کفر از نظر احادیث
۲۱ تیر ۱۳۹۴ 0كفر
امام على عليه السلام ـ در هنگام جنگ خطاب به ياران خود ـ فرمود :
فَوالّذي فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرَأ النَّسَمَةَ ، ما أسلَمُوا و لكنِ استَسلَمُوا ، و أسَرُّوا الكُفرَ، فلمّا وَجَدُوا أعوانا علَيهِ أظهَرُوهُ .
سوگند به آن خدايى كه دانه را شكافت و انسان را آفريد، آنان مسلمان نشدند بلكه تسليم شدند و كفر [خويش ]را پنهان داشتند و هنگامى كه براى كفر ياورانى يافتند، آن را آشكار ساختند.
امام باقر عليه السلام :
كلُّ شَيءٍ يَجُرُّهُ الإنكارُ و الجُحودُ فهُو الكُفرُ .
هر چيزى كه انكار و نفى ، آن را بياورد، كفر است.
الكافى : امام باقر عليه السلام فرمود :
و اللّه إنَّ الكُفرَ لَأقدَمُ مِن الشِّركِ ، و أخبَثُ و أعظَمُ ـ ثمّ ذَكَرَ كُفرَ إبليسَ حينَ قالَ اللّه ُ لَهُ : اُسجُدْ لآدمَ فأبى أن يَسجُدَ ـ فالكفرُ أعظَمُ مِن الشِّركِ ، فَمَنِ اختارَ علَى اللّه ِ عَزَّ و جلَّ و أبَى الطاعَةَ و أقامَ علَى الكبائرِ فهُو كافِرٌ ، و مَن نَصَبَ دِينا غيرَ دِينِ المؤمنينَ فهُو مُشرِكٌ .
به خدا قسم كه كفر ديرينه تر و پليدتر و بدتر از شرك استحضرت سپس كفر ابليس را يادآور شد، آن هنگام كه خداوند به او فرمود: به آدم سجده كن ، اما او از سجده كردن امتناع ورزيد . آنگاه فرمود: پس [گناه ]كفر بزرگتر از شرك است. بنا بر اين، هركه [خواستِ خود را ]بر [خواست ]خدا برگزيند و از اطاعت سرباز زند و در انجام گناهان كبيره مداومت ورزد، او كافر است و هر كه دينى غير از دين مؤمنان عَلَم كند، چنين كسى مشرك است.
امام صادق عليه السلام :
مَعنَى الكُفرِ كُلُّ مَعصيَةٍ عُصِيَ اللّه ُ بها بجِهَةِ الجَحدِ و الإنكارِ و الاستِخفافِ و التَّهاوُنِ في كلِّ ما دَقَّ و جَلَّ ، و فاعِلُهُ كافِرٌ ··· فإن كانَ هُو الذي مالَ بِهَواهُ إلى وَجهٍ مِن وُجوهِ المَعصيَةِ لجِهَةِ الجُحودِ و الاستِخفافِ و التَّهاوُنِ فقد كَفَرَ ، و إن هُو مالَ بِهَواهُ إلَى التَّديُّنِ لجِهَةِ التأويلِ و التَّقليدِ و التَّسليمِ و الرِّضا بقَولِ الآباءِ و الأسلافِ فقد أشرَكَ .
معناى كفر، هر معصيتى است كه با آن، از روى نفى و انكار و استخفاف و بى اعتنايى به ريز و درشت، خداوند نافرمانى شود و اين نافرمان، كافر است··· چنين كسى اگر به سبب هواى نفْس خويش به معصيتى بگرايد و انگيزه اش انكار و استخفاف و بى اعتنايى باشد، كافر شده است و اگر به سبب هواى نفْس خويش به ديندارى روى آورد و انگيزه اش تأويل و تقليد و تسليم و تن دادن به گفته هاى پدران و نياكانش باشد، شرك ورزيده است.
امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به اين سؤال كه آيا كفر قديمى تر است يا شرك؟ ـ فرمود :
الكُفرُ أقدَمُ ، و ذلكَ أنَّ إبليسَ أوَّلُ مَن كَفَرَ و كانَ كُفرُهُ غيرَ شِركٍ ، لأنّهُ لم يَدعُ إلى عِبادَةِ غيرِ اللّه ِ ، و إنّما دَعا إلى ذلكَ بَعدُ فَأشرَكَ .
كفر قديمى تر است؛ چون ابليس نخستين كسى است كه كفر ورزيد و كفر او توأم با هيچ شركى نبود؛ چرا كه او به پرستش غير خدا دعوت نكرد، بلكه بعدا به اين كار فراخواند و مشرك شد.
امام صادق عليه السلام ـ به هيثم تميمى ـ فرمود :
يا هَيثمُ التَّميميُّ ، إنّ قَوما آمَنوا بالظاهِرِ و كَفَروا بالباطِنِ فلم يَنفَعْهُم شيءٌ ، و جاءَ قَومٌ مِن بَعدِهِم فآمَنوا بالباطِنِ و كَفَرُوا بالظاهِرِ فلم يَنفَعْهُم ذلكَ شيئا ، و لا إيمانَ بظاهِرٍ إلاّ بباطِنٍ ، و لا بباطِنٍ إلاّ بظاهِرٍ .
اى هيثم تميمى! گروهى به ظاهر ايمان آوردند و به باطن كفر ورزيدند. از اين رو، چيزى سودشان نبخشيد و بعد از آنان گروهى آمدند كه به باطن ايمان آوردند و ظاهر را كافر (منكر) شدند و اين شيوه نيز آنان را سودى نداد. ايمانِ به ظاهرِ چيزى، ايمان نيست مگر آن گاه كه با ايمانِ به باطن همراه باشد و ايمانِ به باطنِ چيزى، ايمان نيست مگر آن گاه كه با ايمانِ به ظاهر توأم باشد.
الكافى ـ به نقل از موسى بن بكير ـ : از امام كاظم عليه السلام سؤال كردم : از كفر و شرك كدام يك جلوتر بوده است؟ حضرت فرمود :
سألت أبا الحسنَ عليه السلام عنِ الكُفرِ و الشِّركِ ، أيُّهما أقدَمُ ؟ فقالَ لي : ما عَهدي بكَ تُخاصِمُ النّاسَ ! قلتُ : أمَرَني هِشامُ بنُ سالِمٍ أن أسألَكَ عن ذلكَ ، فقالَ لي : الكُفرُ أقدَمُ و هُو الجُحودُ ، قالَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ : «إلاّ إبْليـسَ أبـَـى و استَكْـبَـرَ و كـانَ مِـن الكافِرِينَ» .
تو كه اهل بحث با مردم نبودى؟! عرض كردم: هشام بن سالم به من گفت كه در اين باره از شما بپرسم. حضرت فرمود: كفر قديم تر است و آن انكار است. خداوند عزّ و جلّ فرمود: «جز ابليس كه سر پيچيد و بزرگى فروخت و از كافران شد».
آنچه موجب كفر مى شود
الكافى : امام باقر عليه السلام فرمود :
كُلُّ شَيءٍ يَجُرُّهُ الإقرارُ و التَّسليمُ فهُو الإيمانُ ، و كُلُّ شَيءٍ يَجُرُّهُ الإنكارُ و الجُحودُ فهُو الكُفرُ . و في روايةٍ عن الإمامِ الصّادقِ عليه السلام : لو أنّ العِبادَ إذا جَهِلُوا وَقَفُوا و لم يَجحَدُوا لم يَكفُروا .
هر چيزى (طاعتى) كه از اقرار و تسليم برخيزد، آن ايمان است و هر چيزى (عملى) كه از انكار و نفى مايه بگيرد آن كفر است در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است: اگر بندگان هنگام ندانستن، درنگ مى كردند و به انكار برنمى خاستند، به كفر كشيده نمى شدند.
امام باقر يا امام صادق عليهما السلام ـ درباره اين سخن ابراهيم عليه السلام كه وقتى ستاره اى را ديد گفت: «اين پروردگار من است» ـ فرمود :
إنّما كانَ طالِبا لِرَبِّهِ و لم يَبلُغْ كُفرا ، و إنّهُ مَن فَكَّرَ مِن النّاسِ في مِثلِ ذلكَ فإنّهُ بمَنزِلَتِهِ
او در حقيقت جوياى پروردگارش بود و به مرحله كفر نرسيده بود و هر كس از مردمان نيز چنين بينديشد، همان حال را دارد.
