وَ قَالَ (عليه السلام): أَوْلَى النَّاسِ بِالْكَرَمِ، مَنْ عُرِفَتْ بِهِ الْكِرَامُ.
و فرمود (ع): شايسته ترين مردم به كرم، كسى است كه به گوهر كريمتر باشد.
و آن حضرت فرمود: سزاوارترين مردم به كرم كسى است كه اجدادش از كريمان بوده اند.
راه شناخت بزرگواران (اجتماعى):و درود خدا بر او، فرمود: شايسته ترين مردم به بزرگوارى آن كه بزرگواران را با او بسنجند.
[و فرمود:] سزاوارترين مردم به كرم كسى است كه كريمان بدو شناخته شوند.
امام عليه السّلام (در باره جوانمردى) فرموده است:شايسته ترين مردم به جوانمردى كسى است كه جوانمردان در او ريشه كرده باشند (پدرانش از نيكان و جوانمردان بوده اند. اين فرمايش در نسخ نهج البلاغه نيست ما آنرا از نسخه ابن ابى الحديد نقل كرديم).
امام(عليه السلام) فرمود: شايسته ترين مردم به كَرَم، آن كسى است كه افراد كريم به واسطه او شناخته شوند. (معرف كريمان، از همه كريم تر است).
معرف كريمان:اين گفتار حكيمانه در منابع مختلف نهج البلاغه به دو صورت نقل شده است: اول به همان صورتى كه در عبارت بالا آمده و «عُرِفَتْ» از ماده «معرفت» ذكر شده و مفهوم كلام امام(عليه السلام) اين است: «شايسته ترين مردم به كَرَم كسى است كه معرف كريمان باشد»; (أَوْلَى الَّناسِ بِالْكَرَمِ مَنْ عُرِفَتْ بِهِ الْكِرَامُ).«كَرَم» در اصل به معناى شرافت است و به شخصى كه داراى صفات برجسته باشد كريم گفته مى شود و به گفته راغب در مفردات، هرگاه كَرَم به عنوان صفت خداوند به كار رود و گفته شود: خداوند كريم است، يعنى داراى انواع بخشش ها دربرابر بندگان خويش است و هنگامى كه آن را به عنوان وصفى براى انسان ذكر كنند به معناى دارا بودن صفات برجسته انسانى و شرافت و شخصيت است. و در گفتار حكيمانه مورد بحث به همين معنا آمده و اشاره به افراد صاحب فضيلت و باشخصيت است. به اشياء نفيس نيز كريم گفته مى شود و سنگ هاى قيمتى را «حجر كريم» مى گويند.اشاره به اين كه وقتى كسى اشخاص كريم و باشخصيت و بزرگوار را معرفى مى كند مفهومش اين است كه او اين اشخاص را دوست مى دارد و كَرَم و كرامت را ارزش مى شمرد اگر چنين است خودش از همه بيشتر بايد به اين موضوع اهميت بدهد. كسى كه حاتم طايى را مدح و ستايش مى كند بايد خودش سهمى از سخاوت و كرم داشته باشد. از آن فراتر كسى كه امام بزرگوارى را به صفات برجسته اى مى ستايد; اميرمؤمنان(عليه السلام) را به جود و سخاوت و شجاعت و علم و درايت و امام حسين(عليه السلام) را به ايثار و شهادت در راه خدا مى ستايد و همچنين هر يك از ائمه(عليهم السلام) را به صفات برجسته اى توصيف مى كند چگونه مى تواند خودش از تمام اين اوصاف بيگانه و تهى باشد. آرى آن كس كه كرامت كريمان را مى ستايد از همه شايسته تر است كه راه آن ها را بپويد.و در نقطه مقابل، بيچاره ترين مردم كسانى هستند كه خوبى هاى خوبان را توصيف مى كنند اما خودشان هرگز در عمل در مسير آن ها نيستند. در حديثى كه مرحوم كلينى در كتاب كافى از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده مى خوانيم: «إِنَّ مِنْ أَشَدِّ النَّاسِ حَسْرَةً يوْمَ الْقِيامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلاً ثُمَّ عَمِلَ بِغَيرِهِ; شديدترين حسرت ها در روز قيامت حسرت و افسوس كسى است كه از عدالتى تعريف و تمجيد كرده ولى خودش به غير آن عمل نموده است».[1]مرحوم علامه مجلسى در جلد 69 بحارالانوار بابى به عنوان «من وصف عدلا ثم خالفه الى غيره» آورده و احاديث متعددى در ذيل آن نقل كرده است.واما بنابر صورت دوم كه در بسيارى از نسخ آمده مفهوم كلام امام(عليه السلام) اين است: شايسته ترين مردم به كَرَم كسى است كه از دودمان كريمان باشد (و كَرَم در اعماق وجودش ريشه دوانده باشد) «أَوْلَى النَّاسِ بِالْكَرَمِ مَنْ عَرَّقَتْ فِيهِ الْكِرَامُ».«عَرَّقَتْ» از ماده «عِرق» (بر وزن فكر) به معناى ريشه، گرفته شده است. شاعر عرب نيز دراين باره مى گويد:إنّا سَألنا قَومَنا فَخِيارُهُم *** مَن كانَ أفضَلَهُم أبوه الأفضَلأعطى الّذى أعطى أبوهُ قبلَه *** و تَبخّلت أبناءُ مَن يَتبخّلما درباره قوم و قبيله خود تحقيق كرديم ديديم بهترين آن ها كسى بود كه پدرش فضل و شرافتى داشت. كسى عطا و بخشش مى كند كه پدرش پيش از او بخشش داشته و به عكس، فرزندان بخيلان بخل را پيشه مى كنند.شاعر ديگرى مى گويد:إنّ العروقَ إذا استَسَرّ بها الثَّرى *** أثْرى النّباتُ بها و طابَ المَزْرَعهنگامى كه خاك ريشه ها را خوب تغذيه مى كند گياه و مزرعه اى كه از طريق آن ريشه ها مى رويد خوب و پاكيزه است.اين كلام را با سخنى از از سالار شهيدان امام حسين(عليه السلام) پايان مى دهيم آن جا كه فرمود: «إِنَّ الدَّعِىَّ ابْنَ الدَّعيّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهاتَ مِنَّا الذِّلّة يأبى اللّهِ ذلِكَ وَ رَسُولُهُ وَالمؤمنونَ وَ حُجُورٌ طابَتْ وطَهُرَتْ، وَ أُنُوفٌ حَمِيَّةٌ، وَ نُفُوسٌ أَبِيَّةٌ، مِنْ أن نُؤثِرَ طاعَةَ اللِّئامِ عَلى مَصارِعِ الْكِرامِ; آگاه باشيد! مرد آلوده، فرزند آلوده، مرا در ميان شمشير و ذلّت مخير ساخته است. هيهات كه من ذلّت را بپذيرم و او به مقصد خويش برسد! خداوند و رسولش و مؤمنان و نياكان پاك دامن و مادران پاكيزه من، از اين ابا دارند كه اطاعت لئيمان را بر قربانگاه بزرگواران ترجيح دهيم»[2]. [3]*****پی نوشت:[1]. كافى، ج 2، ص 299، ح 1.[2]. لهوف، ص 97.[3]. سند گفتار حكيمانه: مرحوم خطيب مدرك ديگرى براى اين گفتار حكيمانه در اين جا نياورده و حواله به آخر كتاب داده است; حواله اى كه توفيق انجام آن را نيافت خدايش غريق رحمت كند. و ما هم در جستوجوهايى كه كرديم چيز تازه اى دراين باره نيافتيم هر چند سيد رضى در گفتار خود صادق است و حتماً آن را از منبع معتبرى گرفته است.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص223
و قال عليه السّلام: اولى الناس بالكرم من عرّقت فيه الكرام. «و فرمود: سزاوارترين مردم به كرم كسى است كه كريمان در او ريشه داشته باشند.»
باب افعال و تفعيل در مورد اين كلمه داراى يك معنى است يعنى كسى كه گذشتگان و نياكانش كريم باشند. مبرد مى گويد: ابو محلم سعدى براى من اين دو بيت را خواند: ما درباره قوم خود پرسيديم - از قوم خود حاجت خواستيم- برگزيدگان ايشان و افضل آنان كسى بود كه پدرش افضل بود، همان كسى بخشيد كه پدرش هم پيش از او بخشيده بود و حال آنكه پسران بخيلان بخل ورزيدند.
و بحترى سروده است: «مى بينيم كه نجابت در نجيب قومى كه نجيب زاده نيست تمام و كامل نيست.»