اقشار مختلف اجتماعى:
امام(عليه السلام) در اين بخش از عهدنامه خود به يکى از مهم ترين بحث هاى سياسى و اجتماعى مى پردازد و مردمى را که در يک جامعه زندگى مى کنند به هفت طبقه يا هفت قشر و جمعيت و گروه تقسيم مى فرمايد.
پيش از ذکر اين اقسام شايسته است به اين نکته که بعضى از شارحان نهج البلاغه به آن اشاره کرده اند اشاره شود که انسان به طور طبيعى اجتماعى آفريده شده (مدنى بالطبع) زيرا از يک سو نيازهاى بشر به قدرى متنوع و زياد است که هيچ کس به تنهايى نمى تواند از عهده تأمين آنها برآيد. افزون بر اين هيچ انسانى قانع به زندگى يکنواخت نيست، بلکه جامعه بشرى دائما به سوى تحول و تکامل پيش مى رود و اين پيشرفت، تنوع نيازهاى او را افزون تر مى کند و براى حل مشکلات هيچ راه عاقلانه اى وجود ندارد جز اينکه هر گروه به تأمين بخشى از اين نيازها بپردازند و نتيجه کار خود را با ديگران معاوضه کنند تا همگان از زحمات همه بهره مند شوند; گروهى مأمور حفظ نظم باشند، عده اى به کشاورزى و دامدارى براى تأمين مواد غذايى بپردازند، جمعيّتى به تعليم و تربيت فرزندان و قشرى به صنايع مختلف روى آورند، جمعى طبيب شوند و به درمان بيماران بپردازند و گروهى قاضى باشند و فصل خصومات کنند و...
امروز کار به جايى رسيده است که گاه در يک بخش از تأمين نيازهاى بشر مثلاً بهداشت و درمان، صدها يا هزاران شاخه هاى تخصصى پيدا شده و هر گروه در يک رشته فعاليت مى کنند.
بر اين اساس امام(عليه السلام) جامعه را به هفت طبقه که در واقع هفت عمود خيمه زندگانى اجتماعى بشر است تقسيم فرموده، هرچند طبقات ديگرى نيز مى توان پيدا کرد; ولى عمده و اساس همين هفت قشر هستند.
مى فرمايد: «(اى مالک) بدان مردم يک کشور از گروه هاى متعددى تشکيل يافته اند که هر يک جز به وسيله ديگرى اصلاح و تکميل نمى شود و هيچ کدام از ديگرى بى نياز نيست.
گروهى لشکريان خداوند هستند (که امنيّت و نظم جامعه را تأمين و از آسيب دشمنان حفظ مى کنند).
گروه ديگرى نويسندگان عمومى و خصوصى هستند (که برنامه آنها نگه داشتن حساب هاى مالى دولت، تنظيم بودجه، ثبت اسناد و تعليم و تربيت مردم است).
جمع ديگرى قضات عدل و دادگسترند (که به فصل خصومت و احقاق حقوق مى پردازند).
عدّه ديگرى عاملان انصاف و مدارا (و کارگزاران حکومت) هستند.
و قشرى ديگر اهل جزيه و خراج از غير مسلمانان هستند که در پناه حکومت اسلامى زندگى مى کنند (و در برابر حفظ جان و مالشان به حکومت اسلامى مالياتى مى پردازند).
و گروهى از مسلمانان (زمين هاى خراجى را کشاورزى مى کنند و خراج آن را مى پردازند).
جمع ديگرى تاجران و صنعت گران اند.
و گروه ديگر طبقه پايين اجتماع از نيازمندان و محرومان (و از کار افتادگان و پيران ناتوان و کهن سال هستند که قادر بر انجام هيچ کارى نيستند)»; (وَاعْلَمْ أَنَّ الرَّعِيَّةَ طَبَقَاتٌ لاَ يَصْلُحُ بَعْضُهَا إِلاَّ بِبَعْض، وَلاَ غِنَى بِبَعْضِهَا عَنْ بَعْض فَمِنْهَا جُنُودُ اللهِ، وَمِنْهَا کُتَّابُ الْعَامَّةِ وَالْخَاصَّةِ وَمِنْهَا قُضَاةُ الْعَدْلِ وَمِنْهَا عُمَّالُ الاِْنْصَافِ وَالرِّفْقِ، وَمِنْهَا أَهْلُ الْجِزْيَةِ وَالْخَرَاجِ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ وَمُسْلِمَةِ النَّاسِ وَمِنْهَا التُّجَّارُ وَأَهْلُ الصِّنَاعَاتِ وَمِنْهَا الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ ذَوِي الْحَاجَةِ وَالْمَسْکَنَةِ).
آن گاه امام اشاره اى اجمالى به وظايف و حقوق آنها کرده و به دنبال آن به شرح مبسوطى درباره ويژگى ها و صفات و وظايف و حقوق هر يک از اين طبقات مى پردازد.
در اشاره اجمالى مى فرمايد: «و خداوند براى هرکدام از اين گروه ها سهمى مقرر داشته و در کتاب خود يا سنّت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) وظيفه جداگانه اى تعيين کرده که به صورت عهدى از سوى او در نزد ما محفوظ است»; (وَکُلٌّ قَدْ سَمَّى اللهُ لَهُ سَهْمَهُ، وَ وَضَعَ عَلَى حَدِّهِ فَرِيضَةً فِي کِتَابِهِ أَوْ سُنَّةِ نَبِيِّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ عَهْداً مِنْهُ عِنْدَنَا مَحْفُوظاً).
روشن است منظور از جنود الله سربازانى هستند که از مرزهاى کشور اسلام در مقابل هجوم بيگانگان نگهدارى مى کنند.
اما گروه دوم که امام از آنها به کتّاب عامه و خاصه ياد کرده است. کتّاب خاصه نويسندگانى هستند که از خاصان والى و زمامدارند و صاحب اسرار و امضا کننده قراردادهاى مهم و پيمان هاى صلح و مانند آن و کتاب عامه تمام کارمندانى را شامل مى شود که حساب و کتاب درآمدها و هزينه هاى دولت را در دست دارند، بدهى ها را مى پردازند، مطالبات را جمع آورى مى کنند و ممکن است در عصر ما شامل مراکز آموزش و پرورش نوجوانان و جوانان را نيز شامل شود.
اما قضات عدل تمام دستگاه دادگسترى اسلام را فرا مى گيرد که در رأس آن قضات اند.
عُمّال انصاف و رفق، اشاره به فرمانداران و بخشدارانى است که براى اداره شهرها و بخش هاى مختلف کشور اسلام تعيين مى شوند و اضافه آن به انصاف و رفق اشاره به اين است که بايد از ميان کسانى انتخاب شوند که واجد اين دو صفت برجسته اند; هم اهل انصاف باشند و حق را به حق دار برسانند و هم با مردم با محبّت و رفق و مدارا رفتار کنند.
اما اهل جزيه و خراج اشاره به دو گروه از شهروندان کشور اسلام است; اهل جزيه غير مسلمانانِ اهل کتاب اند که در پناه حکومت اسلامى زندگى مى کنند و هر ساله ماليات سرانه اى که غالباً مبلغ اندکى است مى پردازند و حکومت اسلام مدافع حقوق آنها و حافظ جان و مال و ناموس آنهاست.
گروه دوم کشاورزانى هستند که اراضى متعلق به جامعه اسلامى را (به نام اراضى خراجيه) در اختيار دارند و کشاورزى و باغدارى مى کنند و هر سال مبلغى به عنوان خراج که در واقع مال الاجاره آن اراضى است مى پردازند.
اما تجار و اهل صناعات که به عنوان قشر مهم ديگرى از آنها ياد شده قسمت مهمى از جامعه اسلامى را در آن روز و مخصوصاً امروز تشکيل مى دهند که امام در ادامه اين عهدنامه توصيه هاى متعددى درباره آنها دارد.
آخرين گروه که به عنوان طبقه پايين از آنها ياد شده افراد پير و ناتوان و از کار افتاده و نيازمندند که امام در ادامه اين عهدنامه درباره رسيدگى به وضع آنان بسيار تأکيد فرموده و از هيچ گروهى از گروه هاى هفت گانه به آن صورت ياد نکرده است.
***
نکته:
لایه های اجتماع:
طبقات جمع «طبقه» در لغت به معانى زيادى آمده که قريب الافق اند; مانند گروه، جمعيت، حال، مرتبه، نسل، صنف و لايه هاى زمين يا طبقات عمارت و در اينجا به معناى گروه اجتماعى است; ولى اين واژه در عصر ما بيشتر اشاره به گروه هايى دارد که يکى برتر از ديگرى است و لذا زندگى طبقاتى اشاره به زندگى است که اجتماع را گروهى ثروتمند و گروهى کم درآمد تشکيل دهند. به همين جهت مفهومى منفى را تداعى مى کند که البته در اصل معناى لغوى نيست و کلام امام نيز اشاره اى به آن ندارد.
اين واژه از ريشه طَبَق به معناى مساوات ميان دو چيز گرفته شده و مطابقت و تطابق نيز به همين معنا به کار مى رود.
ممکن است کسانى تصور کنند که گروه هاى ديگرى نيز در جامعه بشرى وجود دارند که تحت هيچ يک از عناوين هفت گانه قرار نمى گيرند از جمله کارگران، مأموران اطلاعاتى، عاملان حسبه، کسانى که بر امور اخلاقى جامعه و انجام وظيفه کاسبان و پيشه وران نظارت دارند، مأموران امر به معروف و نهى از منکر و امثال آنها.
اما با دقت مى توان هر يک از اينها را زير مجموعه گروه هاى هفت گانه فوق شمرد; مثلاً عاملان حسبه زير مجموعه گروه قضات و کارگران تحت عنوان «اَهْلُ الصَّناعات» و کسبه و پيشه وران تحت عنوان تجار و مأموران اطلاعاتى تحت عنوان «عُمّالُ الإنْصافِ وَالرِّفْق» قرار مى گيرند.