امام صادق عليه السلام :
إنّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ فَرَضَ فَرائضَ مُوجَباتٍ علَى العِبادِ ، فَمَن تَرَكَ فَريضَةً مِن المُوجَباتِ فلم يَعمَلْ بها و جَحَدَها كانَ كافِرا
خداوند عزّ و جلّ فرايضى را بر بندگان واجب ساخته است؛ پس هر كه فريضه اى واجب را فرو گذارد و به آن عمل نكند و منكرش شود، او كافر است.
امام صادق عليه السلام :
مَن شَكَّ في اللّه ِ و في رسولِهِ صلى الله عليه و آله فهُو كافِرٌ .
كسى كه در خدا و رسول او شكّ كند، كافر است.
الكافى ـ به نقل از منصور بن حازم ـ :
قلتَ لأبي عبدِ اللّه عليه السلام مَن شَكَّ في رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ؟ قالَ : كافِرٌ ، قلتُ : فَمَن شَكَّ في كُفرِ الشاكِّ فهو كافِرٌ ؟ فَأمسَكَ عَنِّي ، فَرَدَدتُ علَيهِ ثلاثَ مَرّاتٍ فاستَبَنتُ في وَجهِهِ الغَضَبَ
به امام صادق عليه السلام عرض كردم : كسى كه در باب رسول خدا صلى الله عليه و آله شك كند، [حكمش چيست]؟ فرمود: كافر است. عرض كردم: كسى كه در كافر بودنِ شك كننده شك كند، او هم كافر است؟ حضرت از پاسخ دادن به من خوددارى فرمود. من سه بار اين سؤال را تكرار كردم و ديدم آثار خشم در چهره اش نمودار شد.
الكافى ـ به نقل از محمّد بن مسلم ـ :
كُنتُ عندَ أبي عبدِ اللّه ِ عليه السلام ··· فَدخلَ عليهِ أبو بَصيرٍ فقالَ : يا أبا عبد اللّه ما تقولُ فيمَن شَكَّ في اللّه ِ ؟ فقالَ : كافِرٌ يا أبا محمّدٍ ، قالَ : فَشَكَّ في رسولِ اللّه ِ ؟ فقالَ : كافِرٌ، ـ قالَ : ـ ثُمّ التَفَتَ إلى زُرارَةَ فقالَ : إنّما يَكفُرُ إذا جَحَدَ .
نزد امام صادق عليه السلام بودم، كه ابو بصير نزد ايشان آمد و پرسيد: اى ابا عبد اللّه ! درباره كسى كه در خدا شك مى كند، چه مى فرمايى؟ امام فرمود: اى ابا محمّد! او كافر است. پرسيد: اگر درباره رسول خدا شك كند؟ فرمود: كافر است. راوى گويد: حضرت سپس رو به زراره كرد و فرمود: در حقيقت وقتى كافر مى شود كه انكار كند.
كافر
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
الدُّنيا سِجنُ المؤمنِ و جَنَّةُ الكافِرِ .
دنيا، زندان مؤمن و بهشت كافر است.
امام على عليه السلام :
الكافِرُ الدُّنيا جَنَّتُهُ ، و العاجِلَةُ هِمَّتُهُ ، و المَوتُ شَقاوَتُهُ ، و النّارُ غايَتُهُ .
كافر، بهشتش دنياست و همّتش جهان گذرا و بد بختى اش مرگ و خط پايانش آتش.
امام على عليه السلام :
الكافِرُ خَبٌّ ضَبٌّ جافٍ خائنٌ
كافر نيرنگ باز است و حيله گر و بي رحم و خيانت كار.
امام على عليه السلام :
الكافِر خَبٌّ لَئيمٌ ، خَؤونٌ ، مَغرورٌ بجَهلِهِ ، مَغبونٌ .
كافر، دغلكار است و فرومايه و خيانت پيشه و فريفته نادانى خويش و بازنده.
امام على عليه السلام :
هَمُّ الكافِرِ لِدُنياهُ ، وَ سَعيُهُ لِعاجِلَتِهِ ، و غايَتُهُ شَهوَتُهُ .
همّ و غم كافر براى دنياى اوست و كوشش او براى جهان گذرايش و مقصدش شهوتش مى باشد.
امام على عليه السلام :
الكافِرُ فاجِرٌ جاهِلٌ .
كافر، نابكار و نادان است.
امام على عليه السلام :
ما كَفَرَ الكافِرُ حتّى جَهِلَ
كافر به كفر كشيده نشد، مگر به سبب نادانى اش.
امام صادق عليه السلام ـ درباره آيه «عُتُلٍّ بعد ذلك زَنيم» ـ فرمود:
العُتُلُّ العَظيمُ الكُفرِ ، و الزَّنيمُ المُستَهتَرُ بكُفرِهِ .
«عُتلّ» آدم بد كفر است و «زنيم» كسى است كه چندان دلباخته كفر خويش است كه به هيچ چيز ديگرى نمى انديشد.
كمترين درجه كفر
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
أدنَى الكُفرِ أن يَسمَعَ الرجلُ عن أخيهِ الكَلِمَةَ فَيَحفَظَها علَيهِ يُريدُ أن يَفضَحَهُ بها ، اُولئكَ لا خَلاقَ لَهُم .
كمترين درجه كفر اين است كه آدمى از برادر خود سخنى بشنود و آن را نگه دارد تا [روزى] با آن رسوايش گرداند؛ اينان از خير و خوبى بى نصيبند.
امام على عليه السلام ـ در پاسخ به كسى كه پرسيد: كمترين چيزى كه آدمى با آن كافر مى شود چيست؟ ـ فرمود :
أدنى ما يكونُ بهِ كافرا أن يَتَدَيَّنَ بشيءٍ فَيَزعُمَ أنَّ اللّه َ أمرَهُ بهِ مِمّا نَهَى اللّه ُ عَنهُ ، ثُمّ يَنصِبَهُ دِيناً فيَتَبرَّأ و يَتَولَّى و يَزعُمَ أنّهُ يَعبُدُ اللّه َ الذي أمَرَهُ بهِ .
كمترين چيزى كه [انسان ]به سبب آن كافر مى گردد، اين است كه به چيزى اعتقاد دينى پيدا كند و آنچه را كه خدا از آن نهى كرده، خيال كند كه خداوند او را بدان فرمان داده است؛ سپس با عَلَم كردن آن، دوستى و دشمنى ورزد و خيال كند كه با اين كار خدا را عبادت مى كند.
امام على عليه السلام :
أدنى ما يكونُ بهِ العَبدُ كافِرا مَن زَعَمَ أنَّ شيئا نَهَى اللّه ُ عَنهُ أنَّ اللّه َ أمَرَ بهِ و نَصَبَهُ دِينا يَتَولَّى علَيهِ ، و يَزعُمُ أنّهُ يَعبُدُ الذي أمَرَهُ بهِ ، و إنّما يَعبُدُ الشيطانَ .
كمترين عملى كه بنده به سبب آن كافر مى گردد، اين است كه كسى چيزى را كه خدا از آن نهى فرموده است، خيال كند خدا به آن دستور داده و آن را دين و آيينى قرار دهد و از آن پيروى كند و پندارد كه خداوند را كه [به خيال او ]به اين كار دستورش داده است پرستش مى كند، حال اين كه در حقيقت شيطان را بندگى مى كند.
امام باقر عليه السلام :
إنّ أقرَبَ ما يكونُ العَبدُ إلَى الكُفرِ أن يُؤاخيَ الرجُلَ علَى الدِّينِ فَيُحصيَ علَيهِ عَثَراتِهِ و زَلاّتِهِ لِيُعَنِّفَهُ بها يَوما مّا .
نزديكترين حالت و زمان بنده به كفر، اين است كه با كسى برادرىِ دينى كند، آن گاه خطاها و لغزشهايش را پيش خود برشمارد تا روزى به وسيله آنها او را سرزنش كند.
امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به سؤال از كمترين درجه الحاد ـ فرمود :
الكِبرُ مِنهُ .
كِبر از [جمله ]آن است.
امام صادق عليه السلام ـ وقتى از ايشان منزلت كسى را پرسيدند كه هرگاه سخن بگويد، دروغ گويد و هر گاه وعده دهد، خلف وعده كند و هر گاه امين شمرده شود، خيانت كند ـ فرمود :
هِي أدنَى المَنازِلِ مِن الكُفرِ و ليسَ بكافِرٍ .
منزلتش نزديكترين منازل به كفر است، اما كافر نيست.
ستونها و اركان كفر
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
أركانُ الكُفرِ أربَعةٌ : الرَّغبَةُ ، و الرَّهبَةُ ، و السَّخَطُ ، و الغَضَبُ .
پايه هاى كفر چهار تاست: ميل و ترس و نارضايى و خشم.
امام على عليه السلام :
الكُفرُ على أربَعِ دَعائمَ : علَى التَّعَمُّقِ ، و التَّنازُعِ ، و الزَّيغِ ، و الشِّقاقِ ، فمَن تَعَمَّقَ لم يُنِبْ إلَى الحَقِّ ، و مَن كَثُرَ نِزاعُهُ بالجَهلِ دامَ عَماهُ عنِ الحَقِّ ، و مَن زاغَ ساءَت عندَهُ الحَسَنةُ ، و حَسُنَت عِندَهُ السَّيّئةُ ، و سَكِرَ سُكرَ الضَّلالَةِ ، و مَن شاقَّ وعُرَتْ علَيهِ طُرُقُهُ ، و أعضَلَ علَيهِ أمرُهُ ، و ضاقَ علَيهِ مَخرَجُهُ .
كفر بر چهار ستون استوار است: بر تند روى و ستيزه گرى و كژى و عناد؛ زيرا، كسى كه تندرو باشد، به حق باز نگردد و آن كه از روى نادانى ستيزه گرى بسيار كند، كوردلى او از ديدن حق، پايدار مانَد و آن كه [از راه حق ]منحرف شود، نيك در نظرش بد و بد در نظرش نيك جلوه كند و مستِ گمراهى شود و آن كه دشمنى و عناد ورزد، راههايش بر او ناهموار و كارش بر او، دشوار شود و راه خروجش [از گمراهى ]بر او، تنگ گردد.
امام على عليه السلام :
بُنِيَ الكفرُ على أربَعِ دَعائمَ : الفِسقُ ، و الغُلوُّ ، و الشَّكُّ ، و الشُّبهَةُ .
كفر، بر چهار ستون استوار است: بيرون شدن از فرمان [خدا]، غلّو [در دين]، شك و شبهه.
امام على عليه السلام :
بُنِيَ الكُفرُ على أربَعِ دَعائمَ : علَى الجَفاءِ ، و العَمى ، و الغَفلَةِ ، و الشَّكِّ فَمَن جَفا فقدِ احتَقَرَ الحَقَّ ، و جَهَرَ بالباطِلِ و مَقَتَ العُلَماءَ و أصَرَّ علَى الحِنثِ العَظيمِ و مَن عَمِيَ نَسِيَ الذِّكرَ ، و اتَّبَعَ الظَنَّ ، و طَلَبَ المَغفِرَةَ بلا تَوبَةٍ و لا استِكانَةٍ و مَن غَفَلَ حادَ عنِ الرُّشدِ ، و غَرَّتهُ الأمانِيُّ ، و أخَذَتهُ الحَسرَةُ و النَّدامَةُ ، و بَدا لَهُ مِن اللّه ِ ما لم يَكُن يَحتَسِبُ و مَن عَتا في أمرِ اللّه ِ شَكَّ ، و مَن شَكَّ تعالى علَيهِ ، فَأذَلَّهُ بسُلطانِهِ ، و صَغَّرَهُ بجَلالِهِ ، كما فَرَّطَ في أمرِهِ فاغتَرَّ بِرَبِّهِ الكريمِ
كفر، بر چهار پايه استوار است: بر نادانى، كوردلى، غفلت و شك .حديث ؛ زيرا كسى كه نادان باشد، حق را كوچك شمارد و آشكارا دم از باطل زند و با دانايان دشمنى ورزد و بر گناه بزرگ پاى فشرد. و كسى كه كوردل باشد، ياد خدا را به فراموشى سپارد و از گمان پيروى كند و بدون توبه و زارى، طالب آمرزش باشد. و كسى كه غافل باشد از راه راست منحرف شود و آرزوها او را بفريبد و دريغ و پشيمانى فرايش گيرد و از جانب خداوند چيزى براى او رقم خورد كه گمانش را هم نمى كرد و كسى كه از فرمان خدا سركشى كند، دستخوش شك شود و هر كه به شك درافتد، خداوند بر او بزرگى كند، پس با قدرت خود او را خوار گرداند و با جلال و شكوه خويش وى را حقير سازد، همچنان كه در كار خود كوتاهى كرد، و به پروردگار مهربان و بزرگوار خود مغرور شد.
امام صادق عليه السلام :
اُصولُ الكُفرِ ثلاثةٌ : الحِرصُ ، و الاستِكبارُ ، و الحَسَدُ . فأمّا الحِرصُ فإنّ آدمَ عليه السلام حينَ نُهِيَ عنِ الشَّجرَةِ حَمَلَهُ الحِرصُ على أن أكَلَ مِنها ، و أمّا الاستِكبارُ فإبليسُ حينَ اُمِرَ بالسُّجودِ لآدمَ استَكبَرَ ، و أمّا الحَسَدُ فابنا آدَمَ حيثُ قَتَلَ أحدُهُما صاحِبَهُ .
ريشه هاى كفر سه تاست: آزمندى، خود بزرگ بينى و حسادت. امّا آزمندى، نمونه اش آدم عليه السلام است كه چون از آن درخت نهى شد، آزمندى او را به خوردن از آن وا داشت. اما خود بزرگ بينى، نمونه اش ابليس است كه وقتى به سجده در برابر آدم فرمان يافت، استكبار ورزيد. اما حسادت، نمونه اش دو فرزند آدم است كه يكى از آن دو [از روى حسادت]، ديگرى را كشت.
گونه هاى كفر در كتاب خدا
امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به پرسش از گونه هاى كفر در كتاب خداوند عزّ و جلّ ـ فرمود :
الكُفرُ في كتابِ اللّه ِ على خَمسَةِ أوجُهٍ :فمِنها كُفرُ الجُحودِ ، و الجُحودُ على وجهَينِ ، و الكُفرُ بتَركِ ما أمَرَ اللّه ُ ، و كُفرُ البَراءةِ ، و كُفرُ النِّعَمِفأمّا كُفرُ الجُحودِ فهُو الجُحودُ بالرُّبوبيَّةِ و هُو قَولُ مَن يَقولُ : لا رَبَّ و لا جَنَّةَ و لا نارَ ! و هُو قَولُ صِنفَينِ مِن الزَّنادِقَةِ يقالُ لَهُمُ : الدَّهريَّةُ ، و هُمُ الذينَ يَقولونَ : «وَ ما يُهلِكُنا إلاّ الدَّهْرُ» و هُو دِينٌ وَضَعُوهُ لأنفُسِهِم بالاستِحسانِ على غيرِ تَثَبُّتٍ مِنهُم و لا تَحقيقَ لِشيءٍ مِمّا يقولونَ ، قالَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ : «إنْ هُمْ إلاّ يَظُنُّونَ» (جاثیه،24) أنَّ ذلكَ كما يقولونَ . و قالَ : «إنَّ الذينَ كَفَرُوا سَواءٌ علَيهِم ءَ أنْذَرْتَهُم أمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ» (بقره،6) يَعني بِتَوحيدِ اللّه ِ تعالى ، فهذا أحَدُ وُجوهِ الكُفرِ . و أمّا الوَجهُ الآخَرُ مِن الجُحودِ على مَعرِفَةٍ .حديث ، و هُو أن يَجحَدَ الجاحِدُ و هُو يَعلَمُ أنّهُ حَقٌّ ، قدِ استَقَرَّ عِندَهُ و قَد قالَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ : «وَ جَحَدُوا بها و استَيْقَنَتْها أنفُسُهُم ظُلْما و عُلُوّا» .(نمل،14)و قالَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ : «و كانُوا مِن قَبلُ يَستَفْتِحُونَ علَى الّذينَ كَفَرُوا فلَمّا جاءَهُم ما عَرَفُوا كَفَرُوا بهِ فَلَعنَةُ اللّه ِ علَى الكافِرِينَ»(بقره،89) . فهذا تفسيرُ وَجهَيِ الجحودِ و الوَجهُ الثالثُ مِن الكُفرِ كُفرُ النِّعَمِ ، و ذلكَ قولُهُ تعالى يَحكي قَولَ سُلَيمانَ عليه السلام : «هذا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي ءَ أشْكُرُ أم أكْفُرُ و مَن شَكَرَ فإنّما يَشكُرُ لِنَفِسِهِ و مَن كَفَرَ فإنَّ رَبِّي غَنيٌّ كَريمٌ» .(نمل،40) و قالَ : «لِئنْ شَكَرْتُم لَأزِيدَنَّكُم و لَئنْ كَفَرْتُم إنَّ عَذابِي لَشديدٌ» .