سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه نهم، لزوم توجه به سخنان نبی اکرم (ص) و احتراز از اخبار فسق

سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه نهم، لزوم توجه به سخنان نبی اکرم (ص) و احتراز از اخبار فسق

۲۴ بهمن ۱۴۰۱ 0 صوتی و تصویری

 

 

جلسه نهم، حرم مطهر قم:لزوم توجه به سخنان نبی اکرم (ص) و احتراز از اخبار فسق

خلاصه و تفصیل دین

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. خداوند متعال می فرماید: «وَ لَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْايمَانَ وَ زَيَّنَهُ فىِ قُلُوبِكم وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيَانَ أُوْلَئكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»(حجرات/7). وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برای هدایت و ساختن امت کتابی از طرف خداوند متعال آوردند. به تعبیری دیگر نبأ و خبری آوردند. این خبر و نبائی که حضرت آورده اند، که باید با آن یک امت را بسازند، یک کلمه بیشتر نیست، که بعد تفصیل پیدا می کند و یک کتاب و یک دین و یک شریعت می گردد. آن یک کلمه همان کلمه «لا اله الا الله» یعنی کلمه توحید است و این در قرآن مکررا به اشکال مختلف بیان شده است، که این یک کلمه است: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ  يُوحى  إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ»(کهف/110) من پیامبرم برای شما خبر آوردم. به من وحی می شود. آن خبری که در ارتباط با خداوند متعال به دست من رسیده و صاحب آن خبر شده ام، این است «أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ» یک اله بیشتر نیست.
باید خدا را پرستید و غیر او را نپرستید. در ابتدای سوره مبارکه هود می فرماید: «الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ ءَايَاتُهُ ثمُ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِير»(هود/1) آیات الهی در ابتداء در مقام اِحکام اند، که فرمود: «أُحْكِمَتْ». آیات محکم اند و سپس «فُصِّلَتْ» یعنی پس از این اِحکام تفصیل پیدا کرده است. این قرآنی که تفصیل پیدا کرده، اصل آن چه بوده است؟ اصل آن «أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنَّني  لَكُمْ مِنْهُ نَذيرٌ وَ بَشيرٌ»(هود/2) این کتابی که به من داده شده، خلاصه اش همین یک کلمه است، -که به تعبیر غیر دقیق من خلاصه کتاب این است- «أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنَّني  لَكُمْ مِنْهُ نَذيرٌ وَ بَشيرٌ». خلاصه مسئله این است که غیرخدا را عبادت نکنید. اولا احدی را عبادت نکنید که فرمود: «أَلاَّ تَعْبُدُوا». ثانیاً خدا را عبادت کنید که فرمود: «إِلاَّ اللَّهَ». تمام قرآن همین یک کلمه است. قرآن تفصیل این یک کلمه است.
این درخت طیبه دین اصلش توحید است. لذا وقتی قرآن از این شجره طیبه صحبت می کند، می فرماید: «أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ»(ابراهیم/24) یک کلمه طیبه ای است. این کلمه طیبه مثل یک درخت می ماند که ریشه و شاخ و برگ دارد؛ اصل و فرع دارد. در روایات می فرماید مراد از این شجره طیبه، شجره توحید است. کلمه توحید همین است که به یک درخت تناور تبدیل می شود. همین شجره توحید است که مومنین شاخ و برگ توحیدند. مومنینی که موحدند، شاخ و برگ این توحیدند. روایات را ملاحظه کرده اید که اصل و ریشه این درخت وجود مقدس نبی اکرم، بدنه آن امیرالمومنین، شاخه های آن معصومین و برگ های این درخت شیعیان اند. توحید یک کلمه است. دین یک کلمه است، که در آدم تفصیل پیدا می کند و پیامبر با آن یک امت می سازند و آن به دین و شریعت و قانون تبدیل می شود.
همچنین در این آیه ای که عرض کردم خداوند متعال می فرماید، خلاصه این است «أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنَّني  لَكُمْ مِنْهُ نَذيرٌ وَ بَشيرٌ»(هود/2) من از طرف خدا آمده ام، شما را هم بیم می دهم و انذار می کنم و هم به شما بشارت می دهم. تمام تهدیدها و انذارهای من از این است که مبادا غیر از خدا را بپرستید، تمام بشارت های من این است که اگر خدا را بپرستید، بارتان بسته است. تمام بشارت بهشت همین یک کلمه است. تمام انذار قرآن هم همین یک کلمه است، «أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ»(هود/2) غیر خدا را نپرستید. آن وقت عنایت دارید این دو کلمه، تمام زندگی انسان را فرا می گیرد و انسان در تمام حرکات و سکناتش، در تمام حالات قلبی خودش، در تمام افکار خودش یا خدا را می پرستد یا غیر خدا را و از این دو حال خارج نیست. مواظب باشید هیچ یک از اقدامات تان چه در ظاهرتان باشد با چشم و گوش و زبان و چه با فکرتان باشد چه با قلبتان باشد، پرستش غیر خدا واقع نشود و همه قرآن همین است.
 

