وَ قَالَ (علیه السلام): اعْلَمُوا عِلْماً يَقِيناً، أَنَّ اللَّهَ لَمْ يَجْعَلْ لِلْعَبْدِ -وَ إِنْ عَظُمَتْ حِيلَتُهُ وَ اشْتَدَّتْ طَلِبَتُهُ وَ قَوِيَتْ مَكِيدَتُهُ- أَكْثَرَ مِمَّا سُمِّيَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ، وَ لَمْ يَحُلْ بَيْنَ الْعَبْدِ فِي ضَعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِيلَتِهِ وَ بَيْنَ أَنْ يَبْلُغَ مَا سُمِّيَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ. وَ الْعَارِفُ لِهَذَا الْعَامِلُ بِهِ أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً [رَحْمَةً] فِي مَنْفَعَةٍ، وَ التَّارِكُ لَهُ الشَّاكُّ فِيهِ أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلًا فِي مَضَرَّةٍ؛ وَ رُبَّ مُنْعَمٍ عَلَيْهِ مُسْتَدْرَجٌ بِالنُّعْمَى، وَ رُبَّ مُبْتَلًى مَصْنُوعٌ لَهُ بِالْبَلْوَى؛ فَزِدْ أَيُّهَا الْمُسْتَنْفِعُ [الْمُسْتَمِعُ] فِي شُكْرِكَ، وَ قَصِّرْ مِنْ عَجَلَتِكَ، وَ قِفْ عِنْدَ مُنْتَهَى رِزْقِكَ.
الذِّكْرُ الْحَكِيم: قرآن.الْمُسْتَدْرَج: كسى كه خداوند على رغم عصيانش به وى مهلت مى دهد و براى مدتى او را نعمت مى بخشد، فريب داده شده.الْمُبْتَلى: به بلا امتحان شده.
و فرمود (ع): به يقين بدانيد، كه خداى تعالى براى بنده خود، جز آنكه در قرآن حكيم مقرر كرده، قرار نداده است، هر چند، بنده در چاره انديشى توانا و در طلب، پايدار و در حيله گرى، نيرومند باشد. و ميان بنده و آنچه براى او در قرآن حكيم مقرر كرده، مانعى پديد نياورد، هر چند، بنده ناتوان و چاره انديشيش اندك باشد.كسى كه به اين امر آگاه بود و بدان عمل كند، بيش از همه از راحت و منفعت برخوردار شود و هر كه در آن ترديد روا دارد، بيش از همه مردم گرفتار زيان گردد.چه بسا صاحب نعمتى كه فريب نعمت خود خورد و اندك اندك راه عذابى الهى پويد و بسا مبتلايى كه خداوند بيازمايدش تا نعمتى دهد.پس، اى شنونده، بر سپاسگزاريت بيفزاى و از شتابكارى خود بكاه و به آنچه تو را روزى داده، خرسند باش و بيش مخواه.
و آن حضرت فرمود: به علم يقينى بدانيد كه خداوند براى بنده اش هر چند چاره جويى اش عظيم و جستجوگريش سخت و نقشه اش نيرومند باشد، بيش از آنچه در كتاب حكيمش براى او مقرر شده به او نرساند، و بنده ناتوان و كم تدبير را نيز از رسيدن به آنچه كه در كتاب حكيمش براى او مقرر شده مانع نگردد.كسى كه به اين واقعيت آشناست و بر اساس آن حركت مى كند آسايش و سودش از همه مردم برتر است. و آن كه اين حقيقت را از نظر دور داشته و در آن دچار ترديد است گرفتارى و زيانش از همه مردم بيشتر است.بسا كسى كه مشمول نعمت حق است ولى به سبب آن به كيفر حق نزديك مى گردد، و بسا مبتلايى كه ابتلايش موجب احسان به اوست.اى شنونده بر شكرگزاريت بيفزا، و شتابت را كم كن، و نزد منتهاى روزيت توقّف كن.
ضرورت توكّل به خداوند (اعتقادى):و درود خدا بر او، فرمود: به يقين بدانيد خداوند براى بنده خود هر چند با سياست و سخت كوش و در طرح و نقشه نيرومند باشد، بيش از آنچه كه در علم الهى(1) وعده فرمود، قرار نخواهد داد، و ميان بنده، هر چند ناتوان و كم سياست باشد، و آنچه در قرآن براى او رقم زده حايلى نخواهد گذاشت.هر كس اين حقيقت را بشناسد و به كار گيرد، از همه مردم آسوده تر است و سود بيشترى خواهد برد. و آن كه آن را واگذارد و در آن شك كند، از همه مردم گرفتارتر و زيانكارتر است. چه بسا نعمت داده شده اى كه گرفتار عذاب شود، و بسا گرفتارى كه در گرفتارى ساخته شده و آزمايش گردد، پس اى كسى كه از اين گفتار بهرمند مى شوى، بر شكر گزارى بيفزاى، و از شتاب بى جا دست بردار، و به روزى رسيده قناعت كن.__________________________________________(1). ذكر حكيم را به قرآن، علم الهى، لوح محفوظ تفسير كرده اند.
[و فرمود:] به يقين بدانيد كه خدا بنده اش را -هر چند چاره انديشى اش نيرومند بود و جستجويش به نهايت و قوى در ترفند- بيش از آنچه در ذكر حكيم براى او نگاشته مقرر نداشته، و بنده ناتوان و اندك حيله را منع نفرمايد كه در پى آنچه او را مقرر است برآيد، و آن كه اين داند و كار بر وفق آن راند، از همه مردم آسوده تر بود و سود بيشتر برد، و آن كه آن را واگذارد و بدان يقين نيارد دل مشغولى اش بسيار است و بيشتر از همه زيانبار، و بسا نعمت خوار كه به نعمت فريب خورد و سرانجام گرفتار گردد، و بسا مبتلا كه خدايش بيازمايد تا بدو نعمتى عطا فرمايد.پس اى سود خواهنده سپاس افزون كن و شتاب كمتر، و بيش از آنچه تو را روزى است انتظار مبر.
امام عليه السّلام (در اينكه بايد بآنچه مقدّر شده ساخت) فرموده است:1- با يقين و باور بدانيد كه خدا قرار نداده براى بنده -اگر چه بسيار چاره جو و سخت كوشا و در مكر و فريب توانا باشد- بيشتر از آنچه در علم الهى براى او مقدّر و نامزد گشته است،2- و جلوگير نشده است بين بنده -كه ناتوان و كم چاره بوده- و بين اينكه برسد باو آنچه در علم الهىّ براى او مقدّر و نامزد شده است،3- و شناساى باين راز و بكار برنده آن از جهت آسودگى در سود (دنيا و آخرت) برترين مردمان است، و چشم پوشنده و شكّ كننده در آن از جهت گرفتارى در زيان برترين مردمان است،4- و بسا بنعمت رسيده اى كه بسبب نعمت كم كم بعذاب و كيفر نزديك گشته،5- و بسا گرفتارى كه بر اثر گرفتارى احسان و نيكوئى باو شده است،6- پس اى شنونده (اين گفتار) بسيار سپاسگزار و كم بشتاب و به رسيده از روزى بايست و تن برضاء بده (كه كس را بيشتر از آنچه بايد باو برسد ندهند. و اين مطلب منافات با امر و دستور بدعاء و سعى و كوشش در طلب رزق ندارد، زيرا دعاء و سعى در بدست آوردن روزى گاهى سبب وجود روزى بيش از آنچه مقدّر گشته ميشود).
