فَمَنْ أَشْعَرَ التَّقْوَى قَلْبَهُ، بَرَّزَ مَهَلُهُ وَ فَازَ عَمَلُهُ؛ فَاهْتَبِلُوا هَبَلَهَا وَ اعْمَلُوا لِلْجَنَّةِ عَمَلَهَا؛ فَإِنَّ الدُّنْيَا لَمْ تُخْلَقْ لَكُمْ دَارَ مُقَامٍ، بَلْ خُلِقَتْ لَكُمْ مَجَازاً، لِتَزَوَّدُوا مِنْهَا الْأَعْمَالَ إِلَى دَارِ الْقَرَارِ، فَكُونُوا مِنْهَا عَلَى أَوْفَازٍ وَ قَرِّبُوا الظُّهُورَ لِلزِّيَال.
بَرَّزَ: فائق و غالب شد، پيروز شد.الْمَهَل: پيشى گرفتن در خير.بَرَّزَ مَهَلُهُ: (بر ديگران) در پيشى گرفتن در خيرات فائق آمد.اهْتَبِلُوا: طلب كنيد، غنيمت شماريد، (ضمير در «هبلها» به تقوى بر مى گردد نه بدنيا).اوْفَاز: جمع «الوفز»، عجله.الظُهُور: پشتها، مقصود، پشت مركبهاست.الزِيَال: مفارقت، جدائى.
بَرَّزَ: غلبه كرد و برتر آمداهتَبِلوا: جستجو كنيدهَبَل: شأن و موقعيت، اهتبلوا اهبلها: از موقعيت آن (تقوى) استفاده كرده و غنيمت بشماريدأوفَاز: عجله كردن، در حال سرعت بودنظُهور: جمع ظهر: پشتها، منظور مركب هاى سوارى استزِيَال: مفارقت و جدائى
هركس تقوا را شعار قلب خود سازد، در اعمال خير بر ديگران پيشى گيرد و كارش موجب رستگاريش گردد. خيرى را كه از پرهيزگارى حاصل مى كنيد غنيمت شماريد و براى رسيدن به بهشت كارى در خور آن كنيد. زيرا دنيا را نيافريده اند كه سراى جاويدان شما باشد، بلكه گذرگاهى است و بايد از آن توشه برگيريد، براى سرايى كه در آن قرار خواهيد گرفت. پس براى سفر بشتابيد و مركبان را حاضر آوريد كه زمان جدايى در رسيده است.
آن كه تقوا را با عمق دل دريافت در كار خير سبقت گرفت، و عملش به نتيجه كامل رسيد. پس بهره هاى تقوا را غنيمت دانيد، و كارى كه شما را شايسته ورود به بهشت مى كند انجام دهيد، زيرا دنيا براى اقامت دائم شما آفريده نشده، بلكه گذرگاهى ساخته شده تا از آن براى خانه ابدى زاد و توشه اى فراهم آوريد. پس براى كوچ از دنيا عجله كنيد، و مركب ها را براى جدايى از آن آماده سازيد.
3. تقوا و روش برخورد با دنيا:كسى كه جامه تقوا بر قلبش بپوشاند، كارهاى نيكوى او آشكار شود، و در كارش پيروز گردد. پس در به دست آوردن بهره هاى تقوا فرصت غنيمت شماريد، و براى رسيدن به بهشت جاويدان رفتارى متناسب با آن انجام دهيد، زيرا دنيا براى زندگى هميشگى شما آفريده نشده، گذرگاهى است تا در آن زاد و توشه آخرت برداريد، پس با شتاب، آماده كوچ كردن باشيد و مركب هاى راهوار براى حركت مهيّا داريد.
پس كسى كه ترس از پروردگار را شعار خود سازد، در كار خير از اقران خود پيش تازد، كردارش پيروز و پسنديده است -و پاداش تمام بدو رسيده-. پس تقوى را غنيمت شماريد، و به كارى كه در خور بهشت است روى آريد، كه دنيا را نيافريده اند تا جاودان در آن به سر بريد، بلكه آفريده اندش تا زود از آن بگذريد، و از كردار نيك براى خانه هميشگى توشه فراهم آوريد. پس در اين جهان شتابان به كار پردازيد، و كردارى نيك را چون مركبان راهوار براى رفتن آماده سازيد.
