سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه یازدهم، برکات مجالس اهل بیت و اشک بر سیدالشهداء (ع)

سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه یازدهم، برکات مجالس اهل بیت و اشک بر سیدالشهداء (ع)

۲۵ بهمن ۱۴۰۱ 0 صوتی و تصویری

 

 

جلسه یازدهم، حرم مطهر قم:برکات مجالس اهل بیت و اشک بر سیدالشهداء (ع)

رزق مجالس اهل بیت علیهم السلام

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَت»(حشر/18)  خدای متعال در فرصت هایی که در عمر ما قرار داده، یک نسیم های رحمتی را قرار داده و تأکید کرده است، خودتان را در معرض این نسیم های رحمت قرار بدهید. یکی از مهمترین نسیم های رحمت آن نسیم و برکتی است که از ناحیه سیدالشهداء علیه السلام به ما می وزد و بر ما جاری می شود. خود را در معرض این نسیم قرار دادن، از او بهره مند شدن و شکرگزاری این نعمت، جزو وظایفی است که خدای متعال از ما خواسته است.
 در ایام محرم به فضل الهی دوستان اهل بیت و محبین سیدالشهداء علیه السلام به سهم خودشان در اقامه عزای سیدالشهداء علیه السلام موفق بودند و در عزاداری سیدالشهداء و عرض ادب به ساحت مقدس ایشان شرکت کردند. طبیعتا یک رزق ها و نعمت های خاصی در این محافل روزی انسان می شود. در این ایام خدای متعال برای ما یک رزق و روزی های خاصی معین کرده، همه هم به اندازه ظرف خودشان به این رزق و روزی ها می رسند.
رزق های این ایام، رزق اشک و بکاء بر سیدالشهداء علیه السلام بوده که الحمدلله به برکت سیدالشهداء همه ما بهره مند بودیم. این اشک بر سیدالشهداء به تعبیر روایات مطهِّر قلب ماست و ما را تطهیر می کند؛ آلودگی هایی که انسان در دنیا پیدا می کند باید پاک بشوند، یکی از بهترین مطهرها، اشک بر سیدالشهداست. همینطوری که استغفار انسان را تطهیر می کند، پاک می کند، آلودگی هایی که در راه برای انسان پیدا شده پاک می کند، اشک بر سیدالشهداء هم انسان را پاک می کند، بلکه شاید تأثیر اشک بر سیدالشهداء بر طهارت نفس انسان، بیشتر از استغفار باشد.
روایات در این زمینه خیلی زیاد و فراوان است و اصلا قابل تردید نیست. این روایت معروفی از امام رضا علیه السلام هست، که به ریان بن شبیب فرمودند: «إِنْ بَكَيْتَ عَلَى الْحُسَيْنِ حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَه »(1) اگر بتوانی برای امام حسین علیه السلام گریه کنی و جوشش این عواطف تو موجب بشود که اشک بریزی و اشکت بر صورتت جاری بشود، خدای متعال همه گناهانت را می آمرزد؛ کوچک باشد یا بزرگ، کم باشد یا زیاد. این نقش بکاء بر سیدالشهداست. لذا به ما گفتند اگر نمی توانید بکاء داشته باشید، تباکی کنید؛ به زور از خودتان اشک بگیرید، این هم اثر مغفرت دارد.
 یکی دیگر از آثار این اشک، حیات قلب است. حضرت فرمود اگر کسی بر سیدالشهداء گریه کند، آن روزی که قلوب می میرند، این قلب زنده است. «لَمْ يَمُتْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوب »(2) الحمدلله این از رزقهای خوبی است که از محرم نصیب انسان می شود.
یکی دیگر از رزق هایی که در محرم خدای متعال نصیب ما می کند، رزق محبت اهل بیت است. این هم جزو رزق و روزی های محرم است. انس با سیدالشهداء و انس با مجالس سیدالشهداء، آرام آرام محبت حضرت را در دل ما ایجاد می کند و اگر بر حفظ این محبت و اشک و عزاداری بر سیدالشهداء مراقبت بشود، اتفاقات خیلی مهمتری در زندگی انسان می افتد که در زیارت عاشورا توضیح داده شده؛ انسان به بصیرت می رسد، صف دشمن را می شناسد، نسبت به صف دشمن موضع پیدا می کند، به لعنت و برائت می رسد، بعد به صف بندی می رسد، به صف و قتال می رسد؛ «سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُم ». اینها آثار انس با سیدالشهداء و اشک بر سیدالشهداست.
محبتی که در دل انسان می آید اگر مراقبه بشود، برکات خیلی فراوانی برای انسان دارد. این ها رزقهای این ماه است. یک روایتی را مرحوم صدوق در خصال نقل کردند، روایت مفصل است فقط این جمله اش را تقدیم می کنم. وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «مَنْ رَزَقَهُ اللَّهُ حُبَّ الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَقَدْ أَصَابَ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة» اگر خدای متعال در سفره رزق کسی محبت ائمه را قرار دهد، او به تمام خیر دنیا و آخرت رسیده است، «فَلَا يَشُكَّنَّ أَحَدٌ أَنَّهُ فِي الْجَنَّة» کسی تردید نکند که وسط بهشت است.
 

تلاش شیطان برای نابود کردن دستاوردهای انسان

انسان سر سفره امام حسین علیه السلام یک رزق هایی به دست آورده، یک روزی هایی به دست آورده، به خصوص ایام محرم که همه چیز برای نزول این رزق ها مهیاست. الحمدلله قلوب متحول شده، آماده شده، همه بهره مند شدند. یک نکته مهمی که وجود دارد این است که باید انسان این نعمت ها و رزق ها را حفظ بکند. شیطان مترصد انسان است، کمین کرده که اگر خیری به انسان رسید، نگذارد شما این خیر را به مقصد برسانید. آدم می خواهد یک بذری بکارد، اما شیطان نمی گذارد بکاری، اگر کاشتی نمی گذارد سبز شود، سبز شد جوانه اش را می کند، مراقبت کردی و نهال شد کمر نهال را می شکند، مراقبت کردید و یک درخت بارور شد، شکوفه هایش را می ریزد، اگر مراقبت کردید و شکوفه اش ماند، میوه را کال می کند، مراقبت کردید و میوه رسید، یک کرمی توی آن می گذارد، نمی گذارد آدم کار را سالم به مقصد برساند.
 دنبال مومن هست تا نقطه ضعف از مومن بگیرد، گاهی برای این کار یک لشکر برایش قرار می دهد. تعبیر روایت این است؛ برای بعضی به اندازه دو قبیله جزیره العرب لشکر گسیل می کند؛ قبیله ربیعه و مضر دو تا قبیله بزرگ بودند. شیطان انقدر نیرو برای یک مومن می گذارد، تلاشش این است که ما زمین بخوریم و نتوانیم چیزی به دست بیاوریم؛ اگر هم چیزی به دست آوردیم نتوانیم این را به نتیجه برسانیم، نتوانیم به مقصد برسانیم، وسط راه یک جوری از بین برود.
یکی از اموری که در قرآن بیان شده، در روایات هم بیان شده این است که ما حبط عمل داریم، ابطال عمل داریم، عمل حبط می شود، از بین می رود، باطل می شود. آنهایی که با نبی اکرم در احد رفته بودند، در بدر رفته بودند، این همه زحمت کشیده بودند، یکجا عملشان حبط شد. خدای متعال در قرآن می فرماید، اگر صدایتان را بالای صدای پیامبر ما ببرید، عملتان حبط می شود. مجاهد باشید، زحمت کشیده باشید، همه حبط می شود. ظاهرش همین است که حتی اگر این اخلاق را آدم رعایت نکند و جلوی وجود مقدس نبی اکرم بلند حرف بزند و ادب حضور را رعایت نکند، عمل انسان حبط می شود. معنای وسیع تر آن این است؛ کسی که مقابل رسول خدا صدا بلند کند، خیال کند چیزی سرش می شود، پیامبر یک دعوتی کردند، این هم برای خودش یک دعوتی بکند، عملش از بین می رود؛ مثل اینهایی که در دنیای امروز اینطوری اند و مقابل انبیاء صدا بلند می کنند. اگر سابقه هم داشته باشند همه سابقه آدم از بین می رود.
 

راهکار مراقبت از نعمت ها

یک چیزهایی عمل انسان را حبط می کند، شیطان در کمین است تا آنچه ما به دست آوردیم را از بین ببرد و از ما بگیرد. راه حلش هم در روایات آمده، انسان باید بر امکاناتی که خدای متعال به او داده مراقبه داشته باشد؛ اولین راهکار شکر است؛ انسان اگر شکر نکند، امکانات از دستش می رود. شکر مقاماتی دارد؛ سه مرحله دارد؛ مرحله اولش این است که انسان به نعمتی که خدا بهش عنایت کرده متوجه باشد، به یک کسی جمال می دهند اگر متوجه نباشد که به او این نعمت را داده اند، نمی تواند شکر کند. به یک کسی استعداد می دهند، به یک کسی ایمان می دهند، باید متوجه این نعمتی که به او دادند بشود.
مرحله دوم این که، نعمتی را که به او داده اند را به خودش نسبت ندهد و الا معجب می شود. کسی که می تواند نماز شب بخواند، باید بفهمد که این توفیق است. اگر نفهمید شاکر نیست. اگر نماز شب خواند و فهمید این نماز شب از خودش نیست، این قدم دوم است. اما اگر خیال کرد من خودم نماز شب می خوانم، این می شود عجب. من کسی هستم که بیست سال است دارم نماز شب می خوانم، من کسی هستم که سی سال است زیارت عاشورایم ترک نشده، عُجب آفت عمل انسان است. انقدر بد است که گاهی در روایات دارد مومن را خدای متعال به خاطر عجبش مبتلا می کند. این آدمی که نماز شبش ترک نمی شد، نماز صبحش هم یک دو روز قضا می شود که بفهمد ما نماز شب خوان نیستیم، کسی دیگر ما را بیدار می کند.
عنایت کردید! پس شکر یعنی نعمت را ببینید. کسی که متوجه نیست من سی سال است دارم نماز شب می خوانم، نمی تواند شاکر باشد. دوم هم اینکه خیال نکند من سحر بیدار می شوم، ما را بیدار می کنند، توفیق می دهند، خدا عنایت نکند کسی در راه خدا قدم از قدم نمی تواند بردارد. این که به ما می گویند بسم الله بگویید یعنی همین؛ هرکاری می خواهید شروع کنید با اعتماد به خدا باشد، با تکیه به او باشد، با تکیه به خودتان نباشد.
مرحله سوم این که انسان اسباب را عامل نداند. اگر خدای متعال به کسی یک روزی وسیعی داده، اگر متوجه این روزی نباشد، شاکر نیست. اگر متوجه شد و گفت، خودم کسب کردم، مثل قارون این هم معجب به نفس می شود. به اسباب تکیه داد و مثلا گفت، پدرم برای من یک ارثی گذاشته، این هم باز شاکر نمی شود.
 اگر انسان امکاناتی که خدا به او داده را هم ببیند، هم به خدای متعال نسبت بدهد، قدم اول شکر را طی کرده است؛ در کمتر از این، آدم شاکر نیست. قدم اول این است که انسان امکانات را ببیند و به خدا نسبت بدهد. خدای متعال به ما توفیق داده، در این ایام آمدیم و در این محفل شرکت کردیم. اگر متوجه نشدیم شاکر نمی شویم. اگر متوجه شدیم به خودمان هم نسبت ندادیم، به شرایط هم نسبت ندادیم، نگفتیم رفیق من، من را برده و متوجه شدیم خدای متعال لطف کرده و ما را در این محافل حاضر کرده، سه قدم در وادی شکر جلو رفته ایم.
اگر انسان توجه نکرد که در این ایام یک محبتی از امام حسین علیه السلام در دلش افزوده شده، یک حال انقطاعی از دنیا در او پیدا شده، این شاکر نیست. اگر متوجه شد خدای متعال این حال انقطاع را به او داده، این قدم اول در وادی شکر است. حالا قدم دوم این است که این نعمت را حفظ بکند. اگر این نعمت را ارزان فروختی، باز شاکر نیستی. این نعمت را در معرض طوفان ها و در معرض شیطان قرار دادی، این کفران نعمت است. خدای متعال نعمت محبت سیدالشهداء علیه السلام را به ما داده، که عرض کردم نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرمودند، خدای متعال به هرکس این رزق را داد، به همه خیر دنیا و آخرت رسیده، وسط بهشت است. اینها را آدم باید بفهمد و بعد هم باید این را از خدای متعال بداند و سعی کند این نعمت حفظ بشود.
حالا قدم کامل در وادی شکر این است که انسان وقتی نعمت را از خدا گرفت، به خدا برگرداند. امکاناتی که خدای متعال به ما می دهد هرچه اش خرج غیر خدا شد، کفران نعمت است. جوانی انسان، جمال انسان، ثروت انسان، آبروی انسان، اگر خرج غیر خدا شد، این کفران نعمت است؛ دلیلش هم این است که آدم امکانات را بریزد و در چاه نابود کند، این کفران نعمت نیست؟! قرآن می فرماید: «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَد»(نحل/96) هرچه را برای خودت نگه داشتی، نابود می شود، «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باق»  آن چیزی که به دست خدا می دهی، می ماند. شکر یعنی امکانات را ببینی، از خدا بدانی، از خدا بگیری و به خدا برگردانی.
قرآن می فرماید: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُم »(ابراهیم/7) یک معنایش این است شما اگر شکر نعمت کنید، ما همان نعمت را برایتان افزون می کنیم. یک معنای لطیف تری هم بعضی مفسرین فرمودند، فرمودند، خودتان را بارور می کند؛ شکر موجب می شود که خدا انسان را رشد بدهد، چون شکر یعنی از دست خدا گرفتن و به خدا برگرداندن، آدمی که از خدا می گیرد و به خدا برمی گرداند، در این داد و ستد خودش رشد می کند. آدمی که امکانات الهی در وجود او رفت و آمد می کند، رشد می کند. نهر آبی که شما آب را در آن می اندازید برای درخت ها، اگر این آب را به مقصد رساند، خودش هم خرم می شود، پاکیزه می شود. آدمی که امکانات خدا در وجودش رفت و آمد می کند، از این دست می گیرد و از آن دست می دهد، رشد می کند.
قرآن می فرماید: «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في  سَبيلِ اللَّه »(بقره/261) آنهایی که مالشان را در راه خدا می دهند، مثل خودشان مثل دانه است که کاشته می شود و یک دانه اش می شود هفتصدتا. آدمی که می تواند با خدا داد و ستد کند، خودش رشد می کند. بنابراین یکی از مهمترین عواملی که موجب می شود که نعمت برای انسان بماند، همین است «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُم ». به ما رزق اشک دادند، این را بفهمیم که این رزق است؛ حیات قلب می آورد، طهارت نفس می آورد، نورانیت می آورد، انسان را سبکبال می کند. این را باید از خدا بدانیم بعد هم برای خدا خرجش کنیم.
 

حالات قلب

در کافی شریف روایتی نقل شده از سَلّام بن مستنیر از امام صادق علیه السلام، در باب تنقل احوال قلب؛ حمران بن اعین که از شاگردان به نام امام صادق علیه السلام است، محضر امام آمد، سوالهایش را پرسید و حضرت جواب دادند. جواب هایش را گرفت، خواست برود یک جمله ای به حضرت عرض کرد، یابن رسول الله ما محضر شما می آییم، قلبمان رقت پیدا می کند و سبکبال می شویم، محبت دنیا از دلمان می رود و رغبت به آخرت پیدا می کنیم.
امام اینطوری است دیگر؛ همه حقایق در امام مجسم است، با امام مأنوس بشوی، نفس امام به انسان بخورد، یک اثری در انسان می گذارد، اما به اندازه وجودش. انسان اگر شقی نباشد دیدن امام، نشستن با امام، هر انسی که داشته باشی اثر دارد. همه خیرات در امام خلاصه شده «يَقُومُونَ مَقَامَهُ لَوْ كَانَ حَاضِراً فِي الْمَكَان » این در اذن دخول حرم است، تعبیر این است. اذن دخول دومی که محدث هم نقلش می کنند این است، اگر خدای متعال بنا بود در مکان حاضر بشود، می شد امام. انسان وقتی با امام می نشیند، حالاتش متحول می شود. می آید حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها حالش خوب می شود، خیلی واضح است تعلقاتش به دنیا کم می شود، کدورت هایش از بین می رود.
به حضرت عرض کرد آقا ما خدمت شما می آییم حالمان خوب می شود، متحول می شویم. آدم از بازار عطرفروش ها رد می شود، بوی عطر می گیرد. این خیلی واضح است که هرکس از بازار عطرفروشها رد می شود بوی عطر می گیرد. یک آقایی میگفت آدم کباب خورده، دهانش بو می دهد. آدم با امام بنشیند معلوم می شود با امام نشسته، نفس امام به این آدم خورده یا نخورده. به حضرت عرض کرد، از پیش شما می رویم متأسفانه می رویم سراغ زندگی، در بازار رفت و آمد می کنیم و همه احوالمان برمیگردد. این چیست؟
حضرت فرمودند، این حالات قلب است، قلب آدم حالاتش یکسان نیست، متحول می شود، یک موقعی رقت دارد و یک موقعی ندارد، یک موقعی حضور دارد و یک موقعی هم ندارد. بعد توضیح دادند این تحول قلب است، ولی ریشه این تحول قلب کجاست؟ حضرت فرمودند، سوال شما را اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از حضرت پرسیدند، سوال کردند، یا رسول الله یک صفتی در ما هست، نگرانیم ما منافق باشیم، دو رو باشیم، این نفاق است؟ حضرت فرمودند صفتتان چیست؟ گفتند محضر شما که می آییم رقت قلب پیدا می کنیم، دنیا در نگاهمان بی ارزش می شود و رغبت به آخرت در وجودمان می آید، سبک بال می شویم. وقتی از محضر شما می رویم با اهل و عیال و زندگی مان دوباره مأنوس می شویم، حالات مان یکی یکی از ما می رود و مثل روز اول می شود.
حضرت فرمودند این نفاق نیست، حالات قلبی آدم متحول است. ولی دو نکته را به آنها فرمودند، یک نکته این که اگر آن حالات تان را حفظ می کردید، آن حالی که در محضر من داشتید برایتان می ماند، «لَصَافَحَتْكُمُ الْمَلَائِكَةُ وَ مَشَيْتُمْ عَلَى الْمَاء»(3) ملائکه با شما مصافحه می کردید، روی آب راه می رفتید، عالم تان عوض می شد و وارد عالم ملکوت می شدید.
 دوم فرمودند این نفاق نیست، ولی یک زنگ خطری است «هَذِهِ خُطُوَاتُ الشَّيْطَان»  این رد پای شیطان است، خطوه شیطان است. خطوه به آن قدم پنهانی می گویند که یک سارقی می آید و مال آدم را می برد. آرام آرام می آید تا کسی متوجه نشود، ولی یک ردپایی دارد که به آن می گویند خطوه. فرمود این نفاق نیست ولی شیطان یک جایی، یک ردپایی در زندگی تان گذاشته که وقتی می روید سراغ زندگی حالات انس تان با خدا ازتان گرفته می شود.
دومین نکته ای که انسان باید به آن توجه داشته باشد این است؛ برای این که این امکاناتی که به انسان داده شده، از دست انسان نرود باید مراقب باشد شیطان راهی در زندگیش پیدا نکند. شیطان وقتی ردپایش را در زندگی انسان می گذارد، نحوه خوردن انسان، خوابیدن انسان، رفاقت انسان، همسرداری انسان، شغل انسان، کسب و خرجش انسان را تحت تاثیر قرار می دهد. اگر شیطان آرام آرام توانست در اینها یک ردپایی بگذارد، حالاتی که انسان در سحر کسب می کند، وقتی در زندگیش می رود تا غروب از دست می رود، گاهی به غروب هم نمی رسد.
حضرت می خواهند بگویند این ردپاهای شیطان را در زندگی تان از بین ببرید، پیدا کنید و پاکش کنید. منی که عادت کردم و شیطان یک ردپایی در زندگی ام گذاشته، به من می گویند بالای چشمت  ابرو است، عصبانی می شوم. پیداست من هرچه در محفل امام حسین علیه السلام به دست بیاورم، دم در مجلس از دست می دهم. یک ذره ازدحام می شود، یک تنه به بغل دستیم می زنم و یک جمله هم می گویم. مگر چقدر عمل کردی که با یک مومن اینطوری برخورد می کنی؟!
آمدم مجلس امام حسین علیه السلام روز عاشورا گرم بوده، من هم که عادت نداشتم، چهار پنج ساعت در آفتاب بهم فشار آمده، همین که به همسرم می رسم شروع می کنم به او پرخاش کردن. این همه زحمت برای چه کشیدی پس؟! شب تا صبح بیدار می مانم، سر صبح یک غیبت از یک مومن می کنم. این رد پای شیطان است. آدمی که زود عصبانی می شود، زود راجع به مردم قضاوت می کند، زود پشت سر مردم عیب هایشان را می گوید، عادت کرده به این که عیب مردم را ببیند، این آدم رد پای شیطان در زندگیش است. باید اینها را پاک کنی، و الا چیزی برایت نمی ماند. فرمود، یک غیبت کنی چهل روز عملت قبول نمی شود. خب همین است دیگر، این ردپاهای شیطان است.
به خصوص برای جوان های عزیز عرض می کنم. شیطان ردپایش را می گذارد، شیطان دنبال این است که ارتباط ما را با سیدالشهداء علیه السلام خراب کند. این ارتباطات جدیدی که پیدا شده، در دنیا یک ابزار ساده دست ما دادند، در لحظه با همه جا مرتبط هستیم. هم خوب است و هم خطرناک است. یک جاهایی خطرش ده برابر منافعش است، صد برار منافعش است. همینطور نشسته و اخبار را جستجو می کند، مگر آدم حق دارد همه چیز را بخواند؟ بعد می بینی راجع به دین، انسان، امام حسین علیه السلام شبهه می کنند، اصلا غوغا می کنند.
بعد هم به او می گویی، جوان! شما چرا می خوانید؟ استناد به قرآن می کند و می گوید: «فَبَشِّرْ عِباد * الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه »(زمر/17-18) بنده خدا تو جزو عباد الله هستی؟ تو فرقان داری؟ من زود برای خودم نوشابه باز کنم و بگویم من جزو عبادالله هستم، شما عبادالله شدی؟ عبادالله اینطوری اند، این همه غوغا در عالم بوده امیرالمومنین علیه السلام را رها نکردند. این همه فتنه، این هم شبهه، اینها عبادالله اند. اصلا آیه به همین تأویل شده دیگر، آنهایی که امیرالمومنین علیه السلام را در فتنه ها و سر و صداها و شبهات رها نکردند، می شوند عبادالله. ما عبدالله هستیم؟ به همین راحتی؟
 می گوید، آقا من اخبارش را گوش می کنم، من که موسیقی اش را نمی بینم، من که فیلم های کذایش را نمی بینم. مومن خدا! اخبارش از فیلم های فحشایش گناهش بیشتر نباشد، کمتر نیست. چه کسی گفته من حق دارم بنشینم هر خبری را بهم دادند گوش کنم؟! با همین خبر جامعه مومنین را به هم می زنند. خبر فاسق می آید و دعوا و جنگ درست می کند، سوء ظن و غیبت و تهمت و بدگویی ایجاد می کند، با خبر این کارها را می کنند. می گوید خبر است. خب خبر گوش کردنش حساب و کتاب دارد. مگر آدم حق دارد هر خبری را گوش کند؟ تنظیم خبر می کنند و با خبر رساندن وضع روحی آدم را به هم می زنند، آدم را بدبین می کنند، مأیوس می کنند، با خبر آدم را از امیرالمومنین علیه السلام جدا می کنند. بنی امیه همین کار را می کردند. مگر آدم حق دارد هر حرفی بشنود؟ هر حرفی گوش کند؟
 آن آیه ای که مربوط به امثال بنده است، «فَبَشِّرْ عِباد» نیست. وقتی جزو عبادالله شدیم، خدا به عبادالله بشارت داده؛ آنها وقتی حرفها را می شنوند، زمین نمی خورند. فرقان دستشان است، علامت دارند. کسی که استاندارد دستش است، وقتی طعام را جلویش می گذاری چک می کند و می بیند این خوردنی است یا خوردنی نیست. وقتی که دستش نیست با بو کشیدن که نمی شود این کار را انجام بدهی. می گوید که من شامه دارم، ذائقه دارم، شامه و ذائقه که نمی تواند آن لایه های پنهانی آن سموم را کشف بکند.
فرمود: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى  طَعامِه»(عبس/24)  انسان باید اینطوری باشد. معنای ظاهریش روشن است؛ وقتی سر سفره می نشینید، بی هوا نخورید. غفلت می آید، کدورت می آید. دنبال کنید ببینید این لقمه از کجا آمده؛ «أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا * ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا»(عبس/25-26) ما چطور این لقمه را در سفره شما گذاشتیم؟ باران از آسمان نازل کردیم، زمین کار کرده، ملائکه کار کردند. از دست ما بگیرید و بخورید! موحدانه بخورید که این یکی از ریاضت های در خوردن است. هر وقت می خواهی بخوری با بسم الله بخور.
ولی یک معنای تأویلی هم دارد. فرمود: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى  طَعامِهِ  أَيْ إِلَى عِلْمِهِ الَّذِي يَأْخُذُهُ عَمَّنْ يَأْخُذُه» (4)  نگاه کنید ببینید علمتان را از چه کسی می گیرید. از امام رضا علیه السلام نقل شده: «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ كَانَ النَّاطِقُ عَنْ إِبْلِيسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِيس  »(5) کسی که با آدم حرف می زند، اگر خوب دقت کنی یا سخن خدا را می گوید یا سخن ابلیس را؛ از این دو حال خارج نیست. اگر سخن ابلیس را می گوید و تو گوش فرا بدهی و دل بدهی، این عبادت شیطان است. آدم چه حقی دارد که هر حرفی را بشنود، هر خبری را بخواند. اینها روی آدم اثر می گذارد، بعد می گوید توفیق نماز شبم گرفته شده. معلوم است آدمی که روزی پنج ساعت خودش را رها می کند، گوشش را در اختیار هرچیزی می گذارد، دیگر نمی تواند با خدا مناجات کند. مگر آدم چقدر ظرفیت دارد.
 

حفظ نعمت ها

حضرت فرمود، این که می بینید حالتان خوب می شود، بعد می روید و حالتان از دست می رود، خطوات شیطان است؛ بگردید و پیدایش کنید. اگر این ردپای شیطان را پیدا نکنید، انباری که موش دارد گردو در آن دوام نمی آورد. هرچه هم گردو بریزی، موشها می خورند، باید این آفتش را پیدا کرد. اگر ردپای شیطان را پیدا نکنی، ثمرات کار آدم را از بین می برد.
پس مهم این است که انسان بتواند حالاتش را حفظ کند و عنایاتی که خدا به او می کند را حفظ کند و هم مهم است که شکر کند و مراقب شیطان و خطوات شیطان باشد و الا اگر مراقب نبودی، این انبارِ پر فردا خالی می شود. آدم جیبش سوراخ باشد، جواهرات می ریزند و چیزی برای آدم باقی نمی ماند.
یک عزیزی یک بار شب سوم اعتکاف تشریف آوردند مسجد گوهرشاد. هرچه ازشان پرسیدند، گفتند جوان ها گناه نکنید! هی همین را تکرار کردند. مواظب باشید که واجبات ترک نشود! گناه نکنید! بعد یک جمله گفتند، اگر ما گناه نمی کردیم، بیست سال است، سی سال است نماز می خوانیم -«الصلاة معراج المؤمن»-  نباید نماز امروزمان با بیست سال قبلمان فرق کند؟ یک گناهی می کند که این نماز به نتیجه نمی رسد. یک ردپایی برای شیطان گذاشتی که از نماز می آیی بیرون، همه چیز از دست می رود. یک عده ای مثل من اصلا وارد نماز نمی شوند؛ در کتاب خانه شان هستند تا آخر نماز، دارد حل و فصل مسائلش را می کند، یا در بازارش است یا در آشپزخانه اش است یا سر کلاسش است.
یک عده ای با الله اکبر وارد نماز می شوند و با السلام علیکم می آیند بیرون. یک عده ای اینطور نیستند؛ «عَلى  صَلاتِهِمْ دائِمُون »(معراج/23) با تکبیر در نماز می رود و با نمازش به معراج می رسد. قلبش از معراج برنمی گردد؛ پایش می آید در زمین اما خودش در معراج می ماند. آدم باید اینطوری باشد. باید امکاناتی که به او می دهند را حفظ کند و الا اگر این امکانات را اگر حفظ نکرد، دوباره دستش خالی می شود.
پس یک نکته این است که مواظب خطوات شیطان باشید. این خطوه ها هم پنهانی است؛ مثلا مدل خواب من جوری است که سحر بیدار نمی شوم. به ما گفتند با وضو بخواب، رو به قبله بخواب، با ذکر خدا بخواب، بسترت پاک باشد، با یاد خدا بخواب، حواست جای دیگر نباش. آدم وقتی اینها را رعایت نمی کند، پیداست که بیداری خوبی هم ندارد، پیداست خواب خوب هم نمی بیند، پیداست سیر روحی اش در خواب هم به نتیجه نمی رسد. به ما گفتند، سر شب بخواب. گفت ما همه چیز را از دست دادیم، این خطوات شیطان است. خطوات شیطان یعنی چه؟ یعنی همین، نه خواب داریم، نه بیداری داریم.
به ما گفتند روابط خانواده تان را مستحکم کنید؛ ارتباط تان با پدرتان اینطوری باشد، با مادرتان اینطوری باشد. الان یکی از چیزهایی که دشمن روی آن تمرکز کرده، فروپاشی خانواده در جامعه ماست؛ یادم هست چند سال قبل یکی از این چیزهایی که اسرائیل گفته بود این بود که ما خانواده را در ایران هدف گرفتیم. بعد می بینی من مراقب نیستم و ردپایش را می گذارد؛ شما باید به آزادی برسید، به استقلال برسید؛ برای این که به استقلال برسید در روی پدر مادرتان بایستید! خود غربی ها که این کارها را کردند خیلی سعادتمندند؟!
خانواده را متلاشی کردند؛ اول یک خانواده سلولی ایجاد کردند؛ زن و مرد. زن و مرد هم وقتی می رفتند با هم آب میوه می خورند، هر کدام پول آب میوه شان را جدا حساب می کردند. بعد خانواده تک عضوی ساختند؛ مرد تنها، زن تنها. بعد خانواده را دو عضوی کردند؛ مرد و مرد، زن و زن. بعد خانواده دو عضوی را به صورت مرد و حیوان، زن و حیوان در آوردند. ما همین را می خواهیم؟! می خواهیم همین اتفاقات بیافتد؟ بعد اسمش را می گذارند استقلال! خطوات شیطان یعنی این.
 اگر ردپایش را در وجود من گذاشت، من می آیم خانه و به هر دلیلی با پدر و مادرم می خواهم چانه بزنم. چرا؟ چون می خواهم مستقل باشم، استقلال یعنی این؟! بزرگ شدن یعنی این؟! یعنی آن روابطی که خدا گفته برقرار کن را قطع کنی؟! «يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّه  بِهِ أَنْ يُوصَل »(رعد/25). هر کجا رد پای تمدن غرب می آید، خطوات شیطان است. شک نکنید! خیر در آن نیست.
پس دومین نکته این است که انسان مراقب خطوات شیطان باشد و الا امکاناتی که در دهه محرم به دست آوردیم، از دست می رود. شیطان تمرکز می کند تا انسان را از امام حسین علیه السلام جدا کند. اگر ما را از امام حسین علیه السلام جدا کرد، ما یک لقمه کوچک شیطانیم، کاری ندارد. اگر سارق بچه را از پدر جدا کرد، دیگر برایش کاری ندارد امکانات بچه را ازش بگیرد. طفل است، فرق جواهر و شکلات را نمی فهمد، یک شکلات می دهد  جواهرات را ازش می گیرد. ما را از امام حسین جدا کنند، یک لقمه کوچک شیطانیم.
 

توبه و گریه بر سیدالشهداء

 دستور دیگری که حضرت دارند این است که بعضی هایتان نمی توانید سرمایه را حفظ کنید، بالاخره غفلت دارید. اگر می خواهید موفق باشید، تواب باشید «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابين»(بقره/222) . تواب یعنی کسی که دائما در حال رجوع به خداست. حواس ما همینطوری هست دیگر، حواسمان به همه جا که نیست. یک جمله می گوییم  و یک مومن را اذیت می کنیم، بلافاصله خدایا ببخش، من اشتباه کردم. از آن مومن عذرخواهی کن. یک مال شبهه ناک می آوریم در زندگی، بلافاصله برگردان و استغفار کن. یک شب بی وقت می خوابیم و سحر بیدار نمی شویم، خدای نکرده نماز صبح مان آفت می بیند، بلافاصله استغفار کنیم. اگر بی خیال شدیم که حالا نماز من از اول اذان افتاد حالا ده دقیقه دیرتر، فردا شب می شود بیست دقیقه دیرتر. اگر بی خیال شدی، روز بعد نمازت قضا می شود.
یک روز کسی می خواست برود تجارت، آمد خدمت امام صادق علیه السلام، حضرت فرمودند نرو. رفت و در تجارت سود خوبی کرد، برگشت و گفت آقا خیلی سود کردم. حضرت فرمود در فلان منزل نماز صبحت قضا شد؟ گفت آره. حضرت فرمودند من می خواستم نماز صبحت قضا نشود. این سود به قضا شدن نمازت نمی ارزید. حضرت فرمود بی خیال نباشید، تواب باشید. هر بار که شیطان یک ردپایی گذاشت، شما هم یک استغفاری کنید، یک توبه ای کنید، یک تدارکی ببینید و جبرانی کنید. نماز شبتان قضا شد، قضایش را بخوانید.
خدا رحمت کند مرحوم آیت الله شب زنده دار نقل می کردند، آقازاده حضرت امام، حاج آقا مصطفی رحمت الله علیه می فرمودند که یک روز من کودک بودم، بیدار شدم که دیدم امام سر سجاده نماز صبح نشسته و دارد گریه می کند، خیلی شدید هم گریه می کند. مادرم متوجه شد این گریه برای من توجیه ندارد. گفت مصطفی می دانی چرا پدرتان گریه می کند؟! گفتند نماز شب شان دیشب قضا شده است. اینطوری است دیگر، یک تدارکی می خواهد. آدم اگر تدارک نکرد اینطوری می شود. حضرت فرمود تواب باشید؛ اگر تواب بودیم این سرمایه ای که خدای متعال به ما داده باقی می ماند.
چقدر باید برای امام حسین علیه السلام در مجلس شرکت کرد؟ من نمی دانم! امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمود: «فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاء» هر صبح و شب. چقدر باید گریه کرد؟ «حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصَاب»  تا این که در اثر غصه بمیرم؛ اندازه ندارد. آقا! مگر آدم بیکار است، نخیر ما کار داریم و امام زمان العیاذ بالله بیکارند! یک آقایی می گفت مگر بیکاریم! گفتم نه! ما همه مان کار داریم، امام زمان که عالم را اداره می کنند، بیکارند. حتما یک خاصیتی دارد که امام زمان به ما یاد داده و می گوید صبح و شب گریه را داشته باشید. این باعث می شود یک جای مسیر آدم با امام حسین علیه السلام گره بخورد، برسد به لشکر امام، این اشک اگر ادامه پیدا کرد تو را به امام وصل می کند.
ان شاء الله خدای متعال به همه مان توفیق بدهد و قدر این امکانی که خدا به ما داده و ارتباط با امام حسین علیه السلام را بدانیم، این ارتباط را محکم تر کنیم و هر کجایی هم که شیطان یک لطمه ای وارد کرد، بلافاصله برگردیم و استغفار کنیم. همچنین تلاش کنیم راه آن خطوات را ببندیم. کسی که می رود زیارت امام رضا علیه السلام و حالش خوب می شود، اگر وقتی برمی گردد، مواظب باشد و مسیر زندگی اش را امام رضایی کند، این زیارت برایش می ماند. اگر به مسیر زندگی عادی اش برگشت، هرچه به دست آورده از دست می رود.
 

پی نوشت ها:

(1) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 130
(2) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 73
(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 424
(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 50
(5) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج 1، ص: 304
 
* متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 17 مرداد 1401 است، که به مناسبت دهه اول ماه محرم در حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ایراد فرمودند .
 

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث