دیدار از نظر احادیث
۲۰ تیر ۱۳۹۴ 0شوق ديدار
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
المَعرِفَةُ رأسُ مالي ، و العَقلُ أصلُ دِيني ، و الحُبُّ أساسي ، و الشَّوقُ مَركَبي ، و ذِكرُ اللّه ِ أنيسي .
شناخت، سرمايه من است و خرد، ريشه دين من و عشق، بنياد من و شوق، مركب من و ياد خداوند، همدم من.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إنّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ ناجى موسَى بنَ عِمرانَ عليه السلام بِمائةِ ألفِ كَلِمَةٍ و أربَعةٍ و عِشرينَ ألفَ كَلِمَةٍ ، في ثلاثَةِ أيّامٍ و ليالِيهِنَّ ، ما طَعِمَ فيها موسى و لا شَرِبَ فيها ، فلَمّا انصَرفَ إلى بَني إسرائيلَ و سَمِعَ كلامَهُم مَقَتَهُم ؛ لِما كانَ وَقَعَ في مَسامِعِهِ مِن حَلاوَةِ كَلامِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ .
خداوند عزّ و جلّ، در طىّ سه شبانه روز يكصد و بيست و چهار هزار كلمه به راز با موسى بن عمران عليه السلام در ميان نهاد و در اين مدت موسى نه چيزى خورد و نه چيزى آشاميد و چون به سوى بنى اسرائيل برگشت و سخنان آنها را شنيد از آنان متنفّر شد؛ علّتش تأثيرى بود كه حلاوت سخن خداوند عزّ و جلّ در گوشهايش نهاده بود.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در دعا ـ گفت :
أسألُكَ الرِّضا بالقَضاءِ ، وَ بَردَ العَيشِ بَعدَ المَوتِ ، و لَذّةَ النَّظَرِ إلى وَجهِكَ ، و شَوقا إلى رؤيَتِكَ و لِقائكَ .
[بار خدايا! ]خشنودى به قضاى تو و زندگى خوشِ بعد از مرگ و لذّت ديدنِ روى تو و شوق به مشاهده و ديدار تو را، از درگاهت مسألت دارم.
المحجّة البيضاء :
أبو الدَّرداءِ لكَعبِ الأحبارِ : أخبِرْني عَن أخَصِّ آيةٍ في التَّوراةِ . فقالَ : يَقولُ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ : طالَ شَوقُ الأبرارِ إلى لِقائي، و أنا إلى لِقائهِم لَأشَدُّ شَوقا قالَ : و مَكتوبٌ إلى جانِبِها : «مَن طَلَبَني وَجَدَني ، و مَن طَلبَ غَيري لَم يَجِدْني». فقالَ أبو الدَّرداءِ : أشهَدُ أنّي لَسَمِعتُ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يقولُ هذا .
ابو درداء ـ به كعب الاحبار ـ گفت : مرا از خاصّترين آيه تورات، خبر ده. كعب الاحبار گفت: خداوند عزّ و جلّ مى فرمايد: نيكان به ديدارِ من شوق بسيار دارند، اما شوق من به ديدار آنان شديدتر است . كعب الاحبار گفت: در كنار اين آيه نوشته شده است: «هر كه مرا بجويد، بيابَدم و هركه ديگرى را بجويد، مرا نيابد». ابو درداء گفت: گواهى مى دهم كه شنيدم رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز همين را مى گفت.
المَحَجّة البيضاء :
في أخبارِ داوودَ عليه السلام أنَّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ أوحى إلَيهِ : يا داوودُ، إلى كَم تَذكُرُ الجَنّةَ و لا تَسألُني الشَّوقَ إلَيَّ ؟! قالَ: يا رَبِّ، مَنِ المُشتاقونَ إلَيكَ ؟ قالَ : إنّ المُشتاقينَ إلَيَّ الّذينَ صَفَّيتُهُم مِن كُلِّ كَدَرٍ ، و أنبَهتُهُم بالحَذَرِ ، و خَرَقتُ مِن قُلوبِهِم إلَيَّ خَرْقا يَنظُرونَ إلَيَّ .
