تبيين ويژگی های مديران از ديدگاه امام علی عليه السلام در نهج البلاغه
۰۸ اسفند ۱۳۹۴ 0 معارفچكيده:
انتخاب مديران و کارگزاران اصلح چه در بخش دولتي و چه در سازمانهاي خصوصي داراي اهميت بسيار ميباشد. به منظور انتخاب اصلح، بايد معيارهايي وجود داشته باشد تا مديران و کارگزاران با آن معيارها سنجيده و ارزيابي شوند. با توجه به حجيت کلام معصوم(ع)، در اين مقاله سعي شده است معيارهاي مديران جامعه اسلامي از نظر حضرت علي(ع) که از کتاب شريف نهجالبلاغه استخراج شده است ارائه گردد. معيارهاي به دست آمده، در سه دسته معيارهاي تخصصي، ارزشي و مکتبي دستهبندي شده است. در حالي که معيارهاي تخصصي برانجام موفقيتآميز شغل دلالت دارند، معيارهاي ارزشي به ابعاد هنجاري عملکرد مديران ميپردازد و بالاخره معيارهاي مکتبي بر ضوابط خاص اسلام براي مديريت حکايت ميکند. اين دستهبندي از حيث ماهوي متفاوت با گونهشناسيهاي رايج بوده و از اين منظر، جزو دادههاي تحليل الگوي اسلامي براي مديريت به شمار ميآيد.
مقدمه:
آنچه در سعادت جامعه نقش اساسي دارد، شايستگي و جامع الشرايط بودن مديران و کارگزاران آن جامعه است. در سازمانها نيز موفقيت سازمان در رسيدن به اهداف و مأموريتهاي سازماني منوط به مديراني کاردان و لايق ميباشد. بنابراين انتخاب کارگزاران و مديران اصلح سزاوار توجه و بررسي فراوان است و بايد معيارهايي براي سنجش افراد و انتخاب ايشان در نظر گرفته شود. مسلماً معيارهاي سنجش در هر جامعه بايد متناسب با ارزشها و جهانبيني آن جامعه تعريف شود. جهانبيني مادي منحصر به جهان ماده ميباشد ولي در جهانبيني اسلامي، هم اين جهان و هم آخرت مورد توجه است. در جهانبيني اسلامي هدف صرفاً توليد بيشتر نيست بلکه هدف نهايي تعالي انسان و رسيدن او به جايگاه خليفه خدا بر روي زمين ميباشد. اين تفاوت در جهانبيني از تمايزات مديريت اسلامي با مديريت غربي ميباشد که هر يک از اين دو ديدگاه معيارهاي سنجش خاص خود را دارند.
در مديريت اسلامي، بهترين مرجع براي يافتن معيارهاي مناسب سنجش افراد، قطعاً سخن معصومين(ع) ميباشد. سخنان اميرالمومنين(ع)، منبع ارزشمندي براي اين منظور است زيرا سخن آن حضرت به دليل معصوم بودن ايشان خالي از خطا و لغزش است. همچنين آن حضرت خود تجارب گرانقدري در زمينه خلافت مسلمين و همچنين فرماندهي در جنگها داشتهاند و بر سرزمين گسترده اسلامي آن زمان حکومت نمودهاند. اما آنچه از اهميت بيشتري برخوردار است علم لدني آن حضرت ميباشد که از امتيازهاي خاص ائمه معصومين(ع) ميباشد. در اين مقاله سعي شده است معيارهاي مديران جامعه اسلامي از نظر حضرت علي(ع) که از کتاب شريف نهجالبلاغه استخراج شده است ارائه گردد. معيارهاي به دست آمده، در سه دستة معيارهاي تخصصي، ارزشي و مکتبي دستهبندي شده است. گرچه اين تلاش ناچيز، قطرهاي از اقيانوس بيانتهاي معارف اهل بيت(ع) ميباشد.
اهميت تبيين صفات و خصوصيات مديران از ديدگاه حضرت علي(ع) را ميتوان به اين صورت توضيح داد که در انديشه حضرت علي(ع) هيچ خطري براي جامعة اسلامي، همچون خطر بر سر كار آمدن افراد فاقد اهليت يا كم صلاحيت نيست. آن حضرت در نامهاي به مصريان كه با مالك اشتر فرستاد، هنگامي كه او را حكومت آن سرزمين گمارد، چنين هشدار داده است: «من بيم آن دارم كه نابخردان و نابكاران زمام امور اين ملت را به دست آرند و مال خدا را دست به دست گردانند و بندگان او را بردگان خود گيرند و با صالحان به دشمني برخيزند و فاسقان را حزب خود قرار دهند» (نهجالبلاغه: نامه 62).
اگر حساسيت مردم نسبت به صفات و شروط لازم براي زمامداران كاسته شود يا بيرنگ گردد، آنگاه هر بيصلاحيت و فاقد اهليتي ميتواند در ردههاي مديريتي قرار گيرد و تباهيها به بار آورد. امام علي(ع) چنين هشدار دادهاند: «بيگمان مردمان هلاك شدند آنگاه كه پيشوايان هدايت و پيشوايان كفر را يكسان شمردند و گفتند: هر كه به جاي پيامبر(ص) نشست، چه نيكوكار باشد و چه بدكار اطاعت او واجب است پس بدين سبب هلاك شدند» (دلشاد تهراني، 1377، صص 99-100).
خصوصيات و معيارهاي مديران در نهجالبلاغه را ميتوان به سه دسته زير تقسيم کرد:
الف) معيارهاي تخصصي: اين دسته از معيارها، براي انجام موفقيتآميز شغل لازم است. اين معيارها معمولاً بين مديريت اسلامي و مديريت غربي مشترک است. معيارهايي نظير تحصيلات، تجربه، سابقه كاري،...
ب) معيارهاي ارزشي: اين دسته از معيارها شامل مجموعهاي از رفتارهاي قابل قبول جوامع انساني ميباشد كه در اكثر جوامع ممكن است قابل قبول باشد و به نام ارزشهاي جهاني نيز شناخته ميشوند. مانند رعايت حقوق ديگران، گشادهرويي و ....
ج) معيارهاي مکتبي: معيارهاي مکتبي ريشه در مکتب اسلام و مديريت اسلامي دارد. جايگاه و مفهوم انسان در دو مكتب الهي و مادي، معيارها و ملاكهاي انتخاب افراد در مناصب و مديريتها را نيز شکل ميدهد به طوري كه در مكتب تيلوريسم به انسان به عنوان (گوريل باهوش) و در مكتب اسلامي به عنوان (خليفه الله) نگريسته ميشود. در مديريت اسلامي هدف صرف توليد نيست و غايت، تعالي انسان ميباشد. همان تفاوتهايي كه بين مديريت اسلامي و مديريت علمي وجود دارد، به تفاوتهايي در معيارهاي انتخاب و انتصاب افراد منجر ميشود لذا در اسلام معيارهاي ارزشي و مکتبي اهميت و گستردگي فراواني پيدا ميكند.
1- خصوصيات و معيارهاي تخصصي
1-1- علم و دانش
در احاديث اسلامي همواره تأكيد شده است كه در انتخاب افراد به صلاحيت علمي و توانايي آنها دقت و توجه بيشتري شود و هرگز كساني را كه از نظر علمي ضعيفند و آگاهيهاي لازم را ندارند بر كاري نگمارند زيرا كه چنين كاري بزرگترين خيانت به جامعه اسلامي است. حضرت علي(ع) در نهجالبلاغه، خطبه 172 ميفرمايند: «اي مردم همانا سزاوارترين مردم به اين امر (خلافت و زمامداري) كسي است كه تواناترين آنها بر اجراي امور و داناترين به فرمان خداوند در فهم مسائل باشد» (خسروي، 1378، صص 39-40).
1-2- تجربه كاري
يكي از مؤثرترين عوامل موفقيت كارگزار و مدير در تشكيلات و سازمان، تجربه و سابقه كاري وي ميباشد. مدير و مسئول باتجربه، بسياري از نابسامانيهاي سازمان خود را سامان ميدهد و بالعكس مدير و مسئول بيتجربه و بدون سابقه، تشكيلات سازمان يافته را متلاشي و پراكنده خواهد نمود. امام علي(ع) در نامه به مالك اشتر ميفرمايد: «افراد با تجربه را به عنوان كارگزار انتخاب نما» (قوچاني، 1374، ص82).
1-3- حسن تدبير
حسن تدبير معياري ضروري براي زمامداران و مديران ميباشد. هيچ مديريتي نميتواند بدون تدبير درست راه به جايي ببرد و هر جا كه نابساماني و تباهي مشاهده ميشود بايد در جستجوي نوعي بيتدبيري در آنجا برآمد و اساساً از مهمترين عوامل فروپاشي سازمانها و دولتها سوءتدبير است. به بيان اميرالمومنين(ع): «چهار چيز دليل برگشت (روزگار و اوضاع و احوال دولتها و حكومتهاست)، بدي تدبير و زشتي تبذير و كمي عبرت گرفتن و بسياري مغرور شدن» (غررالحكم).
همچنين آن حضرت فرمودهاند: «صلاح و سازمان زندگي تدبير است» (دلشاد تهراني، 1377، صص 255-256).
1-4- سعه صدر
از ويژگيهاي مهم مسئولان و مديران سعةصدر است، كسي داراي سعه صدر است كه از گشادگي روح و همتي عالي و انديشهاي بلند برخوردار باشد. سعة صدر موجب دورانديشي و واقعنگري مسئولان و مديران ميشود و اگر دولتمردان فاقد اين خصلت باشند از عهدة بسياري از مشكلات و نارساييها برنخواهند آمد. يك مدير اسلامي بايد بداند كه در مصدر امور با فراز و نشيبهاي گوناگوني مواجه بوده و براي دستيابي به اهداف تشكيلات، سختيهاي فراوان در پيش دارد و اگر حوصله، بردباري و بلندهمتي را سلاح خود نسازد در اثر فشارهاي جانبي و پيشامدهاي ناگوار حركات غيرمترقبهاي از خود نشان ميدهد كه بعضاً اعتبار مديريت و مسئوليت او را زير سئوال ميبرد. سعةصدر آنقدر مهم است كه حضرت علي(ع) آن را ابزار حكومت ميدانند: «آلة الرئاسه سِعَهُ الصَدر» (احمدخاني، 1379، صص 127-132).
1-5- شايستگي و كفايت
در آئين اسلام مسند مديريت شايسته كسي است كه قدرت استفاده از ايمان و تخصص را در مقام اجرا داشته باشد. اميرالمؤمنين در نامه به مالك اشتر، يكي از شرايط واگذاري مسئوليتها را «كفايت» ميداند و ميفرمايد:
«اي مالك در به كارگيري كارمندان و كارگزاراني كه بايد زير نظر تو كار كنند هيچگونه واسطه و شفاعتي را نپذير مگر شفاعت «كفايت» و امانت را» (خسروي، 1378، صص 41-42).
1-6- نظم و انضباط
نظم، برنامهريزي و زمانبندي يكي از عوامل مؤثر در موفقيت مدير است، چرا كه مدير سازمان از سويي كارها و وظايف متعددي برعهده دارد و از سوي ديگر وقت او محدود است. امام علي(ع) در بخشي از عهدنامه خود به مالك اشتر ميفرمايد: «كار هر روز را همان روز انجام بده، زيرا هر روز كاري مخصوص به خود دارد» (خدمتي، 1381، ص 33).
همچنين آن حضرت در وصيت خود قبل از شهادتشان ميفرمايند: «سفارش ميكنم شما را به تقوي و نظم در امور».
1-7- حسن سابقه
امام علي(ع) سوابق كاري افراد را در گزينش مديران دقيقاً مورد توجه قرار ميداد. همچنين آن حضرت، كساني را كه قبلاً در حكومت ظلم و طاغوت داراي منصبي بودهاند و در گناهكاري شريك بودهاند، جهت تصدي جايگاههاي مديريتي شايسته نميدانند و در نامه 53 به مالك اشتر فرمودهاند:
«بدترين وزيران تو كسانياند كه وزيران واليان بدكار پيش از تو بودهاند و با آنان در گناهان همكاري كردهاند مبادا اينان صاحبان اسرار تو باشند زيرا كه ياران گنهكاران و برادران ستمكارانند، تو ميتواني به جاي آنان بهتر از آنها را بيابي، كساني كه نظريات و نفوذ آنها را دارند ولي وزر و وبال آنها را ندارند و با ستمكاران و گنهكاران همكاري نكردهاند. اين مردان پاكدامن هزينه كمتري بر تو تحميل ميكنند و نسبت به تو مهربانترند و با بيگانه كم الفتترند، آنها را مخصوصان جلسههاي سري و انجمنهاي علني خود قرار ده».
1-8- داشتن پشتكار و دوري از تنبلي
سستي در انجام دادن امور موجب زير پا گذاشتن حق و عدم اجراي به موقع كارها و تضييع حقوق مردمان است. كندي در كارها فرصتهاي خير و غير قابل بازگشت را از بين ميبرد و به هيچ وجه نبايد در گردش امور سستي و كندي و كاهلي راه يابد و اين امر بايد با دقتهاي لازم عجين و همراه شود. اميرالمومنين علي(ع) چنين سفارش كردهاند: «در كارهاي خود بر افراد سست و تنبل تكيه مكن» (دلشاد تهراني، 1377، ص 372-375).
1-9- تند ذهني و داشتن حافظه قوي
مدير و مسئول بايد داراي حافظه قوي و ذهني توانمند باشد تا پرداختن به يك مسئله او را از ساير مسائل غافل نكند و پيچيدگي و حجم كارها، او را به فراموشي و اشتباه نياندازد. حضرت علي ( ع) در نامه به مالك اشتر چنين فرموده است: «كسي را برگزين كه در رساندن نامه كارگزارانت به تو يا رساندن پاسخهاي تو به آنان كوتاهي نكند و در آنچه براي تو ميستاند يا از طرف تو به آنان تحويل ميدهد، فراموشكار نباشد».
1-10- پاكي و صلاحيت خانوادگي
پاكي و اصالت و صلاحيت خانوادگي از جمله امور كلي است كه حضرت علي(ع) در گزينش و انتخاب بر آن تأكيد فرموده و آن را به عنوان ميزاني در كنار ساير موازين مطرح نموده است. آن حضرت به مالك اشتر توصيه مينمايد: «و از آنان كه گوهري نيك دارند و از خانداني پارسا و صالحند و از سابقهاي نيكو برخوردارند، فرماندهان را برگزين» (دلشاد تهراني، 1377، ص 294-295).
1-11- داشتن قدرت تشخيص و تجزيه و تحليل
امام علي(ع) در انتخاب مديران كشور، به مهارت ادراكي و تشخيص و تجزيه و تحليل مسائل آنان توجه كامل داشت و مديراني را بر ميگزيد كه در بحرانهاي پيش آمده خود راه حل مناسب را بيابند. لذا در معرفي مالك اشتر به ديگر فرماندهان نظامي به مهارت ادراكي و تشخيص و تجربه و تحليل مسائل توسط مالك اشتر، اشاره ميفرمايد: «من مالك اشتر پسر حارث را بر شما و سپاهياني كه تحت امر شما هستند فرماندهي دادم، گفته او را بشنويد و از فرمان او اطاعت كنيد او را مانند زره و سپر نگهبان خود برگزينيد زيرا كه مالك نه سستي به خرج داده و نه دچار لغزش ميشود، نه در آنجايي كه شتاب لازم است كندي دارد و نه آنجا كه كندي پسنديده است، شتاب ميگيرد» (نهجالبلاغه: نامه 53) (خسروي، 1378، ص 108).
1-12- آينده نگري
«آينده نگري» و «دور انديشي» يكي از شرايط مديريت خردمندانه و منطقي است و مديريت بدون توجه به اين نكته مهم نميتواند سازمان را به سر منزل مقصود برساند. قبل از اقدام به هر كار بايد جوانب و زواياي مختلف آن مورد بررسي قرار گرفته و پيامدهاي احتمالي آن پيشبيني شود. مديراني كه قبل از اقدامهاي عملي، با آيندهنگري زواياي مختلف مسئله را بررسي كرده و امكانات و مقدمات لازم را پيشبيني ميكنند، تصميمهاي استوارتري ميگيرند و ميزان موفقيت و اثربخشي خود را افزايش ميدهند (خدمتي، 1381، ص 30).
آن حضرت در خطبه 154 فرمودند: «بينا دل خردمند، پايان خويش ميبيند و پست و بلند و نشيب و فراز خود را ميشناسد».
1-13- بلندي همت
هر چه انسان از همت والاتري برخوردار باشد، فعاليت و كارهاي بيشتر و چشمگيرتري انجام ميدهد و كارگزار بلند همت در كارها و مسئوليتهايي كه بر عهده گرفته است، بسيار موفقتر از دون همتّان ميباشد و اصولاً ارزش انسان بسته به همت اوست. حضرت علي(ع) در نامه 53 خطاب به مالك اشتر ميفرمايند: «با بلند همتان بپيوند» (قوچاني، 1374، ص 137).
1-14- قدرت و توانايي
يكي از ويژگيهاي مدير شايسته، داشتن قدرت و توانايي است. زيرا مدير قدرتمند و توانمند ميتواند در جهت رسيدن به اهداف سازمان حركت نمايد و هر گونه مانع را از جا بردارد. امام علي(ع) در نامه 61 به كارگزار نالائق خود، عدم قدرت و توانايي او را تذكر ميدهد و مورد ملالت قرار ميدهد.
1-15- استقامت در برابر مشكلات
مدير و مسئول مشاغل كليدي بايد در برابر فشار كار و دشواريها و فراز و نشيبهاي شغلي و تلخيها و سختيهاي آن چون كوه استوار و با استقامت و داراي عزم و ارادة پولادين باشد. حضرت علي(ع) در اين مورد در نامه 53 مالك اشتر فرمودهاند: «پس براي مشاغل كليدي از سپاهيان و لشگريان خود كسي را انتخاب و مسئول بنما كه در برابر دشواريها و پيشآمدهاي سخت و تلخ استوار باشد و مصيبتهاي بزرگ وي را از پا ننشاند. فردي باشد كه هنگام ناتواني و ضعف ديگران بر او ضعف و ناتواني غالب نشود و بر اثر بيخيالي ديگران بيتفاوت نگردد» (قوچاني، 1374، ص 136).
