تعظيم رسول خدا (ص) از على (ع) در روز عيد غدير
۰۹ آذر ۱۳۹۶ 0 ادعیه و زیاراتالجزء الأول؛ هذا مبدأ ذكر الأعمال الأشهر الثلاثة أعني شوال و ذي قعدة و ذي حجة من كتاب الإقبال، الباب الخامس فيما نذكره مما يختص بعيد الغدير في ليلته و يومه من صلاة و دعاء و شرف ذلك اليوم و فضل صومه، فصل في بعض تفصيل ما جرت عليه حال يوم الغدير من التعظيم و التبجيل
جلد اول، شروع ذکرهای اعمال ماه های سه گانه، یعنی شوال، ذی القعده و ذی الحجه از کتاب اقبال الاعمال، باب پنجم، اعمالی که متعلق به شب عید غدیر و روز آن است از نماز و دعا و شرافت این شب و فضیلت روزه گرفتن در عید غدیر، فصل سوم: تعظيم رسول خدا از على-عليه السّلام-در روز عيد غدير
اعلم أن ما نذكر في هذا الفصل ما رواه أيضا مخالفو الشيعة المعتمد عليهم في النقل فمن ذلك ما رواه عنهم مصنف كتاب الخالص المسمى بالنشر و الطي و جعله حجة ظاهرة باتفاق العدو و الولي و حمل به نسخة إلى الملك شاه مازندران رستم بن علي لما حضره بالري فقال فيما رواه عن رجالهم فصل
روايات اين بخش را نيز از راويان مخالف شيعه كه در نقل حديث مورد اعتماد هستند، نقل مىكنيم. برخى از اين افراد عبارتاند از: نويسندهى كتاب پاكيزهى «النشر و الطىّ» -كه با اتفاق دوست و دشمن، دليل آشكار شيعه عليه عامه است و نگارنده نسخهاى از آن را در «رى» به پادشاه مازندران «رستم بن على» هديه كرده است
وَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْمُهَلَّبِ أَخْبَرَنَا الشَّرِيفُ أَبُو الْقَاسِمِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْقَاسِمِ الشَّعْرَانِيُّ عَنْ أَبِيهِ حَدَّثَنَا سَلَمَةُ بْنُ الْفَضْلِ الْأَنْصَارِيُّ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ عَنْ قَيْسِ بْنِ حَنَانٍ عَنْ عَطِيَّةَ السَّعْدِيِّ قَالَ
به سند راويان عامه از «عطيّهى سعدى» نقل كرده است:
سَأَلْتُ حُذَيْفَةَ بْنَ الْيَمَانِ عَنْ إِقَامَةِ النَّبِيِّ ص عَلِيّاً يَوْمَ الْغَدِيرِ غَدِيرِ خُمٍّ كَيْفَ كَانَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَنْزَلَ عَلَى نَبِيِّهِ ص أَقُولُ أَنَا لَعَلَّهُ ص يَعْنِي بِالْمَدِينَةِ النَّبِيُّ
از «حذيفة بن يمان» دربارهى كيفيت نصب على-عليه السّلام-توسط پيامبر اكرم -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-به امامت در روز غدير پرسيدم. گفت: خداوند متعال شايد در مدينه اين آيه را بر آن حضرت نازل كرد:
(أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ)[1]
«ولايت پيامبر نسبت به مؤمنان از خود آنان بيشتر است و زنان او، مادران مؤمنان هستند و خويشاوندان، در كتاب خدا برخى بر برخى ديگر اولويّت دارند و بر مؤمنان و مهاجران مقدماند.»
فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الْوَلَايَةُ الَّتِي أَنْتُمْ بِهَا أَحَقُّ مِنَّا بِأَنْفُسِنَا فَقَالَ ع السَّمْعُ وَ الطَّاعَةُ فِيمَا أَحْبَبْتُمْ وَ كَرِهْتُمْ فَقُلْنَا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا
عرض شد: اى رسول خدا، مقصود از اين ولايت كه شما نسبت به ما، از خود ما اولى هستيد، چيست؟ فرمود: گوش به فرمان داشتن و اطاعت از من در همه امور، خواه خوشايند شما باشد و يا بدتان بيايد. عرض كرديم: ما گوش به فرمان شماييم و از شما اطاعت مىكنيم.
فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى (وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ مِيثاقَهُ الَّذِي واثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا)[2]
اينجا بود كه خداوند متعال اين آيه را نازل فرمود: «و نعمت خدا بر خود و پيمانى را كه از شما گرفت به ياد آوريد كه گفتيد: گوش به فرمان هستيم و اطاعت مىكنيم.»
فَخَرَجْنَا إِلَى مَكَّةَ مَعَ النَّبِيِّ ص فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ فَنَزَلَ جَبْرَئِيلُ ع فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّكَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ
تا اينكه همراه با پيامبر -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-براى انجام حجة الوداع به «مكه» رهسپار شديم. در اين هنگام، جبرئيل نازل شد و عرض كرد: اى محمد، پروردگارت به تو سلام مىرساند و مىگويد:
انْصِبْ عَلِيّاً ع عَلَماً لِلنَّاسِ فَبَكَى النَّبِيُّ ص حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْيَتُهُ وَ قَالَ
على-عليه السّلام-را به عنوان پيشواى بعد از خود نصب كن. پيامبر -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-گريست، به حدى كه محاسن مباركش اشكآلود شد. سپس فرمود:
يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّ قَوْمِي حَدِيثُو عَهْدٍ بِالْجَاهِلِيَّةِ ضَرَبْتُهُمْ عَلَى الدِّينِ طَوْعاً وَ كَرْهاً حَتَّى انْقَادُوا لِي فَكَيْفَ إِذَا حَمَلْتُ عَلَى رِقَابِهِمْ غَيْرِي
اى جبرئيل، قوم من چندان فاصلهاى با زمان جاهليت ندارند و من با زور شمشير خواهناخواه، آنان را وادار به پذيرش دين كردهام و فرمانبردار من شدهاند، تا چه رسد به اينكه ديگرى را بر آنان برگزينم.
قَالَ فَصَعِدَ جَبْرَئِيلُ ثُمَّ قَالَ صَاحِبُ كِتَابِ النَّشْرِ وَ الطَّيِّ عَنْ حُذَيْفَةَ وَ قَدْ كَانَ النَّبِيُّ ص بَعَثَ عَلِيّاً ع إِلَى الْيَمَنِ
اينجا بود كه جبرئيل به آسمان صعود كرد. مؤلف كتاب «النشر و الطىّ» در ادامه آورده است: «حذيفه» مىگويد: پيامبر اكرم -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-، على-عليه السّلام-را به «يمن» راهى كرد
فَوَافَى مَكَّةَ وَ نَحْنُ مَعَ الرَّسُولِ ثُمَّ تَوَجَّهَ عَلِيٌّ ع يَوْماً نَحْوَ الْكَعْبَةِ يُصَلِّي فَلَمَّا رَكَعَ أَتَاهُ سَائِلٌ فَتَصَدَّقَ عَلَيْهِ بِحَلْقَةِ خَاتَمِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ
و خود در حالى كه ما همراه او بوديم به «مكه» رهسپار شد و به آنجا رسيد. بعد از آنكه على-عليه السّلام-به «مكه» رسيد، هنگامى كه رو به سوى «كعبه» نماز مىخواند، به هنگام ركوع، گدايى از او تقاضاى كمك كرد و على-عليه السّلام-انگشترى خود را به او صدقه داد و خداوند متعال اين آيه را نازل كرد:
(إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ)[3]
«ولىّ شما، تنها خدا و رسول او و كسانى هستند كه ايمان آوردهاند، آنان كه نماز به پا مىدارند و در حال ركوع، زكات مىدهند.»
فَكَبَّرَ رَسُولُ اللَّهِ وَ قَرَأَهُ عَلَيْنَا ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ قُومُوا نَطْلُبْ هَذِهِ الصِّفَةَ الَّتِي وَصَفَ اللَّهُ بِهَا
و رسول خدا -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-تكبير گفت و اين آيه را بر ما قرائت كرد، سپس فرمود: به پا خيزيد تا ببينيم چه كسى اينگونه است.
فَلَمَّا دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ الْمَسْجِدَ اسْتَقْبَلَهُ سَائِلٌ فَقَالَ مِنْ أَيْنَ جِئْتَ فَقَالَ مِنْ عِنْدِ هَذَا الْمُصَلِّي تَصَدَّقَ عَلَيَّ بِهَذِهِ الْحَلْقَةِ وَ هُوَ رَاكِعٌ
وقتى رسول خدا-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-وارد مسجد شد، با سايلى برخورد كرد. فرمود: از كجا مىآيى؟ سايل با اشاره به سوى على-عليه السّلام- گفت: از نزد اين نمازگزار كه اين انگشترى را در حال ركوع به من صدقه داد.
فَكَبَّرَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ مَضَى نَحْوَ عَلِيٍّ فَقَالَ يَا عَلِيُّ مَا أَحْدَثْتَ الْيَوْمَ مِنْ خَيْرٍ فَأَخْبَرَهُ بِمَا كَانَ مِنْهُ إِلَى السَّائِلِ
رسول خدا-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-تكبير گفت و به سوى على-عليه السّلام-رهسپار شد و فرمود: اى على، چه كار خيرى انجام دادى؟ على-عليه السّلام-ماجرا را نقل كرد.
فَكَبَّرَ ثَالِثَةً فَنَظَرَ الْمُنَافِقُونَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ وَ قَالُوا إِنَّ أَفْئِدَتَنَا لَا تَقْوَى عَلَى ذَلِكَ أَبَداً مَعَ الطَّاعَةِ لَهُ
پيامبر اكرم -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-تكبير سوم را گفت. منافقان به يكديگر نگريستند و گفتند: دلهاى ما به هيچ وجه قدرت پذيرش اين را ندارد و هرگز نمىتوانيم از على-عليه السّلام- اطاعت كنيم،
فَنَسْأَلُ رَسُولَ اللَّهِ ص أَنْ يُبَدِّلَهُ لَنَا فَأَتَوْا رَسُولَ اللَّهِ ص فَأَخْبَرُوهُ بِذَلِكَ فَأَنْزَلَ قُرْآناً
برويم از رسول اللّه-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-بخواهيم كه كس ديگر را جانشين او كند. نزد رسول خدا آمدند و ماجرا را تعريف كردند، ولى خداوند متعال در پاسخ آنها اين آيه را نازل كرد:
(وَ هُوَ قُلْ ما يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِي)[4] الْآيَةَ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَتِمَّهُ
«بگو: من نمىتوانم از نزد خود او را تغيير دهم. . .» جبرئيل عرض كرد: اى رسول خدا -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-، سخن را به پايان برسان.
فَقَالَ حَبِيبِي جَبْرَئِيلُ قَدْ سَمِعْتَ مَا تَآمَرُوا بِهِ فَانْصَرَفَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ الْأَمِينُ جَبْرَئِيلُ
حضرت فرمود: حبيبم جبرئيل، شنيدى كه چه توطئهاى كردند. جبرئيل، آن فرشتهى امانتدار الهى، از نزد رسول خدا -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-رفت.
ثُمَّ قَالَ صَاحِبُ كِتَابِ النَّشْرِ وَ الطَّيِّ مِنْ غَيْرِ حَدِيثِ حُذَيْفَةَ فَكَانَ مِنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ بِمِنًى
نگارندهى كتاب «النشر و الطىّ» از غير «حذيفه» نقل كرده است: «بخشى از سخنان رسول خدا-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-كه در حجة الوداع در «منى» ايراد نمود، به اين صورت بود:
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي
اى مردم، من دو چيز در ميان شما به يادگار مىگذارم. اگر آن دو را بگيريد، هرگز گمراه نمىگرديد: كتاب خدا، و خاندان و اهل بيتم.
وَ إِنَّهُ قَدْ نَبَّأَنِي اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ كَإِصْبَعَيَّ هَاتَيْنِ وَ جَمَعَ بَيْنَ سَبَّابَتَيْهِ
به درستى كه خداوند لطيف و آگاه به من خبر داد كه اين دو هيچگاه از يكديگر جدا نمىشوند تا اين كه در كنار حوض [كوثر]همانند اين دو انگشت من-در اينجا حضرت دو انگشت اشاره خود را در كنار هم قرار داد-بر من وارد شوند.
أَلَا فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِمَا فَقَدْ نَجَا وَ مَنْ خَالَفَهُمَا فَقَدْ هَلَكَ أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ أَيُّهَا النَّاسُ قَالُوا نَعَمْ قَالَ أَ شَهِدْتُمْ
هان! هركس به آن دو چنگ بزند، قطعا نجات يافته است و هركس با آن دو مخالفت كند، نابود و گمراه است. هان! اى مردم، آيا رساندم؟ ! عرض كردند: بله. سپس فرمود: [خدايا]گواه باش.»
قَالَ صَاحِبُ كِتَابِ النَّشْرِ وَ الطَّيِّ فَلَمَّا كَانَ فِي آخِرِ يَوْمٍ مِنْ أَيَّامِ التَّشْرِيقِ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ (إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ)[5]إِلَى آخِرِهَا
سپس نويسندهى كتاب «النشر و الطىّ» آورده است: «در آخرين روز از روزهاى تشريق[6]، خداوند متعال آيهى إِذٰا جاءَ نَصْرُ اَللّهِ وَ اَلْفَتْحُ. تا آخر اين سوره را بر آن حضرت نازل كرد
فَقَالَ ع نُعِيَتْ إِلَيَّ نَفْسِي فَجَاءَ إِلَى الْمَسْجِدِ الْخَيْفِ فَدَخَلَهُ وَ نَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً فَاجْتَمَعَ النَّاسُ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ
و رسول خدا-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-فرمود: خبر مرگ مرا به من دادند. از اينرو، وقتى به مسجد «خيف» رسيد، ندا در داد: «نماز جماعت» و مردم براى نماز گرد آمدند و حضرت، سخن خود را با ستايش و ثناى خدا آغاز نمود و. . .» نويسندهى كتاب يادشده
وَ ذَكَرَ خُطْبَتَهُ ع ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ
در ادامه، خطبهى رسول خدا-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-را ذكر كرده است، در بخشى از خطبهى آن حضرت آمده است: «اى مردم، من دو چيز گرانبها در ميان شما به يادگار مىگذارم: يكى از اين دو كه از ديگرى بزرگتر است،
الثَّقَلَ الْأَكْبَرَ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ طَرَفٌ بِيَدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ طَرَفٌ بِأَيْدِيكُمْ فَتَمَسَّكُوا بِهِ
كتاب خداوند-عزّ و جلّ-است كه يك سوى آن به دست خدا و سوى ديگر آن به دست شما است، پس در آن چنگ بزنيد،
وَ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي
و آن ديگرى كه كوچكتر است، خاندان و اهل بيت من است.
فَإِنَّهُ قَدْ نَبَّأَنِي اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ كَإِصْبَعَيَّ هَاتَيْنِ وَ جَمَعَ بَيْنَ سَبَّابَتَيْهِ
به درستى كه خداوند لطيف و آگاه به من خبر داد كه آن دو هرگز از يكديگر جدا نمىشوند تا اينكه در كنار حوض [كوثر]همانند اين دو انگشت من-در اينجا رسول خدا-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-دو انگشت نشانهى خود را در كنار هم قرار داد-بر من وارد شوند.
وَ لَا أَقُولُ كَهَاتَيْنِ وَ جَمَعَ بَيْنَ سَبَّابَتَهُ وَ الْوُسْطَى فَتَفْضُلُ هَذِهِ عَلَى هَذِهِ
سپس فرمود: من نمىگويم همانند اين دو انگشتم-در اينجا حضرت انگشت نشانه و انگشت وسطى يك دست را كنار هم قرار داد-تا يكى بر ديگرى برترى داشته باشد.
قَالَ مُصَنِّفُ كِتَابِ النَّشْرِ وَ الطَّيِّ فَاجْتَمَعَ قَوْمٌ وَ قَالُوا يُرِيدُ مُحَمَّدٌ أَنْ يَجْعَلَ الْإِمَامَةَ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ
نويسندهى كتاب «النشر و الطىّ» در ادامه آورده است: «عدهاى گرد هم آمدند و گفتند: محمد مىخواهد امامت و رهبرى را در خاندان خود قرار دهد.
فَخَرَجَ مِنْهُمْ أَرْبَعَةٌ وَ دَخَلُوا إِلَى مَكَّةَ وَ دَخَلُوا الْكَعْبَةَ وَ كَتَبُوا فِيمَا بَيْنَهُمْ إِنْ أَمَاتَ اللَّهُ مُحَمَّداً أَوْ قُتِلَ لَا يُرَدُّ هَذَا الْأَمْرُ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ
از اينرو، ۴ تن از آنان از «مدينه» به سوى «مكه» روانه و وارد «مكه» و سپس وارد خانه «كعبه» شدند و [به صورت سرّى]ميان خود قرار دادى نوشتند مبنى بر اينكه هرگاه خداوند، محمد را ميراند يا كشته شد، نگذارند امر امامت به دست اهل بيت او بيفتد.
فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ[7]
در اينجا خداوند متعال اين آيه را نازل فرمود: «يا در كارى ابرام ورزيدهاند؟ ما نيز ابرام مىورزيم. آيا چنين مىپندارند كه ما راز و نجواى آنان را نمىشنويم؟ چرا؟ ! فرشتگان ما پيش آنان [حاضرند و اعمال آنها را]ثبت مىكنند.»
أقول فانظر هذا التدريج من النبي ص و التلطف من الله جل جلاله في نصه على مولانا علي ص فأول أمره بالمدينة قال سبحانه (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ)[8] فنص على أن الأقرب إلى النبي ص أولى به من المؤمنين و المهاجرين فعزل جل جلاله عن هذه الولاية المؤمنين و المهاجرين و خص بها أولي الأرحام من سيد المرسلين ثم انظر كيف نزل جبرئيل بعد خروجه ع إلى مكة بالتعيين في [على] علي ع فلما راجع النبي ص و أشفق على قومه من حسدهم لعلي ع كيف عاد الله جل جلاله أنزل (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ)[9] و كشف عن علي ع بذلك الوصف ثم انظر كيف مال النبي ع إلى التوطئة بذكر أهل بيته بمنى ثم عاد ذكرهم في مسجد الخيف ثم ذكر صاحب كتاب النشر و الطي توجههم إلى المدينة و مراجعة رسول الله مرة بعد مرة لله جل جلاله و ما تكرر من الله تعالى إلى رسول الله في ولاية علي ع
بنده (سيد بن طاووس-رحمه اللّه-) مىگويم: ملاحظه كن و ببين كه پيامبر اكرم -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-در تصريح بر ولايت مولى على-صلوات اللّه عليه-چگونه به تدريج عمل نموده و چگونه خداوند-جلّ جلاله-در اينباره شيوهى تلطّف را اتخاذ نموده است؛ زيرا مىبينى كه خداوند سبحان نخست در «مدينه» فرمود: «در كتاب خدا، خويشاوندان برخى از برخى ديگر بيشتر اولويت دارند و بر مؤمنان و مهاجران مقدماند.» بدين ترتيب، خداوند به صراحت بيان كرد كه هركس نسبت به پيامبر-صلوات اللّه عليه-نزديكتر باشد، از همهى مؤمنان و مهاجران بيشتر اولويت دارد و در نتيجه، خداوند-جلّ جلاله-مؤمنان ديگر و مهاجران را از اين ولايت محروم نمود و آن را به خويشاوندان سيد رسولان -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-اختصاص داد. آنگاه حضرت رسول-عليه السّلام-بعد از حركت از «مدينه» به سوى «مكه» ، على -عليه السّلام-را به عنوان جانشين خود براى رهسپار شدن به «يمن» تعيين نمود، سپس به خاطر بيم از حسادت قوم خود به على-عليه السّلام-، خداوند سبحان اين مسأله را متذكر شد و اين آيه را نازل كرد كه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اَللّهُ وَ رَسُولُهُ. . . و با توصيف على-عليه السّلام- در آيه، از چهرهى على-عليه السّلام-پرده برداشت. آنگاه پيامبر اكرم-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم- توطئهى عدهاى عليه اهل بيت خود را در «منى» يادآور شده، سپس باز در مسجد «خيف» از آنان ياد نمود. نويسندهى كتاب «النشر و الطىّ» در ادامه، رهسپار شدن مسلمانان به «مدينه» و تقاضاى پىدرپى رسول خدا-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-از خداوند-جلّ جلاله-مبنى بر عدم اعلام ولايت على-عليه السّلام-و تأكيدهاى پياپى خداوند متعال به رسول خدا -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-را در اينباره نقل كرده است
قال حذيفة
و در پايان اين بند از روايت به نقل از «حذيفه» آورده است:
و أذن النبي ص بالرحيل نحو المدينة فارتحلنا
«پيامبر اكرم-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-دستور كوچ به سوى «مدينه» را داد و ما به سوى «مدينه» رهسپار شديم.»
ثم قال صاحب كتاب النشر و الطي فنزل جبرئيل على النبي ع بضجتان في حجة الوداع بإعلان علي ع
هم او در ادامه آورده است: «در حجّة الوداع، در مكانى به نام «ضجنان»[10]، جبرئيل بر پيامبر-عليهما السّلام-نازل شد و دستور اعلان ولايت على-عليه السّلام-را به ايشان رسانيد.»
ثم قال صاحب الكتاب فخرج رسول الله ص حتى نزل الجحفة فلما نزل القوم و أخذوا منازلهم
نويسندهى كتاب يادشده در ادامه آورده است: «سپس رسول خدا -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-رهسپار شد تا اينكه به «جحفه» رسيد. وقتى همه از مركبهاى خود پياده شدند و در جايگاههاى مشخص نزول كردند،
فأتاه جبرئيل ع فأمره أن يقوم بعلي ع
جبرئيل بر رسول خدا -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-نازل شد و به او دستور داد كه على-عليه السّلام-را به مقام ولايت نصب كند،
و قال يا رب إن قومي حديثو عهد بالجاهلية فمتى أفعل هذا يقولوا فعل بابن عمه
ولى باز رسول خدا-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-فرمود: پروردگارا، قوم من چندان فاصلهاى از زمان جاهليت ندارند. اگر چنين كنم، خواهند گفت: پسرعموى خود را جانشين خود قرار داد.»
أقول و زاد في الجحفة أبو سعيد مسعود بن ناصر السجستاني في كتاب الدراية
«ابو سعيد مسعود بن ناصر سجستانى» در كتاب «الدراية»
فَقَالَ بِإِسْنَادِهِ مِنْ عِدَّةِ طُرُقٍ إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ
به سند خود از چندين طريق از «عبد اللّه بن عباس» نقل كرده است:
لَمَّا خَرَجَ النَّبِيُّ ص فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ فَنَزَلَ جُحْفَةَ أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ ع فَأَمَرَهُ أَنْ يَقُومَ بِعَلِيٍّ ع
«هنگامى كه پيامبر اكرم -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-در حجّة الوداع به «جحفه»[11]رسيد، جبرئيل نازل شد و به آن حضرت دستور داد كه على-عليه السّلام-را به عنوان جانشين خود نصب كند.
قَالَ أَ لَسْتُمْ تَزْعُمُونَ أَنِّي (أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)[12]
از اينرو، رسول خدا-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-به مردم فرمود: آيا بر اين باوريد كه ولايت من بر مؤمنان از خود آنان بيشتر است؟
قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ أَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ
عرض كردند: بله، اى رسول خدا. فرمود: پس هركس من مولى و سرپرست اويم، على مولاى او است. خداوندا، هركس كه او را سرپرست خود بداند، يارى كن و با هركس كه با او دشمنى كند، دشمن او باش و هركس كه او را دوست بدارد، دوست بدار و هركس را كه بغض و كينهى او را در دل داشته باشد، مبغوض خود قرار ده
وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ أَعِنْ مَنْ أَعَانَهُ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ وَجَبَتْ كَذَا وَ اللَّهِ فِي أَعْنَاقِ النَّاسِ أَقُولُ وَ سَارَ النَّبِيُّ ص مِنَ الْجُحْفَةِ
و هركس كه او را يارى كند، يارى كن و هركس به او كمك كند، كمك كن. در اين لحظه، ابن عباس گفت: به خدا سوگند، [با اين سخن]ولايت او بر مردم واجب گرديد.» سپس پيامبر اكرم-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-از «جحفه» به سوى «مدينه» روانه شد.
قَالَ مَسْعُودٌ السِّجِسْتَانِيُّ فِي كِتَابِ الدِّرَايَةِ بِإِسْنَادِهِ إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ أَيْضاً قَالَ
باز «مسعود سجستانى» در كتاب «الدراية» به نقل از «عبد اللّه بن عباس» آورده است:
أُمِرَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ يُبَلِّغَ وَلَايَةَ عَلِيٍّ ع فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ)[13]
«خداوند متعال به رسول خدا-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-دستور داد كه ولايت على-عليه السّلام- را به مردم اعلان كند، لذا اين آيه را نازل فرمود: «اى رسول، آنچه را كه از سوى پروردگارت به تو فرو فرستاده شد، [به مردم]برسان. اگر چنين نكنى، پيام او را نرساندهاى و خداوند تو را از گزند مردم حفظ مىكند.»