تقیه از نظر احادیث
۳۱ تیر ۱۳۹۴ 0 معارفتقيّه
امام على عليه السلام :
مَن أحَبَّنا بقَلبِهِ و أبغَضَنا بلِسانِهِ فهُو في الجَنَّةِ .
كسى كه ما را در دلش دوست بدارد و به زبانش دشمن، او در بهشت است.
امام باقر عليه السلام :
خالِطُوهُم بِالبَرّانِيَّةِ ، و خالِفوهُم بِالجَوّانِيَّةِ ، إذا كانَتِ الإمرَةُ صِبيانِيَّةً .
هرگاه حكومت باطل و جاهلانه بود با آنان (غير خودى ها) در ظاهر آميزش كنيد و در باطن مخالفشان باشيد.
امام صادق عليه السلام :
التَّقيَّة تُرسُ اللّه ِ بَينَهُ و بَينَ خَلقِهِ .
تقيّه، سپر خدا ميان او و آفريدگانش مى باشد.
امام صادق عليه السلام :
اِتَّقُوا اللّه َ و صُونُوا دِينَكُم بِالوَرَعِ ، و قَوُّوهُ بِالتَّقيَّةِ .
تقواى خدا داشته باشيد و دين خود را با پارسايى حفظ كنيد و آن را با تقيّه تقويت نماييد.
امام صادق عليه السلام :
اتَّقُوا على دِينِكُم فاحجِبُوهُ بِالتَّقيَّةِ ؛ فإنّهُ لا إيمانَ لِمَن لا تَقيَّةَ لَهُ ، إنّما أنتُم في النّاسِ كالنَّحلِ في الطَّيرِ ؛ لَو أنَّ الطَّيرَ تَعلَمُ ما في أجوافِ النَّحلِ ما بَقِيَ مِنها شيءٌ إلاّ أكَلَتهُ .
نگران دين خود باشيد و آن را با تقيّه پوشيده نگه داريد؛ زيرا كسى كه تقيّه ندارد ايمان ندارد. شما در ميان مردم مانند زنبوران عسل در ميان پرندگان هستيد. اگر پرندگان بدانند كه درون زنبور عسل چيست، همه آنها را مى خورند و چيزى باقى نمى گذارند.
الكافى ـ به نقل از هشام كندى ـ : امام صادق عليه السلام فرمود :
و اللّه ِ، ما عُبِدَ اللّه ُ بشيءٍ أحَبَّ إلَيهِ مِن الخَب ءِ ، قلتُ : و ما الخَب ءُ ؟ قال : التَّقيَّةُ .
به خدا سوگند كه خداوند به چيزى كه نزد او محبوبتر از «خب ء» باشد عبادت نشده است. عرض كردم: خب ء چيست؟ فرمود: تقيّه.
امام صادق عليه السلام ـ درباره آيه: «و با نيكى، بدى را دفع مى كنند» ـ فرمود : ن
الحَسَنَةُ التَّقيَّةُ، و الإذاعَةُ السَّيّئةُ .
يكى همان تقيّه است و بدى فاش كردن [امر حق].
تفسير العيّاشى ـ به نقل از جابر ـ : امام صادق عليه السلام فرمود : [آيه] «تا ميان شما و آنان سدّى بسازم» :
التّقيَّةُ، «فمَا اسْطاعُوا أنْ يَظْهَرُوهُ و ما اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْبا» . قالَ : هُو التَّقيَّةُ .
يعنى تقيّه. [و درباره آيه ]«نه توانستند از آن بالا روند و نه توانستند در آن سوراخى ايجاد كنند» فرمود: مصداق آن تقيّه است.
امام صادق عليه السلام :
المُؤمنُ مُجاهِدٌ ؛ لأنّهُ يُجاهِدُ أعداءَ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ في دَولَةِ الباطِلِ بِالتَّقيَّةِ ، و في دَولَةِ الحَقِّ بِالسَّيفِ .
مؤمن هميشه مجاهد است؛ چون در دولت باطل از طريق تقيّه با دشمنان خدا مى جنگد و در دولت حقّ به وسيله شمشير.
امام صادق عليه السلام ـ در سفارش خود به محمّد بن نعمان ـ فرمود :
يا ابنَ النُّعمانِ، إذا كانَت دَولَةُ الظُّلمِ فامْشِ و استَقبِلْ مَن تَتَّقيهِ بِالتَّحِيَّةِ ، فإنّ المُتَعَرِّضَ لِلدَّولَةِ قاتِلُ نَفسِهِ و مُوبِقُها ، إنّ اللّه َ يَقولُ : «و لا تُلْقُوا بِأيْدِيكُمْ إلَى التَّهْلُكَةِ» . .
اى پسر نعمان! هرگاه دولت ظلم روى كار بود، راه برو و با كسى كه از او تقيّه مى كنى با سلام و تحيّت برخورد كن ؛ زيرا كسى كه متعرّض [اين ]دولت شود قاتل و هلاك كننده خود باشد. خداوند مى فرمايد: «و خود را با دستهايتان به هلاكت نيندازيد».
قرب الإسناد ـ به نقل از بكر بن محمّد ـ : امام صادق عليه السلام فرمود:
إنّ التَّقِيَّةَ تُرسُ المُؤمنِ، و لا إيمانَ لِمَن لا تَقِيَّةَ لَهُ ، فقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداكَ، أ رَأيتَ قولَ اللّه ِ تباركَ و تعالى: «إلاّ مَنْ اُكْرِهَ و قَلْبُهُ مُطْمَئنٌّ بالإيمانِ» ؟ قالَ: و هَلِ التَّقيَّةُ إلاّ هذا ؟! .
تقيّه، سپر مؤمن است و هر كه تقيّه ندارد ايمان ندارد. عرض كردم: فدايت شوم، درباره آيه «مگر كسى كه مجبور شود و دلش به ايمان اطمينان داشته باشد» چه مى گوييد؟ فرمود: تقيّه جز اين است؟!
تفسير العيّاشى ـ به نقل از مفضّل ـ :
سألتُ الصّادقَ عليه السلام عن قَولِهِ تعالى : «أجْعَلْ بَيْنَكُمْ و بَيْنَهُمْ رَدْما» قالَ : التَّقيَّةُ، «فَما اسْطاعُوا أنْ يَظْهَرُوهُ و ما اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْبا» قالَ : ما استَطاعوا لَهُ نَقبا : إذا عَمِلَ بِالتَّقيَّةِ لَم يَقدِروا في ذلكَ على حِيلَةٍ ، و هُو الحِصنُ الحَصينُ ، و صارَ بَينَكَ و بَينَ أعداءِ اللّه ِ سَدّا لا يَستَطيعونَ لَهُ نَقبا قالَ : و سَألتُهُ عَن قَولِهِ : «فإذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكّاءَ» .
قالَ : رَفْعُ التَّقيَّةِ عِندَ الكَشفِ فيَنتَقِمُ مِن أعداءِ اللّه ِ از امام صادق عليه السلام درباره آيه «تا ميان شما و آنان سدّى بسازم» سؤال كردم. حضرت فرمود : [يكى از مصداق هايش] تقيّه است. [نيز درباره آيه] «پس نه توانستند از آن بالا روند و نه توانستند در آن سوراخى ايجاد كنند»، فرمود: نتوانستند در آن سوراخى ايجاد كنند. هرگاه به تقيّه عمل شود هيچ كارى با آن نمى توانند بكنند و تقيّه دژ استوار است و سدّى ميان تو و دشمنان خداست كه نمى توانند در آن شكافى ايجاد كنند
از آن حضرت درباره آيه: «و هرگاه وعده پروردگارم برسد آن را زير و زبر كند» پرسيدم، فرمود: منظور بر طرف شدن تقيّه است، به هنگام آشكار شدن [امر حق]، در اين هنگام از دشمنان خدا انتقام مى گيرد.
مواردى كه تقيّه در آنها جايز است
امام على عليه السلام :
و اللّه ِ ، لَو نادَيتُ في عَسكري هذا بِالحَقِّ الذي أنزَلَ اللّه ُ على نَبيِّهِ و أظهَرتُهُ و دَعَوتُ إلَيهِ و شَرَحتُهُ و فَسَّرتُهُ على ما سَمِعتُ مِن نَبيِّ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ما بَقِيَ فيهِ إلاّ أقَلُّهُ و أذَلُّهُ و أرذَلُهُ ، و لاستَوحَشوا مِنهُ ، و لَتفَرَّقوا عنّي ، و لو لا ما عَهِدَهُ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله إلَيَّ و سَمِعتُهُ مِنهُ و تَقَدَّمَ إلَيَّ فيهِ لَفَعَلتُ و لكنّ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله قَد قالَ : كُلُّ ما اضطُرَّ إلَيهِ العَبدُ فَقَد أحَلَّهُ اللّه ُ لَهُ و أباحَهُ إيّاهُ .
به خدا سوگند اگر آن حقيقتى را كه خداوند بر پيامبرش نازل فرمود، در ميان اين لشكرم فرياد مى زدم، و آن را بر اساس آنچه از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيده ام هويدا مى ساختم و به آن دعوت مى كردم و شرح و تفسيرش مى نمودم، در اين سپاه جز كمترين و ضعيف ترين و پست ترين آن كسى باقى نمى ماند و همه از آن مى رميدند و از گرد من پراكنده مى شدند. اگر نبود سفارش رسول خدا صلى الله عليه و آله به من و آنچه از او شنيدم و درباره آن به من فرمان داد، هر آينه اين كار را مى كردم. ليكن رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر چيزى را كه آدمى بدان ناچار شود خداوند آن را براى او حلال و مباح ساخته است.
امام باقر عليه السلام :
التَّقيَّةُ في كُلِّ ضَرورَةٍ
تقيّه در موردى است كه ضرورت ايجاب كند.
امام باقر عليه السلام :
التَّقيَّةُ في كُلِّ شيءٍ يُضطَرُّ إلَيهِ ابنُ آدَمَ فَقَد أحَلَّهُ اللّه ُ لَهُ
تقيّه در هر چيزى است كه آدمى به آن ناچار شود؛ زيرا خداوند در اين حالت آن را براى او حلال كرده است.
امام باقر عليه السلام :
التَّقيَّةُ في كُلِّ ضَرورَةٍ، و صاحِبُها أعلَمُ بِها حِينَ تَنزِلُ بهِ .
تقيّه در هر موردى است كه ضرورت پيش آيد و تقيّه كننده خود بهتر مى داند كه در چه وقت بايد تقيّه كند.
نهى از پا فراتر نهادن از موارد تقيّه
عوالى اللآلى :
رُويَ أنّ مسيلمةَ الكَذّابَ أخَذَ رجُلَينِ مِن المُسلمينَ فقالَ لأحَدِهِما : ما تَقولُ فِي محمّدٍ ؟ فقالَ : رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، قالَ : فما تقولُ فِيَّ ؟ قالَ : أنتَ أيضا ، فخَلاّهُ ، و قالَ للآخَرِ : ما تَقولُ في محمّدٍ ؟ فقالَ : رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، قالَ : فما تقولُ فِيَّ ؟ قالَ: أنا أصَمُّ ، فأعادَ علَيهِ ثَلاثا فأعادَ جَوابَهُ الأوَّلَ فَقَتَلَهُ ، فبَلَغَ ذلكَ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فقالَ : أمّا الأوَّلُ فَقَد أخَذَ بِرُخصَةِ اللّه ِ ، و أمّا الثّاني فَقَد صَدَعَ بِالحَقِّ فهَنيئا لَهُ
روايت شده است كه مسيلمه كذّاب دو مرد مسلمان را دستگير كرد. به يكى از آن دو گفت: درباره محمّد چه مى گويى؟ گفت: او رسول خداست. گفت: نظرت درباره من چيست؟ گفت: تو نيز فرستاده خدايى. مسيلمه او را آزاد كرد. به ديگرى گفت: درباره محمّد چه مى گويى؟ گفت: او رسول خداست. گفت: نظرت درباره من چيست؟ گفت: گوشم سنگين است . مسيلمه سه بار سؤال خود را پرسيد و آن مرد مسلمان هر بار همان جواب را داد. مسيلمه او را به قتل رسانيد. اين خبر به رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد، فرمود:آن اوّلى به رخصت (اجازه) خداوند عمل كرد و دومى حق را آشكار ساخت، پس گوارايش باد.
وسائل الشيعة ـ به نقل از ميثم نهروانى ـ :
دَعاني أميرُ المؤمنينَ عليُّ بنُ أبي طالبٍ عليه السلام و قالَ : كَيفَ أنتَ يا مِيثمُ إذا دعاكَ دَعِيُّ بَني اُميَّةَ عُبيدُ اللّه ِ بنُ زيادٍ إلَى البَراءَةِ مِنّي ؟ فقلتُ : يا أميرَ المؤمنينَ ، أنا و اللّه ِ لا أبرأُ مِنكَ . قالَ : إذن و اللّه ِ يَقتُلَكَ و يَصلِبَكَ ، قلتُ : أصبِرُ فَذاكَ في اللّه ِ قَليلٌ ، فقالَ : يا مِيثَمُ ، إذَنْ تَكونَ مَعي في دَرَجَتي
امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام مرا صدا زد و فرمود: چگونه خواهى بود آنگاه كه آن بى اصل و نسبِ بنى اميّه، عبيد اللّه بن زياد، تو را به بيزارى جستن از من وا دارد؟ عرض كردم: اى امير مؤمنان! به خدا سوگند كه هرگز از شما بيزارى نمى جويم. فرمود: به خدا قسم كه در اين صورت تو را مى كشند و به دار مى آويزند. عرض كردم: صبر مى كنم، و اين در راه خدا چيزى نيست. فرمود: اى ميثم! در اين صورت با من در يك درجه خواهى بود.
امام باقر عليه السلام ـ در نامه خود به سعد الخير ـ نوشت:
و لَو لا أن تَذهَبَ بِكَ الظُّنونُ عنِّي لَجَلَّيتُ لَك عَن أشياءَ مِن الحَقِّ غَطَّيتُها ، و لَنَشرتُ لَك أشياءَ من الحَقِّ كَتَمتُها ، و لكنِّي أتَّقيكَ و أستَبقِيكَ ، و لَيسَ الحَليمُ الّذي لا يَتَّقي أحَدا في مَكانِ التَّقوى ، و الحِلمُ لِباسُ العالِمِ فلا تَعرَيَنَّ مِنهُ .
اگر بيم آن نمى رفت كه درباره من دستخوش گمان ها[ى واهى ]شوى هر آينه حقايقى را برايت آشكار مى ساختم كه پوشيده مى دارم، و چيزهايى از حقيقت را برايت فاش مى ساختم كه كتمان مى دارم. ليكن من براى تو تقيّه مى كنم و خواهان بقاى تو هستم و خردمند و بردبار نيست كسى كه در جايى كه بايد بترسد و تقيّه كند، از كسى تقيّه نكند و بردبارى جامه دانش است. پس هرگز خود را از آن برهنه مساز.
امام صادق عليه السلام :
لِلتَّقيَّةِ مَواضِعُ ، مَن أزالَها عَن مَواضِعِها لَم تَستَقِمْ لَهُ، و تَفسيرُ ما يُتَّقى مِثلُ (أنْ يَكونَ) قَومُ سَوءٍ ظاهِرُ حُكمِهِم و فِعلِهِم على غَيرِ حُكمِ الحَقِّ و فِعلِهِ ، فكُلُّ شيءٍ يَعمَلُ المؤمنُ بَينَهُم لِمَكانِ التّقيَّةِ مِمّا لا يُؤدّي إلَى الفَسادِ في الدِّينِ فإنّهُ جائزٌ .
تقيّه جايگاه هايى دارد. هر كه آنها را از جايگاهشان دور كند براى او استوار نمانند و توضيح مورد تقيّه مثل اين است كه مردمى بدكار ظاهرِ حكم و كردارشان برخلاف حكم و كردار حقّ باشد. در چنين وضعى هر عملى كه مؤمن در ميان اين مردم از روى تقيّه انجام دهد به شرط آنكه به تباهى دين نينجامد جايز است.
امام رضا عليه السلام ـ در بيان علّت نپذيرفتن عدّه اى از شيعيان كه به قصد ديدار ايشان آمدند، امّا امام از آنان دورى كرد و ايشان را به حضور نپذيرفت ـ فرمود :
لِدَعواكُم أنَّكُم شِيعَةُ أميرِ المؤمنينَ عليه السلام و أنتُم في أكثَرِ أعمالِكُم مُخالِفونَ ، و مُقَصِّرونَ في كَثيرٍ مِن الفَرائضِ ، و تَتَهاوَنُونَ بعَظيمِ حُقوقِ إخوانِكُم في اللّه ِ، و تَتَّقونَ حَيثُ لا تَجِبُ التَّقيَّةُ ، و تَترُكونَ التَّقيَّةَ حَيثُ لا بُدَّ مِن التَّقيَّةِ .
چون شما مدّعى هستيد كه شيعه امير المؤمنين عليه السلام هستيد، در صورتى كه بسيارى از اعمال شما خلاف اين ادّعاست و در بسيارى از فرايض كوتاهى مى ورزيد و نسبت به رعايت حقوق بزرگ برادران دينى خود سستى نشان مى دهيد و در جايى كه تقيّه لازم نيست تقيّه مى كنيد و در جايى كه بايد تقيّه شود، تقيّه نمى كنيد.
مواردى كه تقيّه جايز نيست
امام باقر يا امام صادق عليهما السلام ـ در پاسخ به سؤال زراره از تقيّه كردن نسبت به مسح كردن بر روى كفش ـ :
ثَلاثَةٌ لا أتَّقي فيهِنَّ أحَدا : شُربُ المُسكِرِ ، و مَسحُ الخُفَّينِ ، و مُتعَةُ الحَجِّ .
سه چيز است كه من در آنها از كسى تقيّه نمى كنم: شراب خوردن، مسح كردن روى كفش و متعه حجّ.
امام صادق عليه السلام :
إنّما جُعِلَتِ التَّقيَّةُ لِيُحقَنَ بِها الدَّمُ ، فإذا بَلَغَتِ التَّقيَّةُ الدّمَ فلا تَقيَّةَ . و ايمُ اللّه ِ ، لَو دُعِيتُم لِتَنصُرونا لَقُلتُم: لا نَفعَلُ ، إنّما نَتَّقي ، و لَكانَتِ التَّقيَّةُ أحَبَّ إلَيكُم مِن آبائكُم و اُمَّهاتِكُم ، و لَو قَد قامَ القائمُ ما احتاجَ إلى مُساءلَتِكُم عَن ذلكَ ، و لَأقامَ في كَثيرٍ مِنكُم مِن أهلِ النِّفاقِ حَدَّ اللّه ِ .
تقيّه در حقيقت براى جلوگيرى از ريختن خون ها قرار داده شده است. پس هر گاه تقيّه منجر به ريخته شدن خون شود، ديگر تقيّه نباشد. به خدا سوگند كه اگر شما را دعوت كنند كه ما را يارى دهيد قطعاً خواهيد گفت ما اين كار را نمى كنيم بلكه تقيّه مى كنيم و تقيّه را از پدر و مادرتان دوست تر خواهيد داشت و زمانى كه قائم قيام كند، نيازى ندارد كه در اين باره از شما سؤال كند و درباره بسيارى از منافقان شما حدّ خدا را جارى خواهد ساخت.
میزان الحکمه،جلد سیزدهم.