وَ قَالَ (عليه السلام): لَا تَجْعَلَنَّ ذَرَبَ لِسَانِكَ عَلَى مَنْ أَنْطَقَكَ، وَ بَلَاغَةَ قَوْلِكَ عَلَى مَنْ سَدَّدَكَ.
الذَرَب: تيزى، تندى.سَدَّدَكَ: براه راست راهنمائيت كرد.
ذَرَب: تندى و تيزى زبان
و فرمود (ع): با كسى كه تو را سخن گفتن آموخته، بتندى سخن مگوى و با كسى كه سخنت را استوارى بخشيده، اظهار بلاغت منماى.
و آن حضرت فرمود: تيزى زبانت را عليه كسى كه سخن به تو آموخت، و بلاغت گفتارت را بر ضدّ كسى كه گفتارت را به صواب آورد به كار مگير.
احترام به استاد (اخلاق اجتماعى، تربيتى):و درود خدا بر او، فرمود: با آن كس كه تو را سخن آموخت به درشتى سخن مگو، و با كسى كه راه نيكو سخن گفتن به تو آموخت، لاف بلاغت مزن.
[و فرمود:] بدان كس كه تو را سخن آموخت به تندى سخن مگوى و با كسى كه گفتارت را نيكو گرداند راه بلاغتگويى مپوى.
امام عليه السّلام (در ترغيب باحترام نمودن بمعلّم و آموزگار) فرموده است:تيزى زبانت را بكسيكه ترا گويا كرده (آموخته) و استوارى گفتارت را بكسيكه ترا (در گفتار) براه راست راهنمائى نموده نگردان (و شايد مراد چنين باشد: تندى زبان و استوارى گفتارت را بر «زيان دين» خدا كه ترا گويا كرده و براه راست «بوسيله پيغمبر اكرم» راهنمائى نموده بكار مبر، زيرا بسيار زشت است كه بكسى شمشيرى دهند تا دشمن را دفع نمايد و با همان شمشير دهنده را بكشد).
امام(عليه السلام) فرمود: تندى و تيزى زبانت را بر ضد كسى كه سخن گفتن را به تو آموخته به كار مگير و (نيز) بلاغت سخنت را بر ضد كسى كه سخنورى به تو آموخت صرف مكن.
مراقب باش با چه كسى سخن مى گويى؟ امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى به يك نكته اخلاقى و عاطفى اشاره كرده، مى فرمايد: «تندى و تيزى زبانت را بر ضد كسى كه نيكوسخن گفتن را به تو آموخت به كار مگير و (نيز) بلاغت سخنت را بر ضد كسى كه سخنورى به تو آموخت صرف مكن»; (لاَتَجْعَلَنَّ ذَرَبَ لِسَانِكَ عَلَى مَنْ أَنْطَقَكَ، وَبَلاَغَةَ قَوْلِكَ عَلَى مَنْ سَدَّدَكَ).اشاره به اين كه حق شناسى ايجاب مى كند كه اگر انسان نعمت و موهبتى از كسى به دست آورده، بر ضد او به كار نگيرد زيرا اين نهايت بى انصافى و ناسپاسى است. اين سخن شامل پدر و مادرها و همه استادان و معلم ها مى شود; انسان نبايد در برابر پدر و مادرى كه يك حرف و دو حرف بر زبانش گذاشته اند تا شيوه سخن گفتن را فراگيرد درشتى و خشونت كند. اين كار گذشته از اين كه ازنظر شرعى منفور و زشت است تا آن جا كه قرآن مى فرمايد: «(وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُلْ لَّهُمَا أُفّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَّهُمَا قَوْلا كَرِيماً); و پروردگارت فرمان داده كه جز او را نپرستيد! و به پدر و مادر نيكى كنيد! هرگاه يكى از آن دو، يا هر دوى آنها، نزد تو به سن پيرى رسند، كمترين اهانتى به آن ها روا مدار! و بر آن ها فرياد مزن! و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آن ها بگو!»