جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص137
من هوان الدنيا على اللّه انّه لا يعصى الا فيها. و لا ينال ما عنده الّا بتركها. «از جمله خوارى دنيا در نظر خداوند اين است كه جز در آن از خداوند نافرمانى نمى شود، و جز با ترك و وانهادن دنيا به آنچه پيش خداوند است دست يافته نمى شود.»
ابن ابى الحديد مى گويد: اين سخن را غزالى در كتاب احياء علوم الدين به ابو الدرداء نسبت داده است و صحيح اين است كه اين سخن على عليه السّلام است، و اين موضوع را شيخ ما ابو عثمان جاحظ در چند جا از كتابهاى خود آورده است و او به سخن مردان بزرگ آشناتر از غزالى است. درباره دنيا و پستى و زبونى آن در نظر خداوند و شيفتگى مردم به آن و مكر دنيا نسبت به مردم و نكوهش خردمندان از آن و بر حذر داشتن از آن پيش از اين به حد كفايت سخن گفته شد و اينك مطالب ديگرى مى آوريم.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص138
در يكى از كتابهاى قديمى الهى آمده است كه دنيا مايه غنيمت زيركان و غفلت نادانان است كه تا از آن بيرون نروند، آن را نمى شناسند و آن گاه مسألت مى كنند كه - براى انجام دادن كارهاى نيكو- به آن برگردانده شوند و برگردانده نمى شوند.
يكى از عارفان گفته است: هر كس دنيا را از خداوند متعال مسألت مى كند، طولانى بودن توقف خود را براى حساب پس دادن در پيشگاه او مسألت كرده است.
حسن بصرى گفته است: جان آدمى از دنيا جز با سه اندوه بيرون نمى رود، اندوه آنكه از چيزهايى كه جمع كرده است، سير نشده است و آنچه را كه آرزو داشته است، در نيافته است و براى آنچه در پيش دارد، زاد و توشه فراهم نساخته است.
در حديث مرفوع آمده است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از كنار گوسپند مرده اى گذشت و به ياران خود فرمود: آيا اين ميش مرده را در نظر صاحبش خوار و زبون مى بينيد؟ گفتند: آرى و از بى ارزشى آن اين است كه آن را كنارى افكنده اند. فرمود: سوگند به كسى كه جان من در دست اوست كه دنيا در نظر خداوند زبون تر و بى ارزش تر از اين لاشه است و اگر دنيا در نظر خداوند به اندازه بال پشه اى ارزش مى داشت به هيچ كافرى جرعه آبى از آن نمى آشاماند.
و همان حضرت كه درود خدا بر او و خاندانش باد، فرموده است: «دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است.» و فرموده است: «هر كس دنياى خويش را دوست بدارد به رستاخيز خود زيان زده است و هر كس آخرت خويش را دوست بدارد به دنياى خويش زيان رسانده است، اينك آنچه را كه جاويد است بر آنچه فانى است برگزينيد.» و فرموده است: «دنيا نفرين شده است و هر چه در آن است جز آنچه براى خداوند است نيز نفرين شده است.» و فرموده است: «دوستى دنيا سرمايه همه گناهان است.»
زيد بن ارقم گفته است: روزى پيش ابو بكر بوديم، آشاميدنى خواست، براى او آبى آميخته با عسل آوردند. همين كه آن را نزديك دهان خود برد چندان گريست كه حاضران هم گريستند. حاضران ساكت شدند و او همچنان مى گريست، سرانجام دوباره خواست آن را بياشامد باز شروع به گريستن كرد تا آنجا كه حاضران پنداشتند نمى توانند از او سؤال كنند كه چرا مى گريد. پس از اينكه چشمهايش را پاك كرد، گفتند: اى خليفه رسول خدا سبب گريه ات چيست؟ گفت: همراه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بودم و ديدم با دست خود چيزى را از خود دور مى كند و من چيزى نمى ديدم. گفتم: اى رسول خدا چه
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص139
چيزى را از خود مى رانى فرمود: دنيا در نظرم آمد و به او گفتم از من دور شو، دور شد. و گفت: اگر تو از چنگ من مى گريزى، كسانى كه پس از تو خواهند بود از چنگ من نخواهند گريخت.
و آن حضرت فرموده است: «اى شگفتا و تمام شگفتى از كسى كه سراى جاودان را تصديق مى كند و در عين حال براى سراى فريب - اين جهان- كار و كوشش مى كند.»
از سخنان عيسى عليه السّلام است كه فرموده است: دنيا را ارباب خود مگيريد كه شما را برده خود مى سازد، گنجينه خود را پيش كسى اندوخته كنيد كه آن را تباه نمى كند، صاحب گنجينه هاى دنيا از هر آفتى بر آن بيمناك است و حال آنكه صاحب گنجينه آخرت را ترس و بيمى بر آن نيست.