سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه پنجم، بررسی سنت های حاكم بر جريان امامت در آیات قرآن

سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه پنجم، بررسی سنت های حاكم بر جريان امامت در آیات قرآن

۱۱ بهمن ۱۴۰۱ 0 صوتی و تصویری

 

 

جلسه پنجم هیئت ثارالله قم: بررسی سنت های حاكم بر جريان امامت در آیات قرآن

ابتلاء حضرت ابراهيم به مقامات چهارده معصوم

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. گفتگو در باب دو امامتی بود که از بیانات سیدالشهداء علیه السلام استفاده می شد. حضرت فرمودند «إِمَامٌ دَعَا إِلَى هُدًى فَأَجَابُوهُ  إِلَيْهِ وَ إِمَامٌ دَعَا إِلَى ضَلَالَةٍ فَأَجَابُوهُ إِلَيْهَا هَؤُلَاءِ فِي الْجَنَّةِ وَ هَؤُلَاءِ فِي النَّارِ»(1). از مختصات این دو امام و دو امت بحث می شد. یکی از سلسله آیاتی که در قرآن در باب امام و طرح امامت بحث کرده که تقريبا منحصر به فرد هم هست، آیات مربوط به حضرت ابراهیم علیه السلام هست که خدای متعال به صراحت در قرآن بیان می کند که با یک مقدماتی ما عهد امامت را به حضرت ابراهیم دادیم. بعد هم همانجا با حضرت ابراهیم در میان می گذارند که در ذریه شما یک عده معدودی هستند که مستحق این امامت اند، ما بقی از این امامت محروم اند. این امر قیمتی و گرانسنگ مختص به خودتان است و یک عده معدودی از ذریه تان. بعد هم نحوه مأموریتی که به این امام داده می شود و اقداماتی که این امام انجام می دهد برای ایجاد به تعبیر قرآن یک امت مسلمه، قرآن بیان کرده است. خیلی از سنن این امامت حق را می شود از همین آیات فهمید. در سوره مبارکه بقره هست. در سوره مبارکه ابراهیم هست. در سوره مبارکه حج هم این داستان هایی که مربوط به حضرت ابراهیم است، بیان شده اند. حالا یک مقداری این آیات را ترجمه می کنم.
 در سوره مبارکه بقره آیه 124 خدای متعال از امامت حضرت ابراهیم سخن گفته اند. «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ»(بقره/124) خدای متعال حضرت ابراهیم را مورد امتحان به یک کلماتی قرار داد. تعبیر کلمات است در اینجا. به یک حقایقی حضرت ابراهیم مورد امتحان قرار گرفت. اينكه امتحان های حضرت ابراهیم چه بوده، در روایات بیان شده است. در بعضی روایات از جمله این امتحانات حضرت، داستان ذبح حضرت اسماعیل را بیان کرده اند که این صحنه را باید از سر می گذراند. این ابتلائات بعد از یک مراحلی بود که حضرت ابراهیم طی کرده بودند. حضرت نبی بودند، رسول بودند، حتی خلیل بودند. در هر یک از این مراحل حضرت یک صحنه های سخت و امتحاناتی را پشت سر گذاشتند ولی برای امام شدن گویا خدای متعال یک عهدها و امتحانات خاصی از حضرت ابراهیم گرفتند که امتحاناتي ویژه است.
یکی از روایات مهم که کمک می کند به فهم آيه، روایتی است که فرمودند این کلمات، همان کلماتی است که حضرت آدم برای این که خدای متعال توبه اش را قبول کند، تلقی کرد. این کلماتی که حضرت ابراهیم با او امتحان شدند، همین کلمات القاء شده به حضرت آدم بود. «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ»(بقره/37) وقتی قبول کرد، تلقی کرد، خدای متعال به او رجوع کرد. شرط رجوع خدا به حضرت آدم بعد از آن صحنه ای که برای حضرت آدم پیش آمد (که ما نمی دانیم چه بود) و حضرت هبوط کردند از عالم بهشت به عالم ارض، كلماتي به حضرت القاء شد و حضرت تلقی کرد. تلقا همیشه با القاء است دیگر، خدای متعال کلمات را به حضرت القاء کردند و حضرت تلقی کرد. خدا به ایشان رجوع کرد. معناي آن کلمات در روایات آمده كه وقتی کار حضرت آدم به مرحله ای رسید که آماده شد برای رجوع و توبه الهی، خدای متعال جبرئیل را فرستادند و اسماء خمسه طیبه به ایشان عرضه شد حالا آن اسم، يا این لغت بوده یا حقیقتی به حضرت عرضه شد. حضرت هم تلقی کردند. دریافت و تحمل کردند. قبول کردند. وقتی این حقیقت تلقی مقامات اهل بیت اتفاق افتاد، خدای متعال به ایشان رجوع کرد. حضرت فرمودند این همان کلمات است.
«وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ»(بقره/124) حضرت از عهده این امتحانات بر آمد. این عهدها و امتحانات را با موفقیت از سر گذراند که حضرت فرمود «فَأَتَمَّهُنَّ» یعنی این امتحانات و عهدها و ابتلائات تا امام زمان ادامه پیدا کرد. با هر یک از معصومین یک ابتلائی ایشان داشته است. خیلی امتحان سخت بوده دیگر. شهدای کربلا یک ابتلائی با سیدالشهداء داشتند. کنار حضرت امتحانی پس دادند. مالک اشتر یک ابتلائی به امیرالمومنین در صفین و جمل و نهروان دارد. «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ»(بقره/124) این ابتلاء چه بوده است، من نمی دانم. با هر امامی ایشان یک امتحانی دارند. آن وقت پیوند به آن امام می خورد و کانه جزو امت آن امام می شود. جزو مقربان آن امام می شود. حضرت از عهده همه امتحانات برآمد، با هر امامي ايشان يك امتحانی دارد. شاید امتحانش با سیدالشهداء همان ذبح اسماعیل بوده است. آنجا بود که روضه سیدالشهداء را برای حضرت ابراهیم خواندند و حضرت به آن ثوابی که در قربانی کردن حضرت اسماعیل نرسید، رسیدند. یک قرارهایی بوده است. با کلماتی اورا امتحان کردند كه فرمود با مقامات چهارده معصوم امتحان حضرت ابراهیم بوده است. مثل این امتحاناتی که از ما گرفته شده، هر امتی با امام دوره خودشان امتحان می شوند. حضرت ابراهیم به همه این معصومین امتحان شده اند. امتحان حضرت ابراهیم هم با امتحان ما فرق می کند. همانطور كه در روز عاشورا امتحان حضرت ابالفضل عليه السلام با امتحان حبیب فرق می کند. هر دو به سیدالشهداء دارند امتحان می شوند ولی ابتلاء حضرت ابالفضل چیز دیگری است. مقامش هم مقام دیگری است. ابتلاء حضرت ابراهیم نسبت به یکایک معصومین چه ابتلائی است، ما نمی دانیم. ولی قرآن تأیید می فرماید كه حضرت کار را به آخر رساند. «فَأَتَمَّهُنَّ» هیچ کجا کم نیاورد.
وقتی از عهده آن امتحان ها برآمد حالا خدای متعال فرمود «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»(بقره/124) من تو را می خواهم براي مردم امام قرار بدهم. مي خواهم به تو یک مقام بدهم؛ مقام امامت. مقام امامت، مقام صاحب الامر شدن است. می خواهم امر خودم را در دست تو قرار بدهم. با این امر است كه می شود امت بسازی. با آن است كه می شود مردم را راه ببرید. با آن است كه مي شود امکانات را همراه کنی و ملائکه را همراه کنی. با اين مقام است كه قوای الهی در اختیار تو قرار می گیرد.
از این روايت استفاده می شود که مقام حضرت ذیل مقام چهارده معصوم است. حضرت یک عهد با یکایک ائمه دارد، یک امتحان خاص از حضرت گرفتند و حالا ایشان را امام قرار دادند تا یک امت بسازد. لذا امتی هم که حضرت ابراهیم می سازند ذیل امت نبی اکرم است. حالا آیاتش را می بینید.
 

