داستانهای علما: گذشتن از ریاست و سکونت در یک دهکده برای تبلیغ
۲۷ دی ۱۳۹۵ 0 معارفپس از آن فرمود: من و این شخص روحانی هم درس و هم بحث بودیم. پس از آنکه ایشان به درجه رفیعی از اجتهاد رسیدند قصد مهاجرت به شهر خودش را نمود تا در آنجا مرجع و مقتدای مردم باشد .
و لیکن در بین راه به دهکده ای برخورد کرد که اهالی آن (علی اللهی) بودند، یعنی کسانی که علی علیه السلام را خدا می دانند (ظاهراً اطراف باختران بوده است). این عالم بزرگوار بر خود واجب شرعی دانست که در آنجا بماند تا آن مردم را از آن گمراهی به راه راست هدایت کند. لذا ریاست را ترک گفته و در آن دهکده ماند. در مسجد آنجا اعلام نموده که مردم، من استاد و معلم بچه های شما هستم و اجرت و مزد به اندازه امرار معاش می گیرم .
و به این نحو توانست بسیاری از بچه ها را گرد آورد. پس ایشان مشغول تعلیم بچه ها به خواندن نوشتن درس عقائد خداشناسی و سایر برنامه های اسلامی شد. به اندازه ای این طرح نتیجه بخش بود که عده زیادی مومن شدند و اهالی این آبادی که همه علی اللهی بودند تمامی موحد و مومن و خداشناس شدند. (پندهایی از رفتار علماء اسلام، ص56)
منبع: مردان علم در میدان عمل، سید نعمت الله حسینی، دفتر انتشارات اسلامی (وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)، جلد 1.