(ابراهیم،7) و قالَ : «فاذْكُرُونِي أذكُرْكُم و اشكُرُوا لِي و لا تَكْفُرُونِ» (بقره،152)و الوَجهُ الرّابعُ مِن الكُفرِ تَركُ ما أمَرَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ بهِ ، و هُو قولُ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ : «و إذْ أخَذْنا مِيثاقَكُم لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُم و لا تُخْرِجُونَ أنفُسَكم مِن دِيارِكُم ثُمّ أقْرَرْتُم و أنتُم تَشْهَدُونَ * ثُمَّ أنتُمْ هَؤلاءِ تَقتُلُونَ أنفُسَكم و تُخْرِجُونَ فَريقا مِنكُم مِن دِيارِهِم تَظاهَرُونَ علَيهِم بالإثمِ و العُدْوانِ و إن يَأْتُوكُم اُسارى تُفادُوهُم و هُوَ مُحَرَّمٌ علَيكُم إخْراجُهُم أ فَتُؤمِنُونَ بِبَعْضِ الكِتابِ و تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَن يَفْعَلُ ذلكَ مِنكُم» .(بقره،84-85) فَكَفَّرَهُم بتَركِ ما أمَرَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ بهِ و نَسَبَهُم إلَى الإيمانِ و لم يَقبَلْهُ مِنهُم و لم يَنفَعْهُم عندَهُ فقالَ : «فماجَزاءُ مَن يَفعَلُ ذلكَ مِنكُم إلاّ خِزْيٌ في الحَياةِ الدُّنيا و يَومَ القِيامَةِ يُرَدُّونَ إلى أشَدِّ العَذابِ و ما اللّه ُ بِغافِلٍ عَمّا تَعمَلُونَ» .(بقره،85) و الوَجهُ الخامسُ مِن الكُفرِ كُفُر البَراءةِ ، و ذلكَ قولُهُ عَزَّ و جلَّ يَحكي قولَ إبراهيمَ عليه السلام : «كَفَرْنا بِكُم و بَدا بَينَنا و بَينَكُمُ العَداوَةُ و البَغْضاءُ أبَدا حَتّى تُؤمِنُوا بِاللّه ِ وَحْدَهُ» (ممتحنه،4)يَعني تَبَرَّأنا مِنكُم ، و قالَ يَذكُرُ إبليسَ و تَبرِئَتَهُ مِن أوليائهِ مِن الإنسِ يَومَ القِيامَةِ : «إنّي كَفَرْتُ بما أشْرَكْتُمونِ مِن قَبْلُ»(ابراهیم،22) . و قالَ : «إنَّما اتَّخَذْتُم مِن دُونِ اللّه ِ أوْثانا مَوَدَّةَ بَينِكُم في الحَياةِ الدُّنيا ثُمَّ يَومَ القِيامَةِ يَكْفُرُ بَعضُكُم بِبَعْضٍ و يَلْعَنُ بَعْضُكُم بَعْضا» (عنکبوت،25) يَعني يَتَبَرَّأُ بَعضُكُم مِن بَعضٍ
در كتاب خدا، كفر بر پنج گونه استيكى از آنها كفرِ انكار [حقّ تعالى ]است و انكار ، خود بر دو گونه است و كفرِ ناشى از ترك آنچه خداوند به انجام آن فرمان داده است و كفرِ برائت و كفرِ نعمتها
امّا كفرِ انكار، عبارت است از انكار ربوبيّت و آن گفتار كسى است كه مى گويد: نه پروردگارى است و نه بهشت و نه دوزخى. اين عقيده دو دسته از زنديقان است كه به آنان دهريّه مى گويند. مينانند كه مى گويند: «و چيزى جز روزگار، ما را از ميان نمى برد». اين دين و آيينى است كه بنا به پسند و سليقه خودشان براى خويش ساخته اند، بدون آن كه درباره آنچه مى گويند كمترين درنگ و تحقيقى كرده باشند. خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «آنان، جز در پندارى نيستند» و گمان مى كنند واقعيت همان است كه آنها مى گويند و فرموده است: «همانا كسانى كه كافر شدند، برايشان يكسان است كه هشدارشان دهى يا هشدارشان ندهى، ايمان نمى آورند» .