حقيقت ظلم، تعدي به حقوق اهل بيت

خداوند فرمودند «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»(بقره/124). در روایات دارد كه حضرت ابراهیم خیلی مقامات پشت سر گذاشته بود. چیز ندیده نبود. خزائن خدا را دیده بود. پشت پرده خدا را دیده بود. نبی بود، رسول بود، خلیل بود، خیلی چیزها به ايشان داده بودند. مقام رسالت مقام فوق العاده ای است ولي این مقام را که به حضرت عرضه کردند خیلی حضرت شیفته این مقام شد. لذا به خدا عرضه داشت «قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي»(بقره/124) فقط برای خودم است یا نسل من هم به این مقام می رسند و برخوردار می شوند؟ خدای متعال جواب دادند «لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»(بقره/124)، این عهد من است. حضرت ابراهیم به یک  عهدی (عهد امامت) دست پیدا کردند. خدای متعال فرمود که این عهد به ظالم نمی رسد. در روایات ما می فرماید «مَنْ  عَبَدَ صَنَماً أَوْ وَثَناً لَا يَكُونُ إِمَاماً»(2) چنين فردي نمی تواند امام باشد. پیداست چه کسانی را ائمه علیهم السلام بیرون می کردند. می گفتند اینها نمی توانند امام باشند. کسی که بت پرستید دیگر نمی تواند امام باشد. کسی که در مقابل چوب و سنگ سجده کرده دیگر صاحب الامر نمی شود. دیگر به او اجازه نمی دهند امت بسازد. این عهد است و من عهد را به ظالم نمی دهم. البته روایات ذیل این آیه بحث لطیف و دیدنی است. خیلی روایت ذیل این آیه داریم. هم در مورد مقام امامت، هم در مورد امتحانات حضرت ابراهیم، هم از این عهد گفتگو شده، هم این که ظالم چه کسی است و چرا این عهدها به ظالم نمی رسد. خدای متعال به حضرت ابراهیم فرمودند ذریه تو امام نمی شوند؟ یا نه معنایش این است حتما بعضی هایشان امام می شوند ولی در ذریه تو ظالم هم هست. لذا در روایات دارد که اصلا اشاره است كه خدا فرمود در قریش عمده شان شاید از ذریه حضرت ابراهیم اند، از نسل حضرت اسماعیل اند در آن منطقه، ولی در بینشان ظالم هست. «لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»(بقره/124)از همین قریش بت پرست هم هست. «مَنْ  عَبَدَ صَنَماً أَوْ وَثَناً لَا يَكُونُ إِمَاماً» اینکه نمی تواند امام بشود.
پس امامت را خدای متعال به حضرت ابراهیم دادند با یک مقدماتی بعد از مقاماتی و بعد هم فرمودند که تقاضای شما درباره بخشی از ذریه تان پذیرفته می شود ولي یک قسمتی از ذریه شما، ذریه شما هستند ولی ظالم اند. در روایات این ظالم معنا شده یکی از روايات این است که «مَنْ  عَبَدَ صَنَماً أَوْ وَثَناً لَا يَكُونُ إِمَاماً» حالا اینها یک معنای باطنی هم دارد. ظلم در این گونه روایات تأویلش می شود ظلم به نبی اکرم و اهل بیت. کسی كه تعدی به حقوق آنها کند و حقوق آنها را نپذیرد، این امام نمی شود. از حضرت ابراهیم خلیل هم نسبت به یکایک ائمه یک  ابتلائات سنگینی گرفتند. یک امتحانات سنگین نسبت به یکایک ائمه گرفته شده و بعد از ابتلائات این مقامات به ايشان داده شده است.
این ظالم را در قرآن دنبال کنید یک معنای لطیفی دارد اصل ظلم یک کلمه بیشتر نیست. اصل ظلم تعدی به حقوق نبی اکرم و حقوق اهل بیت است که تمام حق دست ایشان است. «الْحَقُّ مَعَكُمْ وَفيكُمْ وَمِنْكُمْ وَاِلَيْكُمْ »، «علِی مَعَ الحَقِّ وَالحَقُّ مَعَ عَلِی» اصل ظلم، تجاوز به این حق است. به حضرت آدم وقتی وارد بهشتش کردند، می فرمایند «لا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ»(بقره/35)، اگر به این مقام طمع کنید جزو آن ظالم ها می شوید که حضرت فرمودند این شجره، مقامات خاص معصومین است. حضرت آدم نباید نزدیک آن مقام بشود. اگر نزدیک شدی ظالم می شوی.
«انَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا»(احزاب/72) در آن  عالم می فرماید ما آن امانت را به همه کائنات عرضه کردیم، نتوانستند زیر بار بروند. خیلی بار سختی است. این آیه معانی دارد. یک معنایی که در روایات آمده این است. این بار را یک آدمی به دوش گرفت كه آدم ظلوم و جهولي بود. این کاره نبود. ظلم یعنی اينكه شانه ات را بیخودی زیر بار امامت امیرالمومنین بدهی، آن باری که مال امیرالمومنین است، برداری. تعدی به آن حق، پا به آن حوزه دراز کردن است. این می شود ظلم«ظَلُومًا جَهُولًا»(احزاب/72). آن امانتی که امانت خداست و مال اهلش است. «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا»(نساء/58) به هر امامی دستور داده می شود باید به امام بعدی اين امانت را بدهد. فقط خدا معین می کند. این«الْأَمَانَةُ الْمَحْفُوظَةُ» است. آن کسی كه به این امانت تعدی می کند، ظالم است. تمام ظلم ها به این یک ظلم برمیگردد.
 

