رابطه علم و حلم
۲۲ دی ۱۳۹۳ 0حلم یکی از صفت ستوده انسانی است که در اخلاق اسلامی بر آن تاکید فروان شده است. حلم به معنای خوشتنداری از هیجان غضب و احساسات و ایجاد حالت سکون و طمانینه در مقابل مسائلی است که انسان آن را خوش نمی دارد. (1) نگاهی گذرا به روایاتی که این خلق ستوده را تبیین نموده اند نشان می دهد که بین علم و حلم نسبتی وجود دارد. تاکید فراوانی که بر زینت نمودن علم با حلم شده ما را بر آن داشت تا در پی کشف این ارتباط باشیم.
روایاتی در بیان ارتباط علم و حلم
رسول خدا ص فرمودند: ( نِعْمَ وَزِيرُ الْعِلْمِ الْحِلْمُ) چه خوب وزیری است حلم برای علم (2).
نیز امام سجاد ع در وصف بندگان زاهد خداوند فرمودند(أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاء) ایشان در روز دانشمندانی خویشتندارند(3)
نیز فرمودند: (الْمُؤْمِنُ خَلَطَ عِلْمَهُ بِالْحِلْم) مومن علمش را با برداری و خویشتنداری در می آمیزد(4)
و نیز أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فرمودند : (مَا جُمِعَ شَيْءٌ إِلَى شَيْءٍ أَفْضَلَ مِنْ حِلْمٍ إِلَى عِلْمٍ).هیچ دو چیزی بهتر از علم و حلم با یکدیگر همراه نشدند (5)
حلم و علم در آیات قرآن
در قرآن کریم نیز در چندین آیه خداوند عالم به این دو صفت در کنار هم ستوده شده است: چنانکه فرمودِ «وَ اللَّهُ عَليمٌ حَليمٌ»(6)و در آیه دیگر فرمود: «وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَليمٌ حَليمٌ» (7)و نیز فرمود «وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما في قُلُوبِكُمْ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَليماً»(8)
بررسی ارتباط علم و حلم
برای بیان این ارتباط ابتدا لازم است مقدماتی را تبیین نماییم:
مقدمه اول: علم نافع مقدمه بندگی خداست
در روایات فراوان علم به علم نافع و غیر نافع تقسیم شده است. به عنوان نمونه رسول خدا ص فرمودند:
(هر كه دانش را براى خدا بياموزد، به هيچ بابى از آن نرسد مگر اين كه بيش از پيش، خود را حقيرتر بيند، با مردم افتادهتر شود، ترسش از خدا بيشتر گردد و در دين كوشاتر شود. چنين كسى از علم بهرهمند مىشود. پس، بايد آن را بياموزد. امّا كسى كه دانش را براى دنيا و منزلت يافتن نزد مردم و موقعيت يافتن نزد سلطان و حاكم فرا گيرد، به هيچ بابى از آن نرسد مگر اين كه خود بزرگ بينتر شود و بر مردم بيشتر بزرگى فروشد و از خدا بيشتر غافل شود و از دين بيشتر فاصله گيرد چنين كسى از دانش سود نمىبرد؛ بنابراين، بايد (از تحصيل دانش) خوددارى ورزد و عليه خود حجّت و پشيمانى و رسوايى در روز قيامت فراهم نياورد) (9)
روایات در این موضوع فراوان است و از مجموع این روایات اینگونه به دست می آید که علمی که انسان را به بندگی کشاند نافع و علمی که او را بر مرکب طغیان و سرکشی نشاند غیر نافع است.
مقدمه دوم: بندگی خداوند نشان عقل است
امام صادق ع فرمودند: (العقل مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان) عقل آن چیزی است که به وسیله آن خداوند بندگی می شود و بهشت کسب می شود.(10) .
بنابراین روایت و روایات و آیات دیگری که در این موضوع وجود دارد. آنچه انسان را به بندگی خداوند سوق دهد از عقل انسان است.
حال با توجه به مقدمه اول می توان گفت علم نافع موجب زیاد شدن عقل انسان است. چنانکه در روایت است ( الْعِلْمُ يَزِيدُ الْعَاقِلَ عَقْلاً )(11)
مقدمه سوم: حلم شاخص عقلانیت فرد است
رسول خدا در روایتی فرمودند: (فَتَشَعَّبَ مِنَ الْعَقْلِ الْحِلْمُ) از عقل حلم منشعب می شود.(12)و در روایت جنود عقل و جهل نیز حلم یکی از جنود عقل دانسته شده است. بنابراین یکی از شاخصه های عقل انسان میزان حلم اوست.
ارتباط زیبای عقل و حلم را در این آیه از قرآن به خوبی می توان مشاهده نمود: (وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً)(13) بندگان خداى رحمان كسانى هستند كه در روى زمين به فروتنى راه مىروند. و چون جاهلان آنان را مخاطب سازند، به ملايمت سخن گويند
از آنجا که (العقل مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان) بنابراین (عِبادُ الرَّحْمنِ) در آیه منظور کسانی هستند که از درجه بالایی از عقل بر خوردار هستند و این عقل ایشان را به عبادت خداوند سوق داده است. آنگاه در اولین وصفی که از ایشان به میان آمده بیان می دارد: (إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً) که حکایت از خویشتنداری و حلم ایشان در مقابل جاهلان دارد.
نتیجه گیری از مقدمات
نتیجه : از مقدمه اول و دوم نتیجه می شود که علم نافع موجب زیاد شدن عقل است و از مقدمه سوم نتیجه می شود که با زیاد شدن عقل حلم انسان زیاد می شود. بنابراین تزیین علم به حلم در واقع تشویق به کسب علم مفید است چون کسب چنین علمی موجب بر عقل انسان می افزاید و با قدرت یافتن عقل بر حلم و بردباری شخص افزوده می شود. بنابراین حلیم بودن عالم نشان از نورانیت علم کسب شده توسط او است.
پی نوشت :
(1)التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص: 272
(2)الكافي ج1، ص: 48
(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 132 َ
(4)امالی شیخ صدوق، ص: 493
(5)امالی شیخ صدوق. ص295
(6)نسا/12
(7)حج/59
(8)احزاب/51
(9)روضه الواعظين،ج1 ص 11
(10) المحاسن ج1 ص 195
(11)بحار الانوار ج75 ص6
(12)تحف العقول ص15
(13)فرقان/63
نویسنده: سید مهدی خدایی