وَ قَالَ (عليه السلام): ازْهَدْ فِي الدُّنْيَا، يُبَصِّرْكَ اللَّهُ عَوْرَاتِهَا، وَ لَا تَغْفُلْ فَلَسْتَ بِمَغْفُولٍ عَنْكَ.
و فرمود (ع): در دنيا پرهيزگارى پيشه كن تا خدا نيز ديده تو را به عيبهاى آن بينا سازد. غافل مباش كه از تو غافل نيستند.
و آن حضرت فرمود: به دنيا بى رغبت باش تا خداوند تو را به زشتى هاى آن بينا نمايد، و بى خبر نباش كه از تو بى خبر نيستند.
ضرورت ترك حرام و غفلت زدگى (اخلاقى، اعتقادى):و درود خدا بر او، فرمود: از حرام دنيا چشم پوش، تا خدا زشتى هاى آن را به تو نماياند، و غافل مباش كه لحظه اى از تو غفلت نشود.
[و فرمود:] خواهان دنيا مباش، خدا زشتيهاى آن را به تو خواهد نمود و بى خبر ممان كه از تو بى خبر نخواهند بود.
امام عليه السّلام (در باره دنيا و كالاى آن) فرموده است:1- در (كالاى) دنيا بى رغبت باش (بآن دل مبند) تا خدا ترا به زشتيهاى آن بينا سازد (چون شيفته، عيبها را نمى بيند و ديده بينائيش كور مى گردد)2- و (از كار خويش) بى خبر مباش كه از تو غافل نيستند (خدا بتو و بكار تو مى نگرد).
امام(عليه السلام) فرمود: زهد و بى اعتنايى به (زرق و برق) دنيا پيشه كن تا خداوند چشم تو را براى ديدن عيوب آن بينا سازد و غافل مباش كه (فرشتگان الهى و از آن بالاتر ذات پاك پروردگار) مراقب تواند.
زاهد باش تا ببينى! امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به دو نكته مهم اشاره مى كند. نخست مى فرمايد: «زهد و بى اعتنايى به (زرق و برق) دنيا پيشه كن تا خداوند چشم تو را براى ديدن عيوب آن بينا سازد»; «ازْهَدْ فِي الدُّنْيَا يُبَصِّرْكَ اللّهُ عَوْرَاتِهَا».روشن است كه انسان هرگاه دل بسته و عاشق چيزى باشد هرگز عيوب آن را نمى بيند بلكه بسيار مى شود كه عيوب را محاسن و صفات برجسته مى شمرد و در حديث مشهورى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آمده است «حُبُّكَ لِلشَّىءِ يعْمِى وَ يصِمُّ; علاقه تو به چيزى، نابينا و كرت مى كند».[1]اين مسأله با تجربه هاى شخصى كاملاً به اثبات رسيده است كه در واقع محبت افراطى و عشق به چيزى، از حجاب هاى معرفت محسوب مى شود و تا اين حجاب كنار نرود انسان حسن و عيب ها را از هم تشخيص نمى دهد. شاعر عرب هم مى گويد:وَعَيْنُ الرِّضا عَن كُلِّ عَيْب كَلِيلَةٌ *** وَلكِنّ عَيْنَ السُّخْطِ تُبْدِى المَساوِيانگاه خوش بينانه (و عاشقانه) به چيزى، تمام عيوب را مى پوشاند ولى نگاه هاى خشمگين همه عيوب را آشكار مى سازد.در شعرى از مجنون عامرىِ معروف درباره معشوقه اش ليلى مى خوانيم:يَقولونَ لَيْلى سَوْدَةٌ حَبَشِيَّةٌ *** وَلَو لا سَوادُ المِسْكِ ما كانَ غالِيامى گويند ليلى سياه و حبشى است (درست است ولى) اگر مشك، سياه نباشد گران قيمت نيست.و به گفته شاعر فارسى زبان:اگر بر ديده مجنون نشينى *** به جز زيبايى ليلى نبينىاز همين رو گفته اند كه عيوب خود را از ديگران بشنويد و در آينه وجود ديگران ببينيد زيرا انسان به خود بسيار خوش بين است و همين خوش بينى مانع از مشاهده عيوب خويشتن است. اين سخن درمورد تمام امورى كه انسان به آن علاقه دارد صادق است. افرادى هستند كه وقتى فحش هاى ركيك از فرزندانشان مى شنوند آن را شيرين زبانى مى پندارند و هنگامى كه شيطنت هاى بدى از آن ها مى بينند آن را نشانه نشاط و استعداد آن ها مى شمرند.