1-16- قاطعيت
قاطعيت و پرهيز از شك و ترديد از لوازم و شرايط اصلي موفقيت مدير است و پس از بررسي جوانب مختلف قضيه و مشورت با صاحبنظران، قاطعيت در اجراي تصميم و اجراي آن ضرورت دارد. دو دلي و عدم قاطعيت مدير باعث ميشود كه ترديد و ابهام و سردرگمي در همه بدنه سازمان سرايت كرده و كارها در زمان مناسب به انجام نرسد و سازمان به اهداف مورد نظر نرسد. امام علي (ع)، از شك و ترديد بيمورد نهي كرده و ميفرمايد: «علم خود را به جهل و يقين خويش را به شك تبديل نكنيد، وقتي دانستيد عمل كنيد و زماني كه يقين كرديد، اقدام نماييد» (نهجالبلاغه: حكمت 274) (خدمتي، 1381، ص 32).
1-17- شجاعت
شجاعت يكي از صفات مهم براي مديران ميباشد تا بتوانند از حق دفاع نمايند و عليه خلاف و ناحقي مبارزه نمايند. حضرت علي(ع) در نامه به مالك اشتر، به او ميفرمايد كه به اهل شجاعت بپيوندد و آنها را به عنوان كارگزار انتخاب نمايد: «ثُمَّ اَلصِق بِذَوي… الشّجاعَه» (قوچاني، 1374، ص 137).
2- خصوصيات و معيارهاي ارزشي
2-1- سخاوت
گشاده دستي از عوامل محبوبيت انسان در جامعه است و قهراً موجب پيشرفت و موفقيت مدير در كار ميباشد. بنابراين امام علي(ع) سخاوت و گشاده دستي را از معيارهاي انتخاب مديران دانسته است كه البته اين صفت فقط در مسائل مالي خلاصه نشده و سخاوت در كار اخلاق، همكاري و انديشه و… را هم در بر ميگيرد. آن حضرت فرمودهاند: «ثُم الصِق بِذَوي… السَّخا» (نهجالبلاغه: نامه 53) (قوچاني، 1374، ص 139).
2-2- وفاداري
وفاداري يكي از فضائل اخلاقي است كه عموم افراد بايد اين ويژگي را در خود تقويت نمايند. به ويژه لازمست مديران و كاركنان در مقابل سازمان متعهد شوند و تمام تلاش خود را براي دستيابي به اهداف سازمان به كار گيرند. امام علي(ع) در نامه 53 به مالك اشتر فرموده است: «سپس با فرستادن مأموران مخفي راستگو و وفادار، كارهاي آنان را زير نظر بگير» (خدمتي، 1381، صص 133-134).
2-3- تواضع و فروتني
مدير و مسئولي كه خود را خدمتگزار مردم ميداند، در رفتار خود با مردم متواضع و فروتن بود و به هيچ وجه در رفتارش با آنان برتري و سلطهگري وجود نخواهد داشت. اميرالمؤمنين(ع) در نامهاي كه به يكي از واليان خود نوشته، چنين فرموده است: «در برابر رعيّت فروتن باش» (دلشاد تهراني، 1377، ص 134).
2-4- تسلط بر خشم
كساني كه داراي مقام و منصب هستند هر لحظه ممكنست كه نيروي خشمشان طغيان كند و آنان را از حالت طبيعي و اعتدال خارج نمايد و با كاركنان با حالت خشم و غضب برخورد كنند و پيشآمدهاي ناگواري رخ دهد كه هم براي فرد و هم براي سازمان و جامعه مضر باشد. لذا لازمست كه صاحبان مقام و منصب و مديران داراي قدرت تسلط بر خشم و كظم غيظ باشند. اميرالمؤمنين(ع) در نامه به مالك اشتر فرمودهاند: «آن كس را فرمانده لشگريان نما كه از همه در علم و بردباري بالاتر باشد و از كساني باشد كه خشم او را فرا نگيرد و به زودي از جاي خود بدر نرود».
2-5- عدالت و انصاف
اميرالمؤمنين(ع) در جاي جاي نهجالبلاغه مردم و كارگزاران خويش را به اجراي عدالت توصيه ميكند. در نامه 53 خطاب به مالك اشتر فرمودهاند: «دوست داشتنيترين چيزها در نزد تو، در حق ميانهترين، و در عدل فراگيرترين، و در جلب خشنودي مردم گستردهترين باشد، كه همانا خشم عمومي مردم خشنودي خواص را از بين ميبرد، امّا خشم خواص را خشنودي همگان بياثر ميكند».
حضرت در جاي ديگري از فرمان تاريخي خود به مالك اشتر ميفرمايد: «انصاف برقرار كن ميان خدا و مردم، و خويشتن و دودمان خاص خود و هر كس از رعيت كه رغبتي به او داري و اگر چنين انصافي را برقرار نكني، مرتكب ظلم گشتهاي و كسي كه به بندگان خدا ظلم بورزد خصم او خداست از طرف بندگانش و هر كسي كه خدا با او خصومتي داشته باشد دليلش را باطل سازد و او با خدا در حال محاربه است».
حضرت در نامهاي به فرمانرواي حلوان، اسود بن قطب مينويسد: «پس بايد كار مردم در حقي كه دارند در نزد تو يكسان باشد كه از ستم نتوان به عدالت رسيد» (احمدخاني، 1379، صص 101-109).
2-6- گشادهرويي
گشادهرويي از عوامل جلب محبت مردم و ماية ايجاد صلح و دوستي بين افراد ميباشد و مديران بايد در برخوردها گشادهروي باشند تا جو دوستي و همدلي در سازمان برقرار شود. امام(ع) در نامه 46 به يكي از كارگزاران سياسي خود ميفرمايد: «پر و بالت را برابر رعيت بگستران، با مردم گشادهروي و فروتن باش و در نگاه و اشارة چشم، در سلام كردن و اشاره نمودن با همگان يكسان باش تا زورمندان در ستم تو طمع نكنند و ناتوانان از عدالت تو مأيوس نگردند».
2-7- ميانه روي در درشتي و نرمي
امام علي(ع) در تبيين اخلاق مديريت و شيوههاي برخورد مديران با مردم، عاليترين رهنمود را دارند تا مديران بتوانند مردم را جذب كرده و رابطة صادقانهاي با مردم داشته باشند. حضرت در نامه 19 به يكي از مديران فرمود: «همانا دهقانان مركز فرمانداريت، از خشونت و قساوت و تحقير كردن مردم و سنگدلي تو شكايت كردند، من دربارة آنها انديشيدم، نه آنان را شايسته نزديك شدن يافتم، زيرا كه مشركند، و نه سزاوار قساوت و سنگدلي و بدرفتاري هستند زيرا كه ما با همپيمانيم، پس در رفتار با آنان، نرمي و درشتي را به هم آميز، رفتاري توام با شدت و نرمش داشته باش، اعتدال و ميانه روي را در نزديك كردن يا دور نمودن رعايت كن».
2-8- امانتداري
هر كس در هر جايگاه و مرتبة مديريتي، امانتدار مردمان است و بايد اموال و حيثيت و شرافت ايشان را پاسداري كند. امام علي(ع) به مالك اشتر در اين باره سفارش ميكند كه دربارة اشخاصي كه ميخواهد برگزيند بدين امر توجه نمايد و با بررسي سوابق و عملكرد گذشتهشان ببيند آيا اهل امانتداري بودهاند يا خير. اميرالمؤمنين(ع) در نامهاي كه به برخي كارگزاران خود نوشته، چنين فرمودهاند: «كسي كه امانت را خوار شمارد و دست به خيانت آلايد و خويشتن و دينش را از آن منزه نسازد، درهاي خواري و رسوايي را در دنيا به روي خود گشوده است و در آخرت خوارتر و رسواتر خواهد بود. و بزرگترين خيانت، خيانت به امت است و رسواترين تقلب، تقلب نسبت به پيشوايان مسلمان است» (دلشاد تهراني، 1377، ص 279).
2-9- رفق و مدارا
هيچ عاملي مثل«رفق و مدارا» نميتواند پيوندي عميق و اصيل ميان مديران و زيردستان ايجاد كند و همراهي آنان را تضمين نمايد. مديران جز با نرمي و ملايمت نميتوانند فاصلههاي ميان خود و كاركنان را بردارند، در اعماق دل آنها نفوذ كرده، آنان را با خود همراه نمايند. اميرالمؤمنين(ع) به كارگزاران خود توصيه ميفرمود كه در ادراة امور جامعه و تعامل با مردم، اصل رفق و مدارا و مهرباني را ملاك قرار دهند و حتي الامكان از برخورد شديد و تند بپرهيزند. ايشان در نامة 46 به يكي از كارگزاران خود ميفرمايد:
«در آنجا كه مدارا كردن بهتر است مدارا كن، اما آنجا كه جز با شدت عمل كارها پيش نميرود. شدت عمل به خرج ده و پر و بال خود را براي مردم بگستر و با چهرة گشاده با آنان رو به رو شو و نرمخويي با آنان را نصب العين خود قرار ده».
ضرورت و جايگاه ويژه مدارا و مهرباني در نگاه مديريتي امام علي(ع) تا آنجاست كه آن حضرت توجه به مدارا و رفق را حتي هنگامي كه برخوردهاي شديد اقتضاء ميكند ضروري ميداند و سفارش ميكند كه هنگام شدت و سختگيري نيز نبايد از مهرباني و عطوفت غفلت كرد. ايشان به همان كارگزار اينگونه سفارش ميكند:
«شدت و سختگيري را با كمي نرمش و مدارا در هم آميز» (خدمتي، 1381، صص 34-35).
به كارگيري رفق و مدارا در ادراة امور ماية پيوند درست زمامداران و مردمان است و بدين وسيله درهاي توفيق در تحقق برنامهها و سير به سوي اهداف گشوده ميشود. از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است كه فرمود: «كسي كه در امور خويش رفق در پيش گيرد، به آنچه از مردم ميخواهد، نايل شود» (نهجالبلاغه: نامه 26). همچنين وارد شده که: «هرگاه زمامدار شدي بايد رفق و ملايمت ورزي» (نهجالبلاغه: نامه 53) (دلشاد تهراني، 1377، صص 202-204).
2-10- عنايت به كاركنان
از خصوصيات بارز مديران و مسئولان اين است كه از مشكلات و معضلات شخصي و روحي كاركنان خود غافل نمانند. در نامة 53 به مالك اشتر فرمودهاند: «آنگاه به حد وافي نيازمنديهاي آنان را تأمين كن كه اين خود امكان ميدهد كه در اصلاح خويش بكوشند و از تصرف در اموالي كه در اختيارشان ميباشد بينياز گردند، حجت را بر آنان تمام ميكند كه عذري براي مخالفت با امر تو يا خيانت به امانت تو نداشته باشند».
حضرت در جاي ديگري از نامه به مالك اشتر ميفرمايد: «رحمت بر رعيت و محبت و لطف به آنان را به قلبت قابل دريافت ساز و هرگز درنده خون آشام بر آنان مباش كه خوردن آنان را غنيمت بشماري» (احمدخاني، 1379، صص 148-158).
2-11- صبر و بردباري
يكي از ويژگيهاي بارز افراد موفق، صبر و بردباري ميباشد. لذا مديران و مسئولاني كه ميخواهند پيروز و موفق باشند بايد به اين صفت نيكو متصف شوند.
حضرت علي(ع) فرمودهاند:
«انسان صبور، پيروزي را از دست نميدهد هر چند زمان آن طولاني شود» (حكمت 153).
آن حضرت در خطبه 190 خطاب به لشگريان چنين فرمودهاند: «بر جاي خود محكم بايستيد و در برابر بلاها و مشكلات استقامت كنيد».
2-12- طرد سخن چين
يكي از مواردي كه باعث لغزش مديران ميشود، سخنچيني و بدگويي سخن چينان ميباشد و اگر مديري به اين سخنچينيها اهميت دهد و بدون توجه به صحت و سقم آنها، اقدام به تصميمگيري نمايد، ممكن است عواقب جبران ناپذيري داشته باشد. حضرت علي(ع) در اين مورد ميفرمايند:
«در قبول سخن بدگويان شتاب مكن كه سخنچين فريبنده است گرچه در جامة خير خواهان درآيد».
2-13- طرد چاپلوس
حضرت علي(ع) در نامة 53 خطاب به مالك اشتر ميفرمايند: «بپرهيزيد از خودپسندي و از شگفتي در خويش و دربارة صفتي از اوصاف خود كه خوشايند توست. و بپرهيز از اين كه دلبسته آن باشي كه در ستايش تو از اندازه بگذرند همانا كه بهترين فرصت شيطان در اين احوال است تا نيكوكاري نيكوكاران را بر باد دهد». همچنين آن حضرت در جاي ديگري از همان نامه فرمودهاند: « و بايد كساني نزد تو برگزيدهتر باشند كه بيش از همه در روي تو سخن تلخ بر زبان آورند و ترا در آنچه خداي بر دوستان خود نپسندد، كمتر ياري كنند. به اهل پرهيز و راستي پيوند و آنگاه آنان را چنان پرور كه در ستايش تو از اندازه نگذرند و به باطل ترا در كاري بزرگ كه به تو نسبت دهند و تو آن كار را نكرده باشي، دلشاد نسازند، چه زيادهروي در ستايش، در دل خود بيني پرورد و آدمي را به تكّبر در آورد».
2-14- خوشبيني نسبت به ديگران
خوشبيني نسبت به مردم باعث ميشود تا مديران با مهر و سعه صدر بيشتر با مردم رفتار نمايند و سختگيري بيمورد ننمايد. امام علي(ع) در نامه 53 به جناب مالك اشتر ميفرمايد: «هيچ عاملي بهتر و قويتر از نيكي به رعيت و سبك ساختن هزينههاي آنان و ترك تحميل بر دوش آنان نيست پس بايد در اين باب كار كني كه خوشبيني به رعيت را بدست آوري». سپس در ادامه ميفرمايد: «زيرا خوشبيني رنج بسيار را از تو دور ميسازد» چنانچه انسان خوشبين به ديگران باشد هميشه اعصاب و افكار او در آسايش و راحتي است به خلاف اينكه اگر نسبت به ديگران بدبين و بدگمان باشد مرتب افكار او در اطراف نكات منفي و غير صحيح دور ميزند و مرتب در حالت جنگ دروني و گرفتار مسائل رواني و ناراحتي اعصاب خواهد بود. امام علي(ع) فرموده است: «به آنان كه بيشتر احسان كردي بيشتر خوشبين باش، و به آنان كه بدرفتاري كردي بدگمانتر باش» (قوچاني، 1374، صص 200-201).
2-15- عيبپوشي و پرهيز از عيب جويي
امام علي( ع) در نامه به مالك اشتر ميفرمايند: «و بايد كه دورترين افراد رعيت از تو و دشمنترين آنان در نزد تو، كسي باشد كه بيش از ديگران عيبجوي مردم است. زيرا در مردم عيبهايي است و والي از هر كس ديگر به پوشيدن آنها سزاوارتر است. از عيبهاي مردم آنچه از نظرت پنهان است، مخواه كه آشكار شود، زيرا آنچه بر عهده توست، پاكيزه ساختن چيزهايي است كه بر تو آشكار است و خداست كه بر آنچه از نظرت پوشيده است، داوري كند. تا تواني عيبهاي ديگران را بپوشان، تا خداوند عيبهاي تو را كه خواهي از رعيت مستور بماند، بپوشاند. و از مردم گره هر كينهاي را بگشاي و از دل بيرون كن و رشته هر عداوت را بگسل و خود را از آنچه از تو پوشيده داشتهاند، به تغافل زن و گفته سخنچين را تصديق».
2-16- ارتباط مستقيم با كاركنان
هر گاه مدير بخشي از وقت خود را به ملاقات و ارتباط مستقيم با كاركنان اختصاص دهد متضمن دو فايدة بزرگ است:
الف) مدير از اين طريق ميتواند از نيازها و مشكلات و گرفتاريهاي كاركنان خود آگاه شود و براي حل آنها در حد توان اقدام كند و بدين وسيله انگيزه و روحية كاركنان را براي تلاش و كوشش بيشتر تقويت كند.
ب) علاوه بر آشنايي با مشكلات كاركنان، مدير ميتواند بدين وسيله از مشكلات سازمان نيز آگاهي يافته و با اقدام براي حل و فصل آنها، موفقيت و پيشرفت سازمان را تضمين نمايد.
امام علي(ع) به مالك اشتر دستور ميدهند كه با مردم ارتباط مستقيم داشته باشد و از نزديك به حرفها و نقطه نظرات آنها گوش سپارد و از فاصله گرفتن از آنها بپرهيزد: «مبادا به مدت طولاني خود را از مردم دور نگه داري» (خدمتي، 1381، صص 38-39).
2-17- پرهيز از غرور و تكبر
نوعاً بشر بر اثر غفلت از حقيقت به مجرد رسيدن به پست و مقام گرفتار غرور و خودبيني و تكبر ميشود و اين گرفتاري بر اثر اينست كه آن فرد براي خود في نفسه ارزشي نميپنداشته و تمام ارزش را به انسان صاحب مقام ميدهد و حال آن كه آنچه را كه داراي حقيقت ميباشد، انسان است و پستها و مسئوليتها تماماً اعتباري است و چه بسا مسئوليتها بوسيله انسانهاي با فضيلت و باكمال باارزش و پربها ميشوند و انسانهاي آگاه آن افرادي هستند كه خود را اسير پست و مقام نميكنند بلكه ميز و پست را تابع خود ميدانند و هر مسئوليتي كه به آنان داده شود از گرفتار شدن به غرور و تكبر دور هستند و از همين جهت است كه اسلام با نغمههاي مختلف انسانها را از رياست طلبي بر حذر داشته زيرا كه بسيار اندكند كسانيكه بتوانند بر نفس خود فائق آيند. اميرالمؤمنين(ع) در دو فراز از فرمان تاريخي خود به مالك اشتر، او را از غرور ميهراساند و به وي هشدار ميدهد و روش پرهيز از غرور را به او تعليم ميفرمايد: «چنانچه بر اثر پست و مقام كه به تو داده شده است در تو تكبر بوجود آيد و در خود احساس خودبيني نمايي، فوراً بياد بياور عظمت ملك خداوندي را كه فوق تو است و به قدرت و سلطه خداوند و ضعف خود توجه داشته باش، اين توجه و نگرش است كه سركشي و تمرد را از تو ميگيرد و تندي تو را فرو مينشاند و آن عقل را كه از مغزت بيرون رفته بود به تو باز ميگرداند. پرهيز كن از برابري با عظمت خداوند متعال و از همانند بيني خود با او در جبروت ربوبي زيرا خداوند متعال هر جباري را ذليل و هر متكبري را پست و خوار ميسازد». همچنين در همين نامه ميفرمايد: «به پرهيز از خود پسندي و باليدن به خود و از تكيه به چيزي كه تو را به خود پسندي وا دارد و از اينكه دوست بداري مردم تو را بسيار بستايند زيرا اين صفات پليد از مهمترين دامهاي شيطان است تا نيكي نيكوكاران را در آن محو سازد» (قوچاني، 1374، صص 160-161).
2-18- گذشت و پوزش پذيري
يكي از صفات پسنديده و مثبت مديران شايسته آن است كه چنانچه فردي نزد او به عذر خواهي آمد، عذر او را بپذيرد و در مقام اصرار بر تخلفش بر نيايد كه اين روش اثري نيكو در جذب نيروها و وفاء بيشتر آنان نسبت به نظام و سازمان خواهد داشت. حضرت علي(ع) در عهدنامة مالك اشتر به او توصيه نمودهاند كه افرادي را براي كارهاي كليدي و مهم انتخاب كن كه هنگام معذرت خواهي از وي با سينه باز و بزرگواري عذر طرف را بپذيرد. همچنين در جاي ديگر از همين عهدنامه فرمودهاند كه با افراد باگذشت بپيوند و آنها را به عنوان كارگزار انتخاب نما: «ثُمَّ إلصَق بِذَوِي… السَّماحَه» (قوچاني، 1374، صص 137-138).
2-19- وفاي به عهد
يكي از عوامل تضعيف كننده ارتباط و پيوند بين كاركنان و مدير تأمين نشدن وعدههايي است كه مدير ميدهد. همچنين در روابط با ساير نهادها و سازمانها وفاي به عهد اصلي خدشه ناپذير ميباشد و باعث جلب اعتماد ميگردد. حضرت علي(ع) در خطبه 41 نهجالبلاغه فرمودهاند: «اي مردم، وفا همراه راستي است، كه سپري محكمتر و نگهدارندهتر از آن سراغ ندارم، آن كس كه از بازگشت خود به قيامت آگاه باشد خيانت و نيرنگ ندارد».
2-20- جاذبه و دافعه
مدير يا رهبر بايد بتواند افراد زيادي را جذب كند و در هنگام لزوم افرادي را از گرد خود و از سازمان طرد نمايد. آنچه مسلم است، قوه جاذبه مدير بايد از نيروي دافعه او بيشتر باشد. كساني كه به دلايل مختلف مثل سردي و تندي رفتار، عدم سازش و ناتواني مهار احساسات خود، باعث دلسردي و پراكندگي انسانها ميشوند، مديران و رهبران خوبي نيستند در حالي كه جذب افراد بايد با سهولت بيشتر انجام گيرد و نبايد افراد را به سادگي از دست داد. حضرت علي(ع) ميفرمايند: «عاجزترين فرد كسي است كه در يافتن دوست، ناتوان باشد و از او ناتوانتر كسي است كه دوستان به دست آورده را از دست بدهد».
از سوي ديگر مدير بايد دافعه داشته باشد زيرا كه مظاهر شرك و نفاق و فسق و گناه را بايد از اطراف خود و محيط كار و كلاً از جامعه طرد نمايد. اگر شخص مسئول با عناصر ياد شده همنشين و هم كاسه باشد آنچنان در آنها حل ميشود كه ديگر قدرت موضعگيري نخواهد داشت. طبيعي است كه سازشكاري با همة گروهها موجب ميشود كه رابطة دوستان واقعي با انسان ضعيف شود و دشمنان دوست نما هم جهت سودجويي و دستيابي به مقاصد پليد خود، انسان را همراهي نمايند و هنگاميكه احساس كنند ديگر به آنها فايدهاي نميرسد يا در معرض خطر قرار گرفتهاند بلافاصله انسان را رها ميكنند و به سراغ ديگري ميروند. اميرالمؤمنين(ع) در نامه به مالك اشتر مينويسد: «بايد دورترين و مبغوضترين آنها نزد تو كساني باشند كه زشتيهاي مردم را جستجو ميكنند». در اين سخن حضرت يك معيار براي رفع و حذف نيروها بيان ميكنند و بر لزوم دافعه داشتن مدير تأكيد مينمايند (احمدخاني، 1379، صص134-138).
2-21- صداقت
صداقت در مدير از بهترين عوامل موفقيت در كار و حافظ آبرو و برآورنده وجاهت اجتماعي است. چنانچه مدير در محيط كار و صحنههاي اجتماعي از صداقت لازم برخوردار باشد موفقيت او حتمي است و در غير اينصورت حتي اگر فرضاً در ابتداي كار و با اغفال ديگران رسوا نگردد، اما سرانجام روزي با دريده شدن پردهها، دروغگويي او آشكار ميگردد. به غير از صداقت روش ديگري نميتواند ضامن موفقيت باشد و يك مدير بايد اهل صدق باشد. امام علي(ع) در نامه به مالك اشتر به او ميفرمايد كه با اهل صدق بپيوندد و مسئوليتهاي كليدي را به آنان بدهد (قوچاني، 1374، ص 134).
همچنين آن حضرت فرمودهاند: «پيشواي قوم بايد با مردم خود به راستي سخن گويد».
2-22- اعتماد به نفس
اعتماد به نفس با غرور تفاوت بسياري دارد. افراد مغرور، خيلي كم به حرف ديگران گوش ميدهند. زيرا غرور باعث جدايي است. امام علي(ع) گرچه در نهجالبلاغه و ديگر كلمات ارزشمند خود، خودپسندي و غرور را مورد نكوهش قرار ميدهد و ميفرمايد پرهيز از غرور زدگي و خودپسندي يكي از ملاكهاي ارزشي در روابط اجتماعي است، اما افتخار كردن به خويشاوندان خوب و ارزشهاي اخلاقي خويش را كه در جهت مثبت به كار گرفته شود مورد تأييد قرار دادهاند. حضرت در نامه 28 در پاسخ به ادعاهاي دشمن به برخي از افتخارات خويش اشاره ميكند و آنها را با افتخار يادآوري مينمايند (خسروي، 1378، صص 133-136).
2-23- مشورت كردن
مشورت در ادارة امور و پرهيز از خود رأيي از مؤكّدترين كارها در راه و رسم مديريتي اميرمؤمنان است. آن حضرت همچون رسول خدا(ص) با وجود برخورداري از مقام عصمت و طهارت و با آنكه از نظر علم و دانش، عقل و خردمندي و تدبير و سياستمداري در مرتبهاي قرار داشت كه او را از آراء و نظرات ديگران بينياز ميساخت اما پيوسته مشورت ميكرد و به كارگزاران خود ميآموخت كه چنين كنند. اميرالمومنين علي(ع) در نامه 40 نهجالبلاغه كه به سران سپاه خود نوشته است، فرموده است: «آگاه باشيد حق شما بر من اينست كه جز اسرار جنگي، هيچ سرّي را از شما پنهان نسازم و در اموري كه پيش ميآيد، جز حكم الهي، بدون مشورت شما كاري انجام ندهم».
اميرمؤمنان(ع) هيچ حامي و پشتيباني را در ادارة امور چون مشورت نميدانست و در اين باره فرموده است:
«هيچ پشتيبان استوارتر از مشورت كردن نيست» (نهجالبلاغه: نامه 53)
«هيچ خردمندي از مشورت بي نياز نمي شود» (نهجالبلاغه: نامه 53)
«سزاوار است كه خردمند رأي خردمندان را به رأي خود و دانش و آگاهي دانشمندان را به دانش خويش بيفزايد» (نهجالبلاغه: حكمت 347).
براي مشورت در هر امر، بايد از مشاوراني مناسب و صاحب اهليت بهره گرفت و از هر كس نميتوان رأي خواست. به طور كلي مدير بايد با كساني مشورت كند كه متصّف به خدا ترسي، پروا پيشگي، راز داري و شجاعت باشند و از خردي نيكو و تجربهاي پربار برخوردار باشند و با اشخاص ترسو، حريص، دروغگو، جاهل، احمق و كساني كه زمام احساسات خويش را در دست ندارند، نبايد مشورت كرد. اميرالمؤمنين(ع) در عهدنامة مالك اشتر به او چنين نوشته است: «بخيل را در مشورت خود دخالت مده زيرا كه تو را از احسان منصرف ميكند و از نيازمندي ميترساند و نيز با اشخاص ترسو مشورت مكن زيرا در كارها روحيهات را تضعيف ميكنند. همچنين حريص را به مشاورت نگير كه با ستمگري، حرص را در نظرت زينت ميدهد. پس همانا بخل و ترس و حرص، غرايز و تمايلات مختلفياند كه از بدگماني به خدا سرچشمه ميگيرند». در سفارشهاي اميرمؤمنان علي(ع) بهترين مشاوران اشخاص امين و مجّرب، خردمند و دورانديش معرفي شدهاند (دلشاد تهراني، 1377، صص 247-251).
2-24- احتياط و دقت در قضاوت
زمامدار بايد تا وقتي مطلب كاملاً براي او روشن نشده است، قضاوت و پيشداوري نكند و در مواردي كه امر بر او مشتبه ميباشد بايد احتياط نمايد و حكم صادر ننمايد. حضرت علي(ع) در نامه 53 خطاب به مالك اشتر چنين فرموده است: «سپس كسي را براي قضاوت بين مردم برگزين كه از همه در شبهات با احتياطتر عمل نمايد». همچنين در همان نامه، آن حضرت فرمودهاند: «و از آنچه كه در نظرت روشن نيست، كناره گير».
3- خصوصيات و معيارهاي مکتبي
3-1- تقوي
حضرت علي(ع) در نامه 12 نهجالبلاغه فرمودهاند: «از خدايي بترس كه ناچار او را ملاقات خواهي كرد و سرانجامي جز حاضر شدن در پيشگاه او نداري» (احمدخاني، 1379، ص 150).
تقوي يعني حفظ و نگهداري نفس از آنچه به آن ضرر ميرساند و «اتقوا» معناي كاملش اين نيست كه از خدا بترسيد بلكه به اين معناست كه از خشم و عذاب خداوند، خود را حفظ كنيد و متقي به معناي «خود نگه دار و پرهيزگار» است. هر فردي براي پذيرفتن مسئوليت به دو گونه تقوي نياز دارد و شرط پذيرش مسئوليت، داشتن اين دو نوع تقواست:
الف) تقواي شخصي:
آدمي خواستهها و تمايلات خودخواهانة زيادي دارد كه بدون هيچ قيدي، اشباع شدن آنها را ميخواهد و از طرف ديگر تحقق بي قيد و شرط اين تمايلات خود خواهانه با كمال ذات وي و كمال جامعه در تضاد است. مهار كردن اين خواستهها و تمايلات خود خواهانه با دو نيروي حق و عدالت و برطرف نمودن موانع كمال انسان، «تقوا» است. به عبارت ديگر و مختصرتر «تقوا» صيانت ذات تكاملي انسان است. تقوي شخصي كه همان حفظ و صيانت ذات تكاملي زمامدار و ديگر مقامات سياسي است، وي را از افتادن به دام خواهش هاي نفساني و تمايلات خودخواهانه نگه ميدارد. مدير يا مسئولي كه نفس خود را با تقوي حفظ نكند، مقام و مسئوليتش براي او نوعي آفت به حساب ميآيد. زيرا نفس آنگاه كه به وسيلة تقوي مهار نشود، قطعاً در خدمت هواي و هوس قرار ميگيرد و چنين انساني اگر به مقامي برسد، آتش هوي در او شعلهور ميشود و با سركشي و طغيان بر گناهان و خطاهاي او ميافزايد.
آدمي خواستهها و تمايلات خودخواهانة زيادي دارد كه بدون هيچ قيدي، اشباع شدن آنها را ميخواهد و از طرف ديگر تحقق بي قيد و شرط اين تمايلات خود خواهانه با كمال ذات وي و كمال جامعه در تضاد است. مهار كردن اين خواستهها و تمايلات خود خواهانه با دو نيروي حق و عدالت و برطرف نمودن موانع كمال انسان، «تقوا» است. به عبارت ديگر و مختصرتر «تقوا» صيانت ذات تكاملي انسان است. تقوي شخصي كه همان حفظ و صيانت ذات تكاملي زمامدار و ديگر مقامات سياسي است، وي را از افتادن به دام خواهش هاي نفساني و تمايلات خودخواهانه نگه ميدارد. مدير يا مسئولي كه نفس خود را با تقوي حفظ نكند، مقام و مسئوليتش براي او نوعي آفت به حساب ميآيد. زيرا نفس آنگاه كه به وسيلة تقوي مهار نشود، قطعاً در خدمت هواي و هوس قرار ميگيرد و چنين انساني اگر به مقامي برسد، آتش هوي در او شعلهور ميشود و با سركشي و طغيان بر گناهان و خطاهاي او ميافزايد.
ب) تقوي سياسي:
تقوي سياسي عبارتست از: آمادگي كامل سياستمداران براي بدست آوردن و به كار بستن كامل معلومات و تجارب و بهره برداري از استعدادهاي موجود براي رساندن جامعه به كمال مطلوب با رعايت تقوي الهي در همه مراحل فكري و اجرايي. چنين تقوايي موجب ميشود كه فرد همة استعدادها و تجارب و تمام هم و تلاش خويش را براي اصلاح امور در جامعه به كار گيرد و از هر فكر و تصميم و كاري كه بر ضرر جامعة اسلامي تمام بشود، پرهيز نمايد (خسروي، 1378، صص 33-34).
تقوي سياسي عبارتست از: آمادگي كامل سياستمداران براي بدست آوردن و به كار بستن كامل معلومات و تجارب و بهره برداري از استعدادهاي موجود براي رساندن جامعه به كمال مطلوب با رعايت تقوي الهي در همه مراحل فكري و اجرايي. چنين تقوايي موجب ميشود كه فرد همة استعدادها و تجارب و تمام هم و تلاش خويش را براي اصلاح امور در جامعه به كار گيرد و از هر فكر و تصميم و كاري كه بر ضرر جامعة اسلامي تمام بشود، پرهيز نمايد (خسروي، 1378، صص 33-34).
3-2- اميد به پاداش الهي داشتن و بيمناك از عذاب او بودن
حضرت علي(ع) در نامه به سپهسالار حلوان به او ميفرمايد: «جان بر سر كاري بگذار كه خداي بر تو واجب فرموده است، به پاداش آن اميدوار باش و از كيفر آن بيمناك».
مسلماً مديري كه به پاداش الهي اميدوار باشد، در انجام اعمال نيك و خداپسندانه تلاش ميكند و در صورتي كه از عذاب الهي بيمناك باشد، به انجام كارهاي خلاف و نادرست كه موجب نارضايتي خداي سبحان ميباشد، اقدام نميكند.
3-3- اطاعت از اوامر خدا و ياري كردن او
امير المؤمنين(ع) در نامه به مالك اشتر فرمودهاند: «او را به پرهيزگاري در پيشگاه خدا و ترجيح دادن اطاعت او و پيروي از فريضهها و سنتها كه در قرآن به آن امر فرموده است فرمان ميدهد كه هيچ كس نيكبخت نگردد مگر به پيروي آن و شور بخت نشود جز به انكار و تباه ساختن آن، و به او فرمان ميدهد كه خداي را با قلب و دست و زبان خود ياري كند زيرا هر كس خداوند جل إسمه را ياري دهد، خداي ياوري او را تعهد كرد و هر كه او را عزيز دانست خداي ارجمندي او را كفالت فرمود».
3-4- توانايي در كنترل نفس
براي كساني كه ميخواهند بر سازمان با همه پيچيدگيهايش مديريت كنند و وظايف و نقشهاي متعدد و مختلف خود را ايفاء نمايند بايد ابتدا مديريت و نظارت بر نفس خود را آموخته و بدان خوي گرفته باشند و توانسته باشند وظايفي چون برنامهريزي، سازماندهي، نظارت، ارزشيابي و هماهنگي امور زندگي و استفادة مطلوب از امكانات را در رشد خود به كار گيرند و زندگي موفقي را ارائه دهند. انساني كه خود را در حضور خدا ميبيند، وظيفهاي دارد به نام مراقبت و تكليفي دارد به نام محاسبه، چنين انساني هم رقيب خود است و هم حسيب خويش، هم مواظب كارهاي خود است و هم حسابرس كارهاي خويش و يك لحظه خود را فراموش نميكند. حضرت علي(ع) در نامه به مالك اشتر ميفرمايد: «به او فرمان ميدهد تا نفس خود را از پيروي آرزوها باز دارد و به هنگام سركشي رامش نمايد كه (همانا نفس همواره به بدي وا ميدارد جز آنكه خدا رحمت كند)». اميرالمؤمنين در نامه 56 خطاب به شرح قاضي مينويسند: «در هر صبح و شام از خدا بترس و از فريبكاري دنيا بر نفس خويش بيمناك باش و هيچگاه از دنيا ايمن مباش، بدان اگر براي چيزهايي كه دوست ميداري، يا آنچه را كه خوشايند تو نيست، خود را باز نداري، هوسها تو را به زيانهاي فراواني خواهند كشيد، پس نفس خود را باز دار و از آن نگهباني كن و به هنگام خشم بر نفس خويش شكننده و حاكم باش».
آن حضرت در نامهاي كه به محمد بن ابي بكر هنگام حكومت مصر نوشته است به او اين چنين دستور ميدهد: «پس موظف هستي كه با نفس خود مخالفت نمايي و از دين خويش حمايت كني» (احمدخاني، 1379، صص 158-164).
آن حضرت در نامهاي كه به محمد بن ابي بكر هنگام حكومت مصر نوشته است به او اين چنين دستور ميدهد: «پس موظف هستي كه با نفس خود مخالفت نمايي و از دين خويش حمايت كني» (احمدخاني، 1379، صص 158-164).
3-5- توكل بر خدا
توكل حقيقي عبارتست از پذيرش اين مسئله الهي كه زمام و عنان همه امور به دست خداوند است و همة موجودات از قدرت او استمداد مينمايند. توكل در مقام مسئوليت به اين معناست كه در عزم و اراده و تصميمگيري، هيچ كس جز ارادة خدا مداخله نكند. علاوه بر عوامل خارجي حتي احساسات، عواطف و سليقههاي شخصي او نبايد تصميمگيري او را تحتالشعاع خود قرار دهند. انسان متوكل چون از امداد غيبي مدد ميجويد با صلابت و قدرت ميباشد و از همه تنگناها به راحتي عبور ميكند. اينجاست كه پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد: «هر كس ميخواهد كه نيرومندترين مردم باشد بايد بر خدا توكل كند و هر كس دوست دارد از همة مردم توانگرتر باشد بايد اعتمادش به آنچه در دست قدرت خداست بيشتر از آنچه در دست خود اوست باشد». حضرت در نامهاي به يكي از عمال خود ياري خواستن از خدا را توصيه ميفرمايد: «پس آهنگ هر كاري كه ميكني از خدا ياري بخواه» (احمدخاني، 1379، صص 98-100).
3-6- قيام به وظيفه
هر مديري در برخورد با مسائل و مشكلات گوناگون بايد وظيفة خود را در نظر بگيرد و طوري به آن عمل نمايد كه رضاي خداوند را در پي داشته باشد. حضرت علي(ع) در فرازي از نامه به مالك اشتر مينويسد:
«و نزد خدا براي هر يك از اين طبقات (افراد جامعه) جايگاهي است كه در برگيرنده مسائل رفاهي و امكانات آنان است و براي هر يك از آنان تا حد تأمين و اصلاح وضع زندگي بر عهده زمامدار حقي است. زمامدار از عهده آنچه كه خداوند بر دوش او قرار داده است بر نميآيد مگر با سعي و كوشش و استمداد از خداي بزرگ و آماده سازي نفس خود بر التزام به حق و شكيبايي در برابر دشواريها و آنچه كه پيش آيد» (احمدخاني، 1379، صص 114-118).
3-7- حق گرايي
از مهمترين هدفهايي كه دولت اسلامي دنبال ميكند و برنامههاي خود را بر آن بنا مينمايد، برپا داشتن حق است كه اميرالمؤمنين(ع) در سخني با ابن عباس حكومت را وسيلة اقامة حق و دفع باطل معرفي كرده است. بنابراين برپاداشتن حق، محوري است اساسي در ادارة امور و زمامداري به گونهاي كه هر مديريتي بايد بدان باز گردد و بر آن استوار شود و آن اصلي علمي و حاكم بر برنامهها و اقدامات باشد. هيچ حكومتي بدون مشاركت و حمايت مردمي، توان تحقق برنامههاي اصلاحي خود را نمييابد و بيگمان وقتي مديري عمل به حق را اساس برنامهها و اعمال خود قرار دهد از توفيقهاي الهي و پشتيباني مردمي بهرهمند ميشود. حضرت علي(ع) در اين مورد فرموده است: «با ملازمت حق، پشتوانة قوي حاصل ميشود»، «هر كه به حق عمل كند مردمان به او تمايل يابند» (نهجالبلاغه: نامه 62).
مردم به فطرت خود حق طلبند و تمايل به حق دارند و بر اين مبنا عمل به حق را دوست دارند و مادام كه فطرتشان در حجابهاي غليظ دنياپرستي قرار نگرفته باشد حاميان و پشتيبانان حركتهاي حق طلبانهاند. البته دولتي كه به حق عمل ميكند و زمامداراني كه برپا داشتن حق اصل حاكم بر برنامهها و اقدامات ايشان است، در هر صورت موفقاند، زيرا عمل به حق عين موفقيت است. به بيان اميرالمؤمنين(ع): «هر كه در راه برپايي حق مجاهده كند، توفيق يابد».
كساني ميتوانند در مديريت خود حق را به پا دارند كه آن را برترين معيار در سياست و مديريت بشناسند و نگاهشان به حق اين گونه باشد و آن را محور همه چيز قرار دهند و حاضر نباشند از حق عدول كنند و به سمتي ديگر گرايش يابند. اميرالمؤمنين علي(ع) در اين باره در نامه 53 به مالك اشتر فرمودند: «بايد محبوبترين و پسنديده ترين كارها نزد تو ميانه ترينشان در حق باشد» (دلشاد تهراني، 1377، صص 208-210).
3-8- مسئوليت در قبال جامعه
يكي از ويژگيهاي مديران و زمامداران شايسته، توجه به كل جامعه و جهتگيري براي خدمت به جامعه ميباشد. اين ويژگي كه همان داشتن مسئوليت اجتماعي است، در كلام اميرالمؤمنين به صورت زير بيان گرديده است: « شما در پيشگاه خداوند، مسئول بندگان خدا و شهرها و خانهها و حيوانات هستيد. خدا را اطاعت كنيد و از فرمان خدا سر باز مداريد» (نهجالبلاغه: خطبه 167).
3-9- مهرباني با ضعيفان و قاطعيت با قدرتمندان
شايسته است مدير نسبت به ضعيفان (ضعف چه از نظر مالي و يا امور اجتماعي و يا مسائل ديگر) مهربان و دلسوز بوده و بر آن باشد كه گرفتاريهايشان را مرتفع سازد و با قدرتمندان (چه از نظر اعتبار و شخصيت و يا قدرت مالي يا قدرت سياسي و يا مسائل ديگر» قاطعانه برخورد كند و با استقامت و بدون انعطاف و تحت ضابطهاي خواستههاي آنان را در نظر بگيرد، زيرا كه ضعيف هميشه محروم و دل شكسته است و نياز دارد كه دست عطوفت به كمكش برسد و نداي حق از او حمايت كند و قدرت انسان دوستي، وي را از مرگ تدريجي نجات دهد. حضرت علي(ع) در نامه 53 به مالك اشتر فرمودهاند: «پس براي كارهاي مهم و كليدي از سپاهان و لشگريان خود كسي را انتخاب نما كه نسبت به ضعيفان مهربان و با محبت باشد و در مقابل زورمندان سخت گيري و استقامت داشته باشد» (قوچاني، 1374، ص 138).
3-10- خيرخواهي
يكي از صفات ضروري براي مديران، خيرخواهي ميباشد زيرا در جايگاه كليدي، اگر فردي خيرخواه قرار نداشته باشد، به ضرر جامعه و سازمان عمل ميشود. اميرالمؤمنين(ع) در نامه به مالك اشتر در اين مورد چنين فرموده است:
«براي فرماندهي سپاه، كسي را برگزين كه خيرخواهي او براي خدا و پيامبر(ص) و امام بيشتر باشد» (نهجالبلاغه: نامه 53).
3-11- داشتن آرمان
آرمان با هدف تفاوت دارد. هدف شروع و پاياني دارد، ولي آرمان امري پويا است و جامعتر از هدف است. امام علي(ع) در خصوص آرمان خواهي در نامه 66 به ابن عباس، يكي از كارگزاران سياسي خود مينويسد: « بهترين چيز در نزد تو در دنيا، رسيدن به لذتّها يا انتقام گرفتن نباشد، بلكه بايد خاموش كردن باطل يا زنده كردن حق باشد، تنها به توشهاي كه از پيش فرستادهاي خوشنود باش و بر آن چه بيهوده ميگذاري حسرتخور و همت و تلاش خود را براي پس از مرگ قرار ده» (خسروي، 1378، صص 132-133).
3-12- اهميت دادن به نماز
امام علي(ع) در نامه 27 خطاب به محمد بن ابي بكر وقتي كه ادارة مصر را به او سپرد، فرموده است: «نماز را به هنگامي كه براي آن مقرر شده است، به جاي آور، نه وقت آن را به علت فراغ از كار پيش انداز، نه به سبب اشتغال به كار به تأخير افكن و آگاه باش هر كار تو وابسته به نماز توست».
3-13- عبرت از گذشتگان
پندگيري و عبرت از كارِ گذشتگان، يكي از عوامل آموزنده در ادارة امور ميباشد و با استفاده از مرور رفتارها و عواقب پيشينيان ميتوان امروز موفقتر عمل نمود. حضرت علي(ع) در نامه به مالك اشتر ميفرمايند: «سپس اي مالك بدان كه ترا به دياري فرستادهام كه پيش از تو داد و بيداد فراوان بر آن رفته است و مردم در كار تو همانگونه نظر خواهند كرد كه تو در كار واليان پيش از خويش نظر ميكني و از تو همان خواهند گفت كه تو درباره آنان ميگويي. همانا كه نيكوكاران را از سخناني ميتوان شناخت كه خداي دربارة آنان بر زبان بندگان خود روان ميسازد. پس كردار شايسته، نيكوترين اندوختة تو باد. بر هوسناكيها چيره باش و دريغ دار كه نفس خويش به چيزي كه نه حلال است بيالايي» (نهجالبلاغه: نامه 53). همچنين آن حضرت در وصيت خود به امام حسن(ع) به عبرت گرفتن از كار گذشتگان امر ميفرمايد: «و بر دل خود داستان گذشتگان بخوان و سرگذشت پيشينيانش ياد آور و بر ديار و آثارشان بگذر. پس بنگر كه چه كردند و از كجا بر شدند و به كجا فرود آمدند و در كجا جاي گزيدند. آنگاه بيني كه از دوستان جدا ماندند و بهديار تنهايي فرود آمدند آنگونه كه تو نيز پس از اندك زمان يكي از آنان خواهي بود» (نهجالبلاغه: نامه 31).
3-14- ياور ظالمان نبودن
حضرت علي(ع) در نامه 53 خطاب به مالك اشتر فرمودهاند: «بدترين وزيران تو وزيري است كه پيش از تو وزير اشرار و بدكاران و شريك آنها در گناهان بوده است. پس نبايد از خواص و نزديكان تو باشد زيرا آنان يار گناهكاران و برادر ستمگران هستند در حاليكه تو به جاي آنها كساني كه داراي انديشهها و كاربريهاي نيكو مانند آنها هستند، ميتواني بهترين وزير را بيابي كه چنان گناهان و كارهاي زشت آنان را مرتكب نشده باشد و ستمگر را بر ستم و گناهكار را بر گناهش همراهي و ياري نكرده باشد».
3-15- امتياز ندادن به خويشان و اطرافيان
اميرالمؤمنين(ع) در نامه 53 خطاب به مالك اشتر فرمودهاند: «همانا زمامدار را نزديكان و خويشاونداني است كه به مال دگران چشم دارند و به آن دراز دستي ميكنند و در معامله كم انصافند پس وسايل تجاوزشان را از ميان بردار تا رشتة فسادشان بريده شود و دراز دستيشان كوتاه گردد. به هيچ يك از اطرافيان و خاصّان و نزديكان خود، زميني به رسم تيول وا مگذار و نبايد كه كسي از تو پاره زميني طمع كند تا به همسايگان در سهم آب يا در عملي كه بين او با همسايگان مشترك است، آنان را به بيگاري گيرد و به آنان زيان رساند و بار خويش بر دوش ديگران گذارد پس با اين كارها، سود گوارا براي آنان باشد و سرزنش و گناه آن كار در اين جهان و آن جهان گريبانگير تو گردد».
3-16- صرفه جويي در اموال عمومي
امام علي(ع) به كارگزاران خويش مؤكّداً سفارش ميكرد در مصرف بيتالمال نهايت دقت و صرفهجويي را مراعات كرده و از اسراف و ريخت و پاش به شدت بپرهيزند. در اينجا به يك نمونه از دستور آن حضرت در مورد صرفهجويي در كاغذ هنگام نگارش نامه اشاره ميكنيم: «قلمهايتان را تيز كنيد و سطرهايتان را نزديك هم بنويسيد، از زياده نويسي بپرهيزيد، منظورتان را كوتاهتر بيان كنيد. مبادا زياده نويسي و پرحرفي نماييد زيرا اموال مسلمانان زياني را بر نميتابد». صرفهجويي خود آن حضرت در بيتالمال مسلمانان به حدي است كه حاضر نشد براي پاسخگويي به كساني كه شب هنگام براي كار خصوصي به او مراجعه كرده بودند، از نور چراغ بيتالمال استفاده كند و چراغ بيتالمال را خاموش فرمود و از چراغ شخصي خود استفاده نمودند (خدمتي، 1381، ص 29).
3-17- عدم همكاري در اعمال خلاف
از آنجايي كه هر انساني گرفتار هواي نفس است و پيروي از نفس باعث دوري از خدا و سلب نورانيت انسان ميشود، شايسته است تا مديران و معاونين در صورتي كه مافوقشان بر اساس هواي نفس خود اقدام به عملي غيرمشروع و غيرقانوني نمايد ايشان را از آن كار باز دارند و يا حداقل همكاري نكنند و بدين ترتيب موجبات رضاي الهي را فراهم نمايند. اميرالمؤمنين(ع) در نامه 53 به مالك اشتر فرمودهاند: «سپس از ميان خواص خود آن فردي را به خود نزديكتر كن كه از نظر حقيقتگويي صراحت لهجه داشته باشد و از كمك دادن به تو در كارهايي كه خداوند آنها را براي اوليائش دوست ندارد خودداري نمايد، خواه با هواي و هوس تو مطابق باشد يا نه» (قوچاني، 1374، ص 141).
3-18- پرهيز از سوء استفاده از مقام
مديران و مسئولان سازمانها، به خاطر موقعيت خود به اموال و امكانات فراواني دسترسي دارند و طبعاً منابع گوناگون مالي و اعتباري در اختيار آنها ميباشد. اين امكان ميتواند زمينهساز فساد و امتيازطلبي و استفادة غيرمجاز از منابع عمومي گردد. بنابراين مديران بايد دقت كنند كه در زمان مسئوليت خود گرفتار اين فساد نشوند.
اميرالمؤمنين(ع) به كارگزاران خويش همواره اين نكته را ياد آوري مينمود و به شيوههاي مختلف، آنان را از «استيثار» و «امتياز خواهي» برحذر ميداشت. آن حضرت در بخشي از عهدنامة خود به مالك اشتر ميفرمايد: «از امتياز خواهي و اختصاص دادن چيزي كه [بهره] همه مردم در آن يكسان است بپرهيز».
زماني كه يكي از كارگزاران آن حضرت دست تعدي به اموال مردم گشود، امام(ع) طي نامهاي به او نوشت: «پس، از خدا بترس و اموال اين مردم را به آنان باز گردان كه اگر اين كار را نكني و خدا تو را در اختيار من قرار دهد وظيفهام را در برابر خدا نسبت به تو انجام خواهم داد و با اين شمشيرم كه هيچكس را با آن نزدم مگر اين كه داخل جهنم شد، بر تو خواهم زد» (خدمتي، 1381، صص 27-28).
نتيجهگيری:
کلام و سيره معصومين (ع)، درس زندگي سعادتمند در اين دنيا و رستگاري آخرت براي انسان است. همانطور که در معيارهاي استخراج شده از نهجالبلاغه مشاهده شد، معارف اهل بيت فقط به يک بعد انسان نميپردازد و انسان را در تمام ابعاد وجودي رشد ميدهد. براين اساس ميتوان چنين نتيجهگيري نمود که در رويکرد اسلامي، نظامي جامع و همه جانبه در مقام تعريف ويژگيهاي مديران مد نظر است که ابعاد دروني ساختاري، رفتاري را بصورت همزمان پوشش ميدهد.
________________________________
مآخذ:
1. اجرايي، عبدالستّار (1380)، منشور علوي(ع) در فرمان به مالك اشتر نخعي، قم: دفتر نشر نويد اسلام.
2. احمد خاني، مسعود (1379)، الگوسازي رفتار مديران با توجه به نامههاي حضرت امير(ع) در نهجالبلاغه، پاياننامه کارشناسي ارشد، رشته معارف اسلامي و مديريت، تهران: دانشگاه امام صادق (ع).
3. خدمتي، ابوطالب و ديگران (1381)، مديريت علوي، قم: پژوهشكده حوزه و دانشگاه.
4. خسروي، محمود (1378)، ملاكهاي انتخاب و انتصاب نيروي انساني در مديريت اسلامي با تأكيد بر نهجالبلاغه، پاياننامه کارشناسي ارشد، رشته معارف اسلامي و مديريت، تهران: دانشگاه امام صادق(ع).
5. دلشاد تهراني، مصطفي (1377)، دولت آفتاب، انديشه سياسي و سيره حكومتي علي(ع)، تهران: خانهانديشه جوان.
6. علي ابن ابيطالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت ـ 40ق (1371)، نهجالبلاغه، ترجمه اسداله مبّشري، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ پنجم.
7. علي ابن ابيطالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت ـ 40ق (1382)، نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتي، قم: مؤسسه تحقيقاتي اميرالمومنين(ع).
8. قوچاني، محمود (1374)، فرمان حكومتي پيرامون مديريت، شرح عهدنامه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب(ع) به مالك اشتر، تهران: مركز آموزش مديريت دولتي.
منبع: نشريه مرکز تحقيقات دانشگاه امام صادق عليه السلام، شماره 24، پاييز 85
نویسنده: آرش آقاجانی