وَ قَالَ (علیه السلام) لِكَاتِبِهِ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي رَافِعٍ: أَلِقْ دَوَاتَكَ، وَ أَطِلْ جِلْفَةَ قَلَمِكَ، وَ فَرِّجْ بَيْنَ السُّطُورِ، وَ قَرْمِطْ بَيْنَ الْحُرُوفِ، فَإِنَّ ذَلِكَ أَجْدَرُ بِصَبَاحَةِ الْخَطِّ.
ألْقِ دَواتَك: دواتت را ليقه بگذار.جِلْفَةُ الْقَلَمِ: فاصله بين تراش تا نوك قلم، قسمت تراشيده شده قلم.قَرْمِطْ بَينَ الْحُرُوف: حروف را به يكديگر نزديك كن.
لِيقَة: نخ و پنبه اى كه بدوات مى ريزندجِلفَة: بدنه قلم كه در دست گرفته مى شودفَرِّج: فاصله دار كنقَرمِط: نزديك كنصَباحَة: حسن و زيبائى
به كاتب خود، عبيد الله بن ابى رافع، فرمود: در دواتت ليقه بگذار و ميدان تراش قلمت را وسعت بده و ميان سطرها فاصله بينداز و حروف را به هم نزديك نويس اينها براى زيبايى خط شايسته است.
آن حضرت به دفتردارش عبيد اللّه بن ابى رافع فرمود: دواتت را ليقه بگذار، زبانه قلمت را دراز كن، ميان سطرها را گشاد گير، و حروف را نزديك هم قرار ده، كه اين روش به زيبايى خط شايسته تر است.
روش نويسندگى (علمى، هنرى):و درود خدا بر او، فرمود: (به نويسنده خود عبيد اللّه بن ابى رافع دستور داد) در دوات، ليقه بينداز، نوك قلم را بلند گير، ميان سطرها فاصله بگذار، و حروف را نزديك به يكديگر بنويس، كه اين شيوه براى زيبايى خط بهتر است.
[و به نويسنده خود عبيد اللّه بن ابى رافع فرمود:] دواتت را ليقه بينداز و از جاى تراش تا نوك خامه ات را دراز ساز، و ميان سطرها را گشاده دار و حرفها را نزديك هم آر كه چنين كار زيبايى خط را سزاوار است.
امام عليه السّلام بكاتب خود عبيد اللّه ابن ابى رافع (از خواصّ اصحاب و نيكان شيعيان و پيروان حضرت، در باره زيبايى خطّ) فرموده است:(رنگ) دواتت را (از گرد و غبار و چركى) اصلاح كن، و زبانه قلمت را دراز گردان (تا مركّب در آن روان و درست روى كاغذ آيد) و بين سطرها را گشاد گير، و حرفها را نزديك هم بنويس كه اين روش زيبايى خطّ را بسيار شايسته و سزاوار مى باشد.
امام عليه السلام به كاتب خود، عبيدالله بن أبى رافع فرمود: مركّب دوات خود را با گذاشتن ليقه در آن تنظيم كن و شكاف نوك قلمت را طولانى نما وميان سطرها فاصله بينداز و فاصله بين حروف را كم كن كه اين به جلوه وزيبايى خط مى افزايد.
طريقه خوشنويسى:امام عليه السلام در اين گفتار جالب خود چهار دستور براى حُسن خط مى دهد؛ به كاتبش عبيدالله بن ابى رافع مى فرمايد: «مركّب دوات خود را با گذاشتن ليقه در آن، تنظيم كن و نوك قلمت را طولانى نما و ميان سطرها فاصله بينداز و فاصله بين حروف را كم كن كه اين به جلوه و زيبايى خط مى افزايد»؛ (وَقَالَ عليه السلام لِكاتِبِهِ عُبيْدَاللّهِ بْنِ أبي رافِعٍ: اَلِقْ دَواتَکَ، وَأَطِلْ جِلْفَةَ قَلَمِکَ، وَفَرِّجْ بَيْنَ السُّطُورِ، وَقَرْمِطْ بَيْنَ الْحُرُوفِ فَإِنَّ ذلِکَ أَجْدَرُ بِصَبَاحَةِ الْخَطِّ).در زمانهاى گذشته براى نوشتن خط از دوات كه ظرف كوچكى بود استفاده مى كردند و مركب سياه در آن مى ريختند و براى اينكه مركب فراوانى به نوك قلم نيايد و حروف را زشت و كاغذ را سياه نكند قطعه پارچه يا پنبه اى در آن مى نهادند كه مركب را به خود مى گرفت و هنگامى كه قلم را در دوات وارد مى كردند مركب به مقدار نياز به نوك قلم مى چسبيد و مشكلى براى نوشتن حاصل نمى شد. آن چيزى كه براى جذب مركب در دوات مى نهادند ليقه مى ناميدند. بنابراين «اَلِقْ» كه فعل امر است به اين معناست كه ليقه در دوات بگذار. از سوى ديگر براى تنظيم مركب قلم و جذب تدريجى آن براى نوشتن، در نوك قلمهايى كه از نى تراشيده بودند شكافى مى دادند. اين شكاف مقدارى مركب را در خود جاى مى داد و به تدريج بر صفحه كاغذ وارد مى كرد. اين شكاف در لغت «جِلْفَةَ» ناميده مى شود و اگر طولانى تر باشد مركب بيشترى به خود جذب مى كند و نويسنده مى تواند با يك بار فرو بردن قلم در دوات كلمات بيشترى را آن هم به صورت يكنواخت بنويسد و اين هر دو به زيبايى خط كمك مى كند.«تفريج بين سطور» به اين معناست كه سطرها داخل هم نباشد و خواننده بتواند به راحتى آنها را از هم جدا كند، زيرا هنگامى كه خطها به هم نزديك باشند افزون بر اينكه صفحه كاغذ سياه و زشت به نظر مى رسد خواننده نيز پس از پايان يك سطر، براى رفتن به سطر بعد گاه گرفتار اشتباه مى شود و دوباره به همان سطر قبل بازمى گردد. «قَرْمِطْ» از ماده «قَرْمَطَ» به معناى نزديك ساختن است، روشن است كه اگر حروف يك كلمه از هم جدا و دور شود آن خط بسيار زشت و ناموزون خواهد شد. بنابراين ظرافت و زيبايى خط ايجاب مى كند كه اين دستورات چهارگانه به دقت رعايت شود.در اينجا به چند نكته بايد توجه داشت: نخست اينكه اختراع خط يكى از مهمترين مسائل زندگى بشر است. انسان به وسيله خط توانست تجربيات خود را ثبت كند و براى آيندگان به يادگار بگذارد و شخصآ نيز مسائلى را در زندگى فراموش نكند. به همين دليل از زمانى كه خط اختراع شد دوران تاريخ بشر آغاز گشت و پيش از آن را دوران قبل از تاريخ مى نامند، چراكه آنها نتوانستند سرگذشت خود را مكتوب كنند و براى آيندگان به يادگار بگذارند.اصولا تمدن انسانى وعلوم و دانشها و اختراعات و ابتكارات مديون خط است كه اگر نبود، تجارب بشر و افكار دانشمندان با هم نمى آميخت و به سوى جلو حركت نمى كرد وپيوسته انسان در همان مراحل اوليه گام برمى داشت. شايد به همين دليل است كه خداوند در قرآن مجيد به آن قسم ياد كرده ومى فرمايد: «(ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ)؛ سوگند به قلم و آنچه با قلم مي نويسند». همچنين در آياتى كه در آغاز بعثت پيامبر صلي الله عليه وآله نازل شد مى خوانيم: «(اقْرَأْ بِسْمِ رَبِّکَ الَّذِى خَلَقَ... الَّذِى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الاِْنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ)؛ بخوان به نام پروردگارت كه (موجودات را) آفريد، همان كسى كه به وسيله قلم تعليم نمود وبه انسان آنچه را نمى دانست آموخت».نكته ديگر اينكه يك نوشته خوب بايد هم محتواى آن خوب باشد و هم داراى ظاهرى زيبا و آراسته باشد به همين دليل نامه هايى كه با خط بد نوشته شده باشند و كتابهايى كه با چاپ نازيبا چاپ شده باشند كم ارزش خواهند بود، هر چند محتواى خوب و جالبى داشته باشند. به خصوص در زمان ما كه بيش از هر زمان به زيبايى اهميت مى دهند و سعى دارند امور مادى و معنوى را در بهترين لباس ارائه دهند. به همين دليل امام عليه السلام در كلام بالا با ذكر جزئيات دقيق به اين مطلب اشاره فرموده است. شخصيتها هميشه (چه در گذشته و چه در حال) خوش خط ترين كاتبان را براى خود انتخاب مى كنند تا نامه ها و رساله هاى آنها تأثير بيشترى داشته باشد.نكته ديگر اينكه ممكن است بعضى اشكال كنند اين گفتار حكيمانه امام عليه السلام با گفتار ديگرى از آن حضرت كه به نزديك نمودن سطور يك نامه و ريز نوشتن، جهت صرفه جويى در كاغذ و مركب توصيه مى كند، سازگارى ندارد؛ آنجا كه طبق روايت امام صادق عليه السلام از آن حضرت، به فرمانداران خود نوشت: «أَدِقُّوا أقْلامَكُمْ وَقارِبُوا بَيْنَ سُطُورِكُمْ وَاحْذَفُوا عَنّي فُضُولَكُمْ وَاقْصِدُوا قَصْدَ الْمَعاني وإيّاكُمْ وَالاْكْثارَ فَإنَّ أمْوالَ الْمُسْلِمينَ لاتَحْتَمِلُ الاْضرارَ؛ نوك قلمها را تيز كنيد وسطور را به هم نزديك سازيد و مطالب اضافى را در نامه هايى كه براى من مى نويسيد حذف كنيد و مقصودتان بيان معانى باشد (نه لفّاظى و بازى با الفاظ) و از پرگويى بپرهيزيد، زيرا اموال مسلمانان تاب تحمّل اين ضررها را ندارد».ولى با كمى دقت روشن مى شود كه اين دو دستور منافاتى با هم ندارند؛ كلام نخست اشاره به رعايت زيبايى هاى معقول است و كلام دوم اشاره به اسراف وافراط در اينگونه مسائل. شاهد آن كلمه اضرار است كه در آخر حديث دوم آمده است؛ يعنى نبايد افراطكارى به جايى برسد كه موجب ضرر به بيت المال شود. متأسفانه امروز هم از اين افراط كارى ها هم در نامه ها و هم در مجلات علمى و غير علمى مشاهده مى شود. گاه يك نامه دوخطى را در يك صفحه بزرگ كاغذ مرغوب مى نويسند و در پاكتى به همان اندازه مى گذارند در حالى كه براى اينگونه نامه ها مى توان كاغذ و پاكتهاى كوچكترى انتخاب كرد. همچنين در بسياى از مجله ها گاه نصف بيشتر صفحه را با عكسهاى مبهم ونامعقول پر مى كنند و تنها در مقدار كمى از صفحه به ذكر مطالب مى پردازند.
امام (ع) به كاتب خود عبيد الله بن ابى رافع فرمود: «أَلِقْ دَوَاتَكَ وَ أَطِلْ جِلْفَةَ قَلَمِكَ- وَ فَرِّجْ بَيْنَ السُّطُورِ وَ قَرْمِطْ بَيْنَ الْحُرُوفِ- فَإِنَّ ذَلِكَ أَجْدَرُ بِصَبَاحَةِ الْخَطِّ»:فايده قيد اوّل روشن است، اما فايده قيد دوّم آن است كه سر قلم دراز، مركّب زيادى مى گيرد، در نتيجه قلم ياراى نوشتن كلمات زيادى را -به صورت همسان بدون جدا سازى ميان كلمات- پيدا مى كند برخلاف سر قلم كوتاه كه مركبش اندك و تفكيك ميان هر بار به مركب زدن زياد مى باشد و در نتيجه تفاوت بين كلمات در آخر هر بار به مركب زدن و آغاز نوبت ديگر فراوان است.و فايده قيد سوّم آن است كه بدان وسيله، فاصله ها بين خطوط و جدايى آنها از يكديگر روشن مى شود.و فايده قيد چهارم آنست كه كلمات خوش شكل مى شود و جلوه خوبى خواهد داشت، و شايد بعضى از اين قيدها و يا تمام آنها شرط جنس خط باشند. نه باعث زيبايى بعضى از انواع خطوطى كه بعدها پيدا شده اند.و با عبارت: «فان ذلك...» وادار بر انجام كارهايى كه دستور داده فرموده است يعنى اين شرايط. و اين بخش از عبارت مقدمه صغرا براى قياس مضمرى است كه كبراى مقدر آن چنين است: و هر چه باعث زيبايى خط باشد انجامش شايسته تر است.
الرابعة بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(304) و قال عليه السّلام لكاتبه عبيد اللَّه بن أبي رافع: ألق دواتك و أطل جلفة قلمك، و فرّج بين السّطور، و قرمط بين الحروف فإنّ ذلك أجدر بصباحة الخطّ. (82470- 82443)
اللغة:قال الشارح المعتزلي: لاق الحبر بالكاغذ يليق أي التصق، و لقته أنا يتعدّى و لا يتعدّى، و هذه دواة مليقة أي قد أصلح مدادها و جاء ألق الدواة إلاقة، فهي ملاقة و هى لغة قليلة و عليها وردت كلمة أمير المؤمنين عليه السّلام. و قال «المنجد»: لاق يلوق الدواة: أصلح مدادها، ألاق يليق الدواة، بمعنى لاقها.و تقول: هى (جلفة) القلم بالكسر و الحلفة هيئة فتحة القلم الّتي يستمدّ بها المداد كجلسة و ركبة و تقول: (قرمط) قرمطة الكتاب: كتبه دقيقا و قارب بين سطوره.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 403
المعنى:الخطّ أدب يخدم الاجتماع و المدنيّة من وراء العصور، و يكون ركنا للتمدّن و التّدين لكونه وسيلة لحفظ القوانين و الكتب السماويّة، و قد اهتمّ الاسلام بتعليم الخطّ و تعلّمه بين المسلمين من عهد النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله، و حسن الخطّ أحد أسباب الرزق و قد قام عليه السّلام بتعليم آداب الكتابة، و افتتح بكلامه هذا مكتبا أدبيّا صناعيّا في تاريخ الاسلام، و رغّب في السعي وراء تحسين الخطّ و الاهتمام بصباحته، و قد قام كتّاب الاسلام بهذا الدستور و حسّنوا الخطّ و حوّلوه إلى صور شتّى و أقلام عدّة يناسب كلّ منها لفنّ من الفنون.الترجمة:بنويسنده و منشي خود عبيد اللَّه بن أبي رافع فرمود: دوات خود را إصلاح كن كه روان و بي خاشاك باشد، و دهانه خامه ات را دراز بگير، و ميان سطرها فاصله بده و حروف را پيوسته و نزديك هم بنويس، زيرا براى زيبائي خط مناسب تر است.يكى منشي علي را بود استاد ابو رافع چنين فرزند را زاد باو فرمود ليقه ده دواتت دهان خامه ات ميكش تو آزاد ميان سطرها را كن گشاده حروفش نزد يكديگر نهاده
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص94
و قال عليه السّلام لكاتبه عبيد الله بن ابى رافع: الق دواتك، و اطل جلفة قلمك، و فرّج بين السطور، و قرمط بين الحروف فان ذلك اجدر بصباحة الخطّ.«و آن حضرت به دبير خود عبيد الله بن ابى رافع فرمود: «دوات را ليقه كن و نوك قلم خود را دراز ساز، ميان سطرها را گشاده دار و حروف را نزديك يكديگر بنويس كه اين كار براى زيبايى خط مناسب و شايسته است.»