امام عليه السلام فرمود: يقين بدانيد خدا براى بنده اش ـ اگرچه بسيار چاره جو و سختكوش و در طرح نقشه ها قوى باشد ـ بيش از آنچه در كتاب الهى براى او (از روزى) مقدر شده قرار نداده است و (به عكس) ـ هرچند بنده اش ناتوان و كم تدبير باشد ـ ميان او و آنچه برايش در كتاب الهى مقرر گشته مانع نگرديده است و كسى كه از اين حقيقت آگاه باشد و به آن عمل نمايد از همه مردم، آسوده خاطرتر و پرمنفعت تر است و آنكس كه آن را ترك كند و در آن شك و ترديد داشته باشد، از همه مردم، گرفتارتر و زيانكارتر است و چه بسيارند افرادى كه مشمول نعمت (الهى) هستند؛ اما اين نعمت مقدمه بلاى هلاكت ايشان محسوب مى شود و چه بسيارند افرادى كه در بلا وسختى قرار دارند اما اين بلا وسيله اى براى آزمايش و تكامل آنهاست. بنابراين اى كسى كه مى خواهى از اين گفتار بهره گيرى! بر شكرت بيفزا و از شتاب (براى به دست آوردن دنيا) بكاه وهنگامى كه به آخرين حد روزى خود مى رسى قانع باش.
از حرص خود بكاه و به سهم خود قانع باش:امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه در حقيقت مى خواهد حريصان در دنيا را از حرص بازدارد و به كفاف و عفاف قانع سازد و از مسابقه گناه آلودى كه براى به چنگ آوردن اموال بيشتر در ميان گروهى از دنياپرستان رايج است جلوگيرى كند، مى فرمايد: «به يقين بدانيد خدا براى بنده اش ـ اگرچه بسيار چاره جو وسختكوش و در طرح نقشه ها قوى باشد ـ بيش از آنچه در كتاب الهى براى او (از روزى) مقدر شده قرار نداده است»؛ (اعْلَموا عِلْماً يَقِيناً اِنَّ اللّهَ لَمْ يَجْعَلْ لِلْعَبْدِ ـ وَإِنْ عَظُمَتْ حِيلَتُهُ، وَاشْتَدَّتْ طِلْبَتُهُ، وَقَوِيَتْ مَكِيدَتُهُ ـ أَكْثَرَ مِمَّا سُمِّىَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ).سپس به نقطه مقابل آن اشاره كرده مى فرمايد: «و (به عكس) ـ هرچند بنده اش ناتوان و كم تدبير باشد ـ ميان او و آنچه برايش در كتاب الهى مقرر گشته مانع نگرديده است»؛ (وَلَمْ يَحُلْ بَيْنَ الْعَبْدِ فِي ضُعْفِهِ وَقِلَّةِ حِيلَتِهِ، وَبَيْنَ أَنْ يَبْلُغَ مَا سُمِّيَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ).جمله «ذِكْرِ الْحَكيمِ» گرچه در قرآن مجيد به معناى آيات الهى آمده است وبعضى از شارحان نهج البلاغه آن را در اينجا همين گونه تفسير كرده اند؛ ولى با توجه به اينكه اندازه روزى افراد به طور مشخص در قرآن مجيد نيامده و هدف امام عليه السلام در اين بيان حكيمانه اين است كه حد و حدود روزى اشخاص در ذكر حكيم بيان شده، اين كلام با لوح محفوظ و كتاب علم الهى تناسب دارد كه در آنجا همه مقدرات ثبت است.علامه مجلسى؛ در بحارالانوار در باب «القلم و اللوح المحفوظ» نيز رواياتى را نقل مى كند كه «ذكر حكيم» در آنها به طور واضح به لوح محفوظ تفسير شده است. بنابراين نبايد ترديد كرد كه منظور از «ذكر حكيم» در اينجا قرآن مجيد نيست بلكه همان لوح محفوظ است كه گاهى به عنوان علم الهى تفسير مى شود.