شرح نامه 31 نهج البلاغه: جهل انسان به اسرار هستى

شرح نامه 31 نهج البلاغه: جهل انسان به اسرار هستى

۰۵ مهر ۱۳۹۴ 0

 

 

 

"فَإِنْ أَشْكَلَ عَلَيْكَ شَيْ‏ءٌ مِنْ ذَلِكَ فَاحْمِلْهُ عَلَى جَهَالَتِكَ فَإِنَّكَ أَوَّلُ مَا خُلِقْتَ بِهِ جَاهِلًا ثُمَّ عُلِّمْتَ وَ مَا أَكْثَرَ مَا تَجْهَلُ مِنَ الْأَمْرِ وَ يَتَحَيَّرُ فِيهِ رَأْيُكَ وَ يَضِلُّ فِيهِ بَصَرُكَ ثُمَّ تُبْصِرُهُ بَعْدَ ذَلِك‏."
'پس اگر چيزى از امور بر تو مشكل آمد آن را بر جهل و نادانى خودت به آن حمل كن، زيرا تو در نخستين مرحله ى آفرينشت نادان بودى، سپس دانا شدى و چه بسيار است چيزهائى كه تو به آن علم و آگاهى ندارى و رأى و انديشه تو در آن سرگردان، و بينش و بينائى تو در آن گمراه است و سپس بينش نسبت به آن پيدا مى كنى.'

سراسر جهان آفرينش حكايت از نظم و حكمت دقيق و كامل مى كند؛ حيات، موت، صحت، بيمارى و ... همه بر اساس حكمت عالى و متين، صورت مى گیرد. حال ممكن است مواردى بر انسان مبهم و مجهول باشد، و وضع و جريان چيزى و نتايج و ثمرات آن، براى آدمى روشن و آشكار نگردد. اينجا است كه امكان دارد انسان در خطر واقع شده و سقوط كند و از مرز توحيد و توجه به خدا منحرف و پرت گرديده، و خلاصه ملحد و منحرف شود.
امام بزرگوار اميرالمومنين عليه السلام براى نجات و رهائى انسان از همين پرتگاه عظيم، ارشاد كرده و رهنمود مى دهند و مى فرمايند: مواردى كه براى تو روشن نيست و به اسرار و رموز آنها پى نمى برى، حمل بر نادانى خودت كن. يعنى شتاب در قضاوت نكرده و انكار نظم و حكمت منما و آن موارد و امور را حمل بر عدم اعتدال، و نا استوارى، آشفتگى و به هم ريختگى نظام خلقت مكن.
خلاصه موارد مشكل و مبهم را از رهگذر جهل و نادانى خود توجه كن و خويشتن را راحت نما، زيرا تو در آغاز خلقت و آفرينشت جاهل به تمام معنى بودى و بعد كم كم آگاه و عالم شدى و مطالب به تو آموخته شد و تو فرا گرفتى. گويا جمله ى 'فانكَ اولُ ما خلقتَ جاهلاً ثمّ عَلمتَ'، ناظر به آيه ى كريمه ى قرآنى و ياد آور اين فراز مقدس است 'واللهُ أخرجَكم مِن بُطونِ أمّهاتِكم لا تعلَمون شيئاً و جعَلَ لَكم السمعَ و الابصارَ و الافئدةَ لَعلّكُم تشكُرون'. (نحل، 80)
و خداوند، شما را از شكمهاى مادرانتان بيرون آورد، در حالى كه هيچ چيز نمى دانستيد و از براى شما گوش و چشم و دل، قرار داد، باشد كه شكر گزارى كنيد.

آرى بشر هنگام ولادت نه راه جلب و جذب منافع را مى داند و نه طريقه و شيوه ى دفع مكاره و ناراحتيها را از خود مى شناسد. بعد در طول زمان با اين آلات و ادواتى كه خداوند به او داده آگاهى و علم پيدا مى كند.
در همين رابطه مولاى ما مى فرمايد: مجهولات شما زياد است و يكى و دوتا نيست. مجهولاتى كه عقل انسانى در آنجا مى ماند و فكر و انديشه ى او واله و سر گردان مى شود و بعد كم كم انسان به حقيقت همان امور مجهوله دست يافته و بينش و آگاهى نسبت به آن پيدا مى كند.
خلاصه با اين رهنمودهاى عالى و آسمانى، انسان را از عجله و شتابزدگى و قضاوتهاى نا آگاهانه و اعتراض به آفرينش و نظام هستى رهانيده و غرور غلط انسانى را در هم مى شكند.
انسان نبايد تصور كند كه همه چيز را دانسته و فهميده و نيز نبايد متوقع باشد كه همه ى مجهولات و مبهمات براى او در آنِ واحد روشن و آشكار گردد. دانستن بسيارى از امور در گرو گذشت زمان و بارور شدن نهال انديشه و استعداد آدمى است.
بايد از فرشتگان خدا درس فرا گرفت و جمله ى 'لا علمَ لَنا إلّا ما عَلَّمتَنا' (بقره، 32) را زمزمه كرد و با عجز و الحاح گفت: خدايا ما نمى دانيم مگر آنچه را كه تو به ما بياموزى.

انیشتين روزى در كنار ورقه ى كوچكى كه در پائين كتابخانه اش افتاده بود قرار گرفت و گفت آنچه ما مى دانيم نسبتش به آنچه كه نمى دانيم مانند اين ورقه ى كوچك نسبت به كتابخانه ى من است.
آرى، نقش موثر و نافذ عبارت امام اميرالمومنين عليه السلام اين است كه غرور جاهلانه ى انسان را در هم مى شكند. جاهلان فرومايه با تصور غلط خود مى پندارند كه همه چيز را مى دانند و به اسرار و رموز همه ى امور، وقوف و آگاهى كامل دارند و فهم و درك آنان محيط به همه ى اشياء است و از اينرو اگر مواجه با مواردى شدند كه بنظرشان توجيه و تحليل صحيحى نداشت، گستاخانه زبان به اعتراض گشوده و همين موارد را بعنوان خلل در نظام هستى و عدم مناسبت در جهان آفرينش به رخ موحدان و دينداران مى كشند.
امام بزرگوار دو مطلب را ياد آورى مى كنند كه هر كدام جداگانه براى شكستن اين غرور شيطانى كافى است.
1- انسان در بدو آفرينش، جاهل محض است و سپس مطالب را فرا گرفته و مى آموزد.
2- انسان در امتداد زندگى، مجهولات بيشماري دارد كه عقل و فكر او در بر خورد با آن مجهولات، سخت ناتوان و وامانده است. ولى بعد با گذشت زمان و شكوفائى ذهن و فهم و فراهم شدن اسباب و وسائل، جهل او مرتفع شده و علم و آگاهى پيدا مى كند.
ناگفته نماند كه در عبارات محل بحث، حداقل مطلب بيان شده زيرا فرض ديگرى نيز هست و آن اينكه بسيارى از مجهولات انسان هست كه اصلا قابل حل نيست و از محدوده ى فهم و علم انسان بيرون است كه با گذشت هزاران سال و در عين شكوفائى فهم و رشد دانش، پرده ابهام از چهره ى آن امور و مطالب برداشته نخواهد شد. و يا آنكه اذهان محدود و فهم ناقص بشر توانائى درك و هضم آن را بكلى ندارند.
__________________________
منبع: به سوى مدينه فاضله، على كريمى جهرمى

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث