داستانهای علما: فقر شدید ملامحمدصالح مازندرانی در زمان تحصیل و عاقبت کار او
۱۵ اسفند ۱۳۹۴ 0 فرهنگ و اجتماعمرحوم ملا محمد صالح مازندرانی چندان فقیر و تهی دست بود که از شدت کهنگی لباس خجالت می کشید که در مجلس درس شرکت کند. به این دلیل در بیرون مدرسه می نشست و بدرس استاد گوش می داد و آنچه تحقیق می کرد بر برگ چنار می نوشت. طلاب گمان می کردند که او برای گدائی آمده که چیزی بگیرد.
تا آنکه در یکی از ایام مساله ای براستاد که ملا محمد تقی مجلسی بود مشکل شد، حل آن را به روز دیگر حواله کرد. روز دیگر هم آن مشکل حل نشد به روز سوم حواله شد. در این اثناء، یکی از شاگردان گذرش به مدرسه افتاد دید که ملا صالح عبا را بسر خود پیچیده و برگ درخت چنار زیادی مسوده کرده و در پیش روی ریخته. این شخص بر او وارد شد. ملا محمد صالح برای اینکه زیر جامه نداشت برای او تواضع نکرد.
پس آن شخص دو سه برگ چنار را برداشته دید در آنها حل مساله معضله نوشته شده است. روز سوم به مجلس درس رفته مساله مطرح شد ولی کسی نتوانست حل کند پس آن شاگرد شروع کرد به بیان کردن حل مساله.
ملا محمد تقی تعجب کرد و با اصرار گفت: این جواب از تو نیست و از کسی دیگر یاد گرفته ای؟
آخر الامر آن طلبه قضیه ملا صالح را نقل کرد. آخوند چون از کیفیت حال ملامحمد صالح آگاه شد و دید در بیرون مدرسه نشسته، فوری لباسی برای او حاضر ساخته و او را به داخل مدرس خواست و تحقیق این اشکال را شفاهاً از او شنید. پس آخوند برای او مقرری و ماهانه تعیین کرد. (قصص العلماء،445)
منبع: مردان علم در میدان عمل، سید نعمت الله حسینی، دفتر انتشارات اسلامی (وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)، جلد 1.