اجازه ورود در آداب معاشرت اسلامی
۱۷ اسفند ۱۳۹۳ 0 فرهنگ و اجتماعنهاد «خانواده»، از مقدسترين نهادهاست. سلامت و استواري آن نيز، مورد توجه اسلام است. نوع برخوردها نسبت به تحكيم رشتههاي اين نهاد، يا گسستن پيوندها و آفتخيز كردن آن مؤثر است.
اشاره داشتيم كه خانواده و خانه، حد و حريمي دارد كه بايد رعايت شود و مورد تعدّي و «مرزشكني» قرار نگيرد. تهاجم و تعدّي به اين حدود و حقوق، گاهي هم از طريق «نگاه» است كه كنترل آن ضروري است.
چشم هاي بي بها
آنچه سبب بيبهايي چشمها ميشود، بيمحابايي آنهاست، يعني شناختن حريمها و مراعات نكردن حقوق شخصي ديگران و ورود به قلمرو ممنوع.
چشم، گوهر ارزنده و نعمت عظيم الهي است و ارزش آن برابر با كل وجود و جان آدمي است، تا آنجا كه اگر كسي دو چشم ديگري را كور كند، ديه كامل يك انسان بر عهده او است.(1) و ديه يك چشم، به قدر نصف ديه انسان است. اما همين چشم، اگر نگاه خائنانه كند و به خانهها و عورات و اسرار و درون خانه مردم و به نواميس ديگران نگاه دزدانه كند و در آن حالت، بزنند و آسيب ببيند، ديه ندارد. اين بيارزشيِ چشم ناپاك را ميرساند كه بياذن و به ناروا و حرام، وارد حريم ديگران ميشود و مرتكب گناه ميگردد. فتواي حضرت امام«قدسسره» چنين است:
«ديد زدن به خانه مردم و نگاه به نامحرم گناه است و صاحبخانه حق دارد سنگ يا چيزي به طرف او پرتاب كند و ضماني هم بر او نيست. حتي اگر به درون خانههايي دور، با ابزاري (مثل دوربين قوي) نگاه كند، مثل آن است كه از نزديك نگاه كند. نگاه به درون خانه كسي از طريق نصب آينه نيز همين حكم را دارد.»(2)
* چشم، با همه ارزشي كه دارد، وقتي بيپروا و بيمحابا شود، از «بها» ميافتد.
اين حرمتشكني براي چشمهاي ناپاك، نهايت حرمتگذاري براي حقوق شخصي در زندگي خصوصي انسانهاست. در حديثي از رسول اكرم(ص) آمده است:
«هر كس به خانه همسايهاش سرك بكشد تا به عورتِ مردي يا موي زني يا بدن او نگاه كند، بر خداوند رواست كه او را همراه منافقان به آتش دوزخ افكند ...»(3)
و نيز فرموده است:
«مَنِ اطّلَعَ في بيتٍ بغير اِذْنِهم فَقَدْ حَلَّ لَهم اَنْ يَفْقأوْا عَيْنَهُ»(4)هر كس بياجازه، به خانهاي ديد بزند، آنان حق دارند كه چشمش را كور سازند. در حديث ديگري امام صادق(ع) فرموده است: در چنين حالتي اگر چشمش را معيوب كنند، ديهاي بر آنان نيست.(5)
در نقلهاي متعددي آمده است كه رسول خدا(ص) در خانه خويش مشغول شانه زدن خود بود ـ و با يكي از همسرانش بود ـ كسي از شكاف در، درون خانه را ديد ميزد. پيامبر اسلام فرمود: اگر نزديك تو بودم، چشمت را با همين شانه درميآوردم. يا: برخاست به سراغش رفت ... كه مرد، گريخته و صحنه را ترك كرده بود.(6)
از اين سو، بياجازه وارد حريم زندگي كسي شدن تا اين حدّ ناپسند است، از آن سو هم سفارش به اجازه گرفتن براي ورود به خانه ديگري و استيذان و استيناس شده است (كه در بخش پيشين، به تفصيل گذشت).
درسي براي نوجوانان
ادب ديگري كه قرآن ميآموزد و به سلامت خانوادگي و اخلاقي جوانان نابالغ مربوط ميشود، اجازه گرفتن براي ورود به اتاق پدر و مادر است. اين نكته را، هم خود نوجوانان بايد رعايت كنند، و هم والدين بايد به نحوي شايسته و هنرمندانه و بدون بدآموزي و تحريك، آنان را توجيه كنند.
گاهي پدر و مادر، در اتاق خويش ممكن است به استراحت مشغول باشند، با لباسهاي راحت و وضعي متناسب با خواب. سرزده وارد شدن كودكاني كه در سنين قبل از بلوغ باشند،
* امام خميني«ره»: ديد زدن به خانه مردم و نگاه به نامحرم گناه است ... نگاه با ابزاري (مثل دوربين) يا نصب آينه و نگاه به درون خانه ديگران همين حكم را دارد.
ممكن است عوارضي داشته باشد و نوجوانان را به برخي مسايل انحرافي بكشد. اينجاست كه بايد نوجوانان، در بزنند، اجازه بگيرند و بياطلاع و اذن، وارد اتاق ديگران نشوند. آموزش قرآن اين است كه هم غلامان و خدمتكاران خانه، و هم كودكاني كه به سنّ بلوغ جنسي نرسيدهاند، سه بار و در سه هنگام، اذن بگيرند. اين سه وقت عبارت است از:
1ـ پيش از نماز صبح
2ـ هنگام استراحت ظهر
3ـ شب، بعد از عشاء
اين سه وقت را قرآن كريم به نام «راز» و «سرِّ» پوشيدني (عورت) ياد ميكند و جز اين سه وقت را ـ كه معمولاً ممكن است افراد در اين مواقع، با لباس زير و وضع خاص يا نيمه لخت يا بدون پوشش كافي باشند ـ بلامانع اعلام ميكند. متن آيه قرآن چنين است:
«يا ايّها الّذين امَنوا لِيستأذِنكم الّذينَ ملكتْ اَيْمانُكم و الّذين لَم يبلُغوا الحُلُمَ منكم ثلاث مرّاتٍ: مِن قبلِ صَلوة الفجرِ و حينَ تَضَعون ثيابكم مِن الظّهيرةِ و من بعد صلوةِ العَشاءِ ثلاثُ عَوراتٍ لكم ...»(7)
در اين آيه، يك مرحله جلوتر و فراتر از اجازه گرفتن براي ورود به «خانه» را هم مطرح كرده است، يعني ورود به اتاق شخصي در مواقعي خاصّ. ممكن است برخي، ترددّ كودكان را نزد بزرگترها امري ساده و عادي تلّقي كنند و بچه ها از اين رهگذر، صحنه هايي ببينند و با مسايلي روبهرو شوند كه برايشان غير قابل هضم و درك يا بدآموز باشد و به انحراف بيفتند. اين مسأله در يك نگاه عامتر، به كنترل روابط همسران نسبت به توجه و ديدن و فهميدن كودكان مربوط ميشود كه ... بماند! و به اين اشاره بسنده كنيم و بگذريم، چرا كه مسأله چندان مهم است كه بايد نوشتهاي مفصل و مستقل پيرامون آن نگاشت.
به هر حال، اين مسأله به ظاهر ساده و جزيي، از چنان اهميتي در «تصحيح معاشرت» دارد كه قرآن كريم به تفصيل و با ذكر جزئيات به آن پرداخته است، تا خانوادهها و فرزندان گرفتار بيماريهاي رواني و اخلاقي نشوند و از آثار سوء عصبي و رواني نبودن كنترل و حريم در معاشرتها، بخصوص در مورد خلوتسرا و ترددّ و ديدن و فهميدن كودكان، مصون بمانند. در پرونده بسياري از گرفتاران به بيماريهاي جنسي و انحرافات اخلاقي از اين
* بسياري از گرفتاران به مفاسد اخلاقي، از طريق كنترل نداشتن روي ديد و نگاه به اين وادي كشيده شدهاند.
* بياجازه نميتوان سرِ كيف و كمد كسي رفت، يا دفتر كسي را خواند، يا آلبوم خانوادگي او را نگاه كرد يا نامه او را گشود و خواند. راز اشخاص هم جزو محدوده حقوق شخصي آنان به حساب ميآيد.
نوع، اعترافاتي به چشم ميخورد كه نشاندهنده تأثير منفي اين گونه ولنگاريها و نبودن حريم در معاشرتها است. و توجه يافتن كودكان و نوجوانان به برخي از اسرار زندگي خصوصي والدين، كه آنان را به گناه ميكشد، جاي دقت و تأمل است، كه حضرت امير(ع) فرمود: «كم مِنْ نَظرةٍ جَلَبَتْ حَسْرةً»(8)، چه بسا نگاهي كه حسرت ميآورد!
چرا بياجازه؟
باري ... رعايت حريم حقوق ديگران در معاشرتها ما را به بحث از استيذان و استيناس كشاند. ولي سخن اصلي آن است كه احترام گذاشتن به اين حقوق فردي، شرط اخوّت اسلامي در يك جامعه مكتبي است و پايبندي به اين اصول، ضامن تداوم دوستيهاست.
اين عمل بياذن و اجازه، تنها مربوط به ورود به خانه و اتاق اشخاص نميشود؛ دامنهاي گسترده دارد.
اگر كسي يادداشتي ميكند و نامهاي مينويسد، نبايد دزدانه به آن نگاه كرد.
اگر كسي رازي را به امانت نزد ما ميگويد، نبايد خيانت كرد و اسرارش را فاش ساخت.
اگر كسي كليد خانه، كمد، كيف يا سويچ ماشين و موتور را به دست ما داد، نبايد بيش از حدّي كه يقين به اذن و رضايت او داريم، در آن تصرف كنيم.
اگر دو نفر با هم صحبت خصوصي ميكنند، چه حضوري، چه تلفني، «گوش ايستادن» و به نجواها گوش كردن و «استراق سمع» كردن و شنود گذاشتن، جايز نيست.
اگر حامل نامهاي به ديگران هستيم، حق گشودن نامه و مطالعه محتواي آن را نداريم.
اگر پاكتي براي شخصي فرستاده ميشود و تأكيد ميكنند كه «شخصا مفتوح فرماييد»، ديگري حق باز كردن و مطالعه آن را ندارد (مگر با اجازه طرف اصلي).
بياجازه نميتوان سرِ كمد و كيف و جيب و دفتر كسي رفت و چيزي برداشت يا خواند يا تصرّف كرد. اگر روي جزوه، بولتن يا خبرنامهاي مُهر «محرمانه» خورده است، يا نقل مطلبي از جايي يا كسي منوط به «اجازه» دانسته شده است، در همه اين موارد، بياذن كار كردن، نوعي خيانت است و دور از ادب اسلامي و انساني.
اگر آلبومي «خانوادگي» است، ديگري بياجازه حق نگاه كردن به آن را ندارد.
* خويشاوندي و صميميت در دوستي، مجوّز ورود به «منطقه ممنوعه» در زندگي شخصي آنان شمرده نميشود، مگر آنكه «اذن صريح» داشته باشيم. به آنچه خارج از قلمرو «اذن» و «اجازه» قرار دارد، وارد نشويم.
اگر گفتند: راضي نيستيم مطالب اين دفتر را بخواني، يا اگر مطلبي و انتقادي و مقالهاي نوشتند و با نوشتن «امضاء محفوظ» گفتند كه راضي به افشاي نام نيستند، افشاي آن خلاف ادب و قانون و وجدان است.
اگر كسي مطلبي را با ما در ميان گذاشت و تأكيد كرد كه: «راضي نيستم به كسي بگويي»، تا چه اندازه رعايت ميكنيم؟ آيا حاضريم اينها را هم جزء حقوق و حدود اشخاص به حساب آوريم و مراعات كنيم؟!
پس، مجموعه آنچه «راز شخصي» و اسرار زندگي خصوصي محسوب ميشود، بسيار است. تنها در خانه و اتاق و نامه و راز هم خلاصه نميشود. ممكن است حتي نوعي از غذا و ميوه و خوراكي در خانه و يخچال و ... كسي باشد ولي دوست نداشته باشد كه آن را بدانند. يا يك بيماري يا نقص عضو و جسم در كسي باشد كه نخواهد ديگري آن را بداند. يا در شرايط بحراني خاصي قرار داشته باشد كه نخواهد مردم بدانند. همه اينها در قلمرو «حريم شخصي» است و ورود به آن «اجازه» ميخواهد.
گاهي در يك خانواده، يك «اختلاف» است، ولي دوست ندارند كه اقوام و آشنايان از اين اختلاف باخبر شوند. وسوسه شدن براي پي بردن به آن، و فاش ساختن براي ديگران هم از همين مقوله غير مُجاز و غير مأذون است.
«سيدقطب»، در اشاره به اين نكته لطيف قرآني و آداب اجتماعي مينويسد:
«امروز ما مسلمانان، نسبت به اين گونه امور دقيق و ظريف، حساسيت خود را از دست دادهايم. گاهي شخصي به خانه برادرش حملهور ميشود، هر لحظه از لحظات شب و روز كه باشد، برايش فرق نميكند. آن قدر در ميزند تا باز كنند و اگر در به رويش باز نكنند برنميگردد تا آنكه صاحب خانه را به ستوه آورد و در بگشايند. گاهي در خانه، تلفن وجود دارد و ميتواند پيش از آمدن، تلفني تماس گرفته و خبر دهد تا اجازه بدهند يا روشن شود كه موقعيت مناسب نيست. ولي اين راه و شيوه را رها ميكند تا بيخبر و بيموقع وارد شود و بدون قول و قرار قبلي به خانهاش رود. متأسفانه چنان شده كه عرف هم نميپذيرد كه اگر چه صاحب خانه ناراحت و رنجيده شود، از آمدنِ بيخبر و غير منتظره باز گردد. ما مسلمانان امروز، سرزده و بيخبر، هر لحظه كه بخواهيم وارد خانه هم ميشويم و اگر وقت غذا باشد و غذاي مناسبي پيش ما نياورد، در دلمان ميرنجيم. يا شب ديرهنگام به خانه كسي ميرويم، اگر آخر شب از ما نخواهد كه همان جا بخوابيم، در دل رنجيده ميشويم، بيآنكه به عذر آنان در اين گونه مواقع توجه داشته باشيم. اين نشانه آن است كه ما هنوز، به ادبِ اسلام و ادب رسول خدا مؤدب نشدهايم، برده عُرفِ خطاكاريم. ولي اگر همين گونه مراعات آداب را در غير مسلمانان ببينيم، برايمان شگفت جلوه ميكند و نميكوشيم دريابيم كه ريشه اين ادبها در شريعت خود ما نهفته استو بايد به آن اصل خويش برگرديم ...».(9)
به هر حال، هر چند در نوع ارتباطات، گاهي با خويشاوندان و دوستانِ بسيار صميمي مواجه هستيم، ولي هرگز اين «مجوّز» ورود به «منطقه ممنوعه» از زندگي شخصي آنان شمرده نميشود، مگر آنكه «اذن صريح» داشته باشيم.
در روايات، «نگاه» همچون تيري مسموم از تيرهاي شيطان قلمداد شده است. گاهي «گناه»، در پي يك «نگاه» پديد ميآيد. و اگر كسي نتواند چشمها و پلكهاي خود را تحت اختيار و كنترل داشته باشد، به روز سياه مينشيند. حيف است كه انسان از راه نگاه، جهنمي شود. به فرموده حضرت علي(ع): چشمها شكارگاه شيطان است. (العيونُ مصائد الشيطان»(10)
اين سخن نيز از حضرت مسيح(ع) است كه:
«ايّاكم وَ النّظَر اِليَ المحذوراتِ فانّها بَذْرُ الشَّهَواتِ و نَباتُ الفِسقِ».(11)از نگاه به آنچه «ممنوع» است بپرهيزيد، چرا كه چنين نگاهي بذر شهوت و رويش فسق و گناه است.
بكوشيم تا در سخن، نگاه، رفتار، معاشرت و ارتباط، از آنچه خارج از قلمرو «اذن» و «اجازه» قرار دارد، وارد نشويم.
پی نوشت ها:
1ـ رساله نوين، امام خميني، ج4، ص285.
2ـ تحرير الوسيله، امام خميني، ج1، ص492، بحث دفاع (مسايل 37 ـ 38 ـ 39 و ص491 مسايل 30 و 31).
3ـ وسائل الشيعه، ج14، ص141.
4ـ منهج الصادقين، ملا فتحاللّه كاشاني، ج6، ص292.
5ـ وسائل الشيعه، ج19، ص50.
6ـ همان، ص48 و 49.
7ـ نور، آيه 58 (اين بحث را در تفسير نمونه ج14، ص538 مطالعه كنيد).
8ـ غرر الحكم.
9ـ في ظلال القرآن، سيد قطب، ج6، ص91.
10ـ غرر الحكم.
11ـ ميزان الحكمه، ج10، ص71.
منبع :