جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص 220
از نامه آن حضرت است به معاويه در اين نامه كه چنين آغاز مى شود: «اما بعد، فانّى على التردد فى جوابك و الاستماع الى كتابك...»، «اما بعد، من با پاسخ هاى پياپى به گفته هايت و شنيدن مضمون نامه هايت راى خود را سست مى شمارم.» ابن ابى الحديد ضمن شرح اين جمله از اين نامه كه على عليه السّلام نوشته است: «به خدا سوگند اگر رعايت آزرم نمى بود، سخنان كوبنده اى از من به تو مى رسيد كه استخوان را در هم مى شكست و گوشت را آب مى كرد.»، مى نويسد اگر بپرسى مقصود چيست و آيا مقتضاى حال رعايت آزرم بوده است يا نه و آن سخنان كوبنده چيست؟ مى گويم: در اين مورد گفته شده است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تصميم گرفتن در باره كارهاى همسرانش را پس از خود به عهده على عليه السّلام گذاشته بود و براى او اين حق را قرار داده بود كه از هر يك از ايشان كه بخواهد شرف همسرى رسول خدا و مادر بودن براى مؤمنان را بردارد و گروهى از صحابه در اين مورد براى على عليه السّلام گواهى مى دادند. بنابر اين براى على عليه السّلام امكان داشت كه به شرف ام حبيبة پايان دهد و ازدواج او را با مردان حلال فرمايد و اين كار عقوبتى براى ام حبيبة و برادرش معاويه بوده است كه ام حبيبة هم همچون برادرش، على عليه السّلام را دشمن مى داشت، و اگر على عليه السّلام چنان كارى مى كرد، استخوانهاى معاويه در هم كوبيده و گوشت او آب مى شد، البته اين گفتار اماميه است و ايشان از قول رجال خويش روايت مى كنند كه على عليه السّلام عايشه را هم به اين كار تهديد فرموده بود.
ولى ما - معتزليان- اين خبر را تصديق نمى كنيم و سخن على عليه السّلام را به گونه ديگرى تفسير مى كنيم و مى گوييم گروه بسيارى از اصحاب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم همراه على عليه السّلام بودند كه از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شنيده بودند كه معاويه را پس از مسلمان شدن او لعن مى كرد و مى فرمود: معاويه منافقى كافر و دوزخى است. اخبار در اين باره مشهور است و اگر على عليه السّلام مى خواست نوشته ها و گواهيهاى آنان را به گوش مردم شام برساند و گفتار ايشان را به اطلاع شاميان برساند، مى توانست انجام دهد ولى به مصلحتى كه خود بر آن دانا بود از آن كار خود دارى فرمود، و اگر چنان كرده بود گوشت معاويه را آب مى كرد.
من به ابو زيد بصرى گفتم: چرا على عليه السّلام اين كار را نكرد گفت: به خدا سوگند اين موضوع را از باب مراعات معاويه و مداراى با او انجام نداد بلكه بيم آن داشت كه معاويه هم به دروغ مقابله به مثل كند و به عمرو عاص و حبيب بن مسلمه و بسر بن ابى ارطاة و ابو الاعور و نظاير ايشان بگويد: شما هم از قول پيامبر روايت كنيد كه على منافقى دوزخى است و آن اخبار مجعول را به عراق بفرستد، بدين سبب از آن كار خود دارى فرمود.
افزودن دیدگاه جدید