حديث يعنى به يگانگى خداوند متعال [كافر شدند]. پس، اين يكى از گونه هاى كفر است. و اما گونه ديگر كفرِ انكار، انكار [حق ]با وجود شناخت اوست و آن اين است كه منكر با آن كه مى داند [مطلب] حق است و برايش ثابت مى باشد، باز انكار مى كند. خداوند عزّ و جلّ در اين باره فرمود: «با آن كه دلهايشان بدانها (آيات روشنگر ما) يقين داشت، از روى ظلم و تكبّر، آنها را انكار كردند» و نيز فرمود: «و از دير باز [در انتظارش ]بر كسانى كه كافر شده بودند پيروزى مى جستند، ولى همين كه آنچه [كه اوصافش] را مى شناختند برايشان آمد انكارش كردند. پس لعنت خدا بر كافران باد». اين بود توضيح دو گونه انكارگونه سوم كفر، كفر [و ناسپاسى ]نعمتهاست. [كفر در اين ]گفته سليمان عليه السلام كه خداوند متعال آن را باز گو مى كند، به همين معناست: «اين از فضل پروردگار من است، تا مرا بيازمايد كه آيا سپاس مى گزارم يا كفران مى كنم. و هر كه سپاس گزارد، در حقيقت، براى خويش سپاس گزارى كند و هر كه كفران ورزد، همانا پروردگار من بى نياز كريم است». و فرمود: «اگر سپاسگزارى كنيد، براى شما مى افزايم و اگر كفران ورزيد، همانا عذاب من سخت است». همچنين فرمود: «مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم و از من سپاسگزارى كنيد و كفران نورزيد»گونه چهارم كفر، فرو گذاشتن اوامر خداوند عزّ و جلّ است. به همين معناست اين سخن خداوند عزّ و جلّ: «و چون از شما پيمان محكم گرفتيم كه خون همديگر را مريزيد و يكديگر را از سرزمين خود بيرون نكنيد، سپس [به اين پيمان] اقرار كرديد و خود گواهيد. [ولى ]باز همين شما هستيد كه يكديگر را مى كشيد و گروهى از خودتان را از ديارشان بيرون مى رانيد و به گناه و تجاوز بر ضد آنان به يكديگر كمك مى كنيد. و اگر به اسارت پيش شما آيند به [دادن] فديه، آنان را آزاد مى كنيد، با آن كه [نه تنها كشتن بلكه ]بيرون كردن آنان بر شما حرام شده است. آيا شما به بخشى از كتاب [تورات ]ايمان مى آوريد و به بخشى كفر مى ورزيد؟ پس، جزاى هر كس از شما كه چنين كند···». در اين جا خداوند، آنان را به سبب فرو گذاشتن فرمان خداوند عزّ و جلّ كافر شمرده و نسبت ايمان به آنها داده ولى از ايشان نپذيرفته است و آن ايمان، از نظر خداوند برايشان سودى ندارد. لذا فرمود: «پس جزاى هر كس از شما كه چنين كند، جز خوارى در زندگى دنيا چيزى نخواهد بود و روز رستاخيز، ايشان را به سخت ترين عذابها باز برند و خداوند از آنچه مى كنيد، غافل نيست»گونه پنجم كفر، كفر [به معناى] برائت و بيزارى جستن است. [كفر در اين ]سخن خداوند عزّ و جلّ كه از قول ابراهيم عليه السلام بازگو مى كند، به همين معناست: «ما به شما كفر ورزيديم و ميان ما و شما براى هميشه دشمنى و كينه باشد، مگر اين كه به خداوند يگانه ايمان آوريد». يعنى ما از شما بيزاريم. همچنين از شيطان و بيزارى جستن او از دوستان آدميش در روز قيامت، ياد كرده مى فرمايد: «من به آنچه پيش از اين مرا [در كار خدا ]شريك مى دانستيد كافرم» و نيز مى فرمايد: «جز خدا، فقط بتهايى را اختيار كرده ايد كه آن هم براى دوستى ميان شما در زندگى دنياست. آن گاه روز قيامت، بعضى از شما به بعضى ديگر كفر ورزد و برخى از شما برخى ديگر را لعنت كنند»؛ يعنى از يكديگر بيزارى مى جوييد.
میزان الحکمه،جلد دهم