(7) پس كسيكه تقوى و پرهيزكارى را شعار قلبش قرار داد در خير و نيكوئى از ديگرى پيشى گرفت و كردارش رستگار گرديد، غنيمت دانيد بهره هاى تقوى و پرهيزكارى را و كار كنيد براى بهشت كارى كه آنرا نصيبتان سازد،(8) زيرا دنيا براى اقامت و باقى ماندن شما خلق نشده، بلكه گذرگاه است تا از آن راه توشه برداريد اعمال را براى قرارگاه هميشگى (آخرت) پس (براى كوچ كردن) از آن شتاب كننده باشيد (زيرا سستى در آن موجب غفلت و باز ماندن از مقصد است) و براى مفارقت مركبها را آماده گردانيد (بدستور خدا و رسول رفتار نمائيد تا رستگار شده براى رفتن حاضر باشيد).
هر کس تقوا را در کانون قلب خويش قرار دهد کارهاى نيک او ظاهر مى شود، وعملش به پيروزى مى رسد، پس براى تحصيل تقوا فرصت را غنيمت شمريد، و براى بهشت (جاويدان) عمل شايسته آن را انجام دهيد. (بدانيد) دنيا به عنوان اقامتگاه هميشگى شما خلق نشده، بلکه به عنوان گذرگاه شما آفريده شده است تا از آن زاد و توشه اعمال صالح براى سراى جاودانى برگيريد، اکنون که چنين است به سرعت آماده کوچ کردن از آن باشيد و مرکبها را براى ترک دنيا آماده کنيد!
پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج5، ص: 446-443
گذرگاهى به نام دنيا:امام (عليه السلام) بعد از مقدمات حساب شده اى که در آغاز و بخش ميانه اين خطبه در مورد علم و آگاهى خداوند نسبت به همه چيز مخصوصاً نسبت به اعمال و نيّات بندگان، و همچنين نزديک بودن مرگ و عبرت انگيز بودن سرگذشت پيشينيان، بيان فرمود، چنين نتيجه گيرى مى فرمايد : «بنابراين هر کس تقوا را در کانون قلب خويش قرار دهد کارهاى نيک او ظاهر مى شود، وعملش به پيروزى مى رسد» (فَمَنْ أَشْعَرَ التَّقْوَى قَلْبَهُ بَرَّزَ(1) مَهَلُهُ(2)، وَ فَازَ عَمَلُهُ).روشن است اگر تقواى الهى در اعماق دل انسان ريشه بدواند، شاخ و برگ و ميوه هايش از دست و زبان و چشم و گوش او ظاهر مى شود، چرا که تقوا همان حالت خدا ترسى درون است که انگيزه اى است نيرومند براى اعمال نيک و عامل بازدارنده اى است در برابر گناه.سپس مى افزايد : «پس براى تحصيل تقوا فرصت را غنيمت شمريد و براى بهشت (جاويدان) عمل شايسته آن را انجام دهيد» (فَاهْتَبِلُوا هَبَلَهَا(3)، وَاعْمَلُوا لِلْجَنَّةِ عَمَلَهَا).اشاره به اين که : بهشت و سعادت را رايگان به کسى نمى دهند، و با گمان و پندار و ادعاهاى تو خالى حاصل به دست نمى آيد، کليد بهشت همان اعمال صالح است و اعمال صالح از تقوا بر مى خيزد.و در ادامه، اشاره به وضع دنيا و آخرت و موقعيت هر کدام از اين دو گروه مى فرمايد : «(بدانيد) دنيا به عنوان اقامتگاه هميشگى شما خلق نشده، بلکه به عنوان گذرگاه شما آفريده شده است تا از آن زاد و توشه اعمال صالح براى سراى جاودانى برگيريد» (فَإِنَّ الدُّنْيَا لَمْ تُخْلَقْ لَکُمْ دَارَ مُقَام، بَلْ خُلِقَتْ لَکُمْ مَجَازاً لِتَزَوَّدُوا مِنْهَا الأَعْمَالَ إلَى دَارِ الْقَرَارِ).جهان بينى اسلامى که بارها در قرآن و در نهج البلاغه آمده است دنيا را يک گذرگاه، يک پل، يک ميدان تمرين، و سرانجام يک بازار تجارت و مقدمه اى براى آخرت که جايگاه اصلى انسان است معرفى مى کند، و اگر با اين ديدگاه به دنيا بنگريم همه چيز در نظر ما رنگ ديگرى به خود مى گيرد و ما را از آلودگى به گناه و ظلم و ستم باز مى دارد و به سوى نيکيها دعوت مى کند.ولى پيروان مکتبهاى مادى که دنيا و مواهب آن را هدف نهايى خود مى پندارند و از سراى آخرت به کلى غافلند، آلودگى به گناهان و کشمکشهاى پايان ناپذير براى جلب اموال و دست آوردن مقامات ظاهرى در انتظار آنهاست، هرگز آتش جنگ در ميانشان فروکش نمى کند و درگيريها در ميان آنان پايان نمى پذيرد.و در آخرين جمله اين خطبه در يک نتيجه گيرى کوتاه و زيبا و پر معنا مى فرمايد : «اکنون که چنين است، به سرعت آماده کوچ کردن از آن باشيد و مرکبها را براى ترک دنيا آماده کنيد» (فَکُونُوا مِنْهَا عَلَى أَوْفَاز(4). وَقَرِّبُوا الظُّهُورَ لِلزِّيَالِ(5)).اشاره به اين که : وقت بسيار تنگ است و موانع فراوان، و زمان کوچ کردن کاملاً نامعلوم است، نه تنها پيران که جوانان نيز بايد هميشه به حالت آماده باش، باشند. چه بسيار پدران پير و رنجور و ناتوان ماندند و جوانان سالم و نيرومند رفتند.* * *نکته:نتيجه خطبه:امام (عليه السلام) در اين خطبه به نکته هاى مهمّى اشاره مى کند که به طور خلاصه چنين است :1 ـ در آغاز خطبه همه را توجه به حضور خداوند در همه جا و آگاهى او از اسرار درون وجود انسان جلب مى کند، تا همگان مراقب اعمال خويش باشند.2 ـ گواهى حقيقى بر وحدانيّت حق و نبوت پيامبر را آن آگاهى مى شمرد که درون و برون با هم هماهنگ باشد و از هرگونه نفاق و دورويى جدا گردد.3 ـ توجه همگان را به نزديک بودن مرگ و کوچ از دنيا که سبب بيدارى و آگاهى است جلب مى کند.4 ـ مخاطبان خودرا به مطالعه تاريخ گذشتگان در کتابها و در آثارى که از آنها در شهرها و بيابانها باقى مانده، دعوت مى نمايد، تا بدانند هر که باشند و به هر جا برسند سرانجام چنين سرنوشتى را دارند.5 ـ به دنبال اين اندرزها همه را به تقوا فرا مى خواند، همان تقوايى که در درون قلب انسان جاى گيرد و آثارش در تمام اعمال او ظاهر شود.6 ـ اين نکته را به همه مخاطبان يادآور مى شود که بهشت را بى حساب و کتاب به کسى نمى دهند، به بها مى دهند، به بهانه، نمى دهند.7 ـ سرانجام اين نکته مهم را يادآور مى شود که دنيا گذرگاهى است نه جايگاه اقامت، بازار تجارتى است که بايد همه از آن زاد و توشه برگيرند و در هر زمان آماده رحيل و حرکت باشند.* * *پی نوشت:1. «برّز» از مادّه «بروز» به معنى ظهور و آشکار شدن و به معنى پيشى گرفتن است. توضيح اين که اين واژه، گاه به صورت ثلاثى مجرّد (برز بر وزن ضرب) به معنى آشکار شدن و گاه به صورت باب تفعيل (برّز بر وزن صرّف) به معنى پيشى گرفتن آمده است و در متن بالا به صورت دوّم بکار رفته است هر چند در بعضىِ از نسخ به صورت ثلاثى مجرّد است.2. «مَهل» معنى اسم مصدرى دارد و به معنى «وفق» و مداراست. اين واژه در معنى فرصت براى انجام عمل صالح نيز بکار مى رود.3. «هَبَل» گاه معنى هلاکت و از دست دادن چيزى است و گاه به معنى غنيمت آمده، و اهتبال گاه به معنى خدعه کردن و گاه به معنى غنيمت گرفتن و به چنگ آوردن چيزى است و در خطبه بالا به معنى دوّم است.4. «اوفاز» جمع «وفز» (بر وزن نبض) به معنى سرعت کردن وعجله نمودن و آماده سفرگشتن است.5. «زيال» به معنى «مفارقت» است و جمله «قرّبوا الظهور للزيال» مفهومش اين است که مرکبها را آماده کنيد براى کوچ کردن از دنيا و لازمه آن انجام اعمال صالح و توبه از گناه واداى حقوق خلق و خالق است.
«فمن اشعر التقوي قلبه برز مهله، و فاز عمله فاهتبلوا هبلها و اعملوا للجنه عملها فان الدنيا لم تخلق لكم دار مقام، بل خلقت لكم مجازا لتزودوا منها الاعمال الي دار القرار، فكونوا منها علي اوفاز، و قربوا الظهور للزيال» (پس هر كس تقوي را با قلب خود دريافت سبقت در خير و كمال گرفت و به نتيجه عملش نائل گشت (حال كه چنين كوششي در خور تقوي است و وصول به بهشت نتيجه آن) پس بكوشيد و مسامحه روا مداريد و عملي كه شايسته ورود به بهشت است انجام بدهيد، زيرا دنيا براي شما اقامتگاه آفريده نشده است، بلكه دنيا براي شما گذرگاهي خلق شده است كه اعمال نيكو را از اين دنيا براي جايگاه اقامت ابدي توشه برداريد. پس در اين دنياي گذرگاه با شتابي هر چه بيشتر به عمل و تكاپو بپردازيد و مركبها را براي كوچ و گذر از اين دنيا آماده بسازيد).
فرموده است: «فمن اشعر التّقوى قلبه ...»:يعنى: كسى كه حقيقة پرهيزگارى را پيشه خود كند، پايدارى و استقامت او آشكار مى شود، و آثار رحمت الهى در رفتار و حالات او نمايان مى گردد، بطورى كه در طلب دنيا داراى حلم و بردبارى و وقار و شكيبايى مى شود، و آسايش خود را در سراى آخرت جستجو مى كند، و در نتيجه كاملترين پاداش آخرت نصيب او مى گردد.سپس امام (ع) آنان را به استوارى در تقوا و استقامت در پرهيزگارى دستور مى دهد و مى فرمايد از نافرمانى خدا با تمام نيرو بپرهيزيد و به راستى پرهيزگار باشيد، زيرا آنچه استحقاق ثواب دايم و پاداش جاويد دارد، همين نوع تقواست، و براى رسيدن به بهشت جاويدان، آن چنان كه سزاوار آن است بكوشيد، و صريحا متذكّر مى شود كه كوشش براى رسيدن به بهشت واجب است به سبب اين كه دنيا براى همين منظور آفريده شده است، و اين سراى اقامت نيست بلكه راهى است كه مانند مسافران از آن عبور و با به جا آوردن كارهاى نيكى كه موجب رسيدن انسان به بهشت باشد از آن توشه بردارى مى شود، و به آنان دستور مى دهد كه در پيمودن دشواريهاى اين راه شتاب كنيد، و در آمادگى براى كوچ كردن از اين سراى فانى سرعت ورزيد، زيرا تأنّى و درنگ مستلزم توجّه به لذّات و خوشيهاى اين دنيا و غفلت از مقصد حقّ است كه بايد به سوى آن شتافت.واژه «ظهور»، در جمله «و قرّبوا الظّهور للزّيال» براى سوار شدن بر مركب آخرت كه همان اعمال صالحه است، استعاره شده است، و نزديك گردانيدن مركب براى زيال يعنى كوچ كردن از دنيا اين است كه عنايات خداوند شامل حال انسان گردد تا بتواند اعمالى را كه مايه رستگارى او در آخرت، و دورى گزيدن و روى گردانيدن و جدايى از تباهيهاى اين دنياست به جاى آورد.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 8، ص: 298
فمن أشعر التّقوى قلبه برز مهله، و فاز عمله، فاهتبلوا هبلها، و اعملوا للجنّة عملها، فإنّ الدّنيا لم تخلق لكم دار مقام، بل خلقت لكم مجازا لتزوّدوا منها الأعمال إلى دار القرار، فكونوا منها على أوفاز، و قرّبوا الظّهور للزّيال. (27175- 26976)اللغة:و (برز مهله) أى فاق أو بمعنى أبرز أى أظهر، و المهل شوط الفرس هكذا قال الشّارح المعتزلي، و شوط الفرس جريه مرّة إلى غاية، و الأظهر أنّ المهل بمعنى التقدّم في الخير كما قاله في القاموس و (اهتبل) فلان الصّيد بغاه و طلبه و اهتبل كلمة حكمة اغتنمها، و الهبال و زان شداد الصيّاد، و ذئب هبال أى محتال، و اهتبل هبلك محرّكة عليك بشأنك و (الأوفاز) جمع و فز بسكون الفاء و يحرّك أيضا و هو العجلة و (الظهور) كأظهر جمع ظهر الرّكاب و هم مظهرون أى لهم ظهور ينقلون عليها و (زايله) مزايلة و زيالا أى فارقه.الاعراب:و مهله في بعض النّسخ بالرّفع و بعضها بالنّصب.المعنى:و لما نبّه على زوال الدّنيا و فنائها أردفه بما هو زاد الاخرى و ذخيرتها فقال (فمن أشعر التقوى قلبه) أى لازمه لزوم الشعار بالجسد (برز مهله) أى فاق على أقرانه في جريه إلى مكانه أى تقدّمهم في السّير و اكتساب الخير أو أنّه أبرز جريه و بان سبقه (و فاز عمله) أى نال إلى جزاء عمله و أدرك منتها أمله (فاهتبلوا هبلها) و اغتنموا فرصتها و عليكم بشأنها (و اعملوا للجنّة عملها) الّذي به تدركونها و تستحقّونها. (فانّ الدّنيا لم تخلق لكم دار مقام) لتنافسوا فيها (و انّما خلقت لكم مجازا لتزوّدوا منها) صالح (الأعمال) و تتقوّوا للوصول بها (إلى دار القرار)
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 8، ص: 302
و مصاحبة الأبرار (فكونوا منها على أو فاز) و عجلة استعاره (و قربوا الظهور) و الرّكاب (للزّيال) و المفارقة.قال الشّارح المعتزلي أمرهم أن يكونوا فيها على سرعة في قطع عقباتها و عجّل في الارتحال عنها، لأنّ التّأنّي فيها يستلزم الالتفات إلى لذاتها و الغفلة عن المقصد الحقّ، و استعار له لفظ الظهور و هى الرّكاب مطايا الآخرة و هي الأعمال الصّالحة و تقريبها للزّيال هو العناية بالأعمال المقرّبة إلى الآخرة المستلزمة للبعد عن الدّنيا و الاعراض عنها و مفارقتها.الترجمة:پس كسى كه شعار قلب خود نمود تقوى و پرهيزكارى را ظاهر شد پيش قدمى او، و فائز شد بعمل خود، پس اهتمام كنيد اهتمامى كه لايق آن تقوى باشد، و عمل نمائيد بجهت بهشت عملى كه به آنجا برساند، پس بدرستى كه دنياى غدّار خلق نشده است از براى شما سراى اقامت و قرار، و جز اين نيست خلق شده است براى شما راه گذرگاه تا توشه برداريد از آن عملهاى شايسته را كه برساند شما را بسوى سراى قرار، پس باشيد از آن بر شتاب، و نزديك گردانيد پشتهاى مركب را از براى رحلت و مفارقت نمودن از اين دنياى فانى و بى وفا.