شرح نامه 31 نهج البلاغه: مَثَل دنیا طلبان
۲۹ مهر ۱۳۹۴ 0
"فَإِنَّمَا أَهْلُهَا كِلَابٌ عَاوِيَةٌ وَ سِبَاعٌ ضَارِيَةٌ يَهِرُّ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ وَ يَأْكُلُ عَزِيزُهَا ذَلِيلَهَا وَ يَقْهَرُ كَبِيرُهَا صَغِيرَهَا، نَعَمٌ مُعَقَّلَةٌ وَ أُخْرَى مُهْمَلَةٌ قَدْ أَضَلَّتْ عُقُولَهَا وَ رَكِبَتْ مَجْهُولَهَا سُرُوحُ عَاهَةٍ بِوَادٍ وَعْثٍ لَيْسَ لَهَا رَاعٍ يُقِيمُهَا وَ لَا مُسِيمٌ يُسِيمُهَا"
'همانا دنيا پرستان چونان سگهاى درنده، عوعو كنان، براى دريدن صيد در شتابند، برخى به برخى ديگر هجوم آورند، و نيرومندشان، ناتوان را مى خورد، و بزرگترها بر كوچكترها غلبه می یابند. و يا چونان شترانى هستند كه برخى از آنها پاى بسته، و برخى ديگر در بيابان رها شده، كه راه گم كرده و در جادّه هاى نامعلومى در حركتند، و در وادى پر از آفتها، و در شنزارى كه حركت با كندى صورت مى گيرد گرفتارند، نه چوپانى دارند كه به كارشان برسد، و نه چراننده اى كه به چراگاهشان ببرد'.
در اينجا اهل دنيا، يعنى دنيا پرستان و دلدادگان به ماديات، به سگها و درندگان تشبيه شده اند. آرى وقتى انسان از نظر كمالات معنوى سقوط كند، در شمار سگ و گرگ در مى آيد، چنانكه خداوند در مقام مثل، عابد منحرف و دلداده به دنيا و اهل دنيا را به كلب تشبيه كرده و فرموده است: 'مَثلُه كَمَثَلِ الكلبِ'. (اعراف، 176): مثال او مثال سگ است.
دنيا پرستان دل به دنيا بسته همچون درندگانى بيرحم اند كه بجان ديگران افتاده اند؛ هر كس هر چه از دستش بيايد فروگزار نمى كند، ضعيف را مى خورند و استثمار كرده و از وجود او تغذيه مى نمايند. ناتوان را از پاى در آورده و نابودش مى سازند و براى دنيا و جلب منافع مادى و بهره بردارى بيشتر از ماديات بر يكديگر خشم آورده و بروى يكديگر فرياد مى كشند، و روابط دوستانه در ميان آنان نيست. راستى حيوان درنده چه كار كرده كه اين انسان ديو صفت انجام نمى دهد؟!
__________________________
منبع: به سوى مدينه فاضله، على كريمى جهرمى