وَ قَالَ (علیه السلام): شَارِكُوا الَّذِي قَدْ أَقْبَلَ عَلَيْهِ الرِّزْقُ، فَإِنَّهُ أَخْلَقُ لِلْغِنَى وَ أَجْدَرُ بِإِقْبَالِ الْحَظِّ عَلَيْهِ.
و فرمود (ع): با مردم فراخ روزى شراكت كنيد، زيرا توانگرى را سزاوارتر و نيكبختى را شايسته ترند.
و آن حضرت فرمود: با كسى كه رزق به او روى كرده شريك شويد، چرا كه اين شركت به حصول توانگرى سزاوارتر، و به روى آوردن بهره شايسته تر است.
راه به دست آوردن روزى (اقتصادى):و درود خدا بر او، فرمود: با آن كس كه روزى به او روى آورده شراكت كنيد، كه او توانگرى را سزاوارتر، و روى آمدن روزگار خوش را شايسته تر است.
[و فرمود:] با كسى كه روزى روى بدو آورده شريك شويد كه او توانگرى را سزاوارتر است و روى آوردن بخت بر وى شايسته تر.
امام عليه السّلام (در سود شركت) فرموده است:(در خريد و فروش) با كسيكه فراخ روزى است شركت كنيد، زيرا شركت با او توانگرى را سزاوارتر و برو آوردن به بهره شايسته تر است (زيرا شخص تنگ روزى بر اثر شركت با فراخ روزى بهره مى برد).
امام(عليه السلام) فرمود: با كسى كه روزى به او روى آورده شريك شويد كه براى بى نياز شدن مؤثرتر و جهت روى آوردن بهره مندى مناسب تر است.
با چنين كسى شريك شويد:امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به يكى از طرق تحصيل غنا اشاره كرده مى فرمايد: «با كسى كه روزى به او روى آورده شريك شويد كه براى بى نياز شدن مؤثرتر و جهت روى آوردن بهره مندى مناسب تر است»; (شَارِكُوا الَّذِي قَدْ أَقْبَلَ عَلَيْهِ الرِّزْقُ، فَإِنَّهُ أَخْلَقُ لِلْغِنَى، وَأَجْدَرُ بِإِقْبَالِ الْحَظِّ عَلَيْهِ).بعضى از مفسران، اين كلام حكيمانه را بر حقيقت داشتن بخت و اقبال حمل كرده و گفته اند: چيز مرموزى به نام بخت و اقبال وجود دارد كه در بعضى هست و در برخى نيست. آنها كه داراى بخت خوب و شانس و طالع اند به هر كجا روى آورند با موفقيت روبرو مى شوند، درها به رويشان گشوده و گره ها باز مى شود و مشكلات حل مى گردد و موانع برطرف مى شود. گويى زندگى را نوعى بخت آزمايى پنداشته اند كه عده اى بدون هيچ دليل منطقى پيروزى هاى مهمى پيدا مى كنند و عده اى باز بدون هيچ دليلى محروم مى شوند. همان گونه كه در بعضى از شروح نهج البلاغه آمده كه بعضى گفته اند: بخت به منزله مردى نابينا و گنگ و كر است كه در برابر او مقدارى جواهرات و سنگ ريزه باشد و او با هر دو دستش بى حساب آنها را به سوى حاضران پرت كند، گروهى بى دليل جواهرات را به چنگ مى آورند و گروه ديگرى سنگ ريزه ها را.در حالى كه اين سخن صحيح به نظر نمى رسد. درست است گاهى پاره اى از تصادف ها سبب پيشرفت بعضى از اشخاص نالايق و عقب ماندگى برخى از افراد لايق مى شود; ولى اينها را بايد استثنايى دانست. اساس پيشرفت بر تلاش و كار و مديريت و نظم و تدبير است. ممكن است بعضى عوامل موفقيت و پيروزى اشخاص بر ما روشن نباشد ولى به يقين آنها كه موفقيت بيشترى در امور اقتصادى، فرهنگى، سياسى و نظامى و مانند آن را پيدا مى كنند داراى امتيازاتى هستند كه ديگران ندارند; خواه اين امتيازات براى ما روشن شده باشد يا نه و اين كه امام(عليه السلام) مى فرمايد: با كسانى كه روزى به سوى آنها روى آورده شريك شويد، ممكن است اشاره به همين عوامل موفقيت و بهره گرفتن از مديريت و لياقت هاى آنها باشد و به اين ترتيب مسئله اقبال و شانس از جنبه خرافى بيرون مى آيد و به صورت مستدل و منطقى خودنمايى خواهد كرد.مرحوم كمره اى در ادامه بحث منهاج البراعة در ذيل اين كلام حكيمانه، اين گفتار امام(عليه السلام) را اشاره به استفاده كردن از يك اصل اقتصادى مهم مى داند كه ممالك پيشرفته از آن بهره مى برند، وى مى گويد: آنها اساس كار اقتصادى خود را بر تأسيس شركت ها و تعاون در فعاليت هاى اقتصادى گذارده اند. سپس مى افزايد: يك دست به يقين كوتاه است و هر انسانى آمادگى براى بخشى از فعاليت هاى ثمربخش دارد; اما هنگامى كه گروهى دست به دست هم بدهند و استعدادها و تخصص هاى خود را بسيج كنند، عوامل تأثيرگذار بيشتر مى شود و سود بيشتر خواهند برد.(1)البته آنچه مرحوم کمره اى گفته صحیح است; ولى کلام امام(علیه السلام) ناظر به اصل شرکت نیست، بلکه امام(علیه السلام) مى فرماید: با آنهایى که در زندگى اقتصادى خود موفقیت بیشترى پیدا کرده اند شرکت کنید و از عوامل موفقیت آنها بهره مند شوید.از آنچه گفته شد پاسخ بعضى از سخنان مرحوم «مغنیه» که در شرح نهج البلاغه اش آورده روشن مى شود و نیازى به ذکر آن نیست.در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «لا تُخالِطُوا وَلا تُعامِلُوا إلاّ مَنْ نَشَأَ فِی الْخَیْرِ; دوستى و معامله نکنید مگر با کسانى که در خیر و نیکى پرورش یافته اند»(2). (3)*****پی نوشت:(1). منهاج البراعة، ج 21، ص 299.(2). کافى، ج 5، ص 158.(3). سند گفتار حکیمانه: مرحوم خطیب در کتاب مصادر مى گوید: این کلام نورانى در غررالحکم و در ربیع الابرار (زمخشرى) با تفاوت هایى آمده است که نشان مى دهد آنها آن را از منابع دیگر گرفته اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص184)
امام (ع) فرمود: «شَارِكُوا الَّذِي قَدْ أَقْبَلَ عَلَيْهِ الرِّزْقُ- فَإِنَّهُ أَخْلَقُ لِلْغِنَى وَ أَجْدَرُ بِإِقْبَالِ الْحَظِّ»:چون روآوردن روزى به فراهم آمدن اسباب براى كسى كه روزيش زياد گرديده، بستگى دارد. شركت با وى موجب برخوردارى از بخت شريك و روآوردن روزى با شركت وى است، امام (ع) به وسيله قياس مضمرى بر اين عمل وادار كرده است كه مقدمه صغرايش: «فانّه...» است و ضمير در «انّه» به مصدر (مشاركت) كه از «شاركوا» استفاده مى شود، برمى گردد، و مقدّمه كبراى آن چنين است: و هر چه چنين باشد انجامش سودمند است.
العشرون بعد المائتين من حكمه عليه السّلام:(220) و قال عليه السّلام: شاركوا الّذي قد أقبل عليه الرّزق، فإنّه أخلق للغنى، و أجدر بإقبال الحظّ عليه. (79396- 79380)
المعنى:قد نبّه عليه السّلام في هذه الحكمة العالية إلى أصل اقتصادى كبير قد جعلها الامم الراقية و الشعوب المتقدّمة في هذه العصور المشرقة بالعلم و الازدهار أساسا لحياتها و بناء لمجتمعاتها، ألا و هو تأسيس الشركات و المعاونة يدا بيد للاسترباح من الكائنات فانّه من البديهى أنّ اليد الواحدة قصيرة و أنّ كلّ فرد مستعدّ لنحو من العمل المثمر فاذا اشترك جمع في الانتاج يتصدّى كلّ واحد منهم ما يكون مستعدّا له و متخصّصا به، و يكثر العوامل المؤثرة، فيحصل ربح أكثر و فوائد لا تحصل من عمل شخص واحد، و قد أشار عليه السّلام إلى أنّ بعض النّاس أكثر رزقا و أوفى حظا في الحياة و بالشركة ينتفع من نصيبه و حظّه سائر الشركاء.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 300
الترجمة:فرمود: با كسى كه روزى بدو روى آورده شركت كنيد، زيرا كه شركت با أفراد روزيمند براي تحصيل ثروت شايسته تر است، و براى بدست آوردن اقبال سزاوارتر.بجوئيد مردان روزى فراوان بشركت در آئيد در كسب آنان كازين راه بهتر توان يافت ثروت توان بخت را رام خود كرد آسان
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص27
شاركوا الذين قد أقبل عليهم الرّزق، فانه اخلق للغنى، و اجدر باقبال الحظّ. «با كسانى كه روزى به ايشان روى آورده است، شريك شويد كه او توانگرى را سزاوارتر است و به روى آوردن بخت شايسته تر.»
سخن درباره بخت و اقبال گذشت، و گفته شده است: بخت سرايت مى كند همان گونه كه بيمارى جرب سرايت مى كند، و اين مطابق گفتار امير المؤمنين عليه السّلام است كه آميزش و شركت با خوشبخت نظير شركت با بدبخت نيست كه در مورد اول اشتراك در خوشبختى و بهره مندى است و دومى اشتراك در بدبختى و محروم ماندن است.
درباره بخت و اقبال سخن فراوان گفته شده است. مالك بن انس فقيه مدينه، فقه را از ليث بن سعد آموخته بود. مردم در حالى كه ليث نشسته بود به او توجهى نمى كردند و گرد مالك جمع مى شدند. به ليث گفتند: مالك علم خود را از تو فرا گرفته است، چرا تو چنين گمنامى و او از همه مردم نام آورتر است؟ گفت: يك دانگ بخت بهتر از يك شتر بزرگ است كه دانش بر آن بار باشد.
سيد رضى سروده است: از پيشامدهاى روزگار، جام خشم مى آشامم و به خشم خشمگين، اعتنايى نمى كنند، از سوراخ باريكى اميد روزى دارم كه با ريسمان خشن حرمان مسدود مى شود، باز مى گردم در حالى كه در دو دست خويش چيزى از آن جز پشت دست گزيدن بر بختهاى از دست شده ندارم.