شرح زیارت امین الله؛ « مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ »؛ آثار اعتقاد به قضا و قدر
۳۰ آذر ۱۳۹۵ 0 اهل بیت علیهم السلامشرح بند « اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ » از زیارت شریف امین الله شامل چهار بخش است:
در چهارمین بخش از شرح این فراز به آثار اعتقاد به قضا و قدر پرداخته می شود.
هر یک از اعتقادیات آثار اخلاقی و عملی در زندگی انسان دارد. اعتقاد به قضا و قدر الهی نیز این چنین است و آن آثار عبارتند از:
اعتقاد به توحید افعالی
با دلائل عقلی و نقلی در جای خود به اثبات رسیده است که موجودات عالم در وجود و آثار وجودی مستقل نیستند و وجود و آثار وجودیشان در طول هستی و فعل خداوند متعال می باشند و از آن جمله نیز انسان است . لکن او از طریق اراده و انتخاب فعلش(1) به خداوند متعال نیز استناد پیدا می کند و با اعتقاد راسخ به قضا و قدر، اعتقاد به توحید افعالی راسخ شده و در زندگی عملی موحد خواهد بود و حقیقت لاجبر و لاتفویض بل امر بین امرین (2) مجبور بودن و واگذاری در اعمال نیست بلکه امری است که بین آن دو برایش آشکار می شود.
تدبیر و توکل در امور
با توجه به بینش صحیح قضا و قدر، سر سفارش اکید قرآن و سنت بر تدبیر و نظم در امور و نیز مشورت در آنها و سپس توکل به خداوند متعال، روشن می شود . زیرا معنای قضا و قدر این نیست که انسان امورش را رها کرده و هرج و مرج در زندگی فردی و اجتماعی داشته باشد و خود را به تنبلی و کسالت بیندازد بلکه موظف است که در امور دنیایی و آخرتی خود فکر کرده و توان جسمی و روحی خود را بسنجد و اگر فکرش نرسید با اهلش - که خصوصیاتش در شرع آمده - مشورت نماید و مقدمات کارهایش را فراهم نماید و با تمام این مراحل، فکر خود و دیگران را و نیز توان خود و دیگران را مستقل در رسیدن به اهدافش نداند و اعتماد بر خداوند کرده و او را رساننده به نتایج حرکتهایش بداند که اگر مصلحت باشد آن نتیجه را مترتب می کند.
کار خود گر به خدا بازگذاری حافظ ای بسا عیش که از بخت خدا داده کنی
و قهراً خداوند مهربان بد بنده اش را نمی خواهد و اگر مصلحت باشد حتماً آن را برآورده می کند .
از این جهت از طرف علی علیه السلام می فرماید: عقلی مانند تدبیر نیست . و نیز (3) : خود را به هلاکت انداخته کسی که به فکر خود بی نیازی جوید - مشورت با اهلش(4) نکند . و نیز(5) : در نامه اش به امام حسن و اما م حسین نمونه های نظم همان دستور فراگیر حکومتی است که به مالک اشتر فرموده است .
همچنین در روایات بسیاری امر به طلب روزی حلال و میانه روی و اندازه گیری در زندگی شده است که این وظیفه ما می باشد . لکن از طرفی در عین حال باید چشم امید به خداوند داشته باشیم . زیرا اوست که به ما عنایت می کند و از او نیز بخواهیم و نیز از بیکاری و تنبلی و کسالت در امور دنیا و آخرت و اهتمام زیاد به رزق و آرزوهای طول و دراز که انسان را از خداوند غافل گرداند منع(6) کرده اند .
خداوند متعال به پیامبرش نیز این چنین دستور می دهدکه : در امور با مردم مشورت کن پس وقتی تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن . زیرا او توکل کنندگان را دوست دارد .(7)
البته مشاوره پیامبر اکرم و ائمه علیهم السلام در اموراتی با مردم منافات ندارد با اینکه ایشان عقل کل بودند . زیرا ایشان در تمامی امور از علوم الهی خود استفاده نمی کردند و پس از مشورت و صلاحدید با توکل بر خداوند، به آن عمل می کردند. و سیره ایشان نیز این چنین بوده است (8) . حتی در جزئی ترین امرشان تدبیر را از دست نمی دادند .
به عنوان نمونه وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سعد بن معاذ را دفن می کردند قبر او را مرتب چیدند و فرمودند: با اینکه می دانم که او به زودی می پوسد ولکن خداوند دوست دارد که وقتی بنده عملی را انجام می دهد محکم کاری کند (9) و در معیشت رزق به اندازه کفایت قدم برمی داشتند و دیگران را نیز به آن امر کرده اند (10) .
کسانی را که در اثر بی تدبیری در امور به مصایبی مبتلا شده اند مذمت نموده و آن را از ناحیه خودشان دانسته اند و فرموده اند که : دعای آنها در رفع این بلاها مؤثر نخواهد بود و آنها عبارتند از:
اول - کسی که در منزل بنشیند و دنبال رزق نرود و از خدا طلب رزق کند . به او گفته می شود: آیا تو را امر نکردم که دنبال رزق روی؟دوم-کسی که خدا به او مالی داده لکن آن را در غیر راه واقعیش خرج کند . به او گفته می شود: آیا تو را به میانه روی و اصلاح مال امر نکردم ؟سوم - کسی که به شخصی مالی را قرض دهد بدون شاهد گرفتن بر آن، به او گفته می شود: آیا تو را به شاهد گرفتن امر نکردم ؟چهارم- مردی که با همسرش اختلاف دارد دعا کند که خدا او را از دست همسرش راحت کند .به او گفته می شود: آیا امر او را - طلاق - به دست تو نسپردم؟ (11).از این جهت ائمه علیهم السلام تمام کمال را پس از تفقه در دین، اندازه گیری در معیشت(12) دانسته اند.
بنابراین اعتقاد به قضا و قدر هیچ گونه تنافی با تدبیر در امور نداشته بلکه باید با همدیگر جمع شوند(13) .
حصول حالت خوف و رجاء
یکی از اوصاف ارزشمندی که باید انسان در تمامی فعالیتهایش داشته باشد تا به موفقیت دست یابد، حالت بین ترس و امید داشتن است .حالت ترس ممدوح، یک ناراحتی درونی است از رسیدن امور ناگوار و دردناک در آینده به جهت احتمال انجام امور نامطلوب و ترک امور مطلوب . حالت امید، یک نشاط باطنی است برای رسیدن به امور خوشحال کننده به جهت توجه به لطف و رحمت بی پایان الهی . هر کدام از این دو حالت اگر به حد افراط برسد نامطلوب بوده و از اوصاف رذیله به حساب می آید و آثار نامطلوبی خواهد داشت . مثلاً خوف بی حد منجر به یأس از رحمت الهی شده و قدرت خداوند به نظرش محدود می آید و سرانجام از اعمال خوب بازمی ماند و همچنین اگر حالت رجاء به حد افراط باشد موجب می شود که انسان اعتقاد به بی ملاک بودن افعال الهی پیدا کرده: به این صورت که او بین افراد بدکار و نیکوکار تساوی برقرار کند و قهراً ملاک تشریع احکام لغو شده و در نتیجه ارسال رسولان الهی بیهوده خواهد بود و چنین شخصی، فرد لاابالی و هرج و مرج طلب خواهد بود، لکن حالت ممدوح، آن است که انسان بین اضطراب و نشاط نسبت به آینده باشد و نشانه اش برنامه ریزی صحیح برای کارهای نیک و دوری از کارهای زشت خواهد بود و این حالت از اعتقاد صحیح به قضا و قدر سرچشمه می گیرد . به گونه ای که انسان خود را مستقل در رسیدن به نتایج حرکتهایش نداند . بلکه با تدبیر صحیح در انجام کارهای خیر و دوری از شرور، حالت اضطراب از آینده داشته باشد که شاید کارهایم نقصی داشته باشد و این احتمال موجب می شود هم به خویش اعتماد صد در صد نکند و خود را مستقل در امور نپندارد و هم در صدد رفع نواقصش برآید و پس از انجام مقدمات کار، چشم امید به لطف الهی داشته که او آثار مطلوبه را بر فعلش مترتب کند .
از این جهت در روایتی سائل به امام صادق علیه السلام عرض می کند: عده ای گناه می کنند و می گویند : ما امیدواریم و این گونه هستند تا مرگشان برسد . حضرت فرمود: ایشان تمایل به آرزوها دارند و دروغ می گویند .ایشان میل به رحمت الهی ندارند . زیرا کسی که به چیزی امیدوار باشد آن را طلب می کند و اگر از چیزی بترسد از آن فرار می کند(14).
امام حسین علیه السلام نیز در دعای عرفه به خداوند عرض می کند:
الهی ان اختلاف تدبیرک و سرعة طواء مقادیرک منعا عبادک العارفین بک عن السکون و الیأس منک فی البلاء (15) : بارالها پی در پی بودن - گوناگون بودن - تدبیرت و زودگذر بودن مقدراتت مانع می شود از اینکه بندگان عارف به تو، از حرکت متوقف شوند و در گرفتاری از تو مأیوس گردند.
پنجه در پنجه تقدیر نشاید افکند زانکه بازوی قضا سختتر از فولاد است
حالت دعا و تضرع
یکی از حالتها و کارهای خوب بندگان خدا، حالت دعا(16) و تضرع به درگاه الهی است .
به این صورت که بنده خدا کمالمطلقبداند و تمامی کمالات را از او بداند و از او طلب نماید، و هر مقدار معرفت بنده به فقر خویش و بی نیازی خداوند متعال بیشتر باشد خداوند را بیشترمیخواند . لذا دعا اساس عبادت بوده و بندگان خالص خداوند از قبیل حضرت ابراهیم (17) و حضرت علی علیه السلام (18) بسیار دعاکننده بودند .این بدان معنا نمی باشد که ایشان صرفاً دعا می کردند و فعالیتهای دیگری نداشتند . بلکه همان گونه که تاریخ مسلم و قرآن و سنت نشان می دهد ایشان در نهایت فعالیتهای فردی و اجتماعی حالت دعا داشتند .بلکه در حین کارها ی روزمره، حالت دعا داشتند . از این جهت در بیانات ائمه علیهم السلام نسبت به هر فعالیتی دعای مخصوصی وارد شده است (19) و این معنا از بینش صحیح به قضا و قدر سرچشمه می گیرد که پیشوایان شیعه این دیدگاه عمیق را داشتند و آن را ترویج می کردند و لوازم صحیح آن را نیز رعایت می کردند .
لذا فرموده اند که : دعا خود از مقدرات وجود انسان است و قضای الهی(20) را برطرف می کند.
امام حسین علیه السلام نیز به خداوند عرض می کند:
... و خرلی فی قضائک و بارک لی فی قدرک حتی لااحب تعجیل ما اخرت و لا تأخیر ما عجلت (21): خداوندا خیر را در قضایت برایم پیش آور و تقدیراتت را برایم مبارک گردان تا اینکه دوست نداشته باشم زود انجام شدن آنچه را که تأخیر انداخته ای و تأخیر آنچه را که زود انجام داده ای.
اطمینان به مقدرات و خشنودی به قضای الهی
حال پس از بیان این امور به توضیح این فرار از زیارت رسیدیم، این دو حالت از حالات شریفه بندگان صدیق است که در رسیدن به آن روز و شب مجاهده نفسانی کرده و نفس خود را از فرو رفتن در دنیا و شئونش و اطمینان پیدا کردن به آن و خشنودی از آن، با انجام وظایف بندگی در شئون مختلف زندگی، منصرف کرده و از تسویلات شیطان (22) و نفس اماره به سوء (23) گذشته و به نفس لوامة(24) رسیده و از آن نیز فراتر رفته، به گونه ای شده است که از تحت سلطه شیطان بیرون رفته و به فرموده خداوند متعال: ان عبادی لیس لک علیهم سلطان (25) : همانا تو - شیطان - بر بندگان من تسلط نداری و ایمانش(26) به اندازه ای بالا رفته که به آنچه خداوند متعال برایش مقدر فرموده - از امور تکوینی و وظایف مقرره - آرامش باطنی دارد و هیچ شکی و شبهه ای نسبت به مقدراتش ندارد و هیچ موجودی را موثر مستقل در عالم نمی داند . زیرا فقط خداوند را غنی بالذات و حکیم علی الاطلاق می داند . بلکه بالاتر نسبت به آنچه تحقق پیدا می کند به علت انتسابش به خداوند متعال رضایت باطنی دارد و سر تسلیم نسبت به امور محققه فرود می آورد.
رشته تدبیر را دادم ز دست رشته تقدیر در پای منست
او فقط در پی انجام وظایف بندگی است از پیاده کردن دستورات حق و اولیائش و دعا کردن برای استمرار نعمتها و دفع بلاها، دیگر کاری به نتایج امور ندارد حتی خود را در انجام بندگی نیز مستقل نمی داند .
در این هنگام است که به فرموده علی علیه السلام ارکان ایمانش کامل می شود . آنجا که می فرماید:
ارکان ایمان چهار چیز است: خشنود بودن به قضای الهی و توکل بر خدا و واگذار کردن امور به او و تسلیم شدن برای اوامرش(27) .
از این جهت چنین بنده ای هر چه برایش واقع شود خیر بوده (28) و به آن خشنود است و هیچ نگرانی باطنی و اعتراضی نسبت به آن ندارد(29) .همچنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی چیزی واقع می شد نمی فرمود: ای کاش غیر آن واقع می شد(30) . چنین کسی به قلب سلیم نائل می شود که هیچ شرکی در آن نخواهد بود به گونه ای که موجودی را در وجود و افعال و آثار آن مستقل ببیند و نیز شک و تزلزلی در آن نمی باشد . به گونه ای که به غیر حق تعالی اطمینان و آرامشش بیشتر از اطمینان به حق باشد .
همان طور که امام صادق علیه السلام قلب سلیمی که در قیامت مفید به حال انسان خواهد بود این گونه تفسیر فرمودند: آن قلبی است که با خداوند ملاقات کرده در حالی که چیزی غیر حق در او نیست و هر قلبی که در آن شرک یا شک بوده باشد آن ساقط است و همانا مقصود از زهد ورزیدن آن است که دل انسان برای آخرت آماده شود(31) . در مقابل این قلب، قلبی است(32) که به دنیا و شئون آن با دید استقلالی می نگرد و در عمل نیز این چنین است . به آن خشنود بوده و اطمینان قلبی به آن پیدا می کند . به گونه ای که جز آن را نمی بیند و با عالم غیب ارتباط اعتقادی یا علمیش را قطع کرده است، این چنین افراد از کرامات الهی محروم بوده و امید به لقای او ندارند .
برای رسیدن به چنین آرامش و رضایتی از حق تعالی، باید به فرموده علی علیه السلام گوش دل سپرده و به آن عمل کرد که: خوشا به حال کسی که عبادت و دعا را برای خدا خالصانه انجام دهد و قلبش مشغول نشود به واسطه آنچه که چشمانش می بیند و یاد خدا را فراموش نکند به واسطه آنچه گوشهایش می شنود و محزون نگردد به آنچه به غیر او داده شده است(33).
در این صورت است که به فرموده امام صادق علیه السلام (34) کم کم توجه قلبیش به حق تعالی معطوف شده و از موجودات قطع علاقه کرده و به خداوند مهربان حکیم چنگ زده و به مقام امن نائل می شود و هنگام موت هم به این خطاب بلند الهی مخاطب شده که:
یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی (35) : ای نفس مطمئن رجوع کن به پروردگارت در حالی که از او راضی هستی و او نیز از تو راضی می باشد پس در بندگانم داخل شو و در بهشتم وارد شو).
فرد کامل این بندگان(36) محمد و آل او صلی الله علیه و آله می باشد . آری این مقام والائی است که آثار بلندی دارد و از جمله آنها هدایت قلب به امور مخفیه عالم می باشد .
همان طور که خداوند می فرماید:
ما اصاب من مصیبة الا باذن الله و من یؤمن بالله یهد قلبه (37) : هیچ مصیبتی نیست مگر اینکه به اذن خداوند واقع می شود و هر کس به خدا ایمان داشته باشد او قلبش را هدایت می نماید .
مراد از این هدایت، هدایت یافتن قلبی و به حقیقت رسیدن ایمان می باشد . به گونه ای که دست خدا را در همه امور می بیند .
امام هادی علیه السلام نیز در این رابطه می فرماید: مقدرات پروردگار چیزهایی را به تو نشان می دهد که به فکر تو خطور نمی کرد.(38)
مراد از اذن خدا در آیه منتهی شدن امور است به او و داشتن این حالات منافات ندارد با اینکه از نظر شرعی موظف باشیم آن مصایب را در حد توان برطرف نمائیم، مثلاً مریض را نزد طبیب ببریم و در مقابل ظالم قیام کنیم، همان طور که این امر را در سیره ائمه علیهم السلام مشاهده می کنیم با اینکه ایشان عالم به قضا و قدر نیز بوده اند، قیام امام حسین علیه السلام و نیز اظهار ناراحتی( امام باقر و صادق علیهماالسلام (39) نسبت به مرض فرزندشان و سپس حالت رضایت و تسلیم ایشان نسبت به مرگ او، نمونه های آشکار این حالات است.
از این جهت در دعاها به ما سفارش کرده اند که چنین مقامی را از خداوند متعال طلب کنیم:
بارالها از تو ایمانی می خواهم که تو با آن، مباشر قلبم باشی و یقین راستی که بدانم هرگز به من نمی رسد جز آنچه را که تو برایم تقدیر کرده و نوشته ای و مرا از زندگی به آنچه را که برایم قسمت کرده ای راضی گردان ای مهربانترین مهربانها.(40)
این دعا از مطالب بلندی برخوردار است به گونه ای که در دهه آخر ماه مبارک رمضان که از اشرف ایام این ماه است تکرار می شود.
بنابراین ما باید در مسیر اتصاف به این اوصاف عالیه انسانی قدمی برداریم تا خداوند راههای بالاتر را به ما نشان داده و نفس ما را به این کمالات متصف گرداند.
لذا در تمامی آیات و روایات شرط اول را اقدام خود بنده می داند و شاهدش در آیه بالاست که فرمود: و من یؤمن بالله.
از این جهت در این زیارت از خدا می خواهیم که او نفس ما را مطمئن به تقدیرات و خشنود به قضایش گرداند.
پی نوشت :
1- البته باید توجه داشت که مراد از فعل آن عمل خارجی است مانند سخن گفتن و خوردن و... بدون منطبق شدن عنوان خوبی یا بدی بر آن ، هر چند که عمل با انطباق خوب را او نیز خواسته است و از این جهت هم به خداوند نسبت پیدا می کند و گفته می شود که این عمل یا صفت خوب مورد اراده تکوینی و تشریعی خداوند است لکن عمل یا صفت بد را نخواسته و از آن نهی کرده و بدین جهت با حفظ عنوان بد به او استناد پیدا نمی کند و مورد اراده تشریعی او نیست هر چند که خود عمل خارجی به واسطه شخص به او استناد پیدا می کند و مورد اراده تکوینی او قرار می گیرد. آیه 78 و 79 سوره نساء شاهد این گفتار است .
2- بحارالانوار، ج 5، ص 17، روایت 27.
3- بحارالانوار، ج 70، ص 98، روایت 1.
4- اوصاف اهل مشورت در ج 70 بحارالانوار، باب مشورت در روایات زیادی ذکر شده است .
5- نهج البلاغه ، کتاب 47.
6- بحارالانوار، ج 7، ابواب 16، 17، 18، 19.
7- آل عمران : 159.
8- بحارالانوار، ج 75، ص 101، روایت 23 و 24 و 25.
9- همان ، ج 6، ص 220، روایت 14.
10- اصول کافی ، ج 2، ص 140، روایت 2 و 3.
11- همان ، ص 510، روایت 1 و 2.
12- همان ، ج 1، ص 32، روایت 4.
13- بحارالانوار، ج 5، ص 12، روایت 19.
14- همان ، ج 7، ص 357، روایت 4.
15- اقبال الاعمال ، ص 348.
16- بحث در دعا و شرایط و خصوصیات آن را در جای مناسبش باید دنبال کرد.
17- اصول کافی ، ج 2، ص 466، روایت 1.
18- همان ، روایت 8.
19- در کتابهای ادعیه آمده است ، در این جهت مفاتیح الجنان کتاب جامعی است .
20- اصول کافی ، ج 2، ص 469، روایت 9 - 1.
21- اقبال الاعمال ، ص 342.
22- یوسف : 18 و 83.
23- یوسف : 53.
24- قیامت : 2.
25- حجر: 42، نحل : 99، اسراء: 65.
26- اصول کافی ، ج 2، ص 60، روایت 2.
27- همان ، ص 56، روایت 5.
28- همان ، ص 60، روایت 1 و 3 و 4 و 6 و 7 و 8.
29- همان ، روایت 11.
30- همان ، روایت 13.
31- همان ، ص 16، روایت 5.
32- یونس : 7 و 8.
33- همان ، ص 16، روایت 3.
34- همان ، ص 65، روایت 4.
35- فجر: 30 - 27.
36- فروع کافی ، ج 3، ص 127، روایت 2.
37- تغابن : 11.
38- بحارالانوار، ج 78، ص 369، روایت 4.
39- فروع کافی ، ج 3، ص 225، روایت 11 و 11613.
40- اقبال الاعمال ، ص 76.
منبع :
سیمای مخبتین (شرح زیارت امین الله)، شیخ محمود تحریری