تبعیت از دستگاه توحیدی نبی اکرم صلی الله علیه و آله

در مقابل دستگاه نبی اکرم که ایشان همین یک کلمه را به یک شجره تناور، یک شجره طیبه و یک درخت پاک تبدیل می کنند؛ این درختی که میوه های آن معارفی است که در قلوب مومنین سرازیر می شود، که می فرماید: «تُؤْتي  أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذْنِ رَبِّها»(ابراهیم/25)؛ نقطه مقابلش هم یک کلمه بیشتر نیست و آن این است که غیر خدا را بپرستید. نزاع و درگیری در عالم سر همین دو کلمه است و سر هیچ چیز دیگری نزاع نیست. نزاع انبیاء با نزاع دشمنان انبیاء سر یک خبر است. سر این است که خداوند متعال و انبیاء راست گفته اند یا نه هیچ خبری نیست. این تعبیر را در سوره مبارکه کافرون ملاحظه کرده اید. این سوره، از سور بسیار پر معارف است.
خداوند متعال می فرماید: ای پیامبر ما «قُلْ يَأَيهُّا الْكَافِرُونَ * لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ * وَ لَا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ * وَ لَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتمُ * وَ لَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ * لَكم دِينُكُمْ وَ لىِ  دِينِ»(کافرون/1-6) به کفار بگو من آنچه را شما عبادت می کنید، عبادت نمی کنم. شما هم آنچه را که من عبادت می کنم، عبادت نمی کنید. ما در معبود خودمان با هم اختلاف داریم. آنکه ما می پرستیم، آنکه در مقابل او سجده می کنیم، به او تکیه می کنیم، به او امیدواریم، از او می ترسیم، به رحمت او دلبسته ایم -که معنای اله همین است- آن معبودی که ما می پرستیم با معبود شما مختلف است، «لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ * وَ لَا أنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ». پس از این می فرماید: «لَكم دِينُكُمْ وَ لىِ  دِينِ» من دین خودم را دارم، شما هم دین خودتان را دارید. دین یعنی همین.
دین یعنی آداب و مناسک پرستش. دین اسلام آداب پرستش خداوند متعال و مناسک توحید است. تمام فروعی که شما در دین می بینید، نماز، روزه، واجبات، حدود و حقوقی که گذاشته شده، حقوق مردم، حقوق مومنین، تمام اینها همگی از فروع توحید است و هیچ چیزی از اینها در عرض توحید نیست. تمام آنچه به ما گفتند مواظب باشید مرتکب نشوید، چیزی جز خروج از توحید و پرستش غیر خدا و توجه به غیر خدا نیست.
تمام محرمات از آن طرف است، تمام واجبات و مستحبات و آداب همین طرف است. دین همین یک کلمه است که فرمود: «أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنَّني  لَكُمْ مِنْهُ نَذيرٌ وَ بَشيرٌ»(هود/2) و «قُلْ يَأَيهُّا الْكَافِرُونَ * لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ * وَ لَا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ * وَ لَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتمُ * وَ لَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ * لَكم دِينُكُمْ وَ لىِ  دِينِ»(کافرون/6-1) خداوند متعال به این پیامبر وحی فرموده است و دینی به این پیامبر داده است و در مقابل آن، طرف مقابل هم یک دینی درست می کند. خداوند متعال به مومنین می فرماید که شما حواستان را جمع کنید؛ «يَأَيهُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُقَدِّمُواْ بَينْ  يَدَىِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»(حجرات/1) جلوتر از پیامبر خدا راه نروید. پیش دستی نکنید. همیشه پشت سر حضرت باشید. می فرماید: «يَأَيهّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَرْفَعُواْ أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبىِّ»(حجرات/2) مقابل صدای حضرت صدا بلند نکنید. باید یک صدا در عالم باشد، آن هم صدای پیامبر است. یک خبر باید در عالم طنین بیاندازد، آن هم خبر پیامبر یعنی خبر توحید است.
سپس می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلَئكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبهَمْ لِلتَّقْوَى»(حجرات/3) آنهایی که صداهایشان را پایین می آورند و مقابل پیامبر خدا صدا بلند نمی کنند و می خواهند سخن و حرف حضرت به عالم برسد و اگر هم یک سخنی می گویند، بلندگوی پیامبر خدا هستند؛ اینها کسانی هستند که «امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبهَمْ لِلتَّقْوَى»(حجرات/3) خداوند متعال قلبشان را ریاضت داده و آماده شدند و به تعبیر قرآن «تَقْوَى  الْقُلُوب »(حج/32) تقوای قلب پیدا کرده اند. خداوند متعال قلوبشان را آماده کرده و تقوای قلب پیدا می کنند. آنهایی که قلبشان متقی می شود، صدایشان مقابل رسول خدا فرو می افتد و دیگر سخن و حرفی ندارند و در عالم سر و صدایی نمی کنند.
«يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ»(حجرات/3) ، می فهمند که هر خبری هست در دست اوست و در عالم بقیه همه بی خبرند. همه باید بیایند حرف او را بشنوند. جمله «ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی» یعنی همین، یعنی این آقا یک خبری آورده برو از او بشنو وگوش بده ببین چه گفته است. می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلَئكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبهَمْ لِلتَّقْوَى»(حجرات/3) همه آنهایی که خدا قلبشان را آماده می کند، سر و صداهایشان می افتد و هیچ سر و صدایی ندارند. در روایت فرمود مصداق این آیه وجود مقدس امیرالمومنین علیه السلام است.