در اخبار داوود عليه السلام آمده است كه خداوند عزّ و جلّ به او وحى فرمود : اى داوود! تا كى از بهشت ياد مى كنى و شوقِ به مرا از من نمى خواهى؟! عرض كرد: اى پروردگار من! مشتاقان تو كيستند؟ فرمود: مشتاقان من كسانى هستند كه آنان را از هر تيرگى صاف كرده ام و با حذر و هوشيارى بيدارشان كرده ام و از دل هاى آنان روزنه اى به سوى خودم گشوده ام كه از آن به من مى نگرند.
المحجّة البيضاء : در اخبار داوود عليه السلام آمده است كه:
قُلْ لعِبادي المُتَوجِّهينَ إلَيَّ بمَحَبَّتي : ما ضَرَّكُم إذا احتَجَبتُم عَن خَلقي إذ رَفَعتُ الحِجابَ فيما بَيني و بَينَكُم حتّى تَنظُروا إلَيَّ بعُيونِ قُلوبِكُم؟! .
به آن بندگانم كه با محبّت من، رو سوى من كرده اند، بگو: شما را چه زيان كه وقتى پرده ميان خود و شما را كنار زده ام تا با ديدگان دلتان به من بنگريد، از آفريدگان من مستور بمانيد.
المحجّة البيضاء : در اخبار داوود عليه السلام همچنين آمده است كه :
و انظُرْ إلَيَّ ببَصَرِ قَلبِكَ ، و لا تَنظُرْ بعَينِكَ الّتي في رأسِكَ إلَى الّذينَ حَجَبتُ عُقولَهُم عَنّي .
با چشم دلت، مرا ببين و با چشم سرت به كسانى كه خِردهايشان از ديدن من عاجز است، منگر.
امام على عليه السلام :
الشَّوقُ شِيمَةُ المُوقِنينَ .
شوق، خوى اهل يقين است.
امام على عليه السلام :
الشَّوقُ خُلْصانُ العارِفينَ .
شوق، يار يكرنگ عارفان است.
امام على عليه السلام ـ در نامه اى به معاويه ـ نوشت :
أنا مُرقِلٌ نَحوَكَ في جَحفَلٍ مِن المُهاجِرينَ و الأنصارِ ··· مُتَسَربِلينَ سَرابِيلَ المَوتِ ، أحَبُّ اللِّقاءِ إلَيهِم لِقاءُ رَبِّهِم .
من با انبوهى از مهاجران و انصار به سوى تو شتابانم··· كه پيراهن مرگ به تن كرده اند و محبوبترين ديدار براى آنان، ديدارِ با پروردگارشان است.
امام على عليه السلام ـ در برانگيختن يارانش به جنگ ـ فرمود :
مَنِ الرّائحُ إلَى اللّه ِ كالظَّمآنِ يَرِدُ الماءَ ؟! الجَنَّةُ تَحتَ أطرافِ العَوالي ! اليَومَ تُبلى الأخبارُ ! و اللّه ِ، لَأنا أشوَقُ إلى لِقائهِم مِنهُم إلى دِيارِهِم .
كيست آن كه به سوى خدا رهسپار شود، همچون تشنه اى كه به سوى آب مى رود؟ بهشت زير لبه هاى شمشيرهاست! امروز خبرها آشكار مى شود! به خدا سوگند كه اشتياق من به ديدارِ آنها (دشمنان) بيشتر از شور و اشتياق آنها به خانه هايشان است.
امام على عليه السلام :
و إنّي إلى لِقاءِ اللّه ِ لَمُشتاقٌ ، و حُسنِ ثَوابِهِ لَمُنتَظِرٌ راجٍ .
