وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ تَذَكَّرَ بُعْدَ السَّفَرِ، إسْتَعَدَّ.
و فرمود (ع): هر كه دورى سفر را در نظر آورد، خود را براى آن مهيا دارد.
و آن حضرت فرمود: آن كه دورى سفر قيامت را به ياد آرد براى آن آماده شود.
ياد قيامت و آمادگى (اعتقادى، اخلاقى):و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه به ياد سفر طولانى آخرت باشد خود را آماده مى سازد.
[و فرمود:] آن كه دورى سفر را ياد آرد، خود را براى آن آماده دارد.
امام عليه السّلام (در ترغيب بطاعت) فرموده است:هر كه دورى سفر (آخرت) را بياد داشته باشد آماده ميشود (تقوى و پرهيزكارى را شعار خويش قرار مى دهد).
امام عليه السلام فرمود: كسى كه دورى سفر (آخرت) را به خاطر داشته باشد خود را مهيا مى سازد.
آمادگى براى سفر آخرت:امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه و فشرده و كوتاه، مردم را براى آماده شدن سفر آخرت اندرز مى دهد و مى فرمايد: «كسى كه دورى سفر آخرت را به ياد داشته باشد خود را مهيا مى سازد»؛ (مَنْ تَذَكَّرَ بُعْدَ السَّفَرِ اسْتَعَدَّ).در اين حديث شريف و احاديث فراوان ديگر، مردمِ دنيا به مسافرانى تشبيه شده اند كه به سوى منزلگاه دوردست اما بسيار مرفه و پربركت در حركتند و بايد براى رسيدن به سرمنزل مقصود مركبى راهوار و زاد و توشه اى فراوان آماده سازند وگرنه در وسط راه مى مانند و به مقصد نخواهند رسيد. همين معنا به صورت ديگرى در حكمت 77 آمده بود آنجا كه فرمود: «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَطُولِ الطَّرِيقِ وَبُعْدِ السَّفَرِ؛ آه از كمى زاد و توشه و طولانى بودن راه و دورى سفر».ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود و متقى هندى در كنزالعمّال حديث جالبى ذكر مى كنند كه بى ارتباط به مقصود ما نيست و مضمون آن چنين است: پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله رو به يارانش كرد و فرمود: مَثَل من و شما و دنيا همچون جمعيتى است كه از يك بيابان خشك و خالى عبور مى كردند و به جايى رسيدند كه نمى دانستند آنچه را پيمودند بيشتر است يا آنچه تا مقصد باقى مانده است؟ در حالى كه زاد و توشه آنها تمام شد و مركب آنها از راه ماند و در ميان اين بيابان خشك و خالى، سرگردان ماندند؛ نه زادى داشتند و نه مركبى، ازاينرو به هلاكت يقين پيدا كردند. در اين هنگام مردى نمايان شد كه لباس خوبى بر تن داشت وقطرات آب از سر و رويش مى چكيد. گفتند: به يقين اين شخص از سرزمين آباد و پرآبى مى آيد و احوال او نشان مى دهد كه راه به آنجا نزديك است. هنگامى كه آن مرد به آنها رسيد و حال ايشان را مشاهده كرد به آنها گفت: اگر شما را به محلى پرآب و باغ هاى سرسبز راهنمايى كنم چه مى كنيد؟ گفتند: هرگز با تو مخالفت نخواهيم كرد. گفت: با خدا عهد و پيمان ببنديد كه چنين خواهد بود. آنها عهد و پيمان بستند و آن مرد آنها را به محلى پرآب و باغهايى سرسبز هدايت كرد. هنگامى كه به آنجا رسيدند مقدار كمى در آنجا ماندند سپس آن مرد به آنها گفت: برخيزيد و آماده شويد به سوى باغ هايى كه از اين باغ ها پربارتر وآبى كه از اين آب گواراتر است برويم. بسيارى از آنها گفتند: ما باور نمى كنيم به چنان سرزمينى برسيم؛ ولى گروه اندكى از آنها گفتند: مگر شما با اين مرد عهد و پيمان نبستيد كه مخالفت نكنيد؟ آنچه در آغاز گفته بود به حقيقت پيوست و بقيه گفتار او مانند آن است كه در آغاز گفته. اين گروه اندك، همراه آن مرد حركت كردند و او آنها را به باغ هايى سرسبزتر و آبهايى گواراتر رساند؛ ولى آن گروه اول كه مخالفت كرده بودند در همان شب دشمنانى به آنها حمله كرده و صبحگاهان عده اى كشته و عده اى اسير شده بودند. قرآن مجيد نيز مى گويد: «(وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى)؛ زاد و توشه (براى سفر آخرت) برگيريد كه برترين زاد و توشه همان تقوا و پرهيزكارى است».