امام(عليه السلام) درباره زيبايى هاى ظاهرى دنيا نيز هشدار مى دهد و مى فرمايد: اگر مى خواهيد از عيوب دنيا آگاه شويد بايد زهد در دنيا را پيشه كنيد. هنگامى كه بى اعتنا شديد، عيوب، يكى بعد از ديگرى آشكار مى گردد.در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «مَنْ زَهِدَ فِى الدُّنْيا أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِكْمَةَ فِى قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ وَ بَصَّرَهُ عُيوبَ الدُّنْيا دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا وَ أَخْرَجَهُ مِنَ الدُّنْيا سَالِماً إِلَى دَارِ السَّلاَمِ; كسى كه زهد در دنيا را پيشه كند خداوند علم و دانش را در قلب او قرار مى دهد و زبانش را به آن جارى مى سازد و عيوب دنيا را به او نشان مى دهد دردهاى دنيا و دواهاى آن را مى شناسد و از دنيا سالم به دارالسلام (و جوار رحمت الهى) مى رود».[2]در روايت ديگرى كه آن را نيز مرحوم كلينى در كتاب كافى از آن حضرت آورده است مى خوانيم: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْد خَيراً زَهَّدَهُ فِى الدُّنْيا وَ فَقَّهَهُ فِى الدِّينِ وَبَصَّرَهُ عُيوبَهَا; هنگامى كه خداوند خير و نيكى براى بنده اش اراده كند او را به دنيا بى اعتنا مى سازد و عالم به احكام دينش مى كند و عيوب دنيا را در نظرش آشكار مى سازد».[3]سپس امام(عليه السلام) در دومين نكته مى فرمايد: «غافل مباش كه (از تو غفلت ندارند و) مراقب تواند»; (وَلاَ تَغْفُلْ فَلَسْتَ بِمَغْفُول عَنْكَ!).اشاره به اين كه مأموران پروردگار و فرشتگانِ ثبت اعمال، پيوسته مراقب تو مى باشند; هر عمل كوچك يا بزرگى از تو سر زند آن را ثبت مى كنند و از آن بالاتر عالم، محضر خداست و ذات پاك او به تو از تو نزديك تر است. بنابراين هرگز مورد غفلت نخواهى بود و چون چنين است تو نيز از حال خود غافل مباش.ارتباط اين جمله با جمله اول از اين جا روشن مى شود كه انسان هاى فريفته دنيا غالباً از خود و آينده خويش غافل مى شوند و همين امر سبب بدبختى و تيره روزى آن ها مى شود و انسان غافل همواره در دام بلاها گرفتار مى گردد.در حديثى نيز از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «عَجَبٌ لِغَافِل وَ لَيسَ بِمَغْفُول عَنْهُ وَ عَجَبٌ لِطَالِبِ الدُّنْيا وَ الْمَوْتُ يطْلُبُهُ وَ عَجَبٌ لِضَاحِك مِلْءَ فِيهِ وَ هُوَ لاَ يدْرِى أَرَضِى اللَّهُ أَمْ سَخِطَ لَهُ; در تعجبم از كسى كه غافل است و از او غافل نيستند و نيز در تعجبم از كسى كه در طلب دنياست و مرگ در طلب اوست و در شگفتم از كسى كه با تمام دهانش مى خندد (و قهقهه مى زند) در حالى كه نمى داند خدا از او راضى است يا خشمگين».[4]سلمان فارسى نيز در اين زمينه مى گويد: «عَجِبْتُ بِسِتّ ثَلاَثَةٌ أَضْحَكَتْنِى وَثَلاَثَةٌ أَبْكَتْنِى فَأَمَّا الَّتِى أَبْكَتْنِى فَفِرَاقُ الاَْحِبَّةِ مُحَمَّد(صلى الله عليه وآله) وَ هَوْلُ الْمُطَّلَعِ وَ الْوُقُوفُ بَينَ يدَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا الَّتِى أَضْحَكَتْنِى فَطَالِبُ الدُّنْيا وَ الْمَوْتُ يطْلُبُهُ وَ غَافِلٌ وَلَيسَ بِمَغْفُول عَنْهُ وَ ضَاحِكٌ مِلْءَ فِيهِ وَ لاَ يدْرِى أَ رَضِى لَهُ أَمْ سَخِطَ; از شش چيز در شگفتم; سه چيز مرا مى خنداند و سه چيز مرا به گريه وامى دارد. اما آنچه مرا به گريه وامى دارد جدايى دوستان عزيز است (دوستى همچون) محمّد(صلى الله عليه وآله) و وحشت قيامت و ايستادن در پيشگاه خداوند عزّوجلّ و اما آنچه مرا به خنده وامى دارد طالب دنياست در حالى كه مرگ در طلب اوست و غافل است در حالى كه مورد غفلت نيست، و كسى كه با تمام دهان خود مى خندد و قهقهه مى زند در حالى كه نمى داند از او خوشنود شده اند يا نه»[5]. [6]*****پی نوشت:[1]. من لا يحضر، ج 4، ص 380، ح 5814.[2]. كافى، ج 2، ص 128، ح 1.[3]. كافى، ج 2، ص 128، ح 10.[4]. بحارالانوار، ج 74، ص 133، ح 38.[5]. بحارالانوار، ج 75، ص 453، ح 24.[6]. سند گفتار حكيمانه: مرحوم خطيب در ذيل اين گفتار حكيمانه تنها به اين قناعت مى كند كه مى گويد: شبيه اين سخن در خطبه هاى 97 و 173 و 186 گذشت. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 282). اضافه مى كنيم كه مرحوم آمدى در غررالحكم آن را با تفاوتى ذكر كرده و به جاى عوراتها «عيوبها» آورده است. (غررالحكم، ح 6085)
امام (ع) فرمود: «ازْهَدْ فِي الدُّنْيَا يُبَصِّرْكَ اللَّهُ عَوْرَاتِهَا- وَ لَا تَغْفُلْ فَلَسْتَ بِمَغْفُولٍ عَنْكَ»:در دنيا پارسا باش، تا خداوند تو را به زشتيهاى آن آگاه سازد، و بى خبر مباش كه از تو بى خبر نيستند. چون علاقه به دنيا باعث پوشيده ماندن معايب آن از نظر دلبستگان به آناست، همان طورى كه گفته اند: محبّت به چيزى [انسان را] كور و كر مى سازد. دشمنى با دنيا و پارسايى در آن باعث از بين بردن آن پوشش و ظاهر كردن عيبها و زشتيهايى است كه زير پوشش بوده است. بنا بر اين امام (ع) به خاطر همان نتيجه قابل احتراز، دستور به پارسايى در دنيا داده است.آن گاه از غفلت در دنيا از ماوراى اين دنيا به وسيله قياس مضمرى بر حذر داشته است كه صغراى آن جمله «فلست بمغفول عنك»، بوده و كبراى مقدر نيز چنين است: و هر چه كه غير مغفول عنه باشد، شايسته نيست كه از هدف آن غفلت شود.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 479
الخامسة و السبعون بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(375) و قال عليه السّلام: أزهد في الدّنيا يبصّرك اللَّه عوراتها و لا تغفل فلست بمغفول عنك. (84837- 84823)
المعنى: الدّنيا عورات كثيرة و عيوب غير يسيرة، فمن وقف بها و اطّلع عليها يجتنب منها و يتركها لأهلها. و لكن لما جبلت النفوس على حبّها من نواح كثيرة يكون حبّها مانعا عن رؤية عيوبها، فانّ الحبّ غشاوة على البصيرة و ربّما على البصر أو مرآة مقلوبة تتصرّف في البصر و يمنع أن يتجلّى المحبوب في عين الحبيب كما هو في الواقع و الحقيقة، فيقول عليه السّلام: إن أردت أن ترى عورات الدّنيا فازهد فيها حتى يخرج حبّها عن قلبك و يفتح اللَّه بصرك فترى عوراتها.الترجمة:فرمود: بدنيا زهد بورز تا خدايت بعيوبش تو را بينا سازد، غفلت مورز كه تو را پاينده هست.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص142
ازهد فى الدنيا يبصّرك الله عوراتها، و لا تغفل فلست بمغفول عنك. «در دنيا زاهد و بى رغبت باش تا خداوند عيبهاى آن را به تو فرا نمايد و غافل مباش كه از تو غفلت نمى شود.»
جمله اوّل را شرط و جمله دوّم را جواب و جزاى شرط قرار داده است و اين سخنى بر حق است كه رغبت كننده به دنيا، عاشق آن است و عاشق، عيب معشوق خود را نمى بيند، آن چنان كه شاعر چنين سروده است: چشم رضا از هر عيبى چشم پوش است ولى چشم خشم نكوهيده ها را آشكار مى سازد. و چون به دنيا بى رغبت شود، آن را خوش نمى دارد و در آن صورت به چشم خويش عيبهاى دنيا را مى بيند نه به طريق نقل ديگران.