خودپسندی از نظر احادیث
۲۰ فروردین ۱۳۹۴ 0عناوین
خودپسندى
امام على عليه السلام ـ در فرمان استاندارى مصر به مالك اشتر ـ نوشت :
إيّاكَ و الإعجابَ بِنَفسِكَ، و الثِّقَةَ بِما يُعجِبُكَ مِنها، و حُبَّ الإطراءِ؛ فإنَّ ذلِكَ مِن أوثَقِ فُرَصِ الشَّيطانِ في نَفسِه، لِيَمحَقَ ما يَكونُ مِن إحسانِ المُحسِنينَ .
زنهار از خود پسندى و [زنهار] از تكيه كردن به آنچه كه تو را به خودپسندى مى كشاند و [زنهار از ]شيفتگى به مدح و ستايش؛ زيرا اينها از مناسبترين فرصتهاى شيطان است تا نيكى نيكو كاران را بر باد دهد.
امام على عليه السلام :
لا وَحدَةَ أوحَشُ مِنَ العُجبِ .
هيچ تنهايى اى وحشت انگيزتر از خودپسندى نيست.
امام على عليه السلام :
أوحَشُ الوَحشَةِ العُجبُ
وحشتناكترين تنهايى، خودپسندى است.
امام على عليه السلام :
العُجبُ آفَةُ الشَّرَفِ .
خودپسندى، آفت بزرگى (شرف) است.
امام على عليه السلام :
العُجبُ يُظهِرُ النَّقيصَةَ .
خودپسندى، كمبود را آشكار مى سازد.
امام على عليه السلام :
ما أضَرَّ المَحاسِنَ كالعُجبِ .
هيچ چيز مانند خودپسندى به خوبيها زيان نمى رساند.
امام على عليه السلام :
ثَمَرَةُ العُجبِ البَغضاءُ .
ميوه خودپسندى و غرور، دشمنى و كينه توزى است.
امام صادق عليه السلام :
لا جَهلَ أضرُّ مِنَ العُجبِ .
هيچ نادانى اى زيانبارتر از خودپسندى نيست.
امام صادق عليه السلام :
إنَّ عيسى بنَ مريمَ كانَ مِن شَرائعِهِ السَّيحُ في البِلادِ، فخَرَجَ في بعضِ سَيحِهِ و مَعَهُ رَجُلٌ مِن أصحابِهِ قَصيرٌ، و كانَ كَثيرَ اللُّزومِ لِعيسى عليه السلام ، فلَمّا انتَهى عيسى إلَى البَحرِ، قالَ : بِسمِ اللّه ِ ـ بِصِحَّةِ يَقينٍ مِنهُ ـ فَمشى عَلى ظَهرِ الماءِ، فقالَ الرَّجُلُ القَصيرُ حينَ نَظَرَ إلى عيسى عليه السلام جازَهُ : بِسمِ اللّه ِ ـ بِصحَّةِ يَقينٍ مِنهُ ـ فمَشى عَلَى الماءِ و لَحِقَ بِعيسى عليه السلام ، فدَخَلَهُ العُجبُ بِنَفسِهِ ··· فرُمِسَ في الماءِ، فاستَغاثَ بِعيسى فَتناوَلَهُ مِنَ الماءِ فَأخرَجَهُ .
از شرايع (دين) عيسى بن مريم گشت و گذار در شهرها بود. روزى با يكى از ياران خود كه مردى كوته قامت بود و اغلب با عيسى عليه السلام همراهى مى كرد، براى سياحت بيرون رفت. چون عيسى به دريا رسيد با يقين درست گفت: به نام خدا و بر روى آب حركت كرد. مرد كوتاه قد چون ديد عيسى عليه السلام از آب گذشت با يقين درست گفت: به نام خدا و بر روى آب حركت كرد تا به عيسى عليه السلام رسيد. در اين هنگام دچار خودپسندى شد ··· از اين رو در آب فرو رفت و از عيسى كمك خواست. آن حضرت دستش را گرفت و او را از آب بيرون كشيد.
خودپسندى آفت خرد است
امام على عليه السلام :
الإعجابُ ضِدُّ الصَّوابِ، و آفَةُ الألبابِ .
خودپسندى، دشمن درستى و آفت خردهاست.
امام على عليه السلام :
عُجبُ المَرءِ بِنَفسِهِ أحَدُ حُسّادِ عَقلِهِ .
خودپسندى انسان، يكى از حسودان خرد اوست.
امام على عليه السلام :
مَن اُعجِبَ بِفِعلِهِ اُصيبَ بِعَقلِهِ
هركه از كردار خود خوشش آيد، خردش آسيب بيند.
امام على عليه السلام :
رِضاكَ عَن نَفسِكَ مِن فَسادِ عَقلِكَ .
از خود راضى بودن تو، ناشى از تباهى خرد توست.
امام على عليه السلام :
آفَةُ الُّلبِّ العُجبُ .
آفت خرد، خودپسندى است.
امام على عليه السلام :
اِتَّهِموا عُقولَكُم؛ فإنَّهُ مِنَ الثِّقَةِ بِها يَكونُ الخَطاءُ
به خردهايتان خوش بين نباشيد؛ زيرا خطا، ناشى از اعتماد كردن به آنهاست.
امام على عليه السلام :
المُعجَبُ لا عَقلَ لَهُ .
خودپسند را خِردى نيست.
امام على عليه السلام :
العُجبُ يُفسِدُ العَقلَ .
خودپسندى، خرد را تباه مى كند.
امام على عليه السلام :
إزراءُ الرَّجُلِ عَلى نَفسِهِ بُرهانُ رَزانَةِ عَقلِهِ و عُنوانُ وُفورِ فَضلِهِ، إعجابُ المَرءِ بِنَفسِهِ بُرهانُ نَقصِهِ و عُنوانُ ضَعفِ عَقلِهِ .
انتقاد كردن آدمى از خود، دليل استوارى خرد و نشانگر فراوانى فضل اوست . خودپسندى آدمى، دليل بر كمبود او و نشانه سستى خرد اوست.
خودپسندى حماقت است
امام على عليه السلام :
العُجبُ حُمقٌ .
خودپسندى، حماقت است.
امام على عليه السلام :
العُجبُ رَأسُ الحَماقَةِ .
خودپسندى، رأس حماقت است.
امام على عليه السلام :
العُجبُ رَأسُ الجَهلِ .
خودپسندى، رأس نابخردى است.
امام على عليه السلام :
العُجبُ عُنوانُ الحَماقَةِ .
خودپسندى، نشانه حماقت است.
امام صادق عليه السلام :
مَن اُعجِبَ بِنَفسِهِ هَلَكَ، و مَن اُعجِبَ بِرَأيِهِ هَلَكَ، و إنَّ عيسى بنَ مَريمَ عليه السلام قالَ : داوَيتُ المَرضى فشَفَيتُهُم بِإذنِ اللّه ِ، و أبرَأتُ الأكمَهَ و الأبرَصَ بِإذنِ اللّه ِ، و عالَجتُ المَوتى فأحيَيتُهُم بِإذنِ اللّه ِ، و عالَجتُ الأحمَقَ فلَم أقدِرْ عَلى إصلاحِهِ! فقيلَ : يا روحَ اللّه ِ، و ما الأحمَقُ ؟ قالَ : المُعجَبُ بِرأيِهِ و نَفسِهِ، الَّذي يَرَى الفَضلَ كُلَّهُ لَهُ لا عَلَيهِ، و يُوجِبُ الحَقَّ كُلَّهُ لِنَفسِهِ و لا يُوجِبُ عَلَيها حَقّا، فذاكَ الأحمَقُ الَّذي لا حِيلَةَ في مُداواتِهِ .
هركه خودپسند باشد، نابود شود و هركه خود رأى باشد نابود شود. عيسى بن مريم عليه السلام گفت : من بيماران را مداوا كردم و به اذن خداوند شفايشان دادم. كور مادر زاد و پيس را به اذن خدا بهبود بخشيدم، مردگان را معالجه نمودم و به اذن خدا زنده شان كردم و در صدد معالجه احمق برآمدم ، اما نتوانستم او را اصلاح گردانم! عرض شد: اى روح اللّه ! احمق كيست؟ فرمود: خودرأىِ خودپسند؛ كسى كه همه فضايل را براى خودش قائل است و عيبى در خود نمى بيند و هر چه حق و حقوق است براى خودش مى داند و براى ديگران نسبت به خود، حقى قائل نيست. اين همان احمق است كه براى درمان او راهِ چاره اى وجود ندارد.
خودپسندى مايه نابودى است
امام على عليه السلام :
العُجبُ هَلاكٌ، و الصَّبرُ مِلاكٌ .
خودپسندى، مايه نابودى است و شكيبايى مايه سامان يافتن [كارها].
امام باقر عليه السلام :
أمّا الثَّلاثُ المُوبِقاتُ : فَشُحٌّ مُطاعٌ، و هَوىً مُتَّبَعٌ، و إعجابُ المَرءِ بِنَفسِهِ .
اما آن سه خصلت مُهلك عبارتند از: فرمان بردن از خصلتِ سيرى ناپذيرى ، پيروى از هوا و هوس ، و خودپسندى.
امام صادق عليه السلام :
مَن دَخَلَهُ العُجبُ هَلَكَ .
به هر كه خودپسندى راه يابد، نابود شود.
خودپسندى مانع پيشرفت است
امام على عليه السلام:
الإعجابُ يَمنَعُ الازدِيادَ .
خودپسندى و غرور، مانع پيشرفت و كمال است.
امام على عليه السلام :
مَن اُعجِبَ بِحُسنِ حالَتِهِ، قَصَّرَ عَن حُسنِ حِيلَتِهِ
هركه از نيكويىِ حالت خود دچار خودپسندى (غرور) شود، از چاره انديشى درست در كار خود فرو ماند.
گناهى كه تو را ناراحت كند، بهتر از كار نيكى است كه دچار غرورت سازد
امام هادى عليه السلام :
العُجبُ صارِفٌ عَن طَلَبِ العِلمِ، داعٍ إلَى الغَمْطِ و الجَهلِ .
خودپسندى و غرور، از دانش طلبى باز مى دارد و به تحقير ديگران و جهل فرا مى خواند.
امام على عليه السلام :
ضاحِكٌ مُعتَرِفٌ بِذَنبِهِ أفضَلُ مِن باكٍ مُدِلٍّ عَلى رَبِّهِ .
خندانِ معترف به گناه خويش برتر است از گريانى كه [به سبب عبادت و اطاعت ]بر پروردگارش جرأت پيدا كند.
امام على عليه السلام :
سَيِّئَةٌ تَسوؤكَ خَيرٌ عِندَ اللّه ِ مِن حَسَنَةٍ تُعجِبُكَ .
گناهى كه بر اثر آن ناراحت شوى، نزد خدا بهتر از كار نيكى است كه تو را دچار خودپسندى كند .
امام صادق عليه السلام :
إنَّ الرَّجُلَ لَيُذنِبُ الذَّنبَ فيَندَمُ عَلَيهِ، و يَعمَلُ العَمَلَ فَيَسُرُّهُ ذلِكَ، فَيتَراخى عَن حالِه تِلكَ، فَلأنْ يَكونَ عَلى حالِهِ تِلكَ خَيرٌ لَهُ مِمّا دَخَلَ فيهِ
آدمى گناهى مى كند و از آن پشيمان مى شود و سپس كار خوبى انجام مى دهد و خوشحال مى شود و بدين سبب از آن حالتى كه داشت (پشيمانى از گناه) دور مى افتد. در صورتى كه اگر بر همان حالت پشيمانى بماند، برايش بهتر از حالت سُرورى است كه به او دست داده است.
امام صادق عليه السلام ـ درباره آدمى كه گناهى مى كند و به سبب آن دچار ترس [از عذاب الهى ]مى شود و بعد از آن كار خوبى انجام مى دهد و گونه اى خودپسندى او را فرا مى گيرد ـ فرمود :
هُوَ في حالِهِ الاُولى ـ و هُوَ خائفٌ ـ أحسَنُ حالاً مِنهُ في حالِ عُجبِهِ .
به سر بردن در همان حالت اوّلش ، يعنى ترسان بودن ، براى او بهتر است از حالت خود پسنديش.
امام صادق عليه السلام :
يَدخُلُ رَجُلانِ المَسجِدَ أحَدُهُما عابِدٌ و الآخَرُ فاسِقٌ، فيَخرُجانِ مِنَ المَسجِدِ و الفاسِقُ صِدِّيقٌ و العابِدُ فاسِقٌ؛ و ذلِكَ أنَّهُ يَدخُلُ العابِدُ المَسجِدَ و هُوَ مُدِلٌّ بِعِبادتِهِ و فِكرَتُهُ في ذلِكَ، و يَكونُ فِكرَةُ الفاسِقِ في التَّنَدُّمِ عَلى فِسقِهِ، فيَستَغفِرُ اللّه َ مِن ذُنو بِهِ .
دو مرد وارد مسجد مى شوند يكى از آن دو عابد است و ديگرى فاسق، اما هنگامى كه از مسجد بيرون مى روند آن فاسق به صدّيق (مؤمن راستين) تبديل شده است و آن عابد به فاسق. علّتش اين است كه وقتى آن عابد وارد مسجد مى شود، به عبادت خود مى نازد و همه فكرش در اين باره است. اما فاسق در انديشه پشيمانى از بد كردارى خويش است و از اين رو ، براى گناهان خود از خداوند طلب آمرزش مى كند.
نبايد از خود راضى بود
امام رضا عليه السلام :
إنَّ رَجُلاً كانَ في بَني إسرائيلَ عَبَدَ اللّه َ تَبارَكَ و تَعالى أربَعينَ سَنَةً فلَم يَقبَلْ مِنهُ، فقالَ لِنَفسِهِ : ما اُوتيتَ إلاّ مِنكِ، و لا الذَّنبُ إلاّ لَكِ، فأوحَى اللّه ُ تَبارَكَ وَ تعالى إلَيهِ : ذَمُّكَ نَفسَكَ أفضَلُ مِن عِبادَةِ أربَعينَ سَنَةً .
مردى از بنى اسرائيل خداوند تبارك و تعالى را چهل سال عبادت كرد، اما عبادتش پذيرفته نشد. به خودش گفت: عيب كار از خود توست و كسى جز خودت مقصّر نيست. پس خداى تبارك و تعالى به او وحى فرمود كه اين نكوهش (انتقاد) تو از خودت، برتر از عبادت چهل سال بود .
امام على عليه السلام :
شَرُّ الاُمورِ الرِّضا عَنِ النَّفسِ .
بدترين كار از خود راضى بودن است.
امام على عليه السلام :
إيّاكَ أن تَرضى عَن نَفسِكَ فَيَكثُرَ السّاخِطُ عَلَيكَ .
مبادا از خود راضى باشى كه در اين صورت نا راضيانِ از تو زياد مى شوند.
امام على عليه السلام :
رِضاكَ عَن نَفسِكَ مِن فَسادِ عَقلِكَ
از خود راضى بودنت، برخاسته از تباهى خرد توست.
امام على عليه السلام :
بِالرِّضا عَنِ النَّفسِ تَظهَرُ السَّوءاتُ و العُيوبُ .
به سبب از خود راضى بودن، بديها و عيبها آشكار مى شود.
امام على عليه السلام :
رِضا العَبدِ عَن نَفسِهِ مَقرونٌ بِسَخَطِ رَبِّهِ .
از خود راضى بودنِ آدمى، با ناراضى بودن پروردگارش همراه است.
امام على عليه السلام :
الرّاضي عَن نَفسِهِ مَغبونٌ، و الواثِقُ بِها مَفتونٌ .
كسى كه از خود راضى باشد، مغبون گشته و كسى كه به نفس خود اعتماد كند، فريب خورده است.
امام على عليه السلام :
مَن كانَ عِندَ نَفسِهِ عَظيما كانَ عِندَ اللّه ِ حَقيرا .
هر كه در نظرِ خودش بزرگ باشد، نزد خدا كوچك است.
امام على عليه السلام :
مَن رَضِيَ عَن نَفسِهِ ظَهَرَت عَلَيهِ المَعايِبُ
هر كه از خود راضى باشد، عيبهايش آشكار مى شود.
امام على عليه السلام :
إذا أرَدتَ أن تَعظُمَ مَحاسِنُكَ عِندَ النّاسِ فلا تَعظُمْ في عَينِكَ .
اگر مى خواهى خوبى هايت در نظر مردم بزرگ آيند، نبايد در چشم خودت بزرگ جلوه كنند.
مَنَم، مَنَم!
امام على عليه السلام :
هَلَكَ مَن رَضِيَ عَن نَفسِهِ و وَثِقَ بِما تُسَوِّلُهُ لَهُ .
كسى كه از خود راضى باشد و به آنچه نفسش در نظر او مى آرايد اعتماد كند، به هلاكت درافتد.
صحيح مسلم ـ به نقل از جابر بن عبد اللّه ـ :
أتَيتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله ، فَدَعَوتُ فقالَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله : مَن هذا؟ قُلتُ : أنا ، قالَ : فخَرَجَ و هُو يَقولُ : أنا، أنا !!
درِ خانه پيامبر صلى الله عليه و آله رفتم و آن حضرت را صدا زدم. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: كيست؟ گفتم: منم. پيامبر بيرون آمد در حالى كه مى فرمود: منم، منم!!
تشويق به كم شمردن كارهاى خوب نفْس
صحيح مسلم ـ به نقل از جابر بن عبد اللّه ـ :
استَأذَنتُ عَلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله ، فقالَ : مَن هذا؟ فقُلتُ : أنا، فقالَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله : أنا، أنا !! .
از پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه ورود خواستم، فرمود: تو كيستى؟ عرض كردم: منم. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: منم، منم!!
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در توصيف خردمند ـ فرمود :
يَستَكثِرُ قَليلَ الخَيرِ مِن غَيرِهِ، و يَستَقِلُّ كَثيرَ الخَيرِ مِن نَفسِهِ .
خوبى اندك ديگران را زياد مى بيند و خوبى هاى بسيار خود را اندك مى شمارد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
لا تَستَكثِروا الخَيرَ و إن كَثُرَ في أعيُنِكُم .
خوبى را زياد مشماريد، هرچند در نظر شما زياد آيد.
امام على عليه السلام :
إنَّ للّه ِِ عِبادا ··· لا يَستَكثِرونَ لَهُ الكَثيرَ، و لا يَرضَونَ لَهم مِن أنفُسِهِم بِالقَليلِ، يَرَونَ في أنفُسِهِم أ نَّهُم أشرارٌ، و إنَّهُم لَأكياسٌ و أبرارٌ .
همانا خدا را بندگانى است كه ··· زياد را براى او زياد نمى شمارند و از خويشتن به عبادتِ كم ، رضايت نمى دهند، خود را مردمانى بد مى بينند، در حالى كه افرادى زيرك و نيكو كارند.
امام باقر عليه السلام :
اِستَقلِلْ مِن نَفسِكَ كَثيرَ الطّاعَةِ للّه ِِ؛ إزراءً عَلَى النَّفسِ و تَعَرُّضا لِلعَفوِ .
هر چند نفْست بسيار طاعت خدا كند، باز آن را كم شمار تا بدين وسيله نفْس را زبون سازى و خود را در معرض عفو [خدا] قرار دهى.
نهى از زياد شمردن كار خوب نفْس
امام كاظم عليه السلام :
لا تَستَكثِروا كَثيرَ الخَيرِ .
خوبى بسيار را، بسيار مشماريد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
بَينَما موسى عليه السلام جالِسا إذ أقبَلَ إبليسُ و عَلَيهِ بُرنُسٌ ذو ألوانٍ ··· فقالَ لَهُ موسى : فما هذا البُرنُسُ ؟ قالَ: بِهِ أختَطِفُ قُلوبَ بَني آدمَ، فقالَ موسى : فأخبِرْني بِالذَّنبِ الَّذي إذا أذنَبَهُ ابنُ آدمَ استَحوَذتَ عَلَيهِ؟ قالَ : إذا أعجَبَتهُ نَفسُه، و استَكثَرَ عَمَلَه، و صَغُرَ في عَينِهِ ذَنبُه .
موسى عليه السلام نشسته بود كه ابليس با برنس .حديث رنگارنگى وارد شد··· موسى به او فرمود: اين برنس چيست؟ گفت: به وسيله آن، دلهاى فرزندان آدم را مى ربايم. موسى فرمود: اينك مرا از آن گناهى خبر ده كه هرگاه فرزند آدم انجامش دهد، تو بر او مسلّط مى شوى؟ ابليس گفت: هرگاه خودپسند شود و عملش را بسيار شمارد و گناهش در چشم او كوچك آيد.
امام على عليه السلام ـ در وصف فرشتگان ـ فرمود :
و لَم يَتَوَلَّهُمُ الإعجابُ فيَستَكثِروا ما سَلَفَ مِنهُم، و لا تَرَكَت لَهُمُ استِكانَةُ الإجلالِ نَصيبا في تَعظيمِ حَسَناتِهِم .
و خودپسندى بر آنان حاكم نگشته است، تا در نتيجه عبادتهاى خود را بسيار شمارند و خضوع در برابر جلال و عظمت خدا، جايى براى اين كه حسنات خود را بزرگ ببينند، نگذاشته است.
امام باقر عليه السلام :
ثَلاثٌ قاصِماتُ الظَّهرِ : رَجُلٌ استَكثَرَ عَمَلَهُ، و نَسِيَ ذُنوبَهُ، و اُعجِبَ بِرَأيِهِ .
سه چيز كمر شكن است: مردى كه كار خود را زياد شمارد و گناهانش را از ياد برد و شيفته رأى خود باشد.
نهى از فرو گذاشتن كار خوب، به خاطر كوچك شمردن آن
امام صادق عليه السلام :
قالَ إبليسُ ـ لَعنةُ اللّه ِ عَلَيهِ ـ لِجُنودِهِ : إذا استَمكَنتُ مِنِ ابنِ آدَمَ في ثَلاثٍ لَم اُبالِ ما عَمِلَ؛ فإنَّهُ غَيرُ مَقبولٍ مِنهُ : إذا استَكثَرَ عَمَلَهُ، و نَسِيَ ذَنبَهُ، و دَخَلَهُ العُجبُ .
ابليس ـ كه لعنت خدا بر او باد ـ به لشكريانش گفت: اگر در سه كار بر فرزند آدم چيره آيم ، ديگر باكى ندارم كه چه كارى مى كند؛ زيرا آن كار از او پذيرفته نمى شود: هرگاه عملش را زياد شمارد و گناهش را از ياد برد و خودپسند شود.
امام على عليه السلام :
إنَّ اللّه َ أخفى أربَعةً في أربَعةٍ : أخفى رِضاهُ في طاعَتِهِ، فلا تَستَصغِرَنَّ شَيئا من طاعَتِهِ، فرُبَّما وافَقَ رِضاهُ و أنتَ لا تَعلَمُ . و أخفى سَخَطَهُ في مَعصِيَتِهِ، فلا تَستَصغِرَنَّ شَيئا مِن مَعصِيَتِهِ، فرُبَّما وافَقَ سَخَطُهُ مَعصِيَتَهُ و أنتَ لا تعلَمُ . و أخفى إجابَتَهُ في دَعوَتِهِ ، فلا تَستَصغِرَنَّ شَيئا مِن دُعائهِ، فرُبَّما وافَقَ إجابَتَهُ و أنتَ لا تَعلَمُ . و أخفى وَلِيَّهُ في عِبادِهِ، فلا تَستَصغِرَنَّ عَبدا مِن عَبيدِ اللّه ِ، فرُبَّما يَكونُ وَلِيَّهُ و أنتَ لا تَعلَمُ .
خداوند چهار چيز را در چهار چيز نهفته است: خشنودى خود را در طاعتش نهفته است، پس هيچ چيز از طاعت او را خُرد مشمار؛ كه چه بسا رضايت خدا در همان طاعت نهفته باشد و تو بى خبرى. ناخشنودى خويش را در نا فرمانيش نهفته است، پس هيچ چيزى از معصيت او را خرد مشمار؛ كه چه بسا ناخشنودى او در همان معصيت باشد و تو بى خبرى. اجابت خويش را در دعا به درگاهش نهفته است، پس هيچ دعايى به درگاه او را خرد مشمار؛ كه چه بسا آن دعا با اجابت همراه باشد و تو بى خبرى. و دوست و ولىّ خود را در ميان بندگانش نهفته است، پس هيچ يك از بندگان خدا را كوچك مشمار؛ كه چه بسا همان بنده [كه خوارش شمرده اى] دوست خدا باشد و تو بى خبرى.
امام على عليه السلام :
اِعلَموا أنَّهُ لا يُصَغَّرُ ما ضَرُّهُ يَومَ القِيامَةِ، و لا يُصَغَّرُ ما يَنفَعُ يَومَ القِيامَةِ، فكونوا فيما أخبَرَكُمُ اللّه ُ كمَن عايَنَ .
بدانيد كه هر آنچه در روز رستاخيز زيان مى رساند، كوچك نيست و هر آنچه در روز رستاخيز سود مى رساند نيز كوچك نيست. پس درباره آنچه [از قيامت كه ]خداوند به شما خبر داده است همانند كسى باشيد كه آن را به چشم مى بيند.
امام على عليه السلام :
اِفعَلوا الخَيرَ و لا تُحَقِّروا مِنهُ شَيئا؛ فإنَّ صَغيرَهُ كَبيرٌ، و قَليلَهُ كَثيرٌ .
كار خوب انجام دهيد و هيچ كار خوبى را كوچك مشماريد؛ زيرا كوچك آن هم بزرگ است و اندكش بسيار.
امام باقر عليه السلام :
لا تَستَصغِرَنَّ حَسَنَةً أن تَعمَلَها؛ فإنَّكَ تَراها حَيثُ يَسُرُّكَ
كار خوبى را كه مى كنى هرگز كوچك مشمار؛ زيرا آن را در جايى خواهى ديد كه خوشحالت مى كند.
امام صادق عليه السلام :
لا تَستَقِلَّ ما يُتَقَرَّبُ بِهِ إلَى اللّه ِ عَزَّ و جلَّ و لَو بِشِقِّ تَمرَةٍ
چيزى را كه مايه تقرّب تو به خداوند عزّ و جلّ مى شود، كوچك مشمار، اگر چه [بخشش] نصف خرمايى باشد.
درجات خودپسندى
امام رضا عليه السلام :
تَصَدَّقْ بِالشَّيءِ و إن قَلَّ، فإنَّ كُلَّ شَيءٍ يُرادُ بِهِ اللّه ُ و إن قلَّ ـ بَعدَ أن تَصدُقُ النِّيَّةُ فيهِ ـ عَظيمٌ .
صدقه دهيد هر چند اندك باشد؛ زيرا هر چيزى كه براى خدا باشد، گر چه اندك ـ اگر با نيّت درست و خالص صورت گيرد ـ بزرگ است.
خودپسندى مايه تباهى عبادت است
امام كاظم عليه السلام :
العُجبُ دَرَجاتٌ، مِنها : أن يُزَيَّنَ لِلعَبدِ سُوءُ عَمَلِهِ فيَراهُ حَسَنا فيُعجِبَهُ و يَحسَبَ أنَّهُ يُحسِنُ صُنعا، و مِنها : أن يُؤمِنَ العَبدُ بِرَبِّهِ فيَمُنَّ عَلَى اللّه ِ عَزَّ و جلَّ و للّه ِِ عَلَيهِ فيهِ المَنُّ .
خودپسندى درجاتى دارد؛ يكى از آنها اين است كه كردار زشت بنده به نظرش زيبا جلوه كند و آن را نيكو بيند و خوشش آيد و پندارد كه كار خوبى مى كند. يكى ديگر اين است كه بنده به پروردگارش ايمان آورد و براى اين كار، بر خداوند عزّ و جلّ منّت گذارد، حال آن كه در اين كار، خداوند را بر او منّت است.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
أنا أعلَمُ بِما يَصلُحُ بِه أمرُ عِبادي، و إنَّ مِن عِبادِيَ المُؤمِنينَ لَمَن يَجتَهِدُ في عِبادَتِهِ، فيَقومُ مِن رُقادِهِ و لَذيذِ وسادِهِ، فيَجتَهِدُ و يُتعِبُ نَفسَهُ في عِبادَتي، فأضرِبُهُ بِالنُّعاسِ اللَّيلةَ و اللَّيلَتَينِ نَظَرا مِنّي لَهُ، و إبقاءً عَلَيهِ، فيَنامُ حتّى يُصبِحَ، فيَقومُ ماقِتا لِنَفسِهِ و زارِيا عَلَيها، و لَو اُخَلّي بَينَهُ و بَينَ ما يُريدُ مِن عِبادَتي لَدَخَلَهُ مِن ذلكَ العُجبُ بِأعمالِهِ، فيَأتيهِ ما فيهِ هَلاكُهُ لِعُجبِهِ بِأعمالِهِ، و رِضاهُ عَن نَفسِهِ؛ حتّى يَظُنَّ أنَّهُ قَد فاقَ العابِدينَ، و جازَ في عِبادَتِهِ حدَّ التَّقصيرِ، فيَتَباعَدَ مِنّي عِندَ ذلكَ و هُوَ يَظُنُّ أنَّهُ قَد تَقَرَّبَ إلَيَّ ! .
خداوند عزّ و جلّ فرمود: من بهتر مى دانم كه چه چيز به صلاح كار بندگان من است. برخى از بندگان مؤمن من هستند كه در عبادت مى كوشند. از بستر خويش بر مى خيزند و سر از بالين لذّتبخش خود بر مى دارند و در عبادت من مى كوشند و خود را به رنج و زحمت مى اندازند، اما من از روى لطف و براى حفظ او يكى دو شب چرت را بر او غالب مى سازم و در نتيجه، خواب مى ماند و صبح كه بر مى خيزد از دست خود عصبانى است و خويشتن را ملامت مى كند. اگر جلوى او را وا گذارم كه هر چه مى خواهد مرا عبادت كند، از اعمال خويش دچار خودپسندى مى شود و در نتيجه، مهلكه ها به سراغش مى آيد؛ چه، بر اثر مغرور شدن به اعمالش و از خود راضى گشتن خيال مى كند كه بالا دست عابدان شده و در عبادت خويش ديگر تقصير نمى كند [و حق عبادت را چنان كه بايد مى گزارد] و بدين سبب از من دور مى شود در حالى كه مى پندارد به من نزديك شده است.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
فإنّهُ لَيسَ عَبدٌ يَتَعَجَّبُ بِالحَسَناتِ إلاّ هَلَكَ .
هيچ بنده اى نيست كه از كارهاى خوبش دچار خودپسندى شود، مگر اين كه هلاك گردد.
عيسى عليه السلام :
يا مَعشَرَ الحَوارِيِّينَ، كَم مِن سِراجٍ أطفَأتهُ الرّيحُ، و كَم مِن عابِدٍ أفسَدَهُ العُجبُ ! .
اى گروه حواريان! بسا چراغى كه باد آن را خاموش كرد و بسا عابدى كه خودپسندى تباهش ساخت.
امام باقر يا امام صادق عليهما السلام :
إنَّ اللّه َ تَبارَكَ و تَعالى يَقولُ : إنَّ مِن عِبادي مَن يَسألُني الشَّيءَ مِن طاعَتي لاُِحِبَّهُ، فأصرِفُ ذلكَ عَنهُ لِكَي لا يُعجِبَهُ عَمَلُه .
خداى تبارك و تعالى مى فرمايد: برخى از بندگان من از من توفيق طاعتى مى طلبند تا بدان وسيله دوستشان بدارم، اما من آن را به آنان نمى دهم، مبادا از عمل خود دچار خودپسندى شوند.
درمان خودپسندى
امام صادق عليه السلام : خداوند عزّ و جلّ به داود عليه السلام فرمود:
يا داوودُ، أنذِرِ الصِّدِّيقينَ ألاّ يُعجَبوا بِأعمالِهِم؛ فإنَّهُ لَيسَ عَبدٌ أنصِبُهُ لِلحِسابِ إلاّ هَلَكَ .
اى داود! مؤمنان راستين را هشدار ده كه به اعمال خود مغرور نشوند؛ زيرا بنده اى نيست كه به پاى حسابش كشم، مگر اين كه هلاك شود.
امام على عليه السلام :
إذا زادَ عُجبُكَ بِما أنتَ فيهِ مِن سُلطانِكَ، فحَدَثَت لَكَ اُبَّهةٌ أو مَخِيلَةٌ، فانظُرْ إلى عِظَمِ مُلكِ اللّه ِ و قُدرَتِهِ مِمّا لا تَقدِرُ عَلَيهِ مِن نَفسِكَ؛ فإنَّ ذلكَ يُلَيِّنُ مِن جِماحِكَ، و يَكُفُّ عَن غَربِكَ، و يَفيءُ إلَيكَ بِما عَزَبَ عنكَ مِن عَقلِكَ .
هرگاه خود پسنديت بر اثر قدرتى كه دارى، زياد شد و تكبّر يا نخوتى در تو پيدا گشت، به بزرگى پادشاهى و قدرت و توانايى خدا بر چيزهايى كه تو قادر به آنها نيستى، بينديش؛ زيرا اين كار سركشى تو را فرو مى نشاند و جلوى سرمستى و غرور تو را مى گيرد و عقل دور گشته از تو را به تو باز مى گرداند.
امام على عليه السلام :
ما لاِبنِ آدمَ و العُجبَ ؟! و أوَّلُهُ نُطفَةٌ مَذِرَةٌ، و آخِرُهُ جيفَةٌ قَذِرَةٌ، وَ هُوَ بَينَ ذلكَ يَحمِلُ العَذِرَةَ؟!
آدميزاده را چه به خودپسندى؟! آغازش نطفه اى گنديده است و فرجامش لاشه اى پليد و در اين ميان انبان نجاست است!
امام باقر عليه السلام :
سُدَّ سَبيلَ العُجبِ بِمَعرِفةِ النَّفسِ .
راه خودپسندى را با خود شناسى ببند.
گوناگون
امام صادق عليه السلام :
إن كانَ المَمَرُّ عَلَى الصِّراطِ حَقّا فالعُجبُ لِما ذا ؟! .
اگر گذشتن از صراط راست است، پس چرا خودپسندى؟!
امام على عليه السلام :
لا تَدِلَّنَّ بِحالَةٍ بَلَغتَها بِغَيرِ آلَةٍ، و لا تَفخَرَنَّ بِمرتَبةٍ نِلتَها مِن غَيرِ مَنقَبةٍ؛ فإنَّ ما يَبنيهِ الاتِّفاقُ يَهدِمُهُ الاستِحقاقُ .
به حالتى كه بدون ابزار، بدان رسيده اى مناز و به منزلتى كه بدون شايستگى بدان دست يافته اى فخر مفروش؛ زيرا آنچه را كه اتفاق برپا مى سازد، لياقت و استحقاق ويرانش مى كند.
امام على عليه السلام ـ در توصيف مؤمن ـ فرمود :
كُلُّ سَعيٍ أخلَصُ عِندَهُ مِن سَعيِهِ، و كُلُّ نَفسٍ أصلَحُ عِندَهُ مِن نَفسِهِ .
در نظر او هر كارى خالص تر از كار اوست و هر نفْسى صالحتر از نفْس او مى باشد.
امام على عليه السلام :
لا تَكُن مِمَّن ··· يُعجَبُ بِنَفسِهِ إذا عُوفِيَ، و يَقنَطُ إذا ابتُلِيَ .
از كسانى مباش كه ··· چون عافيت يابند، خودپسند شوند و چون گرفتار آيند، نوميد گردند.
امام صادق عليه السلام :
سَهِرَ داوودُ عليه السلام لَيلةً يَتلو الزَّبورَ فأعجَبَتهُ عِبادَتُه، فنادَتهُ ضِفدَعٌ : يا داوودُ، تَعَجَّبتَ من سَهَرِكَ لَيلةً و إنّي لَتَحتَ هذِهِ الصَّخرَةِ مُنذُ أربَعينَ سَنَةً ما جَفَّ لِساني عَن ذِكرِ اللّه ِ تَعالى !
داود عليه السلام شبى را به تلاوت زبور بيدار گذراند و از عبادت خويش خوشش آمد . قورباغه اى او را صدا زد: اى داود! تو از يك شب زنده دارى چنين خوشت آمد و من چهل سال است كه زير اين تخته سنگ، زبانم از ذكر خداوند عزّ و جلّ باز نايستاده است!
میزان الحکمه،جلد هفتم.