سپس امام عليه السلام به نتيجه اين اقتصاد اشاره كرده، مى فرمايد: «كسى كه از اين حقيقت آگاه باشد و به آن عمل كند آسايش و راحتى و منفعتش از همه كس بيشتر است و آن كس كه آن را ترك گويد ودر آن شك و ترديد كند از همه مردم گرفتارتر و زيانكارتر است»؛ (وَآلْعَارِفُ لِهذَا آلْعَامِلُ بِهِ، أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِي مَنْفَعَةٍ، وَالتَّارِکُ لَهُ الشَّاکُّ فِيهِ أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلاً فِي مَضَرَّةٍ).نتيجه گيرى امام عليه السلام كاملاً روشن و منطقى است؛ افراد حريص كه دائمآ براى رسيدن به آنچه برايشان مقدّر نشده دست و پا مى زنند، پيوسته در زحمتند و روحشان در عذاب و جسمشان خسته و ناتوان است، و به عكس، آنهايى كه به مقدرات الهى قانع هستند، نه حرص و آز بر آنها غلبه مى كند و نه پيوسته در تلاش و عذاب و زياده خواهى هستند.بارها گفته ايم اينگونه تعبيرات كه در آيات قرآنى و روايات درمورد تقدير روزى وارد شده، مفهومش اين نيست كه از تلاش و كوشش براى پيشرفت اقتصادى و تأمين زندگى آبرومندانه دست بكشيم، زيرا آن يك وظيفه واجب است كه در روايات اسلامى نيز بر آن تأكيد و حتى همرديف جهاد فى سبيل الله شمرده شده است، همانگونه كه در حديث معروف معتبرى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم: «الْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ؛ كسى كه براى تأمين زندگى عيال خود زحمت بكشد مانند مجاهد در راه خداست». بنابراين روزى مقدّر با تلاش و كوشش رابطه دارد. يا به تعبير ديگر، تقديرات الهى مشروط به تلاش و سعى و كوشش است وافراد تنبل و بيكار و بى تدبير از سهم مقدرشان نيز محروم خواهند شد.آنگاه امام عليه السلام در ادامه اين سخن به دو مورد كه درواقع جنبه استثنا از آن قاعده بالا دارد اشاره كرده، مى فرمايد: «بسيارند افرادى كه مشمول نعمت خداوند هستند؛ اما اين نعمت مقدمه بلا و هلاكت ايشان است و چه بسيارند كسانى كه در بلا و سختى قرار دارند؛ اما اين بلا وسيله اى براى آزمايش و تكامل آنهاست»؛ (وَرُبَّ مُنْعَمٍ عَلَيْهِ مُسْتَدْرَجٌ بِالنُّعْمَى، وَرُبَّ مُبْتَلىً مَصْنُوعٌ لَهُ بِالْبَلْوَى).در پايان، امام عليه السلام مستمعان خود را مخاطب قرار داده مى فرمايد: «اى بهره گيرنده (اى شنونده) بر شكر نعمتها بيفزا و از سرعت و شتاب (براى به دست آوردن زخارف دنيا) بكاه و هنگامى كه به روزى خود به طور كامل رسيده اى توقف كن»؛ (فَزِدْ أَيُّهَا الْمُسْتَنفِعُ فِي شُكْرِکَ، وَقَصِّرْ مِنْ عَجَلَتِکَ، وَقِفْ عِنْدَ مُنْتَهَى رِزْقِکَ).شايان توجه است كه در بسيارى از نسخه هاى نهج البلاغه «أيُّهَا الْمُسْتَمِعْ؛ اى شنونده» آمده در حالى كه در نسخه صبحى صالح كه آن را به عنوان متن انتخاب كرده ايم «مُسْتَنْفِعُ»؛ (اى بهره گيرنده) آمده است و بدون شك تعبير اول كه در بسيارى از نسخ آمده مناسبتر است. از مجموع اين حديث شريف و احاديث فراوان ديگرى كه در باب رزق و روزى به ما رسيده استفاده مى شود كه روزى از سوى خداى متعال براى هركس مقدر شده و تلاشهاى زياد براى فراتر از آن رفتن سودى ندارد وبه عكس افراد ضعيف نيز روزى مقدرشان از سوى خداوند مى رسد. البته ممكن است ظلم ظالمان سبب شود افرادى حق ديگران را غصب كنند وافرادى از گرسنگى بميرند. اين خود امتحان الهى است كه در دنيا مقرر شده است.اضافه بر اين، گاه مى شود ـ مطابق آنچه در ذيل گفتار حكيمانه بالا آمد ـ خداوند نعمت هاى زيادى به افرادى كه طغيان و سركشى را از حد گذرانده اند مى دهد تا مست نعمت و غرق عيش و نوش شوند، ناگهان آنها را از ايشان مى گيرد تا عذابشان دردناكتر باشد؛ همانگونه كه در آيه شريفه 44 از سوره «انعام» آمده است: «(فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَىْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُّبْلِسُونَ)؛ (آرى،) هنگامى كه (اندرزها سودى نبخشيد، و) آنچه را به آنها يادآورى شده بود فراموش كردند، درهاى همه چيز (از نعمتها) را به روى آنها گشوديم؛ تا (كاملاً) خوشحال شدند (ودل به آن بستند)؛ ناگهان آنها را گرفتيم (و سخت مجازات كرديم)؛ در اين هنگام، همگى مأيوس شدند؛ (و درهاى اميد به روى آنها بسته شد)». درست همانند كسى كه از درختى غاصبانه بالا مى رود كه هرچه بالاتر برود سقوطش از فراز درخت دردناكتر و شكننده تر است. اين همان چيزى است كه به عنوان عذاب استدراجى در قرآن و روايات منعكس شده است. به عكس افرادى هستند كه خداوند روزى آنها را محدود مى كند تا صحنه آزمايش الهى كه موجب ترفيع مقام آنهاست فراهم گردد.جمله اى كه امام عليه السلام در پايان اين سخن فرموده (وَقَصِّرْ مِنْ عَجَلِکَ وَقِفْ عِنْدَ مُنْتَهى رِزْقِکَ) نيز گواه بر اين است كه هدف، كنترل حرص حريصان و آزِ آزمندان و شتاب دنياپرستان است.مرحوم «مغنيه» براى حل بعضى از شبهات ناچار شده است تفسير ديگرى براى گفتار حكيمانه بالا انتخاب كند كه با ظاهر اين حديث شريف هماهنگ نيست. او مى گويد: منظور از «ذكر حكيم» همان قرآن است و منظور از تعيين سهم هركس از روزى همان است كه در آيات شريفه سوره «زلزال» مى خوانيم : «(فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرآ يَرَه * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّآ يَرَهُ)؛ هركس به اندازه سنگينى ذرهاى كار نيك كند (در آخرت) آن را مى بيند و (همچنين) هركس به قدر ذره اى كار بد كند او نيز (در سراى ديگر) آن را خواهد ديد». نتيجه اينكه انسان در برابر اعمالش جزا داده مى شود و آنچه را از نيك و بد انجام داده در آخرت به آن خواهد رسيد؛ خواه در دنيا قوى و نيرومند باشد يا ضعيف و ناتوان. نه قدرت و ثروت دنيا او را به خدا نزديك مى كند و نه وى را از عذاب دوزخ ـ اگر از گمراهان باشد ـ بازمى دارد و نه ضعف و فقر ميان انسان ونعمتهاى بهشتى ـ هرگاه از هدايت شدگان باشد ـ مانع مى شود.ولى نبايد ترديد كرد كه منظور از «ذكر حكيم» همان لوح محفوظ است كه در بالا شرح داده شد و منظور از تعيين سهميه، سهميه مادى دنيوى است و ذيل حديث، شاهد گويايى بر اين مطلب است و همچنين احاديث ديگرى كه در باب تقسيم رزق و روزى رسيده است.
امام (ع) فرمود: «اعْلَمُوا عِلْماً يَقِيناً أَنَّ اللَّهَ لَمْ يَجْعَلْ لِلْعَبْدِ- وَ إِنْ عَظُمَتْ حِيلَتُهُ وَ اشْتَدَّتْ طَلِبَتُهُ- وَ قَوِيَتْ مَكِيدَتُهُ- أَكْثَرَ مِمَّا سُمِّيَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ- وَ لَمْ يَحُلْ بَيْنَ الْعَبْدِ فِي ضَعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِيلَتِهِ- وَ بَيْنَ أَنْ يَبْلُغَ مَا سُمِّيَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ- وَ الْعَارِفُ لِهَذَا الْعَامِلُ بِهِ- أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِي مَنْفَعَةٍ- وَ التَّارِكُ لَهُ الشَّاكُّ فِيهِ- أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلًا فِي مَضَرَّةٍ- وَ رُبَّ مُنْعَمٍ عَلَيْهِ مُسْتَدْرَجٌ بِالنُّعْمَى- وَ رُبَّ مُبْتَلًى مَصْنُوعٌ لَهُ بِالْبَلْوَى- فَزِدْ أَيُّهَا الْمُسْتَمِعُ فِي شُكْرِكَ- وَ قَصِّرْ مِنْ عَجَلَتِكَ- وَ قِفْ عِنْدَ مُنْتَهَى رِزْقِكَ»:در اين بخش از سخن امام (ع) لطيفه هايى است، پس از استدلال بر اين كه آنچه علم خداوند بدان تعلق گيرد، حتما اتّفاق مى افتد، و آنچه علم الهى تعلق نگيرد، اتّفاق نمى افتد ناگزير براى هيچ كسى -از قوى و ضعيف- روزى، جز آنچه خداوند متعال، به قلم قضا در ذكر حكيم و لوح محفوظ مقدّر كرده است، نخواهد بود، و شخص پر حيله و آن كه در چاره جويى نيرومند است، به بيشتر از مقدّر نمى رسد، و ناتوانى كه كم تلاش است نيز از روزى مقدّر عقب نخواهد ماند. و به دليل ثبوت اين مطلب با دليل و برهان، به باور داشتن آن امر فرموده و وادار به علم و عمل بدان كرده است، وسيله قياس مضمرى كه صغراى آن عبارت: «و العارف... فى منفعة» است.امّا آسايش كسى كه باور دارد آنچه مقدّر است ناگزير به او مى رسد، از آن روست كه تلاش و زحمت زياد به خاطر آن تحمّل نمى كند و چون اين نوع آسايش، هم آسايش قلبى و هم آسايش بدنى است، پس بالاترين آسايش است و براى اين كه با منفعتى همراه است، ارزش اين نوع آسايش را مورد تأكيد قرار داده است. و همچنين از شك و ترديد در اين مطلب و عمل نكردن بدان بر حذر داشته است با اين عبارت: «و التّارك لهذا الشّاك فيه...» كه خود قياس مضمرى است و كبراى قياس چنين است: و هر چه اين طور باشد، شايسته شكّ و ترديد نيست. و چنين كسى از همه كس گرفتارتر خواهد بود، چون دل و جسمش به چيزى بى فايده مشغول شده و در نتيجه تنها زيان نصيب او گشته است.اگر بگويى اين مطلب با دستور دعا و تلاش براى روزى، چنان كه در آيه شريفه آمده است «فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا من فضل الله» و نظير آن منافات دارد مى گوييم: به طورى كه در پيش توضيح داديم منافات ندارد، و ما راز دعا و فايده آن را بيان كرديم، خلاصه مطلب اين بود كه گاهى دعا وسيله براى وجود روزى است كه خداوند وجود روزى را به وسيله دعا مى دانسته است و منافاتى با هم ندارند.امام (ع) اهل نعمت و ثروت و كسانى را كه گرفتارند همه را توجه داده است كه به هر حال شكر خدا واجب است، امّا اهل نعمت را متوجه ساخته است كه گاهى نعمت كم كم باعث نزديكى به عذاب مى گردد، بايد خدا را شكر كنند تا آنها را به عذاب نزديك نسازد و امّا به آنانى كه گرفتارند، هشدار داده است كه گرفتارى آنها گاهى باعث احسان الهى نسبت به آنها مى گردد تا آنان را آماده براى اجر فراوان سازد، بنا بر اين شكر اين آماده سازى بر آنها لازم است. و اين دو مقدمه صغرا براى دو قياس مضمرند كه مقدّمه اول در تقدير چنين است، بعضى از اهل نعمت كم كم به عذاب نزديك مى شوند، و كبراى مقدّر آن نيز چنين است: و هر كه به تدريج، به عذاب نزديك شود، لازم است جهت دورى از عذاب، خدا را به خاطر نعمتى كه به وى داده است، شكر گزارد، و همچنين تقدير صغراى دوم، چنين است: بعضى از گرفتاران با همان گرفتارى ساخته مى شوند، و كبراى مقدّر آن نيز چنين است: و هر كس مورد لطف خدا قرار گيرد، بايد سپاس لطف خدا را در حق خود بگزارد. از اين رو امام (ع) شنوندگان سخن خود را به طور مطلق بر شكر فراوان امر كرده است، با اين كه در بين آنان هم ارباب نعمت و هم مبتلايان هستند، و پس از آن به عجله نكردن در طلب روزى و در حد اعتدال و دور از افراط ماندن، دستور داده است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 362
الثانية و الستون بعد المائتين من حكمه عليه السّلام:(262) و قال عليه السّلام: اعلموا علما يقينا أنّ اللَّه لم يجعل للعبد و إن عظمت حيلته، و اشتدّت طلبته، و قويت مكيدته أكثر ممّا سمّى له في الذّكر الحكيم، و لم يحل بين العبد في ضعفه و قلة حيلته، و بين أن يبلغ ما سمّى له في الذّكر الحكيم، و العارف لهذا العامل به أعظم النّاس راحة في منفعة، و التّارك له الشّاكّ فيه أعظم النّاس شغلا في مضرّة، و ربّ منعم عليه مستدرج بالنّعمى، و ربّ مبتلى مصنوع له بالبلوى، فزد أيّها المستمع في شكرك، و قصّر من عجلتك، و قف عند منتهى رزقك. (81510- 81417)
الاعراب:و إن عظمت حيلته: إن هذه تسمّى و صليّة و معناها ثبوت الحكم على أيّ حال و لم يحل: مجزوم بلم من حال يحول، راحة منصوب تميزا لقوله أعظم النّاس رافع للابهام عن النسبة، في منفعة ظرف مستقرّ حال عن قوله أعظم، و هكذا قوله: شغلا في مضرّة. ربّ منعم ظرف مستقرّ خبر مقدّم لقوله: مستدرج بالنعم، و هكذا الجملة التالية.المعنى:نبّه عليه السّلام في هذا الكلام إلى ذمّ الحرص على طلب الرّزق و الاكباب عليه كما هو عادة النّاس، و أكّد على أنّ مزيد الطّلب و تحمّل التّعب لا يغيّران الرّزق المقسوم الّذي عبّر عنه بما سمّى في الذكر الحكيم، و هذا اللّقب ينطبق على القرآن فانه ذكر كما قال عزّ و جلّ: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» و حكيم كما قال عزّ من قائل: «يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ» و قد ورد فيه «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ» الدالّ على الحصر المبين و أنّه لا رازق غيره تعالى و لا قدرة للرّزق من دون إرادته. فالمقصود من التّسمية في الذكر الحكيم هو ضمانته من اللَّه على الاطلاق كما في غير واحد من الأخبار. فعن عليّ عليه السّلام كما في خماسيّات الاثنى عشريّة: إنّ اللَّه قسّم امور العباد على خمسة، و كلّ منها خمسة: خمسة بالقضاء و القدر: الرّزق، و الولد، و السلطان و التزويج، و العمر.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 363
و فسّر ابن ميثم الذكر الحكيم باللّوح المحفوظ فقال: لا جرم لم يكن لكلّ من القوىّ و الضعيف من الرزق و نحوه إلّا ما علم اللَّه تعالى وصوله إليه بقلم القضاء الالهي في الذّكر الحكيم و اللّوح المحفوظ، و لم يبلغ عظيم الحيلة قويّ المكيدة بحيلته أكثر مما سمّى له- انتهى. و يشكل بأنّه لو كان المقصود من الذكر الحكيم هو العلم الالهي بما يصل إلى العبد من الرزق فمن اكتسب رزقه من حرام فكيف حاله؟ فهل هو رزقه المقسوم المسمّى له في الذكر الحكيم فكيف يؤاخذ عنه و يعاقب على كسبه؟! و أشار بقوله عليه السّلام (و ربّ منعم عليه مستدرج بالنعم) إلى أنّه لا ينبغي الغبطة على نعمة المتنعّم و الاعتقاد بأنّه لقربه إلى اللَّه و مزيد عنايته به، بل ربّما كان سببا لنقمته و مزيدا لغفلته و سلب سعادته.الترجمة:فرمود: بيقين بدانيد كه خداوند بنده خود را بوسيله نيرنگ عظيم و تلاش فراوان و قوت كيد و پشت هم اندازى بيش از آنچه براى او در ذكر حكيم مقرر است نمى دهد، و ناتوانى و بيچارگى مانع از رزق مقدّر نمى شود، و آنكه باين حقيقت عارف است و بدان عمل ميكند و اعتماد بروزي رسان دارد از همه مردم در كسب سود راحت تر است، و آنكه ترك اين روش را كند و در آن ترديد بخود راه دهد از همه مردم گرفتارتر و زيانبارتر است، چه بسا نعمتخوارى كه ثروتش وسيله آزمايش و نقمت او است، و چه بسا گرفتارى كه بلايش براى كسب سعادت و امتحان او است، أى شنونده هر كه باشى و در هر حال باشي بيشتر شكر حق گزار، و از شتاب خود در تحصيل دنيا بكاه، و در سر حدّ رزق مقدّرت بايست. ز روى يقين بدان خداوند كارت بقضا نموده پيوند با حيله ژرف و جست محكم با زور مكائد دمادم جز آنچه خدا بنام بنده در ذكر حكيم ثبت كرده چيز دگرى بكف نيارد جز رنج و ألم بخود نبارد ور بنده ضعيف و ناتوانست بيچاره و عاجز زمانست دريافت كند نصيب خود را وز ذكر حكيم سهم خود را عارف كه عقيدتش بر اينست در راحت و عيش دلنشين است و آنرا كه چنين عقيده اى نيست جز رنج و زيان نتيجه اى نيست بر نعمت خود مباش غرّه شايد كه خدات خشم كرده ور بار بلا بدوش دارى بايد حق شكر او گذارى أفزاى بشكر و، از شتابت ميكاه و، برزق كن قناعت
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص70
اعلموا علما يقينا انّ الله لم يجعل للعبد و ان عظمت حيلته و اشتدّت طلبته، و قويت مكيدته، اكثر ممّا سمّى له فى الذكر الحكيم، و لم يحل بين العبد فى ضعفه و قلة حيلته، و بين ان يبلغ ما سمّى له فى الذكر الحكيم، و العارف لهذا، العامل به، اعظم الناس رحمة فى منفعة، و التارك له، الشاكّ فيه، اعظم الناس شغلا فى مضرة. و ربّ منعم عليه مستدرج بالنعمى، و رب مبتلى مصنوع له بالبلوى، فزد ايّها المستمع فى شكرك، و قصّر من عجلتك، وقف عند منتهى رزقك.«به يقين بدانيد كه خداوند براى بنده اش هر چند سخت چاره انديش و جستجوگر و حيله گر باشد چيزى فزونتر از آنچه در لوح محفوظ مقرر فرموده است، قرار نمى دهد و ميان بنده و رسيدن به آن هر چند ناتوان و اندك چاره ساز باشد مانع نمى شود. كسى كه اين موضوع را بشناسد و به كار بندد، از همه مردم آسوده تر بود و سود بيشترى برد، و آنكه در آن شك كند و آن را رها سازد، بيش از همه دل مشغول و متضرر است. و بسا نعمت خوار كه با نعمتها فريب خورد و گرفتار شود و بسا گرفتار كه آن گرفتارى خود براى او نعمت است. بنابراين اى شنونده بر سپاس خود بيفزاى و از شتاب خود بكاه و با آنچه كه روزى توست، درنگ كن.»
درباره آزمندى و ترسيدن از نرسيدن روزى و ناپسندى آن و نكوهش كوشش بيش از حد در طلب روزى و ستايش قناعت پيش از اين سخن گفته شد. اينجا اين نكته را ياد آور مى شويم كه يكى از حكيمان گفته است: حسود را از همه مردم اندوهگين تر و قانع را از همگان خوشتر و آزمند را از همگان بر آزار شكيباتر يافتم، آسوده زندگى تر از همگان آن كس است كه دنيا را بيشتر دور افكنده باشد و از همگان پشيمان تر عالمى است كه به علم خود عمل نكند.