وَ قَالَ (علیه السلام): فَاعِلُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ، وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْهُ.
و فرمود (ع): نيكوكار از كار نيكويش بهتر است و، بدكار از كار بدش بدتر.
و آن حضرت فرمود: از نيكى بهتر نيكوكار، و از بدى بدتر بدكار است.
ارزش و والايى انجام دهنده كارهاى خير (اخلاقى):و درود خدا بر او، فرمود: نيكوكار، از كار نيك بهتر و بدكار از كار بد بدتر است.
[و فرمود:] نيكوكار از كار نيك بهتر است، و بد كردار از كار بد بدتر.
امام عليه السّلام (در برترى علّت از معلول) فرموده است:كننده كار نيكو از نيكى بهتر و كننده كار بد از بدى بدتر است (زيرا كار بسته به كننده آنست پس كننده از كار برتر است).
امام(عليه السلام) فرمود: انجام دهنده كار نيك از كار نيكش بهتر است و انجام دهنده كار بد از كار بدش بدتر.
بهتر از خوب و بدتر از بد:امام(عليه السلام) در اين جمله كوتاه و پرمعنا مى فرمايد: «انجام دهنده كار نيك از كارنيكش بهتر است و انجام دهنده كار بد از كار بدش بدتر»; (فَاعِلُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ، وَفَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْهُ).در اينكه چگونه فاعل خير بهتر از فعل خود است و فاعل شر بدتر از فعل خود; وجوهى به نظر مى رسد: نخست اينكه همواره فاعل از فعل قوى تر است به همين دليل اگر كار نيك باشد آن فاعل از كارش قوى تر و اگر كار بد باشد از كارش بدتر است. ديگر اينكه شخصى كه كارى انجام مى دهد غالبا داراى ملكه آن است و آن ملكه مى تواند سرچشمه كارهاى فراوانى بشود، بنابراين اگر كسى را ببينيم كه مثلا يتيمى را نوازش مى كند و دست افتاده اى را مى گيرد مى دانيم كه او داراى صفتى است درونى كه مى تواند سرچشمه ده ها و گاه صدها و هزاران از اين گونه كارها شود و به همين دليل از كارش بهتر است.سوم اينكه كسانى كه كار نيكى انجام مى دهند بسيار مى شود كه آرزو دارند بهتر از آن را انجام دهند ولى امكانات آن در اختيارشان نيست و به تعبير ديگر همتشان از آنچه انجام مى دهند بسيار بالاتر است و گاه به زبان جارى كرده مى گويند: افسوس كه بيش از آن توان نداريم و اگر مى توانستيم چنين و چنان مى كرديم. همين گونه، شروران بسيار مى شود كه داراى چنين باطنى هستند; يعنى اگر قدرت و توانى داشتند شرارت را به مرتبه بالاترى مى رساندند.در حديثى از امام باقر(عليه السلام) مى خوانيم: «نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَذَلِكَ لاَِنَّهُ يَنْوِي مِنَ الْخَيْرِ مَا لاَ يُدْرِكُهُ وَ نِيَّةُ الْكَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَذَلِكَ لاَِنَّ الْكَافِرَ يَنْوِي الشَّرَّ وَيَأْمُلُ مِنَ الشَّرِّ مَا لاَ يُدْرِكُهُ; نيت مؤمن از عملش بهتر است، زيرا كارهاى خيرى در دل دارد كه نمى تواند آنها را انجام دهد و نيت كافر بدتر از عمل اوست، زيرا كارهاى بدى در سر دارد که توان آن را ندارد».(1)وجه چهارمى نیز بعضى براى این تفاوت ذکر کرده اند که هر کس کار خیرى انجام مى دهد معمولا عوامل بازدارنده اى از جمله هوا و هوس ها را در دل دارد و در برابر آنها مقاومت مى کند و آن عوامل را به عقب مى راند و کار خیر را انجام مى دهد به همین دلیل از کارش با ارزش تر است و به عکس کسى که کار بدى انجام مى دهد نیز عوامل بازدارنده از قبیل فطرت الهى، اوامر و نواهى آسمانى در برابر اوست ولى پشت پا به همه آنها مى زند و به سراغ شر مى رود. به همین دلیل از عملش بدتر است.(2)البته منافاتى میان این وجوه چهارگانه نیست و همه آن ممکن است در معناى حدیث جمع باشد.(3)*****پی نوشت:(1). بحارالانوار، ج 67، ص 190.(2). راه روشن، ج 1، ص 153.(3). سند گفتار حکیمانه: در مصادر نهج البلاغه آمده است: جمعى از دانشمندانى که بعد از مرحوم سیّد رضى مى زیسته اند آن را در کتاب خود ـ گاه با تغییراتى ـ آورده اند از جمله زمخشرى در ربیع الابرار در باب «الخیر و الصلاح» و آمدى در غررالحکم در حرف فاء و از کسانى که قبل از سیّد رضى مى زیسته اند و آن را در کتاب خود نقل کرده اند ابوعلى قالى (متوفاى 356) در کتاب خود به نام امالى ذکر کرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 30). در کتاب تمام نهج البلاغه نیز به عنوان جزیى از خطبه «الوسیله» ذکر شده که در نهج البلاغه نیامده آمده است. (تمام نهج البلاغه، ص 157).
امام (ع) فرمود: «فَاعِلُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْهُ»:البته كه چنين است زيرا علت قويتر از معلول، و در نتيجه از نظر نيك و بد بودن و اثر آنها نيز بالاتر از خير و يا شرى است كه برخاسته از آن علّت است.
الحادية و الثلاثون من حكمه عليه السّلام:(31) و قال عليه السّلام: فاعل الخير خير منه، و فاعل الشّرّ شرّ منه. (74009- 73998)
اللغة:(فاعل) اسم فاعل مضاف إلى مفعوله و ذي الاضافة اسمها لفظية فلا يفيد التعريف فان اعتبر مبتدأ كان من باب الابتداء بالنكرة و لا يجوز الابتداء بالنّكرة إلّا لفائدة، فتأمل.المعنى:الفعل من الفاعل كالثمرة من الشجرة و التمرة من النخلة و الضوء من القمر فهو فرع على أصله و كونه أفضل، أوضح من أن يذكر و يفصّل، و الظاهر أنّ غرضه عليه السلام التنبيه على تقدير عمّال الخير بذاتهم و تشويقهم ليكثروا، و المبارزة مع عمّال الشرّ و محوهم ليبادوا، أو تنبيه على نحو من الأصول العلمية و الوصول من المعلول إلى العلّة.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 67
الترجمة:فاعل خير بهتر از خير است، فاعل شر ز شر بود بدتر.هر كه نيكى كند به از نيك است و آن كه بد كرد بدتر است از بد
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص255
فاعل الخير خير منه، و فاعل الشر شر منه. «انجام دهنده كار خير از خود خير بهتر است و انجام دهنده كار شر از خود شر بدتر است.»
ابن ابى الحديد در شرح اين سخن چنين مى گويد: من اين سخن و معنى آن را به نظم سروده ام و ضمن اشعارى چنين گفته ام: «بهترين كالاها براى انسان مكرمت است كه هر گاه ديگر كالاهايش از ميان برود، آن رشد و نمو مى كند، خير پسنديده است و بهتر از آن انجام دهنده آن است و شر ناپسند است و بدتر از آن انجام دهنده آن است.» اگر بگويى چگونه ممكن است انجام دهنده خير از خير بهتر و انجام دهنده شر از شر بدتر باشد و حال آنكه انجام دهنده خير به سبب خير پسنديده و انجام دهنده شر به سبب شر نكوهيده است و با اين ترتيب خود خير و شر سبب ستايش و نكوهش است پس چگونه ممكن است انجام دهنده خير از خير بهتر و انجام دهنده شر از شر بدتر باشد؟ مى گويم خير و شر به خودى خود دو چيز زنده نيستند بلكه عبارت از انجام دادن و انجام ندادن است و اگر منطبق بر ذات زنده و توانايى نباشد، سود و زيانى از آن دو به كسى نمى رسد و سود و زيان آنها وابسته به موجود زنده اى است كه آن دو كار از او سر مى زند نه از خير و شر به تنهايى و بدين سبب انجام دهنده خير از خير بهتر است و انجام دهنده شر از شر بدتر.