[1] ازنظر وجدانى نيز كارى ناپسند و ناجوانمردانه است.همچنين استادى كه به انسان شيوه نوشتن و سخن گفتن فصيح و بليغ را آموخته هرگز نبايد از اين سرمايه بر ضد او استفاده كرد.تجربه نشان داده است بعضى از كسانى كه مرتكب چنين كارى مى شوند عمر كوتاهى دارند.شاعر عرب مى گويد:فَيا عَجَباً لِمَن رَبّيتُ طِفْلاً *** أُلَقِّمُه بأطرافِ البَنانِاُعَلِّمُهُ الرِّمايةَ كُلَّ يوم *** فَلمّا اشتَدَّ ساعِدُهُ رَمانىاُعَلِّمُهُ الفُتُوَّةَ فلمّا *** طَرَّ شارِبُه جَفانىوَكَم قد علّمتُه نَظْمَ القَوافى *** فَلمّا قال شِعراً قد هَجانىدر شگفتم از كسى كه او را در كودكى تربيت كردم و با انگشتان خود لقمه در دهانش گذاشتم.هر روز تيراندازى را به او مى آموختم اما هنگامى كه دست و بازويش قوى شد مرا نشانه گرفت و به سوى من تير انداخت.من جوانمردى را به او آموختم اما همين كه پشت لب هايش مو سبز شد به من جفا كرد.چقدر نظم قافيه ها را به او آموختم ولى هنگامى كه قدرت بر شعر گفتن پيدا كرد مرا با اشعار خود هجو نمود.[2]«ذَرَب» (بر وزن طرب) به معناى تيزى و حدت و خشونت است. و «ذَرِب» (بر وزن خشن) به معناى شخص فصيح و سخنور و گاه نيز به معناى انسان بدزبان آمده است.در حديثى كه از اميرمؤمنان على(عليه السلام) نقل شده است مى خوانيم كه به هنگام وصيت به فرزندش محمّد بن حنفيه فرمود: «و أَكْرِمِ الَّذِينَ بِهِمْ تَصُول وَ ازْدَدْ لَهُمْ طُولَ الصُّحْبَةِ بِرّاً وَ إِكْرَاماً وَ تَبْجِيلاً وَ تَعْظِيماً فَلَيسَ جَزَاءُ مَنْ عَظَّمَ شَأْنَكَ أَنْ تَضَعَ مِنْ قَدْرِهِ وَ لاَ جَزَاءُ مَنْ سَرَّكَ أَنْ تَسُوءَه; با برادران دينى و كسانى كه به كمك آن ها به دشمن حمله مى كنى خوش رفتارى كن و آن ها را گرامى و بزرگ دار چراكه جزاى كسى كه مقام تو را بالا برده اين نيست كه از قدرش بكاهى و نيز جزاى كسى كه تو را مسرور كرده اين نيست كه او را غمگين سازى».[3]در حديث ديگرى از حذيفه (صحابى معروف) نقل شده كه مى گويد: من مردى بودم كه به خانواده ام درشتى مى كردم و خشونت زبان داشتم، به پيغمبر(صلى الله عليه وآله) عرض كردم: اى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)! مى ترسم زبانم مرا وارد دوزخ كند فرمود: «فأين أنت من الاستِغفار إنّى لأستغفِرُ اللهَ فى اليومِ مائةً; چرا استغفار نمى كنى من نيز هر روز يكصد مرتبه استغفار مى كنم».[4]در خطبه 186 نيز آمده بود كه امام(عليه السلام) فرمود: «وَ لْيخْزُنِ الرَّجُلُ لِسَانَهُ فَإِنَّ هَذَا اللِّسَانَ جَمُوحٌ بِصَاحِبِهِ وَ اللَّهِ مَا أَرَى عَبْداً يتَّقِى تَقْوَى تَنْفَعُهُ حَتَّى يخْزُنَ لِسَانَه; انسان بايد زبانش را (از سخنان ناروا) حفظ كند زيرا اين زبان در برابر صاحبش سركش است. به خدا سوگند بنده اى را نمى بينم كه باتقوا باشد و تقوايش به او سودى ببخشد مگر اين كه زبانش را (از سخنان ناروا) حفظ كند».[5]*****پی نوشت:[1]. اسراء، آيه 23.[2]. شرح نهج البلاغه مرحوم شوشترى، ج 1، ص 622.[3]. من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 391، ح 5864.[4]. مسند احمد، ج 5، ص 397.[5]. سند گفتار حكيمانه: مرحوم خطيب مى گويد: اين كلام حكمت آميز را آمدى در غرر با تفاوتى آورده است كه نشان مى دهد از غير نهج البلاغه گرفته است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 291). افزون بر اين، زمخشرى آن را در ربيع الابرار از على(عليه السلام) نقل مى كند. (ربيع الابرار، ج 4، ص 86، ح 396)
امام (ع) فرمود: «لَا تَجْعَلَنَّ ذَرَبَ لِسَانِكَ عَلَى مَنْ أَنْطَقَكَ- وَ بَلَاغَةَ قَوْلِكَ عَلَى مَنْ سَدَّدَكَ»:دم تيز زبانت را به سوى كسى كه تو را گويا كرده، و بلاغت گفتارت را به زيان آن كه تو را به راه راست هدايت كرده است به كار مگير.«ذرب اللّسان»: تيزى زبان. اين يك جمله ادبى است كه به منزله ضرب المثلى براى آن كسى است كه از انسان علمى و فايده اى به دست مى آورد، و بعد از همان حربه به زيان وى استفاده مى كند مثل كسى كه فصاحت را از شخص آموخته، و بعد با وى در فصاحت به مقابله برخيزد.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 490
الحادية و التسعون بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(391) و قال عليه السّلام: لا تجعلنّ ذرب لسانك على من أنطقك و بلاغة قولك على من سدّدك. (85236- 85221)
اللغة:(ذرب) السيف صار حديدا ماضيا، و لسان ذرب أى فصيح، و لسان ذرب أيضا فاحش -مجمع البحرين-.المعنى:قال ابن ميثم: و هو أدب يجري مجرى المثل يضرب لمن يحصّل من إنسان علما و فائدة فيستعين بها عليه- انتهى.أقول: الظاهر أنّ المقصود النهى عن التكلم على اللَّه و الشكوى منه بما لا ينبغي كما هو عادة الجهلاء، فانه تعالى هو الذى أنطق الانسان قال اللَّه تعالى: «وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ» (21- السّجدة).الترجمة:فرمود: تيزى زبان را بسوى كسى كه گويايت كرده مگردان، و شيوائى گفتارت را بر كسى كه سخنگويت نموده ملغزان.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص206
لا تجعلن ذرب لسانك على من انطقك، و بلاغة قولك على من سدّدك. «تيزى زبان خودت را براى آن كس كه تو را به سخن آورده قرار مده و رسايى گفتارت را براى آن كس كه تو را استوار كرد قرار مده.»
مى فرمايد: شبهه اى در اين نيست كه خداوند تو را به سخن آورده است و سخن تو را استوار فرموده است و بيان را به تو آموخته است، همچنان كه خداوند سبحان فرموده است: «آدمى را آفريد و بيان را به او آموخت.» بنابراين بسيار زشت است كه آدمى تيززبانى و فصاحت خود را براى ستيز با كسى قرار دهد كه او را به سخن آورده و به عبادت توانا ساخته است و همچنين زشت است كه بلاغت خود را براى كسى قرار دهد كه او را بليغ فرموده تا بتواند معنيهاى درونى خود را بيان كند، و اين مثل آن است كه كسى به ديگرى شمشيرى دهد و او با آن شمشير با ظلم و ستم آن شخص را بكشد و زشتى اين كار فزون بر آن است كه او را با شمشير ديگرى بكشد.