همانگونه که می دانید نهج البلاغه یک گوشه از کلمات ایشان است که در طول این پنج سالی که حضرت حکومت داشتند، مرحوم سید رضی در قالب نهج البلاغه جمع کرده است، که همه انگشت به دهان مانده اند و به یک معنا هیچکس نتوانسته خطب این نهج البلاغه را شرح کند. واقعا سخنان عجیبی است. همه متحیرند و شارحینی که زحمت کشیده اند، یک جاهایی حتما همگی لنگ انداخته اند و فهمیده اند دستشان به جایی بند نیست، با اینکه این سخنان، بخشی از کلمات حضرت در این پنج سال است. آن وقت ایشان در زمان وجود مقدس نبی اکرم کاملا ساکت بودند و سخن و خطبه ای از ایشان نقل نشده است. باید صدای رسول خدا به عالم برسد و این خبر باید در عالم منتشر شود و باید توحید بسط پیدا کند؛ «الا تعبدوا الا الله»(هود/2)  تمام دین همین است. نماز همین است. روزه همین است. حج همین است. حدودالله همین است و همین یک حقیقت را بیان می کنند.
طرف مقابل رسول اکرم هم یک خبر دیگری وجود دارد. آنها هم برای خودشان یک خبر دیگری دارند. آنها دیگر صدایشان را مقابل رسول خدا بلند می کنند و در عالم می گویند دستمان پر است. تمام فرعون ها در عالم حرفشان همین بوده و می گفته اند این پیامبر چه می گوید؟! و هرچه می خواهید پیش ماست. همه هامان ها، بلعم باعوراها و همه آنهایی که خودشان را دانشمند می دانستند، حرفشان همین بوده است، که چیزی دست موسای کلیم نیست و باید پیش ما بیایید و از ما بشنوید. مقابل انبیاء صدا بلند می کردند و در عالم خبر می آوردند. در حالی که مقابل خبر انبیاء در عالم خبری نیست و کسی چیزی دستش نیست.
در حال حاضر هم تمام این سر و صدایی که در دنیا در این چند قرن اخیر راه انداخته اند، همین است که می گویند دوره انبیاء تمام شد و بشر به دوران بلوغ خودش رسیده است و دیگر نیازی به انبیاء ندارد و خودشان در عالم شروع کرده اند به سر و صدا کردن و خبر آنها هم یک کلمه بیشتر نیست. آن کلمه هم این است که دنیا اصل است و دنیا را بپرستید. انبیاء هم یک خبر آورده اند، که خدا اصل است و خدا را بپرستید. دعوا هم سر همین است لذا فرمود: «لَكم دِينُكُمْ وَ لىِ  دِينِ»(کافرون/6).
پس اگر کسی بگوید آنها دین ندارد، غلط است. چرا که آنها هم دین دارند و آنها هم می پرستند و آنها هم خدا دارند. آنها هم پای خدایشان می ایستند و در راه او می کشند و کشته می شوند و جنگ راه می اندازند. فقط تفاوتش این است که «الَّذينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ في  سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ  في  سَبيلِ  الطَّاغُوتِ »(نساء/76). آنها هم یک خبری در عالم دارند و صدایشان را مقابل انبیاء بلند می کنند. آنان صدایشان را مقابل پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله بلند می کنند که تمام آنچه انبیاء داشتند و تمام علوم و حقایقی که نزد 124 هزار پیامبر بوده، خداوند متعال به نحو تمام به این پیامبر عطا کرده است. پس جبهه مقابل، مقابل این پیامبر صدا را بلند می کنند و حرف می زنند و خودشان را هم آورد این پیامبر می دانند.
 دیده اید که آن فراعنه در تاریخ اینگونه بوده اند و الان هم همینطور است. در حال حاضر هم مستکبرین جهان؛ اینهایی که می گفتند دین افیون ملت هاست و انبیاء به ملت ها ظلم کرده اند، تمدنی پر سروصدا درست کرده اند؛ تمام حرفشان یک کلمه است که دنیا اصل است، دنیا را بپرستید. این آیه قرآن را ملاحظه فرمودید، خداوند متعال می فرماید: «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا في  رَبِّهِمْ»(حج/19) این دو گروه با هم مخاصمه و نزاع دارند. این نزاع و درگیری بر سر چه چیزی است؟ امام حسین علیه السلام بخاطر چه چیزی با بنی امیه می جنگید؟ آیا بخاطر دنیا بود؟ خیر اینگونه نیست، بلکه به این خاطر است «اخْتَصَمُوا في  رَبِّهِمْ». در موضوع پروردگارشان با هم دعوا دارند. این حدیث از سیدالشهداء نقل شده است که فرموده اند ما هستیم و بنی امیه. ما می گوییم خدا راست گفت اما آنها می گویند خدا دروغ گفت.
این حدیث از امام صادق یا امام باقر علیهما السلام هم نقل شده است. فرمود ما هستیم و بنی امیه. نزاع ما هم سر پروردگار است. ما می گوییم خدا راست گفته است، آنها می گویند خدا راست نگفته است و مسائلی مانند، خدا را بپرستید و دنبال آخرت باشید و ذیل انبیاء حرکت کنید، همگی حرفی بیش نیست! باید دنبال دنیا بود و با تمام توان رفت و دنیا را پرستید. فرمود ما می گوییم خدا راست گفت آنها می گویند نه خدا دروغ گفت. این دو کلمه، دو تمدن می شود، دو امت می شود. دو کلمه بیشتر نیست، یعنی این دو کلمه که خدا راست گفت و خدا دروغ گفت، هر کدام به یک تمدن تبدیل می شوند. این همه سر و صدا و کر و فر در تمدن دنیا محور همین یک کلمه است که خدا و انبیاء راست نگفتند و باید خودتان راهتان را تشخیص بدهید و این اعلام استغناء و اعلام بی نیازی کردن از انبیاء است.
 

دستور خدای متعال به پرهیز از خبر فاسق

آن وقت اینها صدا بلند می کنند، خبر می سازند، درون امت خود حضرت رسول اکرم و در مقابل خبر حضرت، خبر درست کردند و می خواهند با این خبر امت پیامبر را به هم بریزند و نگذارند پیامبر خدا کارش را بکند. می خواهند نگذارند خبر پیامبر در امت خودش هم طنین انداز شود و مسیر امت خودش را هم منحرف کنند. این همانی است که حضرت فرمودند در رویای صادقه دیدم بنی تیم و بنی عدی و بنی امیه روی منبر من بالا رفته اند و مردم را به پشت سر بر می گردانند. من آنان را در وادی توحید آوردم، اما اینها آنان را بر می گردانند. امام صادق فرمود دعوای ما سر همین است. جدم با ابوسفیان جنگید، امیرالمومنین با معاویه جنگید، سیدالشهداء با یزید جنگید و فرزندم امام زمان با سفیانی می جنگد.
پس نزاع و درگیری سر دو خبر و دو کلمه است. یکی کلمه توحید و دیگری کلمه کفر است. این دو تا کلمه، مثل دو تا شجره می شوند. به تعبیر قرآن یکی شجره خبیثه و دیگری شجره طیبه است. هر کدام از این دو، شاخ و برگ و فروع دارند و با آن امت، جامعه و جمع درست می شود، که امروزی ها از آن به تمدن یاد می کنند. نزاع سر این است.
خداوند متعال می فرماید شما مواظب باشید در برابر پیامبر صدا بلند نکنید. شما صدایتان بلندتر از صدای پیامبر نشود. شما نخواهید به پیامبر چیزی یاد بدهید. شما جلو نیافتید. عده ای می خواهند این کار را بکنند. در ادامه این آیات از سوره مبارکه حجرات می فرماید، اگر یک آدمی پیدا شد که فاسق است و این شخص خبری آورد، به این خبر گوش ندهید. فاسق یعنی کسی که از دین خدا بیرون زده و عهدهایش را با پیامبر خدا شکسته است و می خواهد این احکام و روابط و مناسباتی که پیامبر آورده اند و با آن امت می سازند را به هم بریزد و چیز دیگری جای آن بگذارد. فاسق کسی است که می خواهد این امت را خراب کند. اگر چنین شخصی یک خبری می آورد، شما به این خبر گوش ندهید و الا بین شما نزاع می اندازد و در امت شما بغی و طغیان و درگیری و جنگ درست می کند.
اگر به خبر فاسق گوش دادید، شما را به سوء ظن و بدگمانی به همدیگر، تنابز بالالقاب، غیبت، بدگویی و سایر مواردی که در سوره حجرات آمده است، می کشاند و بین شما را به هم می ریزد. حضرت می خواهد یک امت موحد بسازد، اما اینها می خواهند این امت موحد نباشد. خبر خودشان بیاید، دنیا پرستی راه بیافتد، چیز دیگری اتفاق بیافتد. آنها می خواهند همین یک کلمه را به یک جامعه تبدیل کنند. می خواهند جمع و جامعه پیامبر را به هم بریزند و یک جمع دیگری درست کنند، یک چیز دیگری جایش بگذارند؛ آن روابطی را که پیامبر ساخته خراب کنند و روابط دیگری برقرار کنند. یک خانواده دیگر، یک شهر دیگر، یک امت دیگر!
در حال حاضر نیز همینگونه است. واقعا الان هم تمام تلاشی که مستکبرین عالم می کنند این است که آن محیطی که انبیاء درست کرده اند را به هم بریزند و برای کل عالم هم برنامه دارند. توضیح این بماند اما بدانید برای کل دنیا برنامه دارند و برنامه های آینده شان هم بسیار خطرناک بلکه بسیار خطرناک تر از برنامه های گذشته شان است. اگر یک دوره ای دو جنگ بزرگ جهانی راه انداختند و ده ها میلیون را قتل عام کردند و به دنبالش دولت-ملت ها را درست کردند، سازمان ملل را درست کردند و جهان را با آن اداره می کنند، طرح های آینده آنان خیلی از این خطرناک تر است و تمام آن مناسباتی که انبیاء آورده اند را به هم می ریزند.
یک دوره این دولت های مدرن را درست کردند، بعد سازمان ملل را ساختند و اینها را با آن اداره می کنند، الان دنبال یک کار دیگری هستند و اسنادی که برای آینده نوشته اند، جور دیگریست. حالا من عذرخواهی می کنم این بحث ها را بیان می کنم. می خواهند جای این دولت-ملت ها، شهر پایدار بگذارند. بهرحال یک کارهای خطرناکی در دنیا می کنند.
تمامش هم یک چیز بیشتر نیست، حرفشان این است دنیا اصل است. اگر این سر و صدایی که از طرف تمدن غرب می آید، سخن فیلسوفان، دانشمندان، رسانه ها و هنرشان که گوش فلک را کر کرده است، خوب گوش بدهید، آیا جز این یک کلمه چیزی می شنوید که دنیا اصل است؟ شما خبری از خدا می شنوید؟ دعوای آنان با ما بر سر خداست. همه یک کلمه است و آن وقت این یک خبر را منتشر می کنند و وقتی منتشر کردند، مردم را متفرق می کنند، دعوا درست می کنند، سوء ظن درست می کنند و ارزشهای جاهلی که پیامبر از بین برده را دوباره احیاء می کنند و عشیره و قبیله و قومیت و کرد و فارس و عرب و عجم را به جان هم می اندازند و به هم می ریزند. خداوند متعال می فرماید که شما صدا بلند نکنید و اگر آنها هم صدا بلند کردند، گوشتان به دهان پیامبرتان باشد، «يَأَيهّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِن جَاءَكم فَاسِقُ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُواْ»(حجرات/6).
سپس می فرماید: «وَ اعْلَمُواْ أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ»(حجرات/7) بدانید پیامبر در بین شماست. نه تنها در برابر پیامبر صدا بلند نکنید، بلکه وقتی هم دیگران سر و صدا راه می اندازند، گوشتان به این پیامبر ما باشد. این رسول خداست، این از طرف خدا حرف می زند. سپس یک جمله ای می گوید که اصلا این بحث را برای این آیه خواندم، که در ادامه به آن می پردازیم.
پس دو جریان راه می افتد و هر دو هم برای ملت ها حرف و خبر دارند. هر دو هم سخن دارند. جریان کفر یک دنیا حرف دارند، در مقابل نیز انبیاء یک عالم حرف حسابی دارند. آنها به دنیاپرستی دعوت می کنند اما انبیاء به خداپرستی دعوت می کنند. خداوند متعال می فرماید، خیال نکنید مقابل پیامبر چیزی در دست دارید. در برابر پیامبر تواضع داشته باشید. تقوای قلب داشته باشید. غض صوت داشته باشید و صدایی بلند نکنید. گوش بدهید صدای این پیامبر به گوش جانتان برسد، که فرمود: «وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»(اعراف/204) خوب گوش بدهید شاید این خبر به جانتان بنشیند، رحمت خدا در وجود شما نازل شود. دیگران هم اگر صدا بلند کردند، شما دنبالشان نروید. فرمود: «وَ اعْلَمُواْ أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ» (حجرات/7)یعنی بروید از پیامبر بپرسید. اینکه فرمود: «فَتَبَيَّنُواْ» تبین و تحقیق کنید، یعنی همین که بروید از رسول الله بپرسید. اینکه بلافاصله پس از آیه «فَتَبَيَّنُواْ» در آیه بعد می فرماید: «وَ اعْلَمُواْ أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ»(حجرات/7) یعنی پیامبر بین شماست و بروید از او بپرسید.
حال در این نزاع که دعوا بر سر دنیا و خداست و دعوا بر سر این است که خدای متعال راست گفته یا راست نگفته؟ این انبیاء را فرستاده است که خبر آورده اند، خبر خدا، قرآنِ نبی اکرم راست است؟ آیا تورات حضرت موسی راست است؟ دعوا سر همین است که فرعون می گوید همه اینها دروغ است. الان هم مستکبرین عالم همین را می گویند که اینها که انبیاء گفتند دوره اش گذشته و تمام شده است. اینها افسانه است.
بهر حال در هر دوره ای یک جور می گفتند و یک نحوی انکار می کردند و می کنند. این دو نزاع، این دو خبر وجود دارد. این که می گویید مواظب باشید دنبال این خبر دنیا نروید، این خبر سر و صدا می کند و در عالم یک تمدن می شود. این خبر، ده ها کتابخانه می شود، رسانه می شود، دستگاه های هنری می شود. همین یک خبر دنیایی می شود. خداوند متعال می فرماید، مواظب باشید دنبال اینها نروید. سرمایه ما چیست؟ آن سرمایه ای که خدا به ما داده که با آن سرمایه می توان مقاومت کرد، می توان کنار رسول خدا ایستاد، می توان گرفتار فتنه دشمن و فتنه کفار و منافقین نشد.
می دانید این خبر با آدم چه کار می کند؟ اینها الان دنیا را چگونه به هم می ریزند؟ مشخص است با خبر و رسانه هایشان. الان چگونه نسل جوان را آشفته می کنند؟ مشخص است با خبر این کار را می کنند و کار دیگری نمی کنند. انسان هم خیال می کند، این سخنان صرف یک خبر است که ما آن را می خوانیم، اما غافل از اینکه اصلا اینگونه نیست. اینها خبر را به گونه ای تنظیم می کنند که بیم و امید ملت ها را عوض کنند و باعث می شوند که ملت ها از آنها بترسند و به آنها امیدوار شوند. باعث می شوند نسبت به دستگاه انبیاء بدبین شوند و به آن سوء ظن پیدا می کنند.
خدای متعال می فرماید وقتی این خبر پیچید، شما به آن گوش ندهید. شما بروید از رسول خدا بپرسید که این خبر ریشه اش کجاست. این غوغایی که به پا شده است؛ که پیامبر خدا یک خبر آوردند، سقیفه هم خبر آورده است و امت را با خودش برده است. بنی امیه هم خبر آوردند و امیرالمومنین هم خبر آوردند. سیدالشهداء خبری دارند، بنی امیه هم خبری دارند و امت را با خود برده اند.
 

سرمایه انسان در مقابل خبر فاسق

سرمایه ما برای اینکه این غوغاها، این سر و صداهای دعوت به دنیا و شلوغ بازی ها ما را با خودش نبرد، چیست؟ خداوند متعال می فرماید، یک کلمه است «وَ لَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْايمَانَ وَ زَيَّنَهُ فىِ قُلُوبِكم وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيَانَ أُوْلَئكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»(حجرات/7) خداوند متعال می فرماید یک سرمایه به شما داده که آن حب الایمان است. اگر این سرمایه در وجود مومن نباشد، حتما این سر و صدایی که شیطان در عالم بلند می کند، انسان را متزلزل می کند و به شک و تردید می اندازد. کم کم از دل این شک شبهه و ریب بیرون می آید. اول یک شبهه ای ایجاد می کند، بعد شخص را نسبت به امیرالمومنین بدگمان می کند. سپس این شخص بیعت هایش را می شکند.
بنابراین، اول شک است، بعد بد گمانی است. با این خبر که سیدالشهداء از دین جدش خارج شده است، شروع می کنند به بافتن خبرها. سپس کم کم ریب و بدگمانی ایجاد می کنند و باعث می شوند که مردم به انبیاء سوء ظن پیدا می کنند و سپس هم بیعت ها را می شکنند. در دعاها به همین اشاره شده است و شک، ریب و نقض بیعت یا همان نکث عهد آمده است.
سرمایه من در مقابل اینکه در مقابل این سر و صداها و اخبار و شبهه هایی که ایجاد می کنند ایمان است. امیرالمومنین در نهج البلاغه می فرماید: «وَ لِكُلِ  نَاكِثٍ  شُبْهَة»(1) آنانکه بیعت هایشان با امیرالمومنین را شکستند، به این خاطر بود که شبهه ناک و شبهه دار شدند. دشمن با اینها کاری کرد که خیال کردند واقعا هم آورد امیرالمومنین اند. زبیر در ماجرای حمله به خانه امیرالمومنین شمشیر کشیده بود و در کنار حضرت ایستاده بود. آرام آرام با او کاری کردند که فکر کرد هم آورد امیرالمؤمنین است. یکی از آن کارها این است که او را در همان شورایی که پس از فرد دوم تشکیل شد و امیرالمومنین در آن شورا بود، گذاشتند که در نتیجه کم کم باورش آمد من یکی هستم و امیرالمومنین هم یکی! می گوید من چرا دنبال امیرالمومنین برم؟ بلکه باید امیرالمومنین دنبال من بیاید. می گوید اگر به قدرت رسیدی یک سهمی هم به ما بده! این کشور اسلامی به این بزرگی است که یک قسمت آن، ایران آن روز بوده، یک قسمتش روم بوده، یک قسمت حجاز و یمن بوده! بیا و بصره اش را به ما بده. بنابراین برای او شبهه پیدا شد و این است که به شکستن بیعت با امیرالمومنین منتهی می شود.
سرمایه ما در مقابل این امپراتوری خبری دنیای امروز ایمان است. امپراتوری خبری شیطان در طول تاریخ سر و صدا راه می انداختند، تا صدای انبیاء گم شود و مقابل صدای انبیاء صدا بلند می کردند تا صدای انبیاء شنیده نشود؛ مقابل طرح انبیاء پیش دستی می کردند و طرح روی زمین می گذاشتند، برنامه می آوردند؛ سرمایه ما در مقابل این امپراتوری چیست؟ سرمایه ما برای این که این سر و صدا و این خبر و این کلمه کفری که در عالم منتشرش کرده و به یک تمدن تبدیلش می کنند، چه چیزی است؟ ما خیال می کنیم مثلا فرعون اگر «أَنَا رَبُّكُمُ  الْأَعْلى»(نازعات/24)  می گفته است، واقعا یک حرف ساده ای بوده است و یک امتی هم دنبال او راه می افتادند! اما اینگونه نیست، بلکه این خبر را به یک برنامه درست درمان تبدیل می کرده اند. امروز هم همین است و اینها هم ادعای «أَنَا رَبُّكُمُ  الْأَعْلى»(نازعات/24) را دارند و این را به یک تمدن تبدیل می کنند و می گویند این که دست ماست، خوب است و انبیاء که چیزی دستشان نیست. دین برای شما چه آورده است؟ بیایید ببینید ما در عالم چه چیزی درست کرده ایم! سرمایه ما در مقابل اینکه دنبال اینها نرویم چیست؟
بیان قرآن بسیار با عظمت و رفیع است، می فرماید: «وَ لَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْايمَانَ وَ زَيَّنَهُ فىِ قُلُوبِكم»(حجرات/7) خداوند متعال به شما یک سرمایه داده است که ایمان را در دل شما نشانده و کلمه ایمان را دوست می دارید. این را درون شما گذاشته است و باید روی این سرمایه کار کنید، چرا که به دردتان می خورد. ایمان در قلب شما جلوه و زینت داده شده است، زیبایی های ایمان را می فهمید. حالا این توضیح می خواهد که بزرگان آن را توضیح داده اند.
در ادامه این آیات می فرماید کفر و فسوق و عصیان را هم در دل شما مکروه کرده و آن را دوست ندارید. اگر شما کفر و فسوق وعصیان را هم مثل ایمان در فطرت تان دوست می داشتید، نمی توانستید دنبال انبیاء بروید. خداوند متعال آن طرف را که محیط کفر و فسوق و عصیان است؛ ائمه و پیشوایان آن طرف را این سه برچسب «کفر، فسوق و عصیان» را به آنان زده است؛ آنها را در دل شما مکروه گردانیده است.
اگر این حب و بغض نبود، اگر این کراهت نبود، از شما نمی خواستیم مقابل خبر آنها مقاومت کنید و دنبال پیامبر حرکت کنید. خدا این سرمایه ایمان را به شما داده و این سرمایه ماست که [به شما کمک میکند.] در روایات ملاحظه کرده اید که ائمه اطهار به صورت مکرر فرموده اند، ایمان چیزی جز حب و بغض نیست. حقیقت ایمان یک حب و بغض در دل انسان است. باید این را بارور کرد، تا این ایمان رشد کند و این محبت و کراهت در دل انسان رشد کند، تا به تدریج شاخ و برگش، چشم و گوش و زبان و فکر و تمام قوای انسان را بگیرد و تمام قوای انسان مؤمن شود؛ که در تمام قوای انسان محبت خدا و نفرت نسبت به شیطان نفوذ کند. در تمام قوای انسان حب نبی اکرم و نفرت از دشمنان نفوذ می کند. در چشم انسان، این محبت الهی و کینه و نفرت از شیطان وجود دارد که دیگر این چشم دنبال شیطان نمی رود.
 

حب و بغض، معنای ایمان

اگر روی این شجره و بذر ایمان که خداوند متعال آن را در دل ما غرس کرده است، کار کنیم، بارور می شود. حضرت فرمود ایمان همین دو کلمه است، «هَلِ  الْإِيمَانُ  إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض»(2)  سپس حضرت همین آیه محل بحث یعنی آیه «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْايمَانَ وَ زَيَّنَهُ فىِ قُلُوبِكم وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيَانَ أُوْلَئكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»(حجرات/7) را تلاوت فرمودند. ایمان همینی است که خدا اینجا فرموده است. ایمان همین محبتی است که خدای متعال نسبت به خودش و نسبت به اولیائش مطرح کرده است، که از آن به حب الایمان تعیبر شده است. در بعضی از روایات آمده است ایمان امیرالمومنین و حب الایمان حب امیرالمومنین، حب وجود مقدس رسول الله، حب وجود ائمه است. حب محبت الهی است و این ایمان می شود و کراهت نسبت به دشمنان است.
اگر روی این سرمایه ای که خدا بذرش را در دل ما کاشته است، کار کنیم تا بارور شود و یک شجره طیبه شود و کم کم شاخ و برگش را در همه وجود ما بپروراند و جاری کند؛ چشم ما می شود چشم مومن، گوش ما می شود گوش مومن و زبان ما می شود زبان مومن. اینکه گفته اند ایمان از قلب شروع می شود، ولی پس از آن است که «مَبثُوثٌ عَلَی الجَوَارِحِ» بر اعضای انسان پخش می شود، همین است. اگر انسان این بذر ایمان را مراقبه کند، کم کم شاخ و برگش زبان انسان را هم می گیرد و زبانِ مومن می شود. لذا حرف بی ربط نمی زند. چشمش چشم مومن می شود و مومنانه به عالم نگاه می کند و پرده های عالم را کنار میزند، غیب عالم را می بیند. گوشش گوش مومن می شود و صداهای غیب را می شنود. قلبش قلب مومن می شود. فکرش فکر مومن می شود و در یک کلام تمام قوایش مومن می شود.
خداوند متعال می فرماید، از این سرمایه استفاده کنید و قدر این حبّ و بغض را بدانید. پس از این می فرماید: «أُوْلَئكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»(حجرات/7) رشید بر چه کسی اطلاق می شود؟ خداوند متعال در قرآن می فرماید: «وَ لَا تُؤْتُواْ السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتىِ جَعَلَ اللَّهُ لَكمُ قِيَامًا وَ ارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَ اكْسُوهُم»(نساء/5) مال آدم سفیه را دست خودش ندهید. سفیه است دیگر. مال، مال خودش است ولی دست خودش ندهید؛ زیرا سرمایه اش را نابود می کند. چه زمانی سرمایه اش را بهش بدهیم؟ «فَإِنْ ءَانَسْتُم مِّنهم رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَيهم أَمْوَالَهُم»(نساء/6) وقتی دیدید این یتیم رشید شد، مالش را دستش بدهید. یعنی وقتی نفع و ضرر خودش را می فهمد، بازارها را می شناسد، به مرحله ای رسیده است که نمی توانند سرش را کلاه بگذارند، می فهمد آنچه دارد چقدر می ارزد، وقتی رشید شد، اموال را به او بدهید.
طفلی که فرق طلا و یک بازیچه را نمی فهمد، نمی شود سکه طلا را دستش بدهید؛ چون می رود با این سکه بازیچه می خرد. وقتی یتیم رشید شد، بازارها را می شناسد، سرمایه ها را می شناسد، دوست و دشمن را می شناسد و رشید یعنی همین. فرمود: «فَإِنْ ءَانَسْتُم مِّنهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَيهم أَمْوَالَهُم»(نساء/6) رشد یعنی وقتی که می تواند مالش را حفظ کند. بازارها را می شناسد و می داند کدام بازار ضرر دارد و کدام بازار سود، در این صورت مالش را به دستش بدهید تا خودش برود با مالش کار کند. اما قبل از این به او ندهید چرا که مال را نابود می کند. رشد یعنی همین.
در بحث مورد نظر ما نیز قرآن کریم می فرماید: «أُوْلَئكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»(حجرات/7)  راشدون، آنهایی که رشیدند، آنهایی که نفع و ضررشان را می فهمند، آنهایی که فرق حرف نبی اکرم با حرف شیطان را می فهمند، آنهایی که فرق حرف سیدالشهداء با معاویه را می فهمند، معاویه هم سر و صدا می کند، یزید هم سر و صدا می کند. ده سال از دوران امامت سیدالشهداء با معاویه است. او هم حرف می زند، او هم در دنیا خبر منتشر می کند و امت می سازد. سیدالشهداء هم حرف می زند. در این آیات می فرماید اینها راشدند؛ آنهایی که این حب و بغض در آنان وجود دارد، آنان که این ایمان در آنان وجود دارد، اینها راشد هستند. ایمان چیست؟ ایمان «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْايمَانَ وَ زَيَّنَهُ فىِ قُلُوبِكم وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيَان»(حجرات/7)  ایمان یعنی امیرالمومنین، حب الایمان می شود ایمان ما. ایمان یعنی محبت خدا، یعنی محبت رسول خدا، یعنی محبت اولیاء خدا و محبت دین خدا. این ایمان است.
فرمود ایمان چیزی جز حب و بغض نیست. حبِّ خداوند متعال و انبیاء و اولیاء الهی و بغض نسبت به دشمنان. این سرمایه ماست. اگر روی این کار کنیم و این حب و کراهت همه وجود ما را گرفت، آن وقت اگر حتی تمام دنیا از خبر فاسق پر شود، روی ما تأثیر ندارد. ولی اگر گوش، گوش مومن نشد، این خبر را می شنود، سپس کم کم به آنها دل می دهد، سپس کم کم به شک و سپس به ریب می افتد. بعد بیعت هایش را می شکند و بدگمان می شود.
 

اثر و عقبه خبر فاسق

سرمایه ما برای اینکه با سیدالشهداء راه برویم، چیست؟ آنهایی که از سیدالشهداء جدا شدند و به جبهه مقابل ایشان رفتند، همان کسانی بودند که این نبأ فاسق و این خبر آنها را جدا کرد. آنهایی که امیرالمؤمنین را تنها گذاشتند، همین خبر آنها را از امیرالمومنین جدا کرد. این خبر که دنیا اصل است و دنیا پرستی اصل است، هزاران جلد کتاب می شود. وقتی در بعضی از کتابخانه ها که می روید، از اول تا آخرش همین خبر فاسق است؛ که دنیا اصل است و همین خبر را بال و پر داده اند. همین خبر که دنیا اصل است چه حرفهایی از آن ساخته و پرداخته اند. از این حرف فلسفه ها بافته اند و به اسم علم درست کرده اند. حق و باطل را قاطی کرده اند، چیزی درست کرده اند به خورد مردم دنیا دادند. فرعون ها همین کار را می کردند و سخنان آنان هم هیچوقت باطل محض نیست، چرا که اگر باطل محض را ارائه کنی، مشتری ندارد؛ این بیان امیرالمومنین است. شیطان حق و باطل را قاطی می کند و در اینجاست که تسلط پیدا می کند، «يُؤْخَذُ مِنْ  هَذَا ضِغْث وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِه »(3).
پس عنایت کنید سرمایه ما ایمان است، تا کنار سیدالشهداء راه برویم، برای اینکه گرفتار نشویم، در برابر این سر و صدایی که دنیای باطل و فاسق ها مقابل نبی اکرم دارند -که ایشان مومن است و آنها فاسق اند- و مقابل امیرالمومنین دارند که ایشان صاحب تقوای قلب است و مقابل صدای نبی اکرم صدا بلند نمی کند و بلندگوی نبی اکرم است و صدای حضرت را به امت میرساند. بخلاف جبهه مقابل که آنها خودشان حرف دارند. برای این که گرفتار سخنان آنان که سخنانشان زخرف القول است، نشویم؛ باید از این سرمایه استفاده کنیم. این را ساده نگیریم که سخنان طرف مقابل، زخرف القول است. قرآن می فرماید ما برای انبیاء دشمن گذاشتیم، «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي  بَعْضُهُمْ إِلى  بَعْضٍ زُخْرُفَ  الْقَوْلِ  غُرُوراً»(انعام/112) ما مقابل انبیاء شیاطین انس و جن گذاشتیم. انبیاء خبر را از خدا می گیرند و به شما می دهند. اما در مقابل پیامبر دشمنان هستند که «يُوحي  بَعْضُهُمْ إِلى  بَعْضٍ»(انعام/112) خودشان بین خودشان سخنانی رد و بدل می کنند.
دقت کنید تعبیر قرآن از سخنان آنان «زُخْرُفَ  الْقَوْلِ»(انعام/112) است. زخرف به معنای پر زینت و پر زیور است، ولی عقبه ندارد. زینت دارد، جلوه دارد، زخرف القول و قول مزخرف است. این که ما از کلمه مزخرف به این صورت رایج استفاده می کنیم، معنی لغوی اش این نیست. مزخرف یعنی جلوه داده شده، «زُخْرُفَ  الْقَوْلِ» یعنی قولی که ظاهری دارد که پر طمطراق است و مقابل انبیاء سر و صدا راه می اندازند، کتاب می نویسند، ادعای علم می کنند و مشتری پیدا می کنند. زخرف القول است، ولی فریب است و چیزی به عنوان عقبه ندارد، «غُرُوراً». سخنان انبیاء عقبه دارد و وحی است که از خدا می گیرند، اما سخنان آنان به جایی بند نیست و عقبه ای ندارد. خود این آدم به کجا بند است که حرفش به کجا بند باشد؟ فریب پر جلوه است، زخرف القول ریشه ندارد. البته به یک معنا، واقعا مزخرف است، ولی پر جلوه است و زیور دارد. چطوری آدم دنبال این خبر نرود؟
فرمود مواظب خودتان باشید این سرمایه ای که به شما دادیم؛ حب نبی اکرم، حب اهل بیت، حب خدا و دشمنی با دشمنان خدا را در وجودتان بارور کنید. این ایمان مثل یک بذر شکوفا شود و مثل یک شجره شاخ و برگش همه زندگی شما را بگیرد، که در نتیجه زندگی شما، زندگی مومنانه می شود و دیگر این گوش به حرف آنها اعتنا نمی کند. این چشم دنبال دنیای آنها نمی رود. این قلب به دنیای آنها رغبت پیدا نمی کند، که اگر تمام دنیا را طلا کنند، اعتنا نمی کند.
قرآن می فرماید، اگر شما مومنین تحمل می کردید، ما به آنهایی که منکر خدای رحمان هستند -که از رحمانیت او می گیرند، چون می دانید رحمت عام خدا کفار را هم می گیرد و اینها سر سفره رحمانیت خدا نشسته اند- انقدر می دادیم که سقف های خانه شان را از نقره و جواهرات بزنند! ما ملاحظه شما را کردیم که به آنها کمتر دادیم، چون ممکن بود دینتان از دست برود. ما نگران دین شما بودیم و الا به آنان بیشتر می دادیم. اگر مومن بر این سرمایه اش کار کرد، این سر و صداها، این جلوه ها و این زینت ها او را زمین گیر نمی کند و الا زمین گیر می کند.
 

حب دنیا نقطه مقابل سرمایه ایمان

نقطه مقابل این ایمان که سرمایه ماست، چه چیزی است؟ آنهایی که کنار ائمه ایستادند روی همین کار کردند. این سرمایه را در عاشورا کنار سیدالشهداء بارور کردند. نقطه مقابلش که در روایات ما آمده است، حب الدنیاست. این که صبح عاشورا حضرت این دنیا و حب الدنیا را مذمت می کنند، نکته اش همین است. آنهایی که آن صف هستند، این حب الدنیا آنها را آن طرف برده است. این حب الدنیا چیست؟ این حب الدنیایی که در روایات ما اینقدر تأکید شده و فرموده اند: «حَرَامٌ  عَلَى  قُلُوبِكُمْ  أَنْ تَعْرِفَ حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى تَزْهَدَ فِي الدُّنْيَا»(4) خداوند متعال قلب هایتان را محروم کرده که شیرینی ایمان را بچشد و لذت ایمان را ببرد -همین ایمانی که اصلش در وجود ما هست- تا اینکه از دنیا دست بردارید و در آن زاهد شوی. این دنیا چیست و این زهد در دنیا چیست؟ این دنیا چیست که ما را به طرف دستگاه باطل می برد؟ این چه چیزی است که اگر در دل ما ریشه دوانید ما را از امیرالمومنین و سیدالشهداء جدا می کند؟
در روایات این را خیلی لطیف توضیح داده اند که دیگر مجال بیان آن وجود ندارد و ان شاء الله آیات و روایات را تقدیم می کنم. این دنیا چیزی جز لهو و لعب نیست، «إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ  وَ لَهْو»(محمد/36) این دنیا چیزی جز صفات رذیله نیست. ان شاء الله روایات آن را بعدا محضرتان تقدیم می کنم.
پس تمام عرض من یک کلمه است. ما بین این دو دعوت و جریانی که در عالم وجود دارد، قرار داریم. دعوت انبیاء، وجود مقدس نبی اکرم و معصومین و دعوت جبهه مقابل که هر دو هم خبر می آورند. آن طرف هم سر و صدایی وجود دارد. این طرف خبرِ حق است، این طرف وحی است. اما آن طرف خبر ساخته شده خودشان و نبأ فاسق است؛ این خبر را خودشان درست کرده اند و ریشه ندارد. ما بین این دو تا جریان هستیم. سرمایه ما «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْايمَانَ وَ زَيَّنَهُ فىِ قُلُوبِكم»(حجرات/7) این ایمان مان است که حب خدا، حب رسول، دشمنی با آنهایی که بساط فسق و کفر و عصیان در عالم به پا می کنند، می باشد. در مقابل آن طرف چیست؟ آن طرف حب الدنیاست. اگر حب الدنیا در ما بارور شد، از سیدالشهداء جدا می شویم. اگر حب ایمان در ما رشد کرد، حتما کنار سیدالشهداء می مانیم. هرچه هم آنها خبر می آورند، آنهایی که کارشان کشید به درگیری با امیرالمومنین، بغاتی که سوره حجرات همین ها را نام می برد، جنگ جمل راه انداختند، صفین راه انداختند، اینها همین ها هستند که روی این سرمایه کار نکردند و خبر فاسق آمد و اینها را جدا کرد. بردشان یک طرف دیگر، این حب الدنیایی که ما را جدا می کند، این چیست، حالا ان شاء الله اگر مجالی بود تقدیم می کنم.
 

پی نوشت ها:

(1) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 206
(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 125
(3) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 88
(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 128
 
* متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 15 مرداد 1401 است، که به مناسبت دهه اول ماه محرم در حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ایراد فرمودند .
 

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث