نقل شده فرد اعرابی در جستجوی بهترین فرد در مدینه وارد شد: «سؤال کرد، کریم ترین مردم در مدینه کیست؟ امام حسین علیه السلام به او معرفی شد، از او کاوش کرد، داخل مسجد شد، امام علیه السلام را در حال نماز یافت، به موازات او توقف کرد و اشعار زیر را انشاء کرد:
راوی می گوید: امام حسین علیه السلام همین که سلام نماز را داد، همراه اعرابی به سوی منزل آمد و فرمود: ای قنبر! آیا از مال حجاز چیزی باقی مانده است؟ او گفت: بلی، چهار هزار دینار باقی است. امام علیه السلام فرمود: آن را بیاور، زیرا کسی که از ما به تصرف آن سزاوارتر است، به اینجا آمده است، سپس بُرد(۵)، خود را از بدن خارج کرد و دینارها را در آن پیچیده و از شکاف در بخاطر حیا از اعرابی دست خود را خارج نمود، و آن را به او عطاء کرد و این شعر را در پاسخ او انشاء نمود:
(اگر حق ما را به ما میدادند باران بذل و بخشش از آسمان ها بر تو فرو می ریخت)
«لَکِنَّ رَیْبَ الزَّمَانِ ذُو غِیَرٍ وَ الْکَفُّ مِنِّی قَلِیلَهُ النَّفَقَه»
(ولی چه باید کرد که حوادث روزگار وضع انسان را تغییر میدهند و دست من فعلاً خالی از هزینه(پول) میباشد)
راوی می گوید: اعرابی آن اشرفی ها را گرفت و شروع به گریه کرد! امام حسین علیه السلام به وی فرمود: آیا برای اینکه بخشش ما قلیل و اندک بود گریه میکنی؟ گفت: نه. بلکه برای این گریه می کنم که چگونه خاک تو را می رباید و این گونه بذل و بخششهایت را از بین می برد»(۶).
یعنی گریه من برای این است که چگونه این دستهای با سخاوت زیر خاک می رود.
شعیب بن عبدالرحمن خزاعی نقل می کند: «بر کِتف امام حسین علیه السلام در روز کربلا اثری یافت شد، مردم از زین العابدین علیه السلام از آن اثر سؤال کردند. حضرت فرمودند: این اثر از آن بارهایی بود که پدرم بر پشت خود می نهاد تا به سوی منزل های بیوه زنان و یتیم ها و مساکین برساند»(۷). در رابطه با کمک های حضرت علیه السلام به فقراء و مساکین در زندگی و سخاوتشان داستان های زیادی در تاریخ ذکر شده که بحث به طول می انجامد. مسلماً زندگی که از اول تا آخر با عبادت و اطاعت خدا و خدمت به خلق خدا و بدون غفلت از یاد و توجّه خدا طی شود و هیچگونه وابستگی به دنیا در او نباشد، زندگی سعادتمند خواهد بود. امام حسین علیه السلام از چنین زندگی کاملاً برخوردار بودند، لذا زائر امام حسین علیه السلام با گفتن: «أَشْهَدُ أَنَّکَ عِشْتَ سَعِیداً» اقرار می کند و شهادت می دهد که زندگی حضرت علیه السلام چنین بود.
جالب این است که حضرت علیه السلام با این همه کمالات و حالات زیبا و بی نظیر باز هم خوف الهی تمام وجود حضرت علیه السلام را فرا گرفته بود، در روایت آمده است که به امام علیه السلام گفته شد:
«مَا أَعْظَمَ خَوْفَکَ مِنْ رَبِّکَ قَالَ لَا یَأْمَنُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِلَّا مَنْ خَافَ اللَّهَ فِی الدُّنْیَا».
(چقدر خوف شما از پرودگارت زیاد است؟ حضرت علیه السلام در پاسخ فرمود: در روز قیامت هیچ کس در کمال امنیت و آرامش به سر نمی برد مگر این که در دنیا از خدا خوف داشته باشد)(۸).
امّا «وَ مَضَیْتَ حَمِیداً» ((شهادت می دهم) که از دنیا بصورت حمید و ستوده گذشتی).
یعنی ای امام حسین علیه السلام تو زندگی دنیا را در حالی طی کردی که در خور تعریف و ستایش و تمجید بودی و هستی. چرا که دوست و دشمن مقام و شأن تو را می دانستند و مدح تو را می کردند. خداوند از امام حسین علیه السلام مدح نموده آنجایی که فرمود:
{یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ}(۹).
و نیز آنجایی که امام حسین علیه السلام را در حکم پدر قرار داده است، چنانچه در تفسیر علی بن ابراهیم، ذیل آیه:{وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً}(۱۰)آمده است که منظور از احسان به والدین، به امام حسن و امام حسین علیهما السلام است(۱۱).
رسول خدا علیه السلام خطاب به امام حسین علیه السلام فرمود:
«مَرْحَباً بِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَا زَیْنَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ»(۱۲)
(مرحبا بر تو ای ابا عبدالله! ای زینت بخش آسمان ها و زمین).
در کتاب خصائص الحسینیه آمده که تمام ملائکه و انبیاء وصلحا صلی الله علیه و آله وسلم ، حضرت علیه السلام را مدح و ستایش می کردند و نیز آمده است دوست و دشمن آن حضرت علیه السلام را مدح کرده اند، معاویه در وصیتش به یزید مدح آن جناب را کرده است(۱۳). و ابن سعد در بعضی اشعار او را مدح نموده و دشمنانش در وقتی که آن حضرت علیه السلام فضایل خود را می شمارد و از ایشان شهادت می طلبید، همه اعتراف نمودند(۱۴).شمر ملعون فریاد می کرد که:«لَهُو کُفْوٌ کَرِیمٌ» و کشته شدن به دست او عار نیست(۱۵).
آن معلونی که سر حضرت را نزد ابن زیاد آورد این اشعار را خواند:
«امْلَأْ رِکَابِی فِضَّهً وَ ذَهَباً أَنَا قَتَلْتُ السیّد الْمُحَجَّبَا»
رکاب مرا پر از نقره و طلا کن، زیرا من پادشاه محجوب و محترمی را کشته ام)
«قَتَلْتُ خَیْرَ النَّاسِ امّا وَ أَباً وَ خَیْرَهُمْ إِذْ یُنْسَبُونَ نَسَبا»
(من شخصیتی را شهید نموده ام که از لحاظ مادر و پدر و حسب و نسب بهترین مردم
می باشد)(۱۶).
یزید مدح نمود آن جناب را زمانی که هنده زوجه او در مجلس عام وارد شد، بدون چادر و ساتر، پس بر خواست و سر او را پوشانید و گفت: برو بر حسین علیه السلام گریه و نوحه کن که بزرگ قریش است(۱۷).