرمودند .