وَ قَالَ (علیه السلام): أَفْضَلُ الزُّهْدِ، إِخْفَاءُ الزُّهْدِ.
و فرمود (ع): برترين پارساييها آن است كه در نهان باشد.
و آن حضرت فرمود: برترين زهد نهان داشتن زهد است.
برترين پارسايى (اخلاقى، معنوى):و درود خدا بر او، فرمود: برترين زهد، پنهان داشتن زهد است.
[و فرمود:] برترين پارسايى نهفتن پارسايى است.
امام عليه السّلام (در باره زهد) فرموده است:نيكوترين پارسائى پنهان داشتن آنست (زيرا زهد آشكار از رياء و خودنمايى جدا نيست، ابن ميثم «عليه الرّحمة» در اينجا از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نقل نموده: «إنّ اللّه لا ينظر إلى صوركم و لا إلى أعمالكم و لكن ينظر إلى قلوبكم» يعنى خداوند بصورتها و كردارهاى شما نگاه نمى كند بلكه به دلهاى شما مى نگرد).
امام(عليه السلام) فرمود: برترين نوع پارسايى مخفى داشتن پارسايى است.
برترين زهد:امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه و گهربارش مى فرماید: «برترین نوع پارسایى مخفى داشتن پارسایى است»; (أَفْضَلُ الزُّهْدِ إِخْفَاءُ الزُّهْدِ).این سخن اشاره به برنامه اى است که زاهدان ریایى در آن عصر و این عصر براى جلب قلوب مردم انتخاب مى کردند; لباس هاى ساده و مندرس و گاه از کرباس و خانه اى محقر و طعامى بسیار ساده براى خود برمى گزیدند تا مردم به آنها اقبال کنند و گاه آنها را مستجاب الدعوه پندارند و از این طریق مقامى در اجتماع پیدا کنند و یا اموالى را پنهانى گرد مى آوردند. بسیار مى شد که زندگانى درونى و بیرونى آنها با هم بسیار متفاوت بود و با توجه به این که ریاکارى نوعى شرک و خودپرستى است آنها گرچه ظاهرا زاهد ولى در باطن مشرک بودند و گاه سرچشمه خطراتى براى جامعه مى شدند.زاهد واقعى آن کس نیست که به سراغ دنیا رفته، ولى چون آن را به چنگ نیاورده ناچار لباس زهد به خود پوشیده است. زاهد واقعى کسى است که دنیا به سراغش آمده و او آن را نپذیرفته و زندگى زاهدانه را بر نعیم دنیا ترجیح داده است. همان گونه که امیر مؤمنان على(علیه السلام) در خطبه 32 از خطب نهج البلاغه مى فرماید: «وَمِنْهُمْ مَنْ أَبْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْکِ ضُئُولَةُ نَفْسِهِ وَانْقِطَاعُ سَبَبِهِ فَقَصَرَتْهُ الْحَالُ عَلَى حَالِهِ فَتَحَلَّى بِاسْمِ الْقَنَاعَةِ وَتَزَیَّنَ بِلِبَاسِ أَهْلِ الزَّهَادَةِ وَلَیْسَ مِنْ ذَلِکَ فِی مَرَاح وَلاَ مَغْدًى; بعضى از آنها کسانى هستند که ناتوانى اشان آنها را از رسیدن به جاه و مقام بازداشته و دستشان از همه جا کوتاه شده آنگاه خود را به زیور قناعت آراسته و به لباس زاهدان زینت بخشیده اند در حالى که در هیچ زمان نه در شب و نه در روز در سلک زاهدان راستین نبوده اند».بسیارى از بنیان گذاران مذاهب باطله نیز در سلک همین زاهدان ریایى بودند.به تعبیرى دیگر: زاهد کسى است که وابسته به دنیا و اسیر آن نباشد نه آن کس که دستش از همه چیز تهى است. همان گونه که امیر مؤمنان على(علیه السلام) در تفسیر زهد از آیه شریفه (لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى مَا فَاتَکُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ)(1) استفاده کرده است و مى فرماید: «تمام زهد در دو جمله از قرآن آمده است، خداوند سبحان مى فرماید: بر گذشته تأسف نخورید و نسبت به آنچه به شما داده است دلبند و شاد نباشید».(2)امام(علیه السلام) در روایت دیگرى که در غررالحکم آمده تعبیر جالب دیگرى دارد و مى فرماید: «الزُّهْدُ أَقَلُّ ما یُوجَدُ وَأَجَلُّ ما یَعْهَدُ وَیَمْدَحُهُ الْکُلُّ وَیَتْرُکُهُ الْجُلُّ; زهد و پارسایى کمیاب ترین چیزها و ارزشمندترین آنهاست همگان آن را مى ستایند ولى اکثر مردم به آن عمل نمى کنند».(3)درباره اهمیت زهد و پارسایى و مراتب و درجات آن بحث مشروحى ذیل خطبه 81 از همین کتاب آمده است.این سخن را با ذکر دو نکته پایان مى دهیم: نخست این که اگر سؤال شود چگونه مى توان زاهد بود و زهد را پنهان کرد در پاسخ مى گوییم: شخص زاهد باید در مجامع مانند دیگران رفتار کند; مثلاً اگر سر سفره اى است که غذاهاى مختلف در آن است مقدارى از هر کدام تناول کند نه این که همه غذاها را کنار بزند مثلا به نان و پنیرى قناعت نماید و از نظر لباس، لباس ساده معمولى بپوشد نه لباس غیر متعارف زاهدانه و به این ترتیب مى تواند در باطن زاهد باشد و در ظاهر فردى معمولى.نکته دیگر این که هر گاه زاهد به زهدش افتخار کند و آن را اظهار نماید در واقع زاهد نیست، چرا که دلبستگى به زهد و افتخار به آن و جلب نظر مردم از این طریق خود عین رغبت در دنیا و بر ضد زهد است.(4)*****پی نوشت:(1). حدید، آیه 23.(2). نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه 439.(3). غررالحکم، ح 6054.(4). سند گفتار حکیمانه: در کتاب مصادر نهج البلاغه آمده است که این جمله حکمت آمیز را قبل از سیّد رضى مرحوم کلینى در کتاب روضه کافى آورده است (البته ما آن را در روضه کافى نیافتیم) و سبط بن جوزى (متوفاى 597) در کتاب تذکرة الخواص آن را با تفاوتى نقل کرده است به این صورت: «افضل الزهد اخفائه». (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 26). در کتاب مستدرک الوسائل، ج 12، ص 46، باب استحباب الزهد فى الدنیا، آن را با اضافه جمله هاى دیگرى ذکر کرده و در بحارالانوار، ج 67، ص 316، ح 23 به نقل از روضة الواعظین این جمله حکمت آمیز، با جمله هاى دیگرى ذکر شده که نشان مى دهد از منبع دیگرى گرفته اند. در کتاب تمام نهج البلاغه این جمله حکمت آمیز را در ضمن خطبه اى معروف به «خطبة الوسیلة» نقل کرده است. (تمام نهج البلاغه، ص 148).
امام (ع) فرمود: «أَفْضَلُ الزُّهْدِ إِخْفَاءُ الزُّهْدِ»:پارسايى دو گونه است: پارسايى آشكارا و پارسايى پنهان كه همين است پارسايى واقعى و سودمند، پيامبر (ص) فرموده است: «براستى كه خداوند نه به چهره هاى ظاهر شما مى نگرد و نه به رفتار شما، بلكه به دلهاى شما مى نگرد.» و از همين جهت است كه اين بالاترين نوع پارسايى است. و مقصود امام (ع) هم پارسايى پنهانى است. به اين ترتيب صفت را به موصوف اضافه كرده و آن را مقدم داشته است، چون پنهان داشتن، مهمتر از خود پارسايى است، و از طرفى پارسايى ظاهرى شايد از ريا و سمعه غير قابل انفكاك باشد بنا بر اين كم ارزش است.
السابعة و العشرون من حكمه عليه السّلام:(27) و قال عليه السّلام: أفضل الزّهد إخفاء الزّهد. (73651- 73645)
اللغة:(زهد) و زهد و زهد زهدا و زهادة في الشيء و عنه: رغب عنه و تركه و منه الزهد في الدنيا أى تخلّى عنها للعبادة فهو زاهد- المنجد-.المعنى:لكلّ شيء آفة و آفة العبودية الرّياء، و سمّي شركا خفيّا لأنّه قلّما يخلو عنه الانسان، و الرّياء التّظاهر بعمل شرعى جلبا لقلوب النّاس، و يدخل
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 45
في كلّ عبادة ظاهرة و خصوصا الزّهد و التظاهر بترك الدّنيا و لذّاتها، فطال ما اتّخذه المراءون أكبر وسيلة للنفوذ في قلوب الناس و استمالتهم، و هو وسيلة سهلة لا تحتاج إلى رياضة علميّة و لا عمليّة فقال عليه السّلام: أفضل الزّهد ترك التظاهر به عند النّاس.الترجمة:بهترين اقسام زهد، نهان داشتن زهد است.گر زهد نهان كنى ز مردم دارى تو بزاهدان تقدّم
افضل الزهد اخفاء الزّهد. «برترين پارسايى پوشيده داشتن پارسايى است.»