شیطان در نهج البلاغه
۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ 0 اهل بیت علیهم السلام1. غرور و تکبر شیطان
اعترته الحميه، و غلبت عليه الشقوه، و تعزّز بخلقة النار، و استهون خلق الصلصال.
در وصف شيطان مى فرمايد: تعصب او را فرا گرفت و بدبختى بر وى چيره گشت و به اين كه از آتش آفريده شده است مغرور شد و تكبر ورزيد و آدم را براى اين كه از پاره اى گل خشكيده آفريده شده بود، خوار شمرد.1
2. آراسته كردن گناه
الشيطان موكّل به، يزيّن له المعصيه ليركبَها، و يمنّيه التوبه ليسوّفها.
شيطان گماشته و همراه انسان است، گناه را در نظرش مى آرايد تا آن را مرتكب شود و او را به توبه اميدوار مى كند، تا در آن تعلل و تاخير ورزد.2
3. يارى از خدا در دورى از شيطان
احمدُ الله و استعينه على مَداحر الشيطان و مَزاجره، و الاعتصام من حبائله و مَخاتله.
خدا را مى ستايم و در امورى كه باعث راندن و دور كردن شيطان و محفوظ ماندن از دام ها و نيرنگ هايش مى شود، از او يارى مى طلبم.3
4. تنهايى و نفوذ شيطان
ان الشاذّ من الناس للشيطان، كما ان الشاذّ من الغنم للذئب.
هر آن كس كه از مردم کناره گیری کند گرفتار دام شيطان گردد، همچنان كه گوسفند تنها طعمه گرگ باشد.4
5. عامل دورى شيطان
اَسكنَ سبحانه آدم داراً ارغدَ فيها عيشه، و امن فيها مَحلّته، و حذّره ابليس و عداوته، فاغترّه عدوُه نفاسة عليه بدار المُقام و مرافقة الابرار، فباع اليقين بِشكّه.
خداى سبحان، آدم را در سرايى پرنعمت و امن سكونت داد و او را از ابليس و دشمنى وى برحذر داشت. پس، دشمن آدم، چون او را در سراى جاودانى و همدم نيكوكاران مى ديد، بر وى حسد برد و او را فريفت و آدم يقين را به شكش فروخت.5
6. تسلط شيطان بر گمراهان
انما بدء وقوع الفتن اهواء تُتّبع... فهنالك يستولى الشيطان على اوليائه، و ينجو الذين سبقت لهم من الله الحسنى.
در حقيقت نقطه آغاز فتنه ها و گمراهى ها، پيروى از هواهاى نفس است... در اين جاست كه شيطان بر دوستان خود استيلاء مى يابد، اما كسانى كه بيشتر لطف خدا شامل حالشان گشته است (از سلطه شيطان) مى رهند.6
7. يكى از سپاهيان بزرگ ابليس
واحذَر الغضب فانه جند عظيم من جنود ابليس.
امام در نامه ای به حارث همدانی می فرمایند: از خشم و غضب بپرهیز که همانا سپاه بزرگی از سپاهیان شیطان است.7
8. پشيمانى ياران ابليس
من كتاب له الى معاويه: فاحذر يوما يغتبط فيه من احمدَ عاقبة عمله، و يندم من امكن الشيطان من قیاده فلم يجاذبه.
از روزى بترس كه شادمان شود كسى كه عاقبت كار خود را پسنديده كند و پشيمان گردد كسى كه زمام خود را به دست شيطان سپرده و براى گرفتن زمامش از دست او تلاشى ننموده است.8
9. گرفتاران در دام ابليس
الا فالحذر الحذر من طاعه ساداتكم و كبرائكم... و لا تطيعوا الادعياء ... اتخذهم ابليس مطايا ضلال، و جندا بهم يصول على الناس، و تراجمه ينطق على السنتهم.
آگاه باشید! از پيروى مهتران و بزرگان خود حذر كنيد، ... و از بى بته هاى مدعى شرافت و بزرگى فرمان نبريد... ابليس آنان را مركب گمراهى كرده و سپاهى كه با آن بر مردم مى تازد و مقهورشان مى سازد و سخنگويانى كه از زبانشان سخن مى گويند.9
10. شيون شيطان
لقد سمعت رَنّة الشيطان حين نزل الوحى عليه صلى الله عليه و آله فقلت: يا رسول الله! ما هذه الرنة؟ فقال: هذا الشيطان قد أيسَ من عبادته.
زمانى كه وحى بر رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شد، من شيون شيطان را شنيدم ؛ پرسيدم: اى رسول خدا! اين چه شيونى است ؟ فرمود: شيطان بود كه از عبادت خود (توسط مردم) نوميد شد.10
11. طمع شيطان
و قد اصبحتم فى زمن لا يزداد فيه... الشيطان فى هلاك الناس الا طمعا.
شما در زمانى هستيد كه شيطان در هلاكت و نابودى مردم طمع بسته است.11
12. اسلحه اى در برابر ابليس
اتخذوا التواضع مَسلحة بينكم و بين عدوكم ابليس و جنوده؛ فان له من كل امة جنودا و اعوانا و رَجِلاً و فُرسانا.
فروتنى را انبار اسلحه ميان خود و دشمنان، ابليس و سپاهيانش كنيد؛ زيرا او در هر امتى لشكريان و ياران، و نيروهاى پياده و سواره دارد.12
13. عاقبت حزب شيطان
افرايتم جزع احدكم من الشوكة تصيبه، و العثره تدميه، و الرمضاء تحرقه؟ فكيف اذا كان بين طابقين من نار، ضجيع حجر، و قرين شيطان؟!
آيا ديده ايد كه چون به بدن يكى از شما خارى فرو رود و با لغزشى تنش را خونين سازد و يا ريگ گرم (بيابان) بدنش را بسوزاند، چگونه فرياد و فغان مى كند؟ پس هنگامى كه ميان دو طبقه آتش فرو افتد و همبستر سنگ هاى داغ و همنشين شيطان گردد، چه كار مى كند و چه حالتى به او دست دهد؟13
14. دورى از وسوسه هاى شيطان
اصدفوا عن نزغاته و نفثاته، و اقبلوا النصيحه ممن اهداها اليكم، و اعقلوها على انفسكم.
از وسوسه هاى (شيطان) روى گردان شويد، و سخن كسى كه همه شما را پند و اندرز مى دهد بپذيرد و آن را براى خويش نگه داريد.14
15. ترس از خدا
اتق الله فى نفسك، و نازع الشيطان قيادك.
از خدا بترس، و مهار خود را از دست شيطان بیرون کن!15
16. بسيج حزب شيطان
الا و ان الشيطان قد ذمّر حزبه، و استجلب جَلبه، ليعود الجور الى اوطانه، و يرجع الباطل الى نِصابه. و الله ما انكروا علىّ منكرا، و لا جعلوا بينى و بينهم نِصفا.
قسمتى از خطبه آن حضرت كه با شنيدن خبر بيعت شكنان (اصحاب جمل) ايراد فرمود: آگاه باشید! شيطان دار و دسته خود را برانگيخته و سپاهش را بسيج كرده است تا ستم در جاى خود برقرار ماند و باطل به جايگاه خود بازگردد، به خدا سوگند، ناروايى نبود كه به من نسبت ندهند و ميان من و خودشان به انصاف رفتار نكردند.16
17. پيامدهاى اختلاف
ان الشيطان يُسنّى لكم طرقه، و يريد ان يُحلّ دينكم عقدة عقدة، و يعطيكم بالجماعه الفرقه و بالفرقه الفتنه؛ فاصدفوا عن نزغاته و نفثاته.
همانا شيطان راه هاى خود را براى شما آسان و هموار مى كند و مى خواهد بندبند دين شما را بگسلاند و به جاى يكپارچگى پراكندگى نصيبتان كند و بر اثر پراكندگى فتنه و فساد پديد آورد. پس از وسوسه ها و افسون هايش روى گردان شويد.17
18. ميدان عمل شيطان
اصبحتم فى زمن لا يزداد الخير فيه الا ادبارا، و لا الشرّ فيه الا اقبالا، و لا الشيطان فى هلاك الناس الا طمعا. فهذا اوان قويت عُدّتُه، و عمّت مكيدتُه، و امكنت فريسته.
شما در روزگارى به سر مى بريد كه خیر هر چه بيشتر پشت مى كند، و شر هر چه بيشتر روى مى آورد و شيطان، هر چه بيشتر به تباه كردن مردم چشم طمع مى بندد؛ پس، اكنون زمانى است كه اسباب كار او قوت گرفته و نيرنگش فراگير شده و شكارش در دسترس او قرار گرفته است.18
19. فریبندگی شيطان و نفس اماره
الشيطان المُضلّ، و الانفس الامارة بالسوء، غرّتهم بالامانى، و فسَحت لهم بالمعاصى، و وعدتهم الاظهار، فاقتحمت بهم النار.
شيطان گمراه كننده است و نفس اماره آن ها (خوارج نهروان) را با آرزوهاى نا بجا فريب داد و ميدان گناه را بر ايشان گشود و به آنها وعده پيروزى داد، پس آن ها را به جهنم فرستاد.19
20. شيطان را بفريب
لا تجعلنّ للشيطان فيك نصيباً، و لا على نفسك سبيلاً.
خطاب به معاویه: برای شيطان در خود بهره ای قرار مده و راه او را بر نفس خود باز مگذار.20
21. حزب شيطان
آسى ان يلى امر هذه الامة سفهاؤها و فجّارها، فيتخذوا مال الله دُوَلا، و عباده خوَلا، و الصالحين حَربا، و الفاسقين حزبا.
اندوه و تاسف من از اين است كه بى خردان و نابكاران اين امت را به دست گيرند و مال خدا را دست به دست گردانند و بندگان او را به بندگى خود گيرند و با صالحان بستيزند و تبهكاران را دار و دسته خود كنند.21
22. منافقان حزب شيطان اند
من خطبه له يصف فيها المنافقين: هم لُمة الشيطان، و حُمة النيران؛ اولئك حزب الشيطان، الا ان حزب الشيطان هم الخاسرون.
قسمتى از خطبه آن حضرت در توصيف منافقان: آنان گروه شيطان و شعله آتش جهنم هستند. آنان دار و دسته شيطان اند و بدانيد كه پيروان شيطان بازنده و زيانكارند.22
23. بزرگ ترين دام ابليس
الله الله فى عاجل البغى، و آجل وخامة الظلم، و سوء عاقبة الكبر، فانها مَصيدة ابليس العظمى، و مَكيدتُه الكبرى.
از خدا بترسيد! از (كيفر) سركشى در اين جهان و از زيان ستمگرى در آن جهان و از فرجام بد كبر؛ زيرا اين ها (سركشى و ستمگرى و كبر) عظيم ترين دام و بزرگ ترين فريب ابليس است.23
24. صفات پيروان شيطان
اتخذوا الشيطان لامرهم ملاكا و اتخذهم له اشراكا، فباض و فرّخ فى صدورهم، و دبّ و درج فى حجورهم، فنظر باعينهم، و نطق بالسنتهم، فركب بهم الزلل، و زيّن لهم الخطل، فِعلَ من قد شركه الشيطان فى سلطانه، و نطق بالباطل على لسانه.
امام على عليه السلام در نكوهش پيروان شيطان فرمود: آنان در كارشان به شيطان تكيه كردند و شيطان هم آن ها را دام خود قرار داد. پس در سينه هاى آنان تخم كرد و جوجه گذاشت و به تدريج در خردهاى آنان نفوذ كرد و با چشم هايشان نگريست و با زبانشان سخن گفت؛ پس آن ها را گرفتار خطاها و لغزش ها كرد و نادرستى را در نظرشان آراست؛ كارهاى آنان مانند كار كسى است كه شيطان در قدرتش شريك شده و زبان او را به باطل گويا كرده است!24
25. بسيج نيرو عليه شيطان
اجعلوا عليه حِدّكم، و له جدّكم... و اجلب بخيله عليكم و قصد برجله سبيلكم، يقتنصونكم بكل مكان، و يضربون منكم كل بنان. لا تمتنعون بحيله، و لا تدفعون بعزيمه فى حومة ذُلّ.
خشم و جديت خود را عليه شيطان به كار گيريد... سواران خود را بر ضد شما بسيج كرد و با پيادگانش قصد راه شما را نمود تا از راه راست منحرفتان سازد، در هر نقطه اى شما را شكار مى كنند و سرانگشتانتان را قطع مى كنند، با هيچ حيله و با هيچ عزمى نمى توانيد ضربات و گزندهاى آنان را از خود دفع سازيد؛ اين همه در حالى است كه شما در محاصره انبوهى از عوامل ذلت آور هستيد.25
26. وسوسه هاى شيطان
اطفئوا ما كمَنَ فى قلوبكم من نيران العصبيه و احقاد الجاهليه، فانما تلك الحميه تكون فى المسلم من خطرات الشيطان و نخواته و نزغاته و نفثاته.
شراره هاى تعصب و كينه هاى جاهليت را كه در قلب داريد خاموش كنيد كه اين نخوت و تعصب ناروا در مسلمان از تلقين ها و نخوت ها و فساد و وسوسه هاى شيطان است.26
27. دورى از خودپسندى
يا مالك! اياك و الاعجاب بنفسك، و الثقه بما يعجبك منها، و حب الاطراء، فان ذلك من اوثق فُرَص الشيطان فى نفسه ليمحق ما يكون من احسان المحسنين.
اى مالك! خويشتن را از خودپسندى، و اعتماد به چيزى كه تو را به خودپسندى مى اندازد و علاقه به تملق گويى ديگران برحذر دار؛ زيرا اين كارها مطمئن ترين فرصت براى شيطان است تا كارهاى خوب نيكوكاران را محو و نابود سازد.27
28. عبرت گيرى از ابليس
اعتبروا بما كان من فِعل الله بابليس اذ احبطَ عمله الطويل و جهده الجهيد، و كان قد عبد الله ستة آلاف سنة، لا يدرى أمن سني الدنيا ام من سني الاخره عن کبر ساعة واحدة.
از كارى كه خدا با ابليس كرد درس بگيريد؛ چرا که كار دراز مدت و كوشش هاى توانفرساى او را، به سبب لحظه اى تكبر، باطل ساخت. او هزار سال خدا را پرستش كرده بود كه معلوم نيست آيا از سال هاى دنياست يا از سال هاى آخرت.28
29. برآورندگان دعوت شيطان
احذروا عباد الله عدو الله! ان يعديكم بِدائه، و ان يستفزّكم بنِدائه، و ان يجلب عليكم بخَيله و رَجله. فلَعَمرى لقد فوّق لكم سهم الوعيد، و اغرق اليكم بالنزع الشديد، و رماكم مكان قريب، فقال: «ربّ بما اغویتنى لاُزيننّ لهم فى الارض و لاُغوينّهم اجمعين»، قذفاَ بغيب بعيد، و رجماَ بظن غير مُصيب، صدّقه به ابناء الحميه، و اخوان العصبيه، و فرسان الكبر و الجاهليه.
اى بندگان خدا! مبادا دشمن خدا (شيطان) شما را به درد خود گرفتار كند و با فرياد خويش شما را از جا بپراند و بلغزاند و سواران و پيادگان خود را عليه شما فراهم آورد. به جان خودم سوگند، كه تير وعيد را بر چله كمان گذاشته و آن را به طرف شما سخت كشيده است و از نزديك به شما تيراندازى كرده و گفته است: پروردگارا! به سبب آن كه مرا گمراه كردى در روى زمين بدى ها را در نظرشان بيارايم و همگان را گمراه كنم. او از آينده اى دور سخن گفت و گمان نادرستى را اظهار داشت، اما فرزندان نخوت و برادران عصبيت و سواران گردنكشى و جاهليت دعوى او را راست از كار درآوردند.29
__________________________
پی نوشت:
- خطبه 1
- خطبه 64
- خطبه 151
- خطبه 127
- خطبه 1
- خطبه 50
- نامه 69
- نامه 48
- خطبه 192
- خطبه 192
- خطبه 129
- خطبه 129
- خطبه 183
- خطبه 121
- نامه 55
- خطبه 22
- خطبه 121
- خطبه 129
- حکمت 323
- نامه 17
- نامه 62
- خطبه 194
- خطبه 192
- خطبه 7
- خطبه 192
- خطبه 192
- نامه 53
- خطبه 192
- خطبه 192
منبع:
نهج البلاغه موضوعى؛ عباس عزيزى