شرح نامه 31 نهج البلاغه: فریفته‌ی دنیا نشدن

شرح نامه 31 نهج البلاغه: فریفته‌ی دنیا نشدن

۲۸ مهر ۱۳۹۴ 0

 

 



"وَ إِيَّاكَ أَنْ تَغْتَرَّ بِمَا تَرَى مِنْ إِخْلَادِ أَهْلِ الدُّنْيَا إِلَيْهَا وَ تَكَالُبِهِمْ عَلَيْهَا فَقَدْ نَبَّأَكَ اللهُ عَنْهَا وَ نَعَتْ هِيَ لَكَ عَنْ نَفْسِهَا وَ تَكَشَّفَتْ لَكَ عَنْ مَسَاوِيهَا"
'بپرهيز از اينكه فريفته شوى به آنچه كه مى بينى از دلبسته شدن و روى آوردن اهل دنيا به سوى آن و جنگ و ستيزه‌ى آنان بر سر دنيا، چرا که خداى تعالى تو را از دنيا با خبر كرده و دنيا خود خبر فنا و نيستى خود را به تو داده و پرده از چهره‌ى بدی هايش برداشته است'.

ديدنيها در طرز تفكر و تمايلات انسان اثرى بسزا دارند. غالبا دل انسان در پى ديده‌ى اوست و در حقيقت اين چشم است كه دل را درگير كرده و دلدادگى مى آورد. و از اينرو امام بزرگوار مى فرمايند اينكه مى بينى مردم دنيا پرست، در سطح وسيعى رو به دنيا آورده، وسائل عيش و نوش ظاهرى را فراهم مى كنند و روز و شبشان در فكر و ذكر دنيا مى گذرد و سخت به آن تكيه كرده و اعتماد نموده اند، تو را نفريبد و گول نزند.
اگر مى بينى اهل دنيا بر سر آن به جان هم افتاده و در حال كشمكش هستند و براى دست يابى به دنيا با هم ستيزه گرى كرده و به يكديگر حمله مى نمايند، اين مناظر تو را به سمت دنيا نكشد.

"فَقَدْ نَبَّأَكَ اللهُ عَنْهَا وَ نَعَتْ هِيَ لَكَ عَنْ نَفْسِهَا وَ تَكَشَّفَتْ لَكَ عَنْ مَسَاوِيهَا"
'پس تحقيقا خداى تعالى تو را از دنيا با خبر كرده و دنيا خود خبر فنا و نيستى خود را به تو داده و پرده از چهره‌ى بدی هايش برداشته است'.

نَعى به معنى خبر مرگ دادن است و در اينجا چون نسبت به دنيا داده شده، مقصود اين است كه دنيا از گذشت، فنا و نيستى خود خبر مى دهد، پس گويا خبر مرگ خود را داده است. در بعضى از نسخ، مانند نسخه ابن ابى الحديد 'نعتت هى لك نفسها' ضبط شده است. بنابراين معناى آن اين است كه دنيا خويشتن را براى تو، توصيف كرده و عملا وصف فنا و نيستى خود را به تو رسانيده است.
بارى در اين جمله، دو مطلب تذكر داده شده است: يكى آنكه خداوند انسان را از وضع دنيا خبر داده و اين حقيقتى است كه در جابجاى قرآن كريم و كتب آسمانى ديگر به چشم مى خورد و از باب نمونه اين آيه را بنگريد: 'و مَا الحياةُ الدنيا الّا لَعِبٌ و لَهوٌ' (انعام، 32) اين زندگى دنيا جز بازيچه و سرگرمى چيز ديگرى نيست.
از اين جمله مى فهميم كه دنيا دوستان، كودكند؛ كودك به يك شىء بى ارزش دلبستگى پيدا مى كند و براى آن، داد و فرياد راه انداخته و مى جنگد، حمله مى كند و اوقات خود را با آن مى گذراند. انسانهاى خام و نپخته نيز سرگرم به اسباب فريباى دنيا شده و سرمايه‌ى عمر را تباه مى كنند. آرى دنيا بازيچه و عامل سرگرمى و غفلت است.

مطلب دوم اينكه دنيا هم خود را وصف كرده و پرده از چهره‌ى كريه خود برداشته و بديهاى خود را آشكار ساخته است. او هر صبح و شام بى وفائي هاى خود را در معرض نمايش گذاشته و مى گذارد.
تو را دنيا همى گويد شب و روز
كه هان از صحبتم پرهيز، پرهيز
__________________________
منبع: به سوى مدينه فاضله، على كريمى جهرمى

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث