داستانهای علما: مزاح با استاد بزرگ مرحوم حاج شیخ عبدالکریم
۱۵ اسفند ۱۳۹۴ 0 فرهنگ و اجتماعروز نهم ربیع الاول آقایان طلاب نقشه کشیدند که با استادشان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری شوخی کرده باشند. یکی یکی آمدند حضور آقا عرض کردند فردا روز نهم بهتر است که درس را تعطیل نفرمائید. حاج شیخ هم دید همه موافقند با گفتن درس موافقت فرمودند و قول دادند که فردا به درس تشریف ببرند.
صبح شد وقت درس رسیده حاج شیخ به خادمش کربلائی علی شاه فرمود برود به مدرسه تحقیق کند ببیند طلبه ها برای درس حاضر شده اند یا خواسته اند مزاح کنند؟
خادم رفت و برگشت و عرض کرد همه شاگردها پای منبر نشسته و منتظر حضرت عالی هستند.
حاج شیخ وقتی مطمئن شد که درس جدی است و شوخی نیست حرکت کردند تشریف بردند بالای منبر نشستند. تا شروع کردند به گفتن درس، طلبه ها طبق نقشه قبلی از پای درس یکی یکی حرکت کردند و بیرون رفتند. حاج شیخ بالای منبر تنها ماند. طلاب در خارج مدرسه شروع کردند به خندیدن.
مرحوم حاج شیخ از منبر پائین آمدند و با آقایان خندیدند. بعد که خنده ها تمام شد و همه آرام گرفتند حاج شیخ با ملایمت فرمودند:
بسیار خوب خنده هایتان را کردید و شوخی تان را هم با من نمودید و به هدفتان رسیدید. بهتر این است که برویم درس را شروع کنیم باز هم غنیمت است. بهتر است به هدف اصلی مان که درس خواندن است نیز برسیم.
آقایان هم تصدیق نموده همگی برگشتند و در پای منبر نشستند. حاج شیخ تشریف برد بالای منبر نشست، چون دید تمامی شاگردان آمدند و نشستند و منتظرند که ایشان درس را شروع کنند و آنهائی که درس را می نوشتند کاغذ و قلمهایشان را آماده کرده اند، فرمودند: خداحافظ شما و رفتند. این دفعه طلاب بی استاد ماندند!
منبع: مردان علم در میدان عمل، سید نعمت الله حسینی، دفتر انتشارات اسلامی (وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)، جلد 1.