روزگار در احادیث
۲۰ اسفند ۱۳۹۳ 0روزگار
امام على عليه السلام :
الدهرُ يُخلِقُ الأبدانَ و يُجَدِّدُ الآمالَ ، و يُقَرِّبُ المَنيّةَ و يُباعِدُ الاُمنِيّةَ ، مَن ظَفِرَ بهِ تَعِبَ ، و مَن فاتَهُ نَصِبَ .
روزگار، بدنها را مى فرسايد و آرزوها را تازه مى كند، مرگ را نزديك مى گرداند و آرزو را دور مى سازد ، هر كه به روزگار دست يابد، به رنج افتد و هر كه از دست دهد، رنجور شود .
امام على عليه السلام :
إنّ الدهرَ لَخَصمٌ غيرُ مَخْصومٍ ، و مُحتَكِمٌ غيرُ ظَلومٍ ، و مُحارِبٌ غيرُ مَحروبٍ .
روزگار، خصمى است محكوم نشدنى و خواهانى است غير ستمگر و جنگاورى است شكست ناپذير.
امام على عليه السلام :
إنّ الدهرَ يَجرِي بالباقِينَ كَجَريِهِ بالماضِينَ ، ما يَعُودُ ما قَد وَلّى ، و لا يَبقَى سَرمَداً ما فيهِ ، آخِرُ فِعالِهِ كَأوَّلِهِ ، مُتَسـابِقَةٌ اُمورُهُ ، مُتَظاهِرَةٌ أعلامُهُ
روزگار، بر ماندگان همچنان گذرد كه بر رفتگان گذشت . گذشته هاى دنيا ديگر باز نگردد و هيچ چيز در آن جاودانه نماند ، آخرين اعمال آن مانند اوّلين آن است ، كارها (بلاها)يش از يكديگر پيشى مى گيرند و نشانه هايش يكديگر را تأييد مى كنند .
امام على عليه السلام :
إنّ الدهرَ مُوتِرٌ قَوسَهُ ، لا تُخطِئُ سِهامُهُ ، و لا تُؤسى جِراحُهُ ، يَرمِي الحَيَّ بالمَوتِ ، و الصَّحيحَ بالسَّقَمِ ، و الناجيَ بالعَطَبِ .
روزگار، زه كمان خود را بسته است . تيرهايش خطا نرود و زخمهايش درمان نشود، زنده را هدفِ تير مرگ قرار مى دهد و تندرست را آماج تير بيمارى، و نجات يافته را هدفِ تيرِ هلاكت .
امام على عليه السلام :
كيف تَبقى على حالتِكَ و الدهرُ في إحالَتِك؟!
چگونه بر حال خود باقى مانى حال آن كه روزگار احوال تو را ديگرگون مى كند؟
امام على عليه السلام :
مَن عَتَبَ على الدهرِ طالَ مَعتَبُهُ .
هر كه روزگار را سرزنش كند ، سرزنشش به درازا كشد .
امام على عليه السلام :
ما قالَ الناسُ لشيءٍ : طوبى لَهُ ، إلاّ و قد خَبَأ لَهُ الدهرُ يَومَ سوءٍ .
مردم درباره هيچ چيزى نگفته اند : «خوشا آن» مگر اين كه روزگار براى آن ، روز بدى را ذخيره كرده است .
روزگار، دو روز است
امام على عليه السلام :
الدهرُ يَومانِ : فيَومٌ لَكَ و يَومٌ علَيكَ ، فإذا كانَ لكَ فلا تَبطَرْ ، و إذا كانَ عَليكَ فلا تَحزَنْ ، فَبِكِلَيهِما سَتُختَبَرُ .
روزگار دو روز است ؛ روزى به كام تو و روزى به زيان تو . چون به كام تو بود، سرمست مشو و چون به زيان تو بود، غمناك مباش ؛ زيرا هر دو مايه آزمايش توست .
امام على عليه السلام :
الدهرُ يَومانِ : يومٌ لكَ و يومٌ علَيكَ ، فان كانَ لَكَ فلا تَبطَرْ ، و إن كانَ عليكَ فلا تَضجَرْ .
روزگار، دو روز است ؛ روزى با توست و روزى بر تو . اگر با تو بود، سرمست مشو و اگر بر تو بود، بيقرارى مكن .
امام على عليه السلام :
الدهرُ يومانِ : يومٌ لكَ و يومٌ علَيكَ ، فإذا كانَ لَكَ فلا تَبطَرْ ، و إذا كانَ علَيكَ فاصبِر
روزگار، دو روز است ، روزى به كام تو و روزى به زيان تو. هرگاه به كام تو گشت ، سرمست مشو و چون به زيان تو شد ، شكيبا باش .
امام على عليه السلام ـ در سفارش به فرزند خود حسن عليه السلام ـ فرمود :
و اعلَم يا بُنَيَّ إنّ الدهرَ ذو صُروفٍ فلا تَكُن مِمَّن يَشتَدُّ لائمَتُهُ و يَقِلُّ عند الناسِ عُذرُهُ .
فرزندم! بدان كه روزگار همواره چهره عوض مى كند و ديگرگون مى شود ؛ پس ، چونان كسى مباش كه [زمانه را] سخت سرزنش مى كند و عذرش نزد مردمان اندك است .
امام على عليه السلام :
الدهرُ ذُو حالَتَينِ : إبادَةٍ و إفادَةٍ ، فما أبادَهُ فلا رَجعَةَ لَهُ ، و ما أفادَهُ فلا بقاءَ لَهُ .
روزگار، دو حالت دارد : نابود كردن و بخشيدن . آنچه را نابود كند برگشتى ندارد و آنچه را ببخشد پايدار نماند
وسيله كمك گرفتن در برابر روزگار
امام على عليه السلام :
لا يُستَعانُ على الدهرِ إلاّ بالعَقلِ .
در برابر روزگار ، جز از خِرَد كمك نتوان گرفت .
دهرى مسلكان
امام على عليه السلام :
ثُمّ أقبَلَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله عَلَى الدَّهريّةِ فقالَ : و أنتُم فَما الذي دَعاكُم إلى القَولِ بأنّ الأشياءَ لا بَدءَ لَها و هي دائمَةٌ لَم تَزَلْ و لا تَزالُ ؟فقالوا : لأنّا لا نَحكُمُ إلاّ بما نُشاهِدُ ، و لم نَجِدْ للأشياءِ مُحدِثاً فَحَكَمنا بأنّها لَم تَزَلْ ، و لم نَجِدْ لَها انقِضاءً و فَناءً فَحَكَمنا بأنّها لا تَزالُ فقال رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : أ فَوَجَدتُم لَها قِدماً أمْ وَجَدتُم لَها بَقاءً أبَدَ الأبَدِ؟ ··· فهذا الذي نُشاهِدُهُ مِنَ الأشياءِ بَعضُها إلى بعضٍ مُفتَقِرٌ ، لأنّهُ لا قِوامَ للبَعضِ إلاّ بما يَتَّصِلُ بهِ ، كما تَرَى البِناءَ مُحتاجاً بعضُ أجزائهِ إلى بعضٍ و إلاّ لَم يَتَّسِقْ و لَم يَسْتَحكِم ، و كَذلِكَ سائرُ ما نَرَى ، فإذا كانَ هذا المُحتاجُ بعضُهُ إلى بعضٍ لِقُوَّتِهِ و تَمامِهِ هو القديمَ فَأخبِرُونِي أن لَو كانَ مُحدَثاً كيفَ كانَ يكونُ ؟ و ما ذا كانت تكونُ صِفَتَهُ ؟ قال : فَصَمَتوا ··· و قالوا : سَنَنظُرُ في أمرِنا .
رسول خدا صلى الله عليه و آله سپس رو به دهريان كرد و فرمود : چه چيز شما را به اين ادّعا كشانده است كه مى گوييد اشياء آغازى ندارند و هميشه بوده و هستند؟گفتند : زيرا ما جز بر اساس ديده هاى خود داورى نمى كنيم و براى اشيا پديد آورنده اى مشاهده نكرده ايم . از اين رو ، حكم مى كنيم كه اشياء از ابتدا بوده اند و چون براى آنها انقضا و نابودى نمى بينيم، حكم مى كنيم كه همواره خواهند بودرسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : آيا ازليّت اشياء را ديده ايد و آيا براى آنها جاودانگى و ابديّتى مشاهده كرده ايد؟ . . . اين اشيايى كه مى بينيم هر يك به ديگرى نيازمند است ؛ زيرا هر يك را وجود و قوامى نباشد جز در پيوند با ديگرى، چنان كه اجزاى تشكيل دهنده ساختمان به هم محتاجند؛ در غير اين صورت ساختمان ، هماهنگ و استوار نمى شد . چنين است ديگر پديده هايى كه مى بينيم . . . اگر اشيايى كه براى استحكام و كمال خود به يكديگر نيازمندند ، قديم و ازلى اند، به من بگوييد اگر حادث بودند چگونه پديد مى آمدند؟ و چه وصف و وضعى داشتند؟در اين هنگام دهريان خاموش ماندند . . . و گفتند : درباره عقيده خود تجديد نظر خواهيم كرد .
میزان الحکمه،جلد چهارم.