در نامه خود به مردم مصر ـ نوشت : من به ديدار خداوند مشتاقم و چشم به راه و اميدوار به پاداش نيكوى او هستم.
امام على عليه السلام :
مَن يَكُنِ اللّه ُ أمَلَهُ يُدرِكْ غايَةَ الأملِ و الرَّجاءِ .
كسى كه خدا آرمانش باشد، به منتهاى آرمان و اميد برسد.
امام على عليه السلام :
مَن أمَّلَ غَيرَ اللّه ِ سبحانَهُ أكذَبَ آمالَهُ .
هر كس به غير خداوند سبحان اميد بندد، اميدهايش را دروغ (نقش بر آب) يابد.
امام على عليه السلام :
ضاعَ مَن كانَ لَهُ مَقصَدٌ غَيرُ اللّه ِ .
كسى كه مقصدى جز خدا داشته باشد، گم شود.
عوامل شوق آفرين
المحجّة البيضاء : در اخبار داوود عليه السلام آمده است كه خداوند عزّ و جلّ، به او وحى فرمود:
يا داوودُ ، إنّي خَلَقتُ قُلوبَ المُشتاقينَ مِن رِضواني ، وَ نعَّمتُها بنُورِ وَجهي ···فقالَ داوودُ: يا رَبِّ ، بِمَ نالُوا مِنكَ هذا ؟ قالَ : بحُسنِ الظَّنِّ ، و الكَفِّ عَنِ الدُّنيا و أهلِها ، و الخَلَواتِ بِي و مُناجاتِهِم لِي ، و إنَّ هذا مَنزِلٌ لا يَنالُهُ إلاّ مَن رَفَضَ الدُّنيا و أهلَها ، و لَم يَشتَغِلْ بشيءٍ مِن ذِكْرِها ، و فَرَّغَ قَلبَهُ لِي و اختارَني على جَميعِ خَلقي ، فعِندَ ذلكَ أعطِفُ علَيهِ فاُفَرِّغُ نَفسَهُ لَهُ ، و أكشِفُ الحِجابَ فيما بَيني و بَينَهُ ؛ حتّى يَنظُرَ إلَيَّ نَظَرَ النّاظِرِ بعَينِهِ إلَى الشّيءِ .
اى داوود! من دل هاى مشتاقان را از خشنودى خود آفريدم و آنها را به نور ذات خود منعّم گردانيدم··· داوود عرض كرد: پروردگارا! به چه وسيله به اين مقام نزد تو، رسيدند؟ فرمود: به خوش گمانى و دور نگه داشتن خويش از دنيا و اهل آن و خلوت كردن و مناجات نمودن با من. و اين مقامى است كه بدان دست نيابد، مگر كسى كه دنيا و اهل آن را به كنار نهد و هرگز از آن ياد نكند و دلش را براى من خالى گرداند و مرا بر همه آفريدگانم برگزيند. در اين صورت است كه من به او رو مى كنم و نفْس او را براى او فارغ گردانم و حجابِ ميان خود و او را كنار زنم، به طورى كه مرا [با چشم دل ]ببيند همچون كسى كه با چشم [سر] خود چيزى را مى بيند.
المحجّة البيضاء : در اخبار داوود عليه السلام آمده است كه خداوند عزّ و جلّ به او وحى فرمود :
يا داوودُ ، لَو يَعلَمُ المُدبِرونَ عَنّي كَيفَ انتِظاري لَهُم ، و رِفقي بِهِم ، و شَوقي إلى تَركِ مَعاصيهِم ، لَماتُوا شَوقا إلَيَّ و تَقَطّعَت أوصالُهُم مِن مَحَبّتي .
اى داوود! اگر روي گردانانِ از من بدانند كه چه انتظارى براى آنان مى كشم و چه مهرى به آنان مى ورزم و چه اشتياقى به ترك معاصى از سوى آنها دارم، هر آينه از شوقِ به من بميرند و از عشق به من بندهاى بدنشان از هم بگسلد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در دعا ـ گفت :
اللّهُمّ ارزُقْني حُبَّكَ ، و حُبَّ مَن يُحِبُّكَ ، و حُبَّ ما يُقَرِّبُني إلى حُبِّكَ ، و اجعَلْ حُبَّكَ أحَبَّ إلَيَّ مِن الماءِ البارِدِ .
بار الها! محبّت به خودت و محبّت به كسانى كه تو را دوست دارند و دوست داشتن آنچه كه مرا به محبّت تو نزديك مى گرداند، روزيم فرما و محبّت خود را در نزد من دوست داشتنى تر از آبِ خنك گردان.
امام على عليه السلام :
شَوِّقوا أنفُسَكُم الى نَعيمِ الجَنَّةِ تُحِبّوا المَوتَ و تَمقُتوا الحَياةَ .
جانهاى خود را مشتاقِ نعمت هاى بهشت گردانيد، تا مرگ [و رسيدن به بهشت] را دوست بداريد و زندگى [در اين دنيا] را دشمن.
امام على عليه السلام ـ در پاسخ به اين پرسش كه به چه دليل شيفته ديدار خدا هستى؟ ـ فرمود :
لَمّا رأيتُهُ قَدِ اختارَ لِي دِينَ مَلائكَتِهِ و رُسُلِهِ و أنبيائهِ عَلِمتُ أنَّ الّذي أكرَمَني بهذا لَيسَ يَنساني ، فأحبَبتُ لِقاءَهُ .
چون ديدم كه خداوند دين فرشتگان و فرستادگان و پيغمبران خود را براى من برگزيد، دانستم كسى كه مرا چنين گرامى داشته است، فراموشم نمى كند. از اين رو دوستدارِ ديدار او شدم.
آن كه دوستدار ديدار خداست
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
مَن أحَبَّ لِقاءَ اللّه ِ أحَبَّ اللّه ُ لِقاءَهُ ، و مَن كَرِهَ لِقاءَ اللّه ِ كَرِهَ اللّه ُ لِقاءَهُ .
هركه ديدار خدا را دوست داشته باشد، خدا ديدار او را دوست دارد و هركه ديدار خدا را خوش نداشته باشد، خدا نيز ديدار او را خوش ندارد.
كنز العمّال : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
مَن أحَبَّ لِقاءَ اللّه ِ أحَبَّ اللّه ُ لِقاءَهُ ، و مَن كَرِهَ لِقاءَ اللّه ِ كَرِهَ اللّه ُ لِقاءَهُ . قالوا : يا رسولَ اللّه ِ ، كُلُّنا نَكرَهُ المَوتَ ! قالَ : لَيسَ ذلكَ كَراهِيَةَ المَوتِ ، و لكنّ المؤمنَ إذا حُضِرَ جاءَهُ البَشيرُ مِن اللّه ِ بما هُو صائرٌ إلَيهِ ، فلَيسَ شَيءٌ أحَبَّ إلَيهِ مِن أن يكونَ قد لَقِيَ اللّه َ ، فأحَبَّ لِقاءَ اللّه ِ فأحَبَّ اللّه ُ لِقاءَهُ . و إنّ الفاجِرَ إذا حُضِرَ جاءَهُ ما هُو صائرٌ إلَيهِ مِن الشَّرِّ، فكَرِهَ لِقاءَ اللّه ِ فكَرِهَ اللّه ُ لِقاءَهُ .
هركه ديدار خدا را دوست داشته باشد، خدا نيز ديدار او را دوست مى دارد. و هركه ديدار خدا را خوش نداشته باشد خدا نيز ديدار با او را خوش ندارد. عرض كردند: اى رسول خدا! همه ما مرگ را نا خوش داريم! فرمود: اين، ربطى به ناخوش داشتن مرگ ندارد؛ بلكه مؤمن چون زمان مرگش فرا رسد، بشارت دهنده اى از جانب خدا مى آيد و او را به آنچه به سويش مى رود بشارت مى دهد. در اين هنگام براى او چيزى محبوبتر از اين نيست كه به ديدار خدا رود. بنا بر اين، او ديدار خدا را دوست دارد و خدا هم ديدار او را دوست دارد. اما گنهكار، چون زمان مرگش فرا رسد، سرنوشت بدى كه در انتظار اوست پيش او مى آيد. از اين رو ديدار خدا را ناخوش مى دارد و خدا هم ديدار او را ناخوش مى دارد.
امام على عليه السلام :
تَمَسَّكُوا بِما أمَرَكُمُ اللّه ُ به ، فما بَينَ أحَدِكُم و بَينَ أن يَغتَبِطَ و يَرى ما يُحِبُّ إلاّ أن يَحضُرَهُ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، و ما عِندَ اللّه ِ خَيرٌ و أبقى، و تأتَيهُ البِشارَةُ مِن اللّه ِ عَزَّ و جلَّ فتَقَرَّ عَينُهُ و يُحِبَّ لِقاءَ اللّه ِ .
به آنچه خداوند شما را بدان فرمان داده است، چنگ در زنيد؛ زيرا ميان هر يك از شما و رسيدنش به شادى و ديدن آنچه دوست دارد جز اين نيست كه رسول خدا صلى الله عليه و آله نزد او حاضر شود. و آنچه نزد خداست بهتر و ماندنى تر است و بشارتى از جانب خداوند عزّ و جلّ به او رسد كه در نتيجه چشمش روشن شود و ديدار خدا را دوست بدارد.
الأمالى للصدوق : امام على عليه السلام فرمود:
لَمّا أرادَ اللّه ُ تبارَكَ و تعالى قَبضَ رُوحِ إبراهيمَ عليه السلام أهبَطَ إلَيهِ مَلَكَ المَوتِ ، فقالَ : السّلامُ علَيكَ يا إبراهيمُ . قالَ : و علَيكَ السّلامُ يا مَلَكَ المَوتِ، أ داعٍ أم ناعٍ ؟ قالَ : بَل داعٍ يا إبراهيمُ، فأجِبْ !
قالَ إبراهيمُ عليه السلام : فهَل رأيتَ خليلاً يُمِيتُ خَليلَهُ ؟! ··· فقالَ اللّه ُ جلّ جلالُهُ : يا مَلَكَ المَوتِ، إذهَبْ إلَيهِ و قُلْ لَهُ : هَل رأيتَ حَبيبا يَكرَهُ لِقاءَ حَبيبِهِ ؟! إنّ الحَبيبَ يُحِبُّ لِقاءَ حَبيبِهِ .حديث و في خبرٍ : ··· فقالَ : يا مَلَكَ المَوتِ، الآنَ فاقبِضْ .
چون خداوند تبارك و تعالى خواست جان ابراهيم عليه السلام را بستاند، ملك الموت را به سويش فرستاد. او آمد و گفت: درود بر تو اى ابراهيم! ابراهيم عليه السلام گفت: و بر تو درود اى ملك الموت! آيا دعوتگرى؟ يا خبر مرگى را آورده اى؟ گفت: دعوتگرم اى ابراهيم! پس [دعوت حق را ]اجابت كن!
ابراهيم عليه السلام ! گفت: آيا ديده اى كه دوستى جان دوست خود را بگيرد؟··· پس خداوند عزّ و جلّ فرمود: اى ملك الموت! نزد ابراهيم برو و به او بگو: آيا ديده اى كه دوستى ديدار دوستش را خوش نداشته باشد؟ دوست شيفته ديدار دوست خود است در خبرى افزوده شده است:··· پس ابراهيم گفت: اى ملك الموت! هم اينك جانم را بستان.
امام على عليه السلام :
مَنِ اشتاقَ أدلَجَ .
