وَ قَالَ (علیه السلام) وَ قَدْ مَرَّ بِقَذَرٍ عَلَى مَزْبَلَةٍ: هَذَا مَا بَخِلَ بِهِ الْبَاخِلُونَ؛(وَ رُوِيَ فِي خَبَرٍ آخَرَ أَنَّهُ قَالَ): هَذَا مَا كُنْتُمْ تَتَنَافَسُونَ فِيهِ بِالْأَمْسِ.
وقتى بر مزبله اى گذشت، چنين فرمود: اينها چيزهايى است كه بخيلان از انفاقش خوددارى مى كردند.[و در روايت ديگر آمده است]:اينها چيزهايى هستند كه ديروز براى به دست آوردنشان با هم رقابت مى كردند.
و آن حضرت از كنار نجاستى در مزبله اى عبور كرد و فرمود: اين چيزى است كه بخيلان به آن بخل ورزيدند.و در خبر ديگرى است كه فرمود:اين چيزى است كه ديروز در آن رغبت مى نموديد.
پرهيز از بخل ورزى (اخلاقى):و درود خدا بر او، فرمود: (در سر راه از كنار مزبله اى عبور مى كرد.) اين همان است كه بخيلان به آن بخل مى ورزند.(و در روايت ديگرى نقل شد كه) اين چيزى است كه ديروز بر سر آن رقابت مى كرديد.
[و بر پليديى كه در پارگين بود گذشت و فرمود:] اين چيزى است كه بخيلان در آن بخل مى ورزيدند.[و در روايت ديگرى است كه فرمود:] اين چيزى است كه ديروز بر سر آن همچشمى مى كرديد.
امام عليه السّلام هنگاميكه به پليدى كه بر مزبله و جاى سرگينى بود گذر ميكرد (در دل نبستن به كالاى دنيا) فرمود:1- اينست نتيجه آنچه بآن بخل داران بخل مى ورزيدند.2- (سيّد رضىّ فرمايد:) و در خبر ديگرى است كه آن حضرت فرمود: اين آن چيزيست كه روز گذشته شما در آن كوشش و رغبت مى نموديد.
امام(عليه السلام) از كنار مزبله اى گذشت، فرمود: اين همان است كه بخيلان به آن بخل مى ورزيدند.و در روايت ديگرى چنين نقل شده كه امام(عليه السلام) پس از مشاهده مزبله فرمود: اين همان چيزى است كه ديروز شما بر سر تصاحب آن با هم رقابت داشتيد.
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه براى نهى انسان ها از بخل به نكته اى اشاره مى كند كه دقت در آن مى تواند انسان را از بخل باز دارد و آن اين است كه «امام(عليه السلام) از كنار مزبله اى عبور كرد و فرمود: «اين همان است كه بخيلان به آن بخل مى ورزيدند»; (وَقَدْ مَرَّ بِقَذَر عَلَى مَزْبَلَة هَذَا مَا بَخِلَ بِهِ الْبَاخِلُونَ). در روايت ديگرى چنين نقل شده كه امام(عليه السلام) پس از مشاهده مزبله فرمود: اين همان چيزى است كه ديروز شما بر سر تصاحب آن با هم رقابت داشتيد»; (وَ رُوِيَ فِي خَبَر آخَرَ أَنَّهُ قَالَ هَذَا مَا كُنْتُمْ تَتَنَافَسُونَ فِيهِ بِالاَْمْسِ).انسان اگر به پايان امور بنگرد درباره آغاز آن تجديد نظر خواهد كرد; هنگامى كه ببيند لذيذترين و پاكيزه ترين غذاها بعد از وارد شدن در بدن و جذب موادى از آن، تفاله آن به شكل گنديده اى در مى آيد باور مى كند كه آنچه را به آن بخل ورزيده بود اشتباه بود. نيز هنگامى كه انسان از كنار قبرستانى عبور كند كه گاه هنوز بوى تعفن بعضى از اجساد از آن به مشام مى رسد و ببيند پايان كار كجاست، يقين پيدا مى كند كه در زندگى مادى خود و روى آوردن به شهوات چقدر گرفتار خطا و اشتباه بوده است. مرحوم شوشترى شعر فارسى جالبى در اين زمينه نقل كرده مى گويد:عارفى روزيى به راهى مى گذشت *** واله و سرمست چون مى خوارگاندید گورستان و مبرز(1) روبرو *** اینْش نعمت اینْش نعمت خوارگانابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه خود حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به این مضمون نقل کرده است که به «ضحاک بن سفیان کلابى» فرمود: «أَلَسْتَ تُؤتی بِطَعامِکَ وَقَدْ قَزَحَ وَمَلَحَ ثُمَّ تَشْرِب عَلَیْهِ اللَّبَنَ وَالْماءَ; آیا غذاى خود را جالب و گوارا نمى خورى سپس روى شیر آن یا آب مى نوشى» عرض کرد: آرى. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «عاقبت آن به کجا مى رسد؟ او مؤدبانه در جواب گفت: اى رسول خدا! همان گونه که مى دانى. حضرت فرمود: «إنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ ضَرَبَ مَثَلَ الدُّنْیا بِما یَصیرُ إلَیْهِ طَعامُ ابْن آدَمَ; خداوند دنیا را به آنچه غذاى انسان سرانجام به آن منتهى مى شود تشبیه کرده است».سپس مى افزاید: بعضى از مفسران آیه شریفه (فَلْیَنْظُرِ الاِْنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ)(2) را اشاره به این موضوع «نیز» دانسته اند.(3)اولیاء الله براى تشریح حقارت دنیا از انواع بیانات و تعبیرات استفاده کرده اند.مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند که به یکى از یاران خود به نام «حفص بن غیاث» فرمود: «ما منزلة لدنیا بنفسى الا بمنزلة المیتة اذا اضطررت الیها اکلت منها; دنیا در نزد من به منزله میتة است که هنگامى که مضطر شوم از آن بهره مى گیرم». سپس افزود: «یا حَفْصَ! إنَّ اللهَ تَبارَکَ وَتَعالى عَلِمَ مَا الْعِبادُ عامِلُونَ وَإلى ما هُمْ صائِرُونَ فَحَلِمَ عَنْهُمْ عَنْدَ أعْمالِهِمُ السَّیئَةِ ... ثُمَّ تَلا قَوْلُهُ: (تِلْکَ الدَّارُ الاْخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لاَ یُرِیدُونَ عُلُوّاً فِى الاَْرْضِ وَلاَ فَسَاداً وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ) وَجَعَلَ یَبْکی وَیَقُولُ: ذَهَبَ وَاللهِ الاْمانِىُّ عِنْدَ هذِهِ الاْیَةِ; خداوند تبارک و تعالى مى داند بندگان چه اعمالى انجام مى دهند و پایان کارشان به کجا مى رسد; اما هنگامى که گناهى انجام مى دهند حلم مى کند (و فوراً آنها را مجازات نمى نماید) سپس آیه شریفه 83 سوره «قصص» را تلاوت فرمود: «آن سراى آخرت را (تنها) که براى کسانى قرار مى دهیم که اراده برترى جویى و در زمین و فساد را ندارند و عاقبت نیک براى پرهیزگاران است». آن گاه امام(علیه السلام) گریه کرد و فرمود: به خدا سوگند با وجود این آیه تمام آرزوها بر باد رفته است. (آرزوى نجات و رسیدن به بهشت برین آرزوى مشکلى است)».(4)در روایت معروف امام مجتبى(علیه السلام) خطاب به «جنادة بن ابى امیة» در آخرین ساعات عمر مبارکش نیز آمده است که به او فرمود: «أنْزِلِ الدُّنْیا بِمَنْزِلَةِ الْمَیْتَةِ خُذْ مِنْها ما یَکْفیکَ فَإنْ کانَ ذلِکَ حَلالاً کُنْتَ قَدْ زَهَّدْتَ فیها وَإنْ کانَ حَراماً لَمْ یَکُنْ فِیهِ وِزْرٌ فَأخَذْتَ کَما أخَذْتَ مِنَ الْمَیْتَةِ وَإنْ کانَ الْعِتابُ فَإنَّ الْعِتابَ یَسیرٌ; دنیا را به منزله میته فرض کن و از آن به مقدار نیازت برگیر که اگر حلال باشد زهد پیشه کرده اى و اگر حرام باشد گناهى در آن نیست، زیرا به مقدار خوردن مردار برگرفته اى و اگر عتابى (از سوى خداوند) در آن باشد عتاب آسان و اندکى است».(5)البته هدف از تمام این تعبیرات باز داشتن انسان ها از دنیاپرستى و غرق شدن در لذات مادى و آلوده شدن به انواع محرمات و مسابقه دادن در جلب متاع دنیاست و گرنه مى دانیم تحصیل مال و ثروت به اندازه اى که انسان بى نیاز از دیگران شود و آبرومندانه زندگى کند از امورى است که اسلام بر آن تأکید نموده است.(6)*****پی نوشت:(1). «مبرز» به معناى «مزبله» و محل جمع مدفوعات است.(2). عبس، آیه 24 .(3). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 19، ص 14.(4). بحارالانوار، ج 75، ص 193 .(5). همان، ج 44، ص 139.(6). سند گفتار حکیمانه: به گفته مرحوم خطیب در کتاب مصادر این گفته حکیمانه را بلاذرى در کتاب انساب الاشراف پیش از مرحوم سید رضى نقل کرده است. همچنین ابن شهر آشوب در کتاب مناقب و محمد بن قاسم (متوفاى 940) در روض الاخیار آن را آورده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 162)
امام (ع) وقتى كه به كثافتى كه در مزبله اى بود گذر كرد- فرمود: «هَذَا مَا بَخِلَ بِهِ الْبَاخِلُونَ»:و در روايت ديگرى آمده است كه آن بزرگوار فرمود: «هَذَا مَا كُنْتُمْ تَتَنَافَسُونَ فِيِه بِالْأَمْسِ» «اين است آنچه شما ديروز [براى به دست آوردنش ] بر هم سبقت مى جستيد».بدين وسيله اشاره به پليدى كرده است، زيرا آنچه بخيلان بدان بخل ورزند و مردم به خاطر آن رقابت و تلاش كنند يعنى مال و غذا همان پليدى است، از باب قرار دادن نتيجه را به جاى مقدمه (صاحب نتيجه).
الخامسة و الثمانون بعد المائة من حكمه عليه السّلام:(185) و قال عليه السّلام و قد مرّ بقذر على مزبلة: هذا ما بخل به الباخلون. و في خبر آخر أنّه قال: هذا ما كنتم تتنافسون فيه بالأمس. (78683- 78657)
الترجمة:بر مدفوعى گذر كرد كه در زباله گاهي بود فرمود: اينست كه بخيلان بدان بخل ورزند، در روايت ديگرى است كه فرمود: اينست كه شما ديروز بر سرش رقابت داشتيد.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 269
بر مزبله اى گذشت و بر آن قذرى فرمود: همين است كه هر مقتدرى ورزيد بدان بخل و در انبانش كرد و ز خواب و خوراك خود چنين خوارش كرد اينست كه بر سرش رقابت كرديد دى بهر ربودنش سبقت بر هم جستيد
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص5
و قال عليه السّلام و قد مرّ بقذر على مزبلة: هذا ما بخل به الباخلون. و فى خبر آخر انه قال: هذا ما كنتم تتنافسون فيه بالامس. از كنار نجاستى كه در پارگينى بود گذشت، فرمود: «اين است آنچه بخيلان در آن باره بخل مى ورزند و در خبر ديگرى است كه فرمود: اين چيزى است كه ديروز درباره اش همچشمى مى كرديد.»
ابن ابى الحديد در شرح اين سخن اقوال و اشعار و احاديثى آورده است كه به ترجمه يك مورد آن بسنده مى شود، علما براى دنيا و مخالف بودن پايان آن با آغازش و تضاد انجام و فرجامش مثل زده و گفته اند: شهوتهاى دنيا در دل لذيذ و گوارا مى نمايد همچون خوراكها در دستگاه گوارش، و آدمى به هنگام مرگ از شهوتهاى دنيا در دل خود چنان بوى گند و زشتى مى يابد كه در مورد خوراكهاى لذيذ به هنگام دفع. همان گونه كه خوراك هر چه لذيذتر و چرب و شيرين تر است، دفع آن با بوى گند و پليدى بيشترى همراه است، همان گونه هر شهوتى كه در دل لذيذتر و قويتر است ناخوشايند بودن و آزارش به هنگام مرگ بيشتر است. اين موضوع در دنيا نيز قابل مشاهده است، زيرا كسى كه در دنيا خانه اش به تاراج مى رود و زن و فرزند و اموالش از ميان مى رود، اندوهش به اندازه محبت و حرصى است كه نسبت به آنها دارد، و هر چه دوست داشتنى تر و لذيذتر است، اندوهش به هنگام از دست دادن دشوارتر و تلخ تر است، و معنى مرگ هم از دست دادن چيزهايى است كه در دنيا در اختيار شخص است.