جالب اينكه در حديثى مى خوانيم كه زُهرى، يكى از سرشناسان اهل سنت از تابعين، امام على بن حسين عليه السلام را در شبى سرد و بارانى ديدار كرد در حالى كه بر پشت آن حضرت مقدارى آرد بود و حضرت به سويى حركت مى كرد. زهرى عرض كرد: اى پسر رسول خدا! اين چيست؟ حضرت فرمود: قصد سفرى دارم و مشغول تهيه زاد و توشه آن و گذاشتن در محل مطمئنى هستم. زهرى گفت: غلام من اينجاست به شما كمك مى كند. حضرت قبول نكرد. زهرى عرض كرد: خودم آن را برمى دارم و براى شما مى آورم. امام سجادعليه السلام فرمود: من ميل ندارم چيزى كه موجب نجات من و سبب حسن ورودم به مقصد است خودم حمل نكنم، تو را به خدا سوگند مى دهم كه سراغ كار خود بروى و من را رها سازى. زهرى از آن حضرت جدا شد و رفت. بعد از چند روز امام عليه السلام را ديد عرض كرد: اى پسر رسول خدا! اثرى از آن سفرى كه فرمودى نمى بينم. امام عليه السلام فرمود: آرى اى زهرى. آن گمانى كه كردى (كه منظورم سفر دنياست) درست نبوده است منظورم سفر آخرت و آماده شدن براى آن است. آرى. آماده شدن براى مرگ وسفر آخرت به وسيله پرهيز از حرام و بذل و بخشش در راه خير حاصل مى شود.
امام (ع) فرمود: «مَنْ تَذَكَّرَ بُعْدَ السَّفَرِ اسْتَعَدَّ»:مقصود امام (ع) آن است كه شخصى كه به ياد دورى راه آخرت است بايد به وسيله تقوا و پرهيزگارى آماده آن سفر گردد.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 369
التاسعة و الستون بعد المائتين من حكمه عليه السّلام:(269) و قال عليه السّلام: من تذكّر بعد السّفر استعدّ. (81663- 81656)
المعنى:قال الشارح المعتزلي: و قد روي عن النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله أنه قال لأصحابه: إنما مثلى و مثلكم و مثل الدّنيا كقوم سلكو مفازة غبراء حتى إذا لم يدروا ما سلكوا منها أكثر أم ما بقى، أنفدوا الزاد و حسروا الظّهر و بقوا بين ظهراني المفازة لا زاد و لا حمولة فأيقنوا بالهلكة، فبيناهم كذلك خرج عليهم رجل في حلّة يقطر رأسه ماء، فقالوا: هذا قريب عهد بريف، و ما جاءكم هذا إلّا من قريب، فلمّا انتهى إليهم و شاهد حالهم قال: أ رأيتم إن هديتكم إلى ماء رواء، و رياض خضر ما تعملون؟قالوا: لا نعصيك شيئا قال: عهودكم و مواثيقكم باللّه، فأعطوه ذلك، فأوردهم ماء رواء و رياضا خضرا- إلخ.أقول: الظاهر أنّ مراده عليه السّلام من بعد السّفر ما بعد الموت إلى الجنّة و الأمر بالاستعداد له بالعمل الصالح و التقوى، و مورد المثل حال النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله مع الناس في هذه الدّنيا.الترجمة:هر كس درازى سفر را بياد آرد، ساز و برگ فراهم دارد.هر كه دارد سفرى دور به پيش ساز و برگى كند اندر خور خويش
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص74
من تذكر بعد السفر استعد. «هر كه دورى سفر - آخرت- را به ياد آورد، آماده مى شود.»
اصحاب معانى گفته اند: مثل مردم دنيا همچون كاروانى است كه در بيابانى به آبشخورى گوارا مى رسد، برخى از كاروانيان از آن آب اندكى مى آشامند و سپس به دورى راه و مقصد مى انديشند كه ممكن است آب ديگرى نباشد و از آن آبشخور چندان آب بر مى دارد كه آنان را تا مقصد برساند. برخى ديگر از آن آب خود را سيراب مى كنند ولى از آماده شدن و آب برداشتن غافل مى مانند و چنين مى پندارند كه همان آبى كه آشاميده اند آنها را كفايت مى كند و از اندوختن آب بى نياز مى سازد ولى گمان آنان بر خلاف مى شود و در آن بيابان اسير تشنگى مى شوند و جان مى سپارند. ابن ابى الحديد سپس روايتى را از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه متضمن همين معنى است، آورده است.