كسى كه مشتاق باشد، سراسر شب [يا پاس آخر شب] را راه پيمايد.
امام على عليه السلام :
مَنِ اشتاقَ سَلا .
كسى كه شوق [به چيزى ]داشته باشد،[غير آن را] فراموش كند.
امام على عليه السلام :
مَن أحَبَّ لِقاءَ اللّه ِ سُبحانَهُ سَلا عَنِ الدُّنيا .
كسى كه دوستدار ديدار خداوند سبحان باشد، دنيا را از ياد ببَرَد.
معانى الأخبار ـ به نقل از عبد الصمد بن بشير از بعضى از اصحاب ـ :
عن الإمامِ الصّادقِ عليه السلام : قلتُ له : أصلحكَ اللّه ُ مَن أحَبَّ لِقاءَ اللّه ِ أحَبَّ اللّه ُ لِقاءَهُ ، و مَن أبغَضَ لِقاءَ اللّه ِ أبغَضَ اللّه ُ لِقاءَهُ ؟ قالَ : نَعَم فقلتُ : فو اللّه ِ، إنّا لَنَكرَهُ المَوتَ ! فقالَ : لَيسَ ذلكَ حَيثُ تَذهَبُ ، إنّما ذلكَ عِندَ المُعايَنَةِ إذا رأى ما يُحِبُّ فلَيسَ شَيءٌ أحَبَّ إلَيهِ مِن أن يَتَقدّمَ ، و اللّه ُ يُحِبُّ لِقاءَهُ و هُو يُحِبُّ لِقاءَ اللّه ِ حِينَئذٍ ، و إذا رأى ما يَكرَهُ فلَيسَ شَيءٌ أبغَضَ إلَيهِ مِن لِقاءِ اللّه ِ، و اللّه ُ عَزَّ و جلَّ يُبغِضُ لِقاءَهُ .
از امام صادق عليه السلام سؤال كردم كه : هر كس ديدار خدا را دوست داشته باشد، خدا نيز ديدار او را دوست دارد و هر كس از ديدار خدا نفرت داشته باشد، خدا نيز از ديدار او نفرت دارد ؟ حضرت فرمود : همين طور استعرض كردم: به خدا قسم، ما مرگ را ناخوش داريم! حضرت فرمود: چنان نيست كه تو فكر مى كنى. بلكه خوش داشتن و خوش نداشتن لقاء اللّه ، هنگامِ مشاهده مرگ است. در آن هنگام اگر شخص چيزى را ببيند كه دوست دارد هيچ چيز برايش محبوبتر از اين نيست كه پيش رود. در اين هنگام است كه خدا ديدار او را دوست دارد و او نيز ديدار خدا را دوست مى دارد. اما اگر چيزى را ببيند كه نا خوش دارد، در اين صورت هيچ چيز نزد او منفورتر از لقاى خدا نيست و خداوند عزّ و جلّ هم از ديدار او نفرت دارد.
معانى الأخبار ـ به نقل از يحيى بن سابور ـ :
سَمِعتُ أبا عبدِ اللّه ِ عليه السلام في المَيّتِ تَدمَعُ عَينُهُ عِندَ المَوتِ ، فقالَ : ذاكَ عِندَ مُعايَنَةِ رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، فَيَرى ما يَسُرُّهُ (و ما يُحِبُّهُ) . قالَ: ثُمّ قالَ: أ ما تَرى الرّجُلَ يَرى ما يَسُرُّهُ و ما يُحِبُّ ، فتَدمَعُ عَينُهُ و يَضحَكُ ؟! .
شنيدم امام صادق عليه السلام درباره سرازير شدن اشك از چشمان شخص محتضر فرمود: اين، هنگام مشاهده رسول خدا صلى الله عليه و آله است؛ زيرا چيزى را مى بيند كه شادمانش مى كند [و آن را دوست دارد]. يحيى مى گويد: حضرت سپس فرمود: آيا نمى بينى كه انسان وقتى چيزى را مى بيند كه او را خوشحال مى كند و دوستش دارد، اشك [شوق] از چشمانش سرازير مى شود و مى خندد؟
ديدار در قرآن
التوحيد :
إنّ رجُلاً أتى أميرَ المؤمنينَ عليَّ بنَ أبي طالبٍ عليه السلام فقالَ : يا أميرَ المؤمنينَ ، إنّي قد شَكَكتُ في كتابِ اللّه ِ المُنزَلِ ، قالَ لَهُ عليه السلام : ··· هاتِ وَيحَكَ ما شَكَكتَ فيهِ . قالَ: و أجِدُ اللّه َ جلّ جلالُهُ يقولُ : «بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِم كافِرونَ» (سجدة : 10)و ذَكرَ المؤمنينَ فقالَ : «الّذِينَ يَظُنُّونَ أنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ و أنَّهُمْ إلَيْهِ راجِعُونَ» (بقرة : 46)و قالَ: «تَحِيَّتُهُمْ يَومَ يَلْقَونَهُ سَلامٌ»(احزاب : 44). ، و قالَ : «مَنْ كانَ يَرْجُو لِقاءَ اللّه ِ فإنَّ أجَلَ اللّه ِ لاَتٍ»(عنکبوت،5) ، و قالَ : «فمَنْ كانَ يَرْجُو لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحا»(كهف : 110).فَمَرّةً يُخبِرُ أنّهُم يَلقَونَهُ ، و مَرّةً أنّهُ لا تُدرِكُهُ الأبصارُ و هُو يُدرِكُ الأبصارَ ، و مَرّةً يَقولُ : «و لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْما» (طه : 110)فأنّى ذلكَ يا أميرَ المؤمنينَ؟! و كيفَ لا أشُكُّ فيما تَسمَعُ ؟! ···فقالَ عليه السلام : و أمّا قَولُهُ : «بَلْ هُمْ بلِقاءِ رَبِّهِم كافِرونَ»(توبة : 77.)و ذَكرَ اللّه ُ المؤمنينَ «الّذينَ يَظُنّونَ أنَّهُم مُلاقوا رَبِّهِم» و قولُهُ لغَيرِهِم : «إلى يَومِ يَلْقَونَهُ بِما أخْلَفوا اللّه َ ما وَعَدُوهُ» .و قولُهُ «فمَنْ كانَ يَرْجُو لِقاءَ ربِّهِ فلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحا» فأمّا قولُهُ : «بَلْ هُم بلِقاءِ ربِّهِم كافِرونَ» يَعني : البَعثَ، فسَمّاهُ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ لِقاءَهُ ، و كذلكَ ذَكرَ المؤمنينَ «الّذينَ يَظُنّونَ أنَّهُم مُلاقوا ربِّهِم» يَعني يُوقِنونَ أنّهُم يُبعَثونَ و يُحشَرون و يُحاسَبونَ و يُجزَونَ بالثَّوابِ و العِقابِ ؛ فالظَّنُّ ههُنا اليَقينُ خاصّةً ، و كذلكَ قولُهُ : «فمَنْ كانَ يَرْجو لِقاءَ ربِّهِ فلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحا» و قولُهُ : «مَنْ كانَ يَرْجو لِقاءَ اللّه ِ فإنَّ أجَلَ اللّه ِ لاَتٍ» يَعني : مَن كانَ يُؤمنُ بأنّهُ مَبعوثٌ فإنّ وَعدَ اللّه ِ لاَتٍ مِن الثَّوابِ و العِقابِ ، فاللِّقاءُ ههُنا لَيسَ بالرُّؤيَةِ، و اللِّقاءُ هُو البَعثُ ، فافهَمْ جَميعَ ما في كِتابِ اللّه ِ مِن لِقائهِ فإنّهُ يَعني بذلكَ البَعثَ ، و كذلكَ قولُهُ: «تَحِيَّتُهُم يَومَ يَلْقَونَهُ سَلامٌ» يَعني : أنّهُ لا يَزولُ الإيمانُ عَن قُلوبِهِم يَومَ يُبعَثونَ . قالَ : فَرَّجتَ عَنّي يا أميرَ المؤمنينَ فَرَّجَ اللّه ُ عَنكَ، فَقَد حَلَلتَ عَنّي عُقدَةً .
مردى خدمت امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام آمد و عرض كرد: اى امير المؤمنين! من در كتاب آسمانى خدا شك كرده ام! حضرت به او فرمود:··· افسوس بر تو! بگو آنچه را در آن شك كرده اى؟ عرض كرد: ملاحظه مى كنم كه خداوندـ جلّ جلاله ـ مى فرمايد: «بلكه آنان به ديدار پروردگارشان بى ايمانند» و مؤمنان را ياد كرد و فرمود: «آنان كه گمان دارند با پروردگارشان ديدار مى كنند و به سوى او باز مى گردند» و فرمود: «درود آنان در آن روزى كه او را ديدار مى كنند، سلام است» و فرمود : «هر كس به ديدار پروردگارش اميد دارد، [بداند كه] وعده خدا آمدنى است» و فرمود : «پس هر كس به ديدار پروردگارش اميد دارد، بايد كارى شايسته كند»يك بار مى گويد كه او را ديدار مى كنند و يك بار مى گويد كه ديدگان او را در نمى يابند و او ديدگان را درمى يابد و بار ديگر مى گويد: «به او احاطه علمى پيدا نمى كنند». اين ها چيست اى امير مؤمنان! و چگونه در آنچه شنيدى شك نكنم؟حضرت فرمود: اما آيه «بلكه آنان به ديدار پروردگارشان بى ايمانند» و اين سخن خداوند كه از مؤمنان ياد كرد: «كسانى كه گمان دارند با پروردگارشان ديدار مى كنند» و اين سخن او درباره ديگران: «تا روزى كه او را ديدار كنند به سبب خلف و عده اى كه با خدا كردند» و آيه: «پس كسى كه به ديدار پروردگارش اميد دارد، بايد كارى شايسته كند». امّا آيه «بلكه آنان به ديدار پروردگارشان بى ايمانند»، مراد از ديدار رستاخيز است كه خداوند عزّ و جلّ آن را ديدار خود ناميده است. همچنين اين آيه كه از مؤمنان ياد كرد: «آنان كه گمان دارند با پروردگارشان ديدار مى كنند»، يعنى يقين دارند كه برانگيخته و محشور و حسابرسى مى شوند و پاداش و كيفر مى بينند. پس «گمان» در اين جاىِ بخصوص به معناى «يقين» است. همچنين است آيه : «پس هركه به ديدار پروردگارش اميد دارد، بايد كارى شايسته كند» و آيه «كسى كه به ديدار پروردگارش اميد دارد، [بداند كه ]وعده خدا آمدنى است»، يعنى كسى كه ايمان دارد برانگيخته مى شود؛ زيرا وعده خدا درباره پاداش و كيفر حتما آمدنى است. ديدار در اين جا به معناى «رؤيت» نيست، بلكه به معناى «برانگيخته شدن» است. پس، تمام آنچه را كه در كتاب خدا راجع به «ديدار خدا» آمده است، فهم كن كه در تمام اين ها به معناى «برانگيخته شدن» است. همچنين آيه «درود آنان در روزى كه او را ديدار مى كنند سلام است»، يعنى در روزى كه برانگيخته مى شوند ايمان از دل هايشان زايل نمى شودآن مرد عرض كرد: آسوده ام كردى اى امير مؤمنان! خداوند آسوده ات گرداند؛ زيرا كه گِرهى كور از كار من گشودى.
میزان الحکمه،جلد دهم.