شعر سنائی درباره عید قربان
۳۱ شهریور ۱۳۹۴ 0 چو گردون زينت از زنجير زر ساز
چو جوزا همت از تيغ كمر كن
از آن آغاز آغاز دگر گير
وز ان انجام انجام دگر كن
چو عشقش بلبل است از باغ جانت
روان و عقل را شاخ شجر كن
اگر خواهى كه بر آتش نسوزى
چو ابراهيم قربان از پسر كن
ورت بايد كه سنگ كعبه سازى
چو اسمعيل فرمان پدر كن
بر آمد سايه از ديوار عمرت
سبك چون آفتاب آهنگ در كن
منبع: گلچین شعر حج،سعید سمنانیان،الهه مننفرد،ص47.