ماموريت به حضرت ابراهيم

«لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»(بقره/124) در ذریه تو یک عده ای هستند كه ذریه تو اند ولی ظالم اند و عهد به آنها نمی رسد. امامت عهد است. خدا حضرت را با یک ابتلائات سنگین برای مقام امامت برگزید، بعد هم وعده داد که این امامت در ذریه شما هست ولی به یک عده شان امامت می رسد و به آنها که ظالم اند نمی رسد. بعد به حضرت ابراهیم یک مأموریت می دهند. «وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا»(بقره/125) ما خانه خودمان را محل رجوع مردم قرار دادیم. محل امن قرار دادیم. حالا این باید معنا بشود که یعنی چه كه محل رجوع است یعنی چه كه محل امن است. چگونه این خانه می شود خانه امن؟ ما اینجا را محل امن قرار دادیم و بعد دستور داديم «وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى»(بقره/125) ظاهرش این است كه مقام ابراهیم كه از نظر ظاهری آن سنگی است که حضرت ابراهیم رویش می ایستاد و کعبه را بنا می کرد الان هم در مسجد الحرام نزدیک کعبه نصب است و جزو اعمال حج دو رکعت نماز  پشت مقام ابراهیم است. این معنی ظاهریش است. معنی باطنی آن این است كه او امام است و پشت سر او حرکت کنید. برای خودتان در مقام حضرت ابراهیم یک جایی برای صلات برپا بکنید. حضرت امام است و می خواهد صلات را در عالم به پا بکند، مقام ایشان، مقام امامت است. مقام اقامه صلات است. حالا من باطن صلات را ديگر معنا نکنم. باطن صلات را دیده اید تأویل به امیرالمومنین شده است. «نَحْنُ  الصَّلَاةُ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَحْنُ الزَّكَاة»(3)
حضرت ابراهیم امام است. یک چیزی را در عالم اقامه می کند. آنی را که اقامه می کند صلات است، ذکر و یاد خداست. حضرت مصلی است دیگر. شما هم در این مقام یک جایی برای عبادت و صلات خودتان درست کنید. پشت سر حضرت حرکت بکنید. حضرت اقامه صلات می کنند. آن صلاتی که اقامه می کنند، اقامه ولایت است. اقامه یاد خداست در عالم. همانی که وقتی ذریه شان را می گذارند کنار کعبه به خدای متعال عرضه می دارد «رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ»(ابراهيم/37) در ذریه من یک عده ای اند كه مقیم الصلات اند. آن سیدالشهداست دیگر «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ». امیرالمومنین هستند. در زيارات یک یک معصومین خواندید «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ». این اقامه صلات است. حضرت ابراهیم یک چنین مقامی دارند. امام اند و پی ریزی یک چنین امتی می کنند. شما یک جایی در مقام حضرت ابراهیم برای خودتان پیدا کنید. اگر می خواهید در این امت باشید، اگر می خواهید در این امت وارد بشوید « وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى»(بقره/125) ، شاید معنای باطنی تر آیه این است.
بعد می فرماید یک بیتی است كه محل امن و رجوع مردم است و همه باید اینجا بیایند. من بیت را برای مردم قرار دادم. تمام بهره ها از اینجا برده می شود. این بیت هم متعلق به نبی اکرم است «وَ جَعَلْتَ لَهُ وَ لَهُمْ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ». این خانه را در اختیار پیامبر قرار دادم. حالا با این خانه پیامبر یک کاری باید بکند، امتی باید بسازد. امت بیت می خواهد، بلد می خواهد. حضرت ابراهیم امامی است که این امت را دارد می سازد. می فرماید که این بیت و محیط امن و این هم مقام حضرت ابراهیم. در مقام حضرت ابراهیم یک مصلایی برای خودتان اخذ بکنید« وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى»(بقره/125).
 

معناي تطهير بيت

بعد تکالیف حضرت ابراهیم به عنوان امام گفته می شود. این بیتی که براي مردم است و مردم باید به آن رجوع کنند و مصلایی در این بیت داشته باشند، «وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ»(بقره/125) این خانه را باید تطهیر کنید. یک کاروانی در راه است. یک عده طواف این بیت را می کنند، قبله شان این بیت است. یک عده اینجا عکوف دارند و بار انداز دلشان اینجاست. یک آدم های ساجد و راکعی هستند كه در راهند، دارند می  آیند. امت دارید می سازید. این بیت را تطهیر کنید.
این پاک کردن هم یک پاک کردن ظاهری است كه باید قذارت ها و نجاست ها را پاک کنند و یک پاک کردن باطنی هم هست كه باید از آن چیزی که مانع است که این بیت محل عبادت خدا باشد، باید پاک شود. از آلودگی ها، از شرک ها، از قذارت ها، از آن دستهای و تصرف های ناپاک و از آن نفوس ناپاک باید پاک بشود.
یکی از مناسک و اعمال حج «ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُم»(حج/29) است. حجاج باید آلودگی ها را از خودشان پاک بکنند. در روایات از ائمه مکرر سوال کرده اند كه مقصود «لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ»(حج/29) چیست؟ فرمودند یعنی بعد از اعمالی که انجام می دهند و به این موقف می رسند، باید آلودگی ها را از خودشان دور کنند. ناخنشان را بگیرند، شاربشان را بگیرند و تمییز بشوند. این یک معناست. در بعضی از روایات دارد که در بین راه حرفهایی زده اند و آلوده شدند باید خودشان را از اينها تطهیر کنند. یک پرده باطنی تر از اینها هم دارد كه نه فقط آلودگی های ظاهری و آلودگی هایی که از سخن های ناروا در دل انسان پیدا می شود را باید پاک کنند بلكه حضرت به ذریح محاربی فرمودند که «لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ»(حج/29)  یعنی رجوع به امام کنند. عبدالله بن سنان از معناي همين آيه از حضرت پرسيدند. حضرت فرمودند یعنی ناخنت را بگیری و خودت را پاک کنی. عبدالله بن سنان گفت: آقا به ذریح محاربی اینطوری فرمودید؟ فرمودند بله؛ به ذریح اینطوری گفتم ولی چه کسی مثل ذریح تحمل دارد که ما به او بگوییم آیه معنایش چیست.
فرمودند معناي آيه اين است كه رجوع به امام کنید. آدم یک آلودگی هایی دارد. چگونه آلودگی ها و قذارت هاي انسان پاک می شود؟ آن سرچشمه طهارتی که هرکسی به او متصل بشود، تطهیر می شود امام است. ريشه آلودگی ها کجاست؟ ریشه آلودگی های ظاهری هم به همین جا برمیگردد. ريشه آلودگی های باطنی دستگاه شیطان است. ریشه اش ائمه نارند. همه آلودگی ها از آنجاست. «عَدُوُّنا اَصْلُ كُلِّ شَرٍّ، وَ مِنْ فُروعِهِمْ كُلُّ قَبيحٍ وَ فاحِشَةٍ»(4) همه بدیها برمیگردد به دشمنان نبی اکرم و انبیاء. همه قذارت ها از آنجا می آید. همه آلودگی ها از آنجا ساری می شود. کسی که قصد حج می کند و به سمت خدا هجرت می کند و اعمال حج را انجام می دهد، در یک مرحله ای باید خودش را از همه الودگی ها خلاص کند. آن مرحله، مرحله اتصال به امام است. باید بیایید و رجوع به امام کنید. بايد ملحق بشوید. همانطور كه براي تطهير دست و بدن متنجس باید خودت را به آب برسانی، باطنا هم همینطور است. انسان اگر به سرچشمه طهارت نرسد، پاک نمی شود. یک عزیزی مشهد که مشرف مي شدند (در آن وقت هایی که هنوز دور و بر حرم خراب نشده بود)، نزدیک حرم در این خانه های قدیمی و خراب می رفتند جا می گرفتند. رفقا می گفتند يك جاي مناسب تري برویم. می گفت آدم  آلوده باید کنار آب باشد.
 

امام سرچشمه طهارت

امام سرچشمه طهارت است. «وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ»(انفال/11) به اميرالمومنين تأویل شده است. خدای متعال از مقام رفیع نبی اکرم لطف کرده به شما و این سرچشمه طهارت را نازل کرده است. خودتان را به امیرالمومنین برسانید تا تطهیر بشوید. ثبات قدم پیدا می کنید. ارتباط قلبي با خدا پیدا می کنید «وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ»(انفال/11). اتصال به امام سرچشمه طهارت است. آلودگی ها از آن طرف است. همه گناه ها، همه صفات رذیله، تمام شرک و آلودگی ها همین ها هستند. ذیل آیه «وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا»(انسان/21) كه رب ابرار ساقی آنهاست و شراب پاک کننده به آنها مي نوشاند، روايت فرمود «یُطَهِّرُهُمْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سِوَی اللَّهِ»(5) چون هر تعلقی به غیر از خدای متعال دنس است. از همه آلودگی ها پاکشان می کند. این شرابی است که خدای متعال از بهشت از دست امیرالمومنین به ابرار می خوراند.
فرمود از مناسک حج این است كه خودتان را به امام برسانید تا پاک بشوید. لذا فرمود پایان حج لقاء الامام است. اگر حج كسي منتهی به لقاء الامام نشود، حجش تمام نیست. چیزی گیرش نیامده است.
بنابراین تطهیر یک معنای ظاهری و یک معنای باطنی دارد. این بیت، بیت الله است و برای بندگی خداست. ما این بيت را محل رجوع مردم قرار دادیم. باید اینجا بیایند و با دست پر بروند. محل امن برایشان قرار دادیم. اگر بیتی که محل امن است در دست راهزنها و دزدها افتاد که خیلی بد می شود. اینجا محیط امن است و نباید دست شیطان به اینجا برسد. نباید شیطان بتواند کسی را اینجا شکار کند. مهمترین ناامنی همین است. دست شیطان نباید به اینجا برسد. راه جهنم به اینجا نباید باز بشود. خب اگر این بیت دست کسانی افتاد که آلوده ترین افراد هستند و آنها بزرگان بیت و کلید دار شدند. رفت و آمد هم كه به آنجاست و از قضا آلوده ترین آدم ها يعني آنهایی که بت پرستی را به پا می کنند خودشان آمدند در این بیت نشستند، اختیار این بیت، رفت و آمد این بیت، برنامه ریزی برای این بیت و همه چیز را به دست گرفتند اينها بيت را آلوده می کنند. به ظاهر هم نماز بخوانند ولي بیت را آلوده می کنند.
حضرت ابراهیم مأمورند این بیت را كه یک موقفی دارد در امت، برای آنهایی که در راه اند، پاک بکنند. اینها چه کسانی اند؟ آنهایی که اهل رکوع و سجودند، آنهایی که اهل طواف اند. این بیت، بیت آنهاست و باید محل امن برای آنها باشد. اگر به دست شیاطین افتاد، برای آنها ديگر امن نیست. فقط امنیت ظاهری هم نیست. مهمترین امنیت این است که اینجا باید مأمن باشد و هرکسی می آید اینجا از دست شیطان نجات پیدا بکند. خب اگر خود اینجا دست شیطان افتاد که دیگر واویلاست.
بنابراين حضرت ابراهیم به عنوان امام، امامی که می خواهند صلات را اقامه بکنند، یک موقفی در این بیت دارند و ما باید در این بیت پشت سر حضرت ابراهیم راه رویم «وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى»، ولی خود حضرت هم وقتي امام مي شود، یک مأموریتی پیدا می کند، «أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ»(بقره/ 125) باید آلودگی ها را پاک کند. یک بار حضرت ابراهیم این کار را کردند. یک بار هم وجود مقدس نبی اکرم بعد از فتح مکه در كعبه آمدند و حضرت امیر روی دوش پیامبر رفتند و بتها را پايين ریختند. این چوب و سنگ را که پایین نمی ریختند که البته آنها هم قذارت و نجاست اند، آنها هم آلودگی اند ولی آلودگی مال آنهایی است که کلیددار و اهل بیت شدند و اینجا را بتکده كردند. اصل آلودگی آنها هستند. این آلودگی ها از آنجا می آید «وَ مِنْ فُروعِهِمْ كُلُّ قَبيحٍ وَ فاحِشَةٍ». دشمنان انبیاء سرچشمه این فسادند. یک بار حضرت تطهیر کردند، یک بار هم امام زمان در ظهور تطهیر می کنند. این کعبه دست به دست شده است. دیگر محیط امن نیست. کعبه ای که دست دشمنان نبی اکرم است، محیط امن نیست و مومن آنجا امنیت ندارد. صرفا امنیت جانی هم نیست. آدم هایی که می روند آنجا دین و ایمانشان برده می شود. وقتی سفیان ثوری بنشیند کنار کعبه و در مسجد الحرام برای خودش کلاس درس بگذارد، این بیت دیگر بیت امن نیست. دزدها و راهزن ها اینجا نشسته اند. یکی از اصحاب می گوید ظاهرا با امام باقر سلام الله علیه طواف می کردیم كه حضرت برگشتند و دیدند اینها نشسته اند و حلقه درس دارند. حضرت فرمودند این ناپاک ها اگر نمی نشستند اینجا و مردم را دورشان جمع نمی کردند، مردم برای دینشان به ما رجوع می کردند. اینها سد عن السبیل می کنند. این بیتی که باید محیط امن باشد شده محل راهزنان. دزدها نشسته اند و دین مردم را می برند. حضرت ابراهیم باید پاک کند. شما امامید و این بیت مال مردم است. این بیت محل امن برایشان باشد. وقتی دست دشمن افتاد که محل امن نیست. ایمان مردم اينجا زائل می شود. اگر جریان نفاق بر کعبه و مسجدالحرام به ظاهر حاکم شد (سلطه باطنی که ممکن نیست)، اینجا می شود محل ناامن. ناامن ترین نقطه عالم می شود. مردم می آیند دینشان را کامل کنند، بی دین می شوند.
بنابراین یک مأموریتی حضرت دارند و آن مأموریت، مأموریت تطهیر بیت است. این بیت بیت مهمی است، خدای متعال یک بیتی قرار داده که محور است و امت باید دور این بیت بچرخند. طواف یک معنای باطنی دارد. امت باید حول این جا طواف کنند. چون کعبه محازی بیت المأمور است و بیت المأمور هم محازی عرش است و عرش هم فرع قلب نبی اکرم است، اصل همه طواف ها آنجاست. ولی بالاخره باید اینجا طواف کنند. این سرزمینی که برای مردم است و تنزل قلب نبی اکرم است و مردم باید اینجا بيايند و طواف کنند. اینجا باید قبله شان بشود. اینجا باید پاک شود. اگر یک فرهنگ باطلی اینجا آمد، همه منحرف می شوند.
 

ايجاد بلد امن

حضرت این مأموریت را انجام دادند. بعد یک پرده دیگری را خدای متعال بیان می کند. حضرت ابراهیم از خدای متعال درخواست ميكند «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا»(بقره/126) كه اینجا را بلد آمن قرار بده. واقعا این بلد به نقطه ای می رسد که می شود بلد امن. آمن است، خودش در امان است و دیگران را هم وارد فضای امن می کند. منتها شرط دارد دیگر، امن بودن این بلد به شرطی است که در دست امام امین باشد. لذا بعضی این آیه را اینطوری معنا کردند «لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ * وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ»(بلد/1-2) من به این شهر قسم نمی خورم وقتی تو در این شهر امنیت نداری. وقتی خونت را در اینجا حلال می دانند این شهر دیگر حرمتی ندارد. روایات ذیل این آیه را ببینید. ائمه از ابوحنيفه و ديگران سوال کردند شما كه قرآن بلدید بگویید این بلد امن یعنی چه؟ گفتند مکه. بعد حضرت فرمودند مگر پسر زبیر اینجا خون نریخت؟ مگر در خود مسجدالحرام و كنار كعبه جنگ درست نکرد؟
حضرت دعا می کنند که این بلد، بلد امن بشود. هم امنیت ظاهری و هم مهمتر از آن، باطنش امن باشد. دست شیطان به اینجا نرسد. ديگر کسی خودش را به اين كعبه رساند، از محیط تصرف شیطان دور باشد. از دشمنان دور باشد. دشمنان اصلی اینها هستند. اصلی ترین چیزی هم که دشمنان می خواهند ببرند همین است. می خواهند مومن، مومن نباشد. فرعون می خواهد بنی اسرائیل مومن نباشد. دعوا با حضرت موسی بر سر همین است. لذا خداي متعال راجع به مومن آل فرعون، وقتی كه به خدا پناه برد، می فرماید «وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ  إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ * فَوَقَاهُ اللَّهُ سَيِّئَاتِ مَا مَكَرُوا»(غافر/44-45) با او مکر کردند ولی سیئه و بدي مکر به او نرسید. خب کشتند و قطعه قطعه اش کردند ولي این سیئه مکرشان نیست. فرمود سیئه مکرشان این است كه می خواستند ایمانشان را بگیرند ولي نتوانستند. فرمود شما اگر می خواهید در پناه خدا باشید به این ذکر متوسل باشید. سیئات شیطان و دشمنان نبی اکرم و جبهه باطل به کسی که در این وادی امن می آید، نمی رسد. بنابراین بلد آمن یعنی بلدی که هم خودش در امن است و هم محیط امن است. از دسترسی شیاطین دور است. کسی هم اینجا بیاید دست شیطان دیگر به او نمی رسد. اینطور هم شده است، این بلد، بلد آمن است و نقطه امنیت اساسی مي شود.
 

تامين رزق اهل بلد امن

بعد هم دعا کردند خدایا این شهر را شهر امن و آمن قرار بده «وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ»(بقره/126) و پروردگارا آنهایی که اهل این شهرند از ثمرات برخوردار کن. اهل شهر فقط اهل ظاهری نیستند. این شهر اهلی دارد. یک کسی ممکن است ساکن مکه باشد ولي اهل مکه نیست. بعد یک جمله ای هم احتیاطا حضرت فرمودند «مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ»(بقره/126) آنهایی شان که ایمان به خدا و یوم الاخر دارند ، من برای آنها دعا می کنم. این جمله احتیاطی بود. شاید یک کسانی هم بیایند، اهل این بلد بشوند ولی اهل ایمان هم نباشند. معنای ظاهری آيه اين است که این شهر، شهر مکه است كه مومن و كافر در آن هست. در یک روایتی هست كه وقتی خدا حضرت ابراهيم را امام کرد و حضرت به خدا عرضه داشت که «قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»(بقره/124) حضرت نگران بود كه خدای متعال اینجا هم یک چنین جوابی بدهد. این شهر را شهر امن قرار بده و اهلش را به ثمرات برسان. معنای ظاهریش این است که اینجا کویر است. از جاهای دیگر ثمرات زحمت دیگران بیاید اینجا و اهل اين شهر سر سفره آماده بنشینند. اينجا کویر است. هیچی نمی روید. از جاهای دیگر بیایند سر این سفره بنشینند. همینطور هم شد. در سوره لایلاف هست كه به احترام این شهر کاروان ها می آمدند و اهل اين شهر بر سر سفره آماده نشسته بودند. این ظاهر ترجمه این آیه است.
این بلد امن يك اهلی دارد. خدایا به اهلش روزی از ثمرات بده. رزقهايی حقیقی براي اهل اين شهر نازل مي شود. این شهر محیط نزول آن رزق است. این است که به همه می گویند بروید مکه، بروید آن رزق را بگیرید. ممکن است یک کسی هزار فرسخ هم فاصله داشته باشد ولي اهل این بلد امن باشد. ممکن است یک کسی هم در بلد باشد ولي اهل اين بلد امن نباشد. حالا ظاهر آیه را معنا کنیم. خدای متعال فرمود این رزق از آن چیزهایی نیست که من به همه ندهم؛ نه. هم رزق ظاهری و هم رزق باطنی است. واقعا کویر است. کسانی که می آیند در این شهر، نان هم ندارند بخورند. گندم نیست. حضرت نمی گویند که گندم بده. مي گويند نان بگذار در سفره شان. همینطور هم شده است. حضرت یک قیدی زدند. خدای متعال فرمود «قَالَ وَمَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَي عَذَابِ النَّارِ  وَبِئْسَ الْمَصِيرُ»(بقره/126) امکانات این دنیا را به کافر هم می دهند. اگر کسانی بیایند در این مکه و کافر هم باشند، به آنها هم یک امکاناتی می دهند. لذا کفار مکه هم واقعا کاروان های بزرگ تجارتی داشتند. «إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَالصَّيْفِ»(قريش/2) به برکت این شهر به کفارش هم یک متاعی می دهند. نمی فرماید رزق می دهم. پیداست دعای حضرت ابراهیم یک چیز بالاتری است. آنهایی هم که کافرند یک متاعی به آنها می دهم كه آن رزق نیست. این متاعي دنیایی است که من به دست کفار می دهم. کفاری که در این شهر نفوذ کردند. این بلد آنها نیست ولی وارد شدند. گاهی این شهر را هم به دست گرفتند کما این که این شهر در زمان ظهور اسلام دست کفار قریش بود وحضرت را از مکه بیرون کردند. پس به کفارشان هم یک متاعی می دهند ولی این متاع دنیا پایانش این است «ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَي عَذَابِ النَّارِ  وَبِئْسَ الْمَصِيرُ»(بقره/126). اگر در این بلد امن کسی کافر باشد و بخواهد شیطنت بکند، اگر در این بلدی که حضرت ابراهیم تطهیرش کرده، كسي بخواهد دوباره آلوده اش کند، من یک امکاناتی به او می دهم. دستش را نمی بندم، حتي کلیددار کعبه می شود(حالا البته کلید دارهای کعبه خیلی هایشان مومن بوده اند)، اینجا برو بیایی دارند، شهر دستشان هست، تجارتی دارند، کاروان های زمستانه و تابستانه دارند و خیلی وضعشان خوب می شود ولی اين یک متاعی است. ولی مسیر این امکانات او را مضطر می کند و بد مسیری هم هست. آدم از دل این شهر برود در جهنم. آنهایی که در این بلد مي خواهند شیطنت کنند، خداوند مي فرمايد یک متاعی به ايشان می دهم، يك فرصتی و امکاناتی به ايشان می دهم. اينجا می آیند و ممکن است اختیار اینجا را هم به دست بگیرند.
 

بازسازي بيت

پس اقدامات اين امام اولا تطهیر بیت است. ثانيا ایجاد بلد امن است. ثالثا تأمین رزق این امتی است که می خواهند در این بلد امن بیایند. این رزق هم فقط رزق ظاهری نیست. کسی می خواهد کنار انبیاء بیاید و مومن بشود، یک ارزاقی باید به او برسد. رزقهای آسمانی و صفات حمیده و خیلی چیزها كه رزقهایی است که مال اهل این بلد است. یکی دیگر از کارهای حضرت ابراهیم این است «وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»(بقره/127) كه دو نفری مأمور شدند از نو پایه های خانه را بالا ببرند. خانه هایی که خراب شده بود. حالا تاریخش را ملاحظه بفرمایید. یک کار مهمی دارند انجام می دهند، دارند بیت درست میکنند. کعبه درست می کنند برای این امت. خدایا تو از ما قبول کن، هم حرف ما را می شنوی هم می دانی ما چه می گوییم. خدایا قبول کن یک کاری جلو برود. تو بپذیر ما بیت درست کنیم برای این امت. اگر خدای متعال قبول کرد آن وقت اینطوری می شود. این بیت محل رجوع همه می شود، هر سال صدها هزار مومن می آیند اینجا رجوع می کنند.
 

پي نوشت ها:

(1)  الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 153
(2)  الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 174
(3)  بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 24، ص: 303
(4)  الكافي (ط - الإسلامية)، ج 8، ص: 242
(5)  بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 8، ص: 113
 
*متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 11 مرداد 1401 است، که به مناسبت دهه اول ماه محرم در هیئت ثارالله قم ایراد فرمودند.
 

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث