توحيد در نهج البلاغه
۰۱ آبان ۱۴۰۳ 0 اهل بیت علیهم السلامعناوین
دو ستون محكم دين
, بى همتايى در خلقت
, وحدانيت خدا
, . نه زاده و نه زاييده شده !
, طنين دلايل توحيد
, ستم نابخشودنى
, آثار اخلاص
, بى همتايش بدان !
, اساس دين
, بى همتايى خداوند
, مرز نداشتن خدا
, گواهى به وحدانيت حق
, حقيقت توحيد
, شناخت خدا
, اطاعت در عصيان نشايد
, ريا، شرك به خداوند
, قبل از همه خدا
, جايگاه رفيع توحيد
, توحيد بلاوصف
, خدايى نيست جز الله
, اگر خدا را شريكى بود!
وصيتى لكم : ان لا تشركوا بالله وشيئا و محمد صلى الله عليه و آله فلا تضيعوا سنته . اقيموا هذين العمودين ، و اوقدوا هذين المصباحين ، و خلاكم ذم !
وصيتم به شما اين است كه هيچ چيزى را شريك خدا قرار ندهيد و سنت محمد صلى الله عليه و آله را تباه نسازيد. اين دو ستون محكم دين (توحيد و محافظت بر سنت پيامبر) را برپا داريد و اين دو چراغ را روشن نگاه داريد تا در نتيجه ، توبيخ از شما دور باشد ( نامه 23.)
, بى همتايى در خلقت
.. لا شريك اءعانه على ابتداع عجائب الاءمور
هيچ شريك و همتايى او را در آفرينش مخلوقات شگفت انگيز كمك و يارى نكرده است خطبه ۹۱ نهج البلاغه
, وحدانيت خدا
لم يولد سبحانه فيكون فى العز مشاركا و لم يلد فيكون موروثا
خداوند زاييده نشده تا در بزرگوارى اش شريك داشته باشد و نزاييده است(ترجمه و شرح خطبه 182 )
, . نه زاده و نه زاييده شده !
لَمْ يَلِدْ فَيَكُونَ مَوْلُوداً، وَ لَمْ يُولَدْ فَيَصِيرَ مَحْدُوداً؛ جَلَّ عَنِ اتِّخَاذِ الْأَبْنَاءِ
خداوند كسى را نزاده تا خود مولود باشد و از كسى زاده نشده تا محدود به حدودى باشد، بالاتر از آن است كه فرزندانى بپذيردخطبه 186
, طنين دلايل توحيد
وَ نَعَقَتْ فِي أَسْمَاعِنَا دَلَائِلُهُ عَلَى وَحْدَانِيَّتِهِ
دلايل او خدا بر يگانگى اش در گوش هاى ما طنين انداز است خطبه ۱۶۵ نهج البلاغه
, ستم نابخشودنى
فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يُغْفَرُ فَالشِّرْكُ بِاللَّهِ، قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ»
امّا ظلمى كه نابخشودنى است، شرك به خداى سبحان است، كه فرمود: «خداوند هيچ گاه از شرك به خود، در نمى گذرد».خطبه 176نهج البلاغه
, آثار اخلاص
وَ شَدَّ بِالْإِخْلَاصِ وَ التَّوْحِيدِ حُقُوقَ الْمُسْلِمِينَ فِي مَعَاقِدِهَا
خداوند، با اخلاص و يكتا پرستى گره حقوق مسلمانان را محكم كرد.ترجمه و شرح خطبه 167 نهج البلاغه
, بى همتايش بدان !
مَا وَحَّدَهُ مَنْ كَيَّفَهُ، وَ لَا حَقِيقَتَهُ أَصَابَ مَنْ مَثَّلَهُ، وَ لَا إِيَّاهُ عَنَى مَنْ شَبَّهَهُ، وَ لَا صَمَدَهُ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ وَ تَوَهَّمَهُ
بى همتايش ندانسته كسى كه براى او (خداوند) چگونگى و كيفيت بپندارد، و به حقيقت او نرسيده است كسى كه برايش همانند و همتايى بپندارد، و به او نپرداخته كسى كه او را به چيزى مانند كند، و قصد او نكرده كسى كه به او اشاره كند يا به خيالش آورده باشد.ترجمه و شرح خطبه 186 نهج البلاغه
, اساس دين
أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْی الصِّفَاتِ عَنْهُ
ساس دين شناخت خدا، و كمال شناخت ، اعتراف به وجود اوست ، و كمال اعتراف ، درك يكتايى اوست ، و كمال توحيد خدا، پاك ساختن عمل براى اوست و كمال اخلاص در برابر او، اين است كه وى را از صفات ممكنات منزه دانى .ترجمه و شرح خطبه 1 نهج البلاغه
, بى همتايى خداوند
وَاحِدٌ لَا بِعَدَدٍ وَ دَائِمٌ لَا بِأَمَدٍ وَ قَائِمٌ لَا بِعَمَدٍ. تَتَلَقَّاهُ الْأَذْهَانُ لَا بِمُشَاعَرَةٍ، وَ تَشْهَدُ لَهُ الْمَرَائِي لَا بِمُحَاضَرَةٍ
(اوست خدايى كه ) يگانه است نه به شمارش ، و جاودان و به خود پايدار است ، برپاست نه با نگاهدارنده اى ، ذهن ما او را مى شناسند و به درك او نرسند. هر جا بر وجود او شهادت دهد، بدون آن كه در آن باشد. ترجمه و شرح خطبه 185 نهج البلاغه
, مرز نداشتن خدا
لَمْ تَبْلُغْهُ الْعُقُولُ بِتَحْدِيدٍ فَيَكُونَ مُشَبَّهاً، وَ لَمْ تَقَعْ عَلَيْهِ الْأَوْهَامُ بِتَقْدِيرٍ فَيَكُونَ مُمَثَّلًا
خردها براى او حد و مرزى نتوانند نهاد، تا در نتيجه به چيزى مانند باشد و اوهام برايش اندازه اى تعيين نتوانند كرد، تا بتوان برايش مثالى فرض كرد.ترجمه و شرح خطبه 155 نهج البلاغه
, گواهى به وحدانيت حق
وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيکَ لَهُ، الاْوَّلُ لاَ شَىْءَ قَبْلَهُ، وَ الآخِرُ لاَ غَايَةَ لَهُ، لاَتَقَعُ الاَْوْهَامُ لَهُ عَلَى صِفَة، وَلاَ تُعْقَدُ الْقُلُوبُ مِنْهُ عَلَى کَيْفِيَّة
گواهى مى دهم كه خدايى نيست جز خداى يگانه كه بى شريك و بى همتاست ، آغاز و اول است و قبل از او چيزى نيست ، نه پندارها براى او صفتى مى دانند و نه عقل ها اثبات چگونگى او را مى توانند.ترجمه و شرح خطبه 85 نهج البلاغه
, حقيقت توحيد
التَّوْحِيدُ أَلَّا تَتَوَهَّمَهُ، وَ الْعَدْلُ أَلَّا تَتَّهِمَه.
حقيقت توحيد آن است كه خدا را در فهم و انديشه خود نياورى و عدل آن است كه او را (به هيچ بدى و ظلم ) متهم نسازى (ترجمه و شرح حکمت 470 نهج البلاغه)
, شناخت خدا
لَا تَنَالُهُ الْأَوْهَامُ فَتُقَدِّرَهُ، وَ لَا تَتَوَهَّمُهُ الْفِطَنُ فَتُصَوِّرَهُ، وَ لَا تُدْرِكُهُ الْحَوَاسُّ فَتُحِسَّهُ، وَ لَا تَلْمِسُهُ الْأَيْدِي فَتَمَسَّهُ
و هم ها به او نمى رسد، تا اندازه گيرى اش كنند و انديشه هاى باريك بين او را در وهم نتوانند آورد، تا در نتيجه تصورش كنند و حواس به او نرسند، تا در نتيجه حسش كنند و به دست نمى آيد تا در نتيجه او را لمس كنند(ترجمه و شرح خطبه 186 نهج البلاغه)
, اطاعت در عصيان نشايد
لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ
فرمانبردارى مردم با نافرمانى خدا نسازد.(ترجمه و شرح حکمت 165 نهج البلاغه)
, ريا، شرك به خداوند
وَ اعْلَمُوا أَنَّ يَسِيرَ الرِّيَاءِ شِرْكٌ
بدانيد، رياكارى هر چند هم كم باشد شرك به خداوند است(ترجمه و شرح خطبه 86 نهج البلاغه)
, قبل از همه خدا
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْكَائِنِ، قَبْلَ أَنْ يَكُونَ كُرْسِيٌّ أَوْ عَرْشٌ أَوْ سَمَاءٌ أَوْ أَرْضٌ أَوْ جَانٌّ أَوْ إِنْسٌ. لَا يُدْرَكُ بِوَهْمٍ وَ لَا يُقَدَّرُ بِفَهْمٍ وَ لَا يَشْغَلُهُ سَائِلٌ وَ لَا يَنْقُصُهُ نَائِلٌ، وَ لَا يَنْظُرُ بِعَيْنٍ وَ لَا يُحَدُّ بِأَيْنٍ وَ لَا يُوصَفُ بِالْأَزْوَاجِ وَ لَا يَخْلُقُ بِعِلَاجٍ وَ لَا يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ وَ لَا يُقَاسُ بِالنَّاسِ
سپاس خدايى را كه بوده و هست ، پيش از آن كه كرسى يا عرش يا آسمان يا زمين يا پرى يا انسان پديد آمده باشد. نه خيال درك او را تواند و نه فهم اندازه او بداند. نه پرسش كننده اى او را از كار متوقف كند، و نه عطا خواهنده اى در خزانه اش كاستى پديد آورد. بدون ديده بيناست و نمى تواند گفت كه كجاست . با همتايى وصف نگردد و با تمرين نمى آفريند، حواس نتواند او را درك كند و او را با مردم نتوان سنجيد(ترجمه و شرح خطبه 182 نهج البلاغه)
, جايگاه رفيع توحيد
فَتَبَارَكَ اللَّهُ الَّذِي لَا يَبْلُغُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا يَنَالُهُ حَدْسُ الْفِطَنِ
پاك و بلند مرتبه است خدايى كه همت هاى بلند و حدس و گمان هوشمندان به او دسترس ندارد.(ترجمه و شرح خطبه 94 نهج البلاغه)
, توحيد بلاوصف
تَتَلَقَّاهُ الْأَذْهَانُ لَا بِمُشَاعَرَةٍ، وَ تَشْهَدُ لَهُ الْمَرَائِي لَا بِمُحَاضَرَةٍ. لَمْ تُحِطْ بِهِ الْأَوْهَامُ بَلْ تَجَلَّى لَهَا بِهَا
ذهن ها او را دريابند؛ اما نه از راه ادراك ، حواس و مشاعر و ديدنى ها بر وجود او گواهى دهند؛ اما نه به خاطر حضور او در آنها (بلكه از باب دلالت اثر بر مؤ ثر و فعل بر فاعل ) و اوهام بر او احاطه نيافت ؛ بلكه به واسطه اوهام و خردها بر آنان متجلى شد.(ترجمه و شرح خطبه 185 نهج البلاغه)
, خدايى نيست جز الله
فَقُلْتُ أَنَا: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، إِنِّي أَوَّلُ مُؤْمِنٍ بِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ
من گفتم (لا اله الا الله ) اى رسول خدا! من نخستين كسى هستم كه به تو ايمان مى آورم .(ترجمه و شرح خطبه 192 نهج البلاغه)
, اگر خدا را شريكى بود!
وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّهُ لَوْ كَانَ لِرَبِّكَ شَرِيكٌ لَأَتَتْكَ رُسُلُهُ وَ لَرَأَيْتَ آثَارَ مُلْكِهِ وَ سُلْطَانِهِ وَ لَعَرَفْتَ أَفْعَالَهُ وَ صِفَاتِهِ، وَ لَكِنَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ كَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ، لَا يُضَادُّهُ فِي مُلْكِهِ أَحَدٌ وَ لَا يَزُولُ أَبَداً
در سفارش خود به فرزند بزرگوارش امام حسن مى فرمايد: بدان تو اى فرزندم ! كه اگر پروردگارت را شريكى بود، بى گمان فرستادگان و رسولان او نيز نزد تو مى آمدند و نشانه هاى پادشاهى و اقتدار او را مى ديدى و افعال و صفاتش را مى شناختى ؛ اما خداوند همچنان كه خود در وصف خويش فرموده : (خدايى يگانه است و در ملكش رقيبى ندارد و هرگز زوال نمى پذيرد.)(ترجمه و شرح نامه 31 نهج البلاغه)