شناخت خدا در نهج البلاغه
۰۸ فروردین ۱۳۹۴ 0 اهل بیت علیهم السلامعناوین
بزرگى خدا را با عقل اندازه نگيريدما از خداييم و به سوى او بر مى گرديم .پرهيز از برابرى با عظمت خداوندىهمه چيز مملوك خداست
اعتراف عقل ها
بوده و هست
خدا مانند ندارد
با دل و دست خدا را يارى كن !
بخشايش خدا
اداى تكليف الهى
پنهان ز ديده ها و همه ديده ها از اوست !
ناظر بر همه كارها
تواضع هر چيز در برابر خدا
سازنده وارده كننده حقيقى
توانايى خدا و گستاخى بشر
خداى آشكار و نهان
خدا شنواست
چيرگى خداوند قهار
خدا لطيف و شنوا و داناى حقيقى
خدا آشكار و نهان است
شنوا اما نه با ابزار
عزت بخشيدن ذليلان
در وصف خداى سبحان
خدا بينا است !
خدا عزيز است
عظمت و نزديكى خدا به مخلوقات
بيناست اما..
ذلت هر چيزى جز خدا
خدا تنها قوى
در همه جا هست و نيست
صفات جامع
خدا لطيف است
در خواست گذشت از خدا
اعتراف هستى به خدا
بخشايش خدا
بخشايش خدا
ستايش مخصوص اين خداست
عظمت عفو الهى
خدا همه جا هست
عفو با بردبارى
آشكار بودن خدا
وصف نآيد
در وهم نگنجد
بى حدى خداوند
اولين و آخرين چيز
نه ابتدا دارد و نه انتها
قبل و بعد هر چيز
اولين و آخرين
برترين صفات
در زمان نگنجد
داناى هر چيز
پيشى بر زمان و مكان
خدا داناى راز نهان
خدا رازها را مى داند
خدا ره رازها آگاه است .
آشكار بودن همه چيز نزد خدا
برترى علم خدا
داناى ازلى و ابدى
علم ذاتى خدا
عجز توصيف
علم به اشياء
انديشيدن در ذات خدا
توصيف مجاز از خدا
توصيف از خدا
. عاجز از توصيف مخلوق
عجز خرد از درك خدا
شگفتى خرد از عظمت كردگار
قدرت خداوندى
ناتوانى هر توانا
دو صفت خدا
خدا منقم
قدرت ازلى
نحوه ء تكلم الهى
سخن گفتن خدا با نهان بشر
صداقت و عدالت خداى تعالى
خدا سخنگوست
اعلميت خدا
خداى ازلى و ابدى
نديدن خدا با چشم
سخن گفتن و خواسته هاى الهى
خدا صداها را مى شنود
شناخت خدا بدون چشم
ندريدن پرده ء انسانيت در برابر خدا
ترس از خدا
بزرگى خدا را با عقل اندازه نگيريد
ما از خداييم و به سوى او بر مى گرديم .
پرهيز از برابرى با عظمت خداوندى
همه چيز مملوك خداست
توكل بر خدا
بى همتايى در خلقت
راز و نياز با خدا
دو صفت خاص الهى
عارى از ماعر و ادراك
پنهان و آشكار
پرهيز از معصيت در خلوتگاه
عجز قول از شناسايى خدا
صفات ذات
خداى زمين و زمان
رضاى خداوندى
شايسته نيكوترين صفات
حكمت خداوند
بى حدى خدا
عظمت آفرينش الهى
شايسته ستايش حقيقى
سوگند ستمگر
محيط و محاط بر هر چيز
اثبات صفات خدا
عالم به همه چيز
علم عظيم خدا
خدا وصف نمى شود
آفريننده بى همتا
وجودى جدا و پيوسته
نه درون چيزها و نه بيرون آن ها
نه زاده و نه زاييده شد
معنى آفرينندگى خدا
شنوايى حق
علم خدا در وضف نگنجد
حاضر بودن هر غايبى نزد خدا
خرسندى و ناخرسندى خداوند
أَقَامَ مِنْ شَوَاهِدِ الْبَيِّنَاتِ عَلَى لَطِيفِ صَنْعَتِهِ وَ عَظِيمِ قُدْرَتِهِ، مَا انْقَادَتْ لَهُ الْعُقُولُ مُعْتَرِفَةً بِهِ وَ مَسَلِّمَةً لَهُ، وَ نَعَقَتْ فِي أَسْمَاعِنَا دَلَائِلُهُ عَلَى وَحْدَانِيَّتِهِ
ز دلايل آشكارى كه بر لطف و نيكويى آفرينش او و بزرگى و شكوه قدرت او گواه اند اين است كه خردها به او اعتراف دارند و در برابرش منقادند و سر تسليم فرود دارند و دلايل وحدانيت او در گوش هاى ما فرياد مى زنندترجمه و شرح خطبه 165 نهج البلاغه
بوده و هست
لَا يَزُولُ أَبَداً وَ لَمْ يَزَلْ، أَوَّلٌ قَبْلَ الْأَشْيَاءِ بِلَا أَوَّلِيَّةٍ وَ آخِرٌ بَعْدَ الْأَشْيَاءِ بِلَا نِهَايَةٍ
هيچ گاه زوال نپذيرد و همواره بوده است ؛ پيش از همه چيز بوده بى آن كه او را آغازى باشد و پس از همه چيز هست بى آن كه نهايت و پايانى داشته باشد.ترجمه و شرح نامه 31 نهج البلاغه
خدا مانند ندارد
وَ إِنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذِي لَمْ تَتَنَاهَ فِي الْعُقُولِ، فَتَكُونَ فِي مَهَبِّ فِكْرِهَا مُكَيَّفاً، وَ لَا فِي رَوِيَّاتِ خَوَاطِرِهَا فَتَكُونَ مَحْدُوداً مُصَرَّفاً.
همانا آن خدايى هستى كه در خردها تو را نهايتى نيست ، تا در جريان انديشيدن آن ها داراى كيفيت باشى و در تاءمل انديشه ها، تو را پايانى نيست تا در نتيجه ، محدود و متغير باشى .ترجمه و شرح خطبه 91 نهج البلاغه
با دل و دست خدا را يارى كن !
وَ أَنْ يَنْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِقَلْبِهِ وَ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ، فَإِنَّهُ جَلَّ اسْمُهُ قَدْ تَكَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ وَ إِعْزَازِ مَنْ أَعَزَّهُ.
در نامه اش به مالك اشتر مى فرمايد: خداى سبحان را با دل و دست و زبان خود يارى رسان ؛ زيرا خداوند - جل اسمه - متعهد شده است كه يارى كننده خود را يارى رساند و ارجمند دارنده اش را ارجمند دارد. ترجمه و شرح نامه 53 نهج البلاغه
بخشايش خدا
وَ لَا تَنْصِبَنَّ نَفْسَكَ لِحَرْبِ اللَّهِ، فَإِنَّهُ لَا [يَدَيْ] يَدَ لَكَ بِنِقْمَتِهِ وَ لَا غِنَى بِكَ عَنْ عَفْوِهِ وَ رَحْمَتِهِ
در فرمان حكومت مصر به مالك اشتر مى فرمايد: مبادا به جنگ با خدا برخيزى ؛ زيرا تو توانايى خشم او را ندارى و از گذشت و مهربانى اش بى نياز نيستى ترجمه و شرح نامه 53 نهج البلاغه
اداى تكليف الهى
وَ قَالَ (عليه السلام)، وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَعْنَى قَوْلِهِمْ "لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ": إِنَّا لَا نَمْلِكُ مَعَ اللَّهِ شَيْئاً، وَ لَا نَمْلِكُ إِلَّا مَا مَلَّكَنَا؛ فَمَتَى مَلَّكَنَا مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنَّا كَلَّفَنَا، وَ مَتَى أَخَذَهُ مِنَّا وَضَعَ تَكْلِيفَهُ عَنَّا.
در تفسير (لا حول و لا قوة الا بالله ) فرمود: با وجود خدا ما مالك آن چيزى هستيم كه او خود آن را به ملكيت ما در آورده است . پس ، وقتى آن چه را به مالكيتش سزاوارتر از ماست در اختيار ما نهد تكليفى بر عهده ما نهاده است و هرگاه آن را از ما باز گيرد، تكليف خويش را از عهده ما برداشته است .ترجمه و شرح حکمت 404 نهج البلاغه
پنهان ز ديده ها و همه ديده ها از اوست !
وَ الظَّاهِرِ فَلَا شَيْءَ فَوْقَهُ، وَ الْبَاطِنِ فَلَا شَيْءَ دُونَهُ.
آشكار است و چيزى آشكارتر از او نيست و نهان نيست و نهان است و چيزى نهان تر از او نيست .ترجمه و شرح خطبه 96 نهج البلاغه
ناظر بر همه كارها
إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لَا يَخْفَى عَلَيْهِ مَا الْعِبَادُ مُقْتَرِفُونَ فِي لَيْلِهِمْ وَ نَهَارِهِمْ، لَطُفَ بِهِ خُبْراً وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْماً؛ أَعْضَاؤُكُمْ شُهُودُهُ وَ جَوَارِحُكُمْ جُنُودُهُ وَ ضَمَائِرُكُمْ عُيُونُهُ وَ خَلَوَاتُكُمْ عِيَانُه.
آن چه را كه بندگان در شب و روز خود انجام مى دهند بر خداوند پاك و بزرگ پوشيده نيست . به كوچك ترين كارشان آگاه و به كردارشان داناست و احاطه دارد. اعضاى بدن شما گواهان اويند و اندام هايتان سپاهيان او و ضميرهايتان جاسوسان او و نهان هاى شما نزد او آشكار است ترجمه و شرح خطبه 199 نهج البلاغه
تواضع هر چيز در برابر خدا
كُلُّ شَيْءٍ خَاشِعٌ لَهُ وَ كُلُّ شَيْءٍ قَائِمٌ بِهِ، غِنَى كُلِّ فَقِيرٍ وَ عِزُّ كُلِّ ذَلِيلٍ وَ قُوَّةُ كُلِّ ضَعِيفٍ
هر چه در برابر او فروتن است و همه چيز ايستاده به اوست ، بى نياز كننده هر نيازمندى است و عزت بخش هر خوارى و نيرو دهنده هر ناتوانى ترجمه و شرح خطبه 109 نهج البلاغه
سازنده وارده كننده حقيقى
مُرِيدٌ لَا بِهِمَّةٍ، صَانِعٌ لَا بِجَارِحَةٍ
اراده كننده است ، اما نه با عزم و تصميم قبلى ، سازنده است ، اما نه به واسطه اندامى ترجمه و شرح خطبه 179 نهج البلاغه
توانايى خدا و گستاخى بشر
فَتَعَالَى مِنْ قَوِيٍّ مَا أَكْرَمَهُ، وَ تَوَاضَعْتَ مِنْ ضَعِيفٍ مَا أَجْرَأَكَ عَلَى مَعْصِيَتِهِ
بلند مرتبه است خدايى كه در عين نيرومندى ، بزرگوار و با گذشت است و چه پست و فرومايه اى تو اى انسان ! كه با اين همه ناتوانى ، بر نافرمانى او گستاخى ترجمه و شرح خطبه 223 نهج البلاغه
خداى آشكار و نهان
الظَّاهِرُ لَا يُقَالُ مِمَّ وَ الْبَاطِنُ لَا يُقَالُ فِيمَ
خداوند آشكار است امام گفته نمى شود از چه خبر؟و نهان است ليك گفته نمى شود در چه چيز؟ترجمه و شرح خطبه 163 نهج البلاغه
خدا شنواست
مَنْ تَكَلَّمَ سَمِعَ نُطْقَهُ وَ مَنْ سَكَتَ عَلِمَ سِرَّهُ
هر كه سخن بگويد، خدا گفتارش را مى شنود و هر كه خاموش ماند، او آن چه را در درونش مى گذرد مى داند.ترجمه و شرح خطبه 109 نهج البلاغه
چيرگى خداوند قهار
لَهُ الْإِحَاطَةُ بِكُلِّ شَيْءٍ وَ الْغَلَبَةُ لِكُلِّ شَيْءٍ وَ الْقُوَّةُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ
بر هر چيزى احاطه دارد و بر همه چيز چيرگى دارد و بر هر چيز توانا و نيرومند است ترجمه و شرح خطبه 86 نهج البلاغه
خدا لطيف و شنوا و داناى حقيقى
كُلُّ سَمِيعٍ غَيْرَهُ يَصَمُّ عَنْ لَطِيفِ الْأَصْوَاتِ وَ يُصِمُّهُ كَبِيرُهَا وَ يَذْهَبُ عَنْهُ مَا بَعُدَ مِنْهَا وَ كُلُّ بَصِيرٍ غَيْرَهُ يَعْمَى عَنْ خَفِيِّ الْأَلْوَانِ وَ لَطِيفِ الْأَجْسَامِ
هر شنوايى ، جز او، از شنيدن آواهاى ظريف و بسيار آهسته ناتوان است و صداهاى بلند نيز گوشش را كر مى سازد و آوازهاى دور دست را نمى شنود و هر بينايى ، جز او، از ديدن رنگ هاى ناپيدا و اجسام ظريف و بسيار ريز كور است ترجمه و شرح خطبه 65 نهج البلاغه
خدا آشكار و نهان است
ظَهَرَ فَبَطَنَ وَ بَطَنَ فَعَلَنَ
آشكار است و پنهان و پنهان است و آشكار.ترجمه و شرح خطبه 195 نهج البلاغه
شنوا اما نه با ابزار
وَ السَّمِيعِ لَا بِأَدَاةٍ
خدا شنواست ؛ اما نه به واسطه ابزار شنيدن .ترجمه و شرح خطبه 152 نهج البلاغه
عزت بخشيدن ذليلان
عِزُّ كُلِّ ذَلِيلٍ
عزت بخش هر ذليل است .ترجمه و شرح خطبه 109 نهج البلاغه
در وصف خداى سبحان
وَ أَرَانَا مِنْ مَلَكُوتِ قُدْرَتِهِ وَ عَجَائِبِ مَا نَطَقَتْ بِهِ آثَارُ حِكْمَتِهِ وَ اعْتِرَافِ الْحَاجَةِ مِنَ الْخَلْقِ إِلَى أَنْ يُقِيمَهَا بِمِسَاكِ قُوَّتِهِ مَا دَلَّنَا بِاضْطِرَارِ قِيَامِ الْحُجَّةِ لَهُ عَلَى مَعْرِفَتِهِ فَظَهَرَتِ الْبَدَائِعُ الَّتِي أَحْدَثَتْهَا آثَارُ صَنْعَتِهِ وَ أَعْلَامُ حِكْمَتِهِ فَصَارَ كُلُّ مَا خَلَقَ حُجَّةً لَهُ وَ دَلِيلًا عَلَيْهِ
در وصف خداى سبحان مى فرمايد: از ملكوت قدرت خويش و شگفتى هايى كه نشانه هاى حكمتش گوياى آنهاست ، چنان به ما نشان داد كه اين حجت ها و براهين وجود او لاجرم ما را به شناخت وى رهنمون مى شوند. پس ، بدايعى كه آثار آفرينش او و نشانه هاى حكمتش پديد آورده اند آشكار است و آن چه آفريده حجت او و دليل و راهنما به سوى او هستند. ترجمه و شرح خطبه 91 نهج البلاغه
خدا بينا است !
وَ كُلُّ بَصِيرٍ غَيْرَهُ يَعْمَى عَنْ خَفِيِّ الْأَلْوَانِ وَ لَطِيفِ الْأَجْسَامِ
هر بينايى ، جز او از ديدن رنگ هاى ناپيدا و اجسام ناتوان است .ترجمه و شرح خطبه 65 نهج البلاغه
خدا عزيز است
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْكِبْرِيَاءَ وَ اخْتَارَهُمَا لِنَفْسِهِ دُونَ خَلْقِهِ
سپاس و ستايش خداى را سزد كه رداى عزت و كبريا پوشيده و اين دو صفت را براى خويش برگزيد نه براى مخلوقش ترجمه و شرح خطبه 192 نهج البلاغه
عظمت و نزديكى خدا به مخلوقات
سَبَقَ فِي الْعُلُوِّ فَلَا شَيْءَ أَعْلَى مِنْهُ وَ قَرُبَ فِي الدُّنُوِّ فَلَا شَيْءَ أَقْرَبُ مِنْهُ، فَلَا اسْتِعْلَاؤُهُ بَاعَدَهُ عَنْ شَيْءٍ مِنْ خَلْقِهِ وَ لَا قُرْبُهُ سَاوَاهُمْ فِي الْمَكَانِ بِهِ
در بلند مرتبگى بر همه چيز پيشى گرفته و چيزى برتر و بلند مرتبه تر از او نيست . نزديك از هر چيزى است و نزديك تر از او چيزى نيست . نه برترى اش او را از آفريدگانش دور كرده ، و نه نزديكى اش آن ها را در مكان با او برابر كرده است .ترجمه و شرح خطبه 49 نهج البلاغه
بيناست اما..
بَصِيرٌ لَا يُوصَفُ بِالْحَاسَّةِ
بيناست ، اما به داشتن حس بينايى وصف نمى شود.ترجمه و شرح خطبه 179 نهج البلاغه
ذلت هر چيزى جز خدا
كُلُّ عَزِيزٍ غَيْرَهُ ذَلِيلٌ
هر عزيزى ، جز او، ذليل استترجمه و شرح خطبه 65 نهج البلاغه
خدا تنها قوى
كُلُّ قَوِيٍّ غَيْرَهُ ضَعِيفٌ
هر نيرومندى ، جز او ناتوان است .ترجمه و شرح خطبه 65 نهج البلاغه
در همه جا هست و نيست
وَ لَا كَانَ فِي مَكَانٍ فَيَجُوزَ عَلَيْهِ الِانْتِقَالُ
در توصيف خداى سبحان مى فرمايد: در جايى نيست تا جا به جا شدن در حق او روا باشد.ترجمه و شرح خطبه 91 نهج البلاغه
صفات جامع
أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْی الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَیرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیرُ الصِّفَةِ، فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَیهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَیهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ. وَ مَنْ قَالَ فِیمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ عَلَامَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ. كَائِنٌ لَا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لَا عَنْ عَدَمٍ مَعَ كُلِّ شَیءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَیرُ كُلِّ شَیءٍ لَا بِمُزَایلَةٍ، فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَى الْحَرَكَاتِ وَ الْآلَةِ بَصِیرٌ إِذْ لَا مَنْظُورَ إِلَیهِ مِنْ خَلْقِهِ، مُتَوَحِّدٌ إِذْ لَا سَكَنَ یسْتَأْنِسُ بِهِ وَ لَا یسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ.
آغاز دين شناخت خداست و اوج شناخت او باور كردن و اعتراف به وجود اوست و كمال تصديق او يگانه دانستن اوست و كمال يگانه دانستنش ، خالص دانستن اوست از جسميت و عرضيت و لوازم اين دو و كمال خالص دانستن او نفى صفات از اوست ، چرا كه هر صفتى گواه بر اين است كه با موصوف فرق مى كند و هر موصوفى گواه بر اين است كه با صفت متفاوت است پس ، هر كه خدا را وصف كند برايش قرين و همتا آورده است و هر كه برايش قرين آورد، او را دو تا دانسته است و هر كه او را دوگانه بداند برايش جزء قايل شده و هر كه او را داراى جزء بداند وى را نشناخته است و هر كه او را نشناسد به او اشاره كند و هر كه به او اشاره كند، محدودش كرده است و هر كه برايش حد تعيين كند او را به شمار در آورده است و هر كه بگويد: او در چيست ؟خدا را در جايى گنجانده است و هر كه بگويد: او بر فراز چيست ؟جايى را از او تهى دانسته است هستى دارد اما هستى اش حادث نيست . وجود دارد اما از عدم بر نيامده است . با هر چيزى است اما نه اين كه از آن جدا و بركنار باشد. فاعل است اما نه اين كه فعاليت كند و ابزارى به كار گيرد. بينا بوده پيش از آن كه آفريده اى باشد كه متعلق بينايى او واقع شود. يگانه و تنها بود آن گاه كه نه كسى و چيزى بود كه با آن خو گيرد يا آز نبودنش احساس تنهايى كندترجمه و شرح خطبه 1 نهج البلاغه
خدا لطيف است
لَطِيفٌ لَا يُوصَفُ بِالْخَفَاءِ
لطيف است ، اما به خفا و ناپيدايى وصف نمى شودترجمه و شرح خطبه 179 نهج البلاغه
در خواست گذشت از خدا
اللَّهُمَّ احْمِلْنِي عَلَى عَفْوِكَ وَ لَا تَحْمِلْنِي عَلَى عَدْلِكَ
بار خدايا! با من از روى گذشت خويش رفتار كن ، نه از روى دادگرى ات . ترجمه و شرح خطبه 227 نهج البلاغه
اعتراف هستى به خدا
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي بَطَنَ خَفِيَّاتِ الْأَمُوُرِ وَ دَلَّتْ عَلَيْهِ أَعْلَامُ الظُّهُورِ وَ امْتَنَعَ عَلَى عَيْنِ الْبَصِيرِ، فَلَا عَيْنُ مَنْ لَمْ يَرَهُ تُنْكِرُهُ وَ لَا قَلْبُ مَنْ أَثْبَتَهُ يُبْصِرُهُ؛ سَبَقَ فِي الْعُلُوِّ فَلَا شَيْءَ أَعْلَى مِنْهُ وَ قَرُبَ فِي الدُّنُوِّ فَلَا شَيْءَ أَقْرَبُ مِنْهُ، فَلَا اسْتِعْلَاؤُهُ بَاعَدَهُ عَنْ شَيْءٍ مِنْ خَلْقِهِ وَ لَا قُرْبُهُ سَاوَاهُمْ فِي الْمَكَانِ بِهِ؛ لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِهِ؛ فَهُوَ الَّذِي تَشْهَدُ لَهُ أَعْلَامُ الْوُجُودِ عَلَى إِقْرَارِ قَلْبِ ذِي الْجُحُودِ
ستايش خدايى را كه به امور پنهانى داناست و نشانه هاى آشكارى بر هستى او گواه اند و دين او با ديدگان بينايى ظاهرى ممكن نيست ، پس ، نه چشمى كه او را نديده است انكارش مى كند و نه دلى كه هستى او را تباه مى كند به كنه ذاتش پى مى برد... اوست آن كه نشانه هاى هستى بر اقرار باطنى منكران او گواهى مى دهد.ترجمه و شرح خطبه 49 نهج البلاغه
بخشايش خدا
وَ تَمَثَّلْ فِي حَالِ تَوَلِّيكَ عَنْهُ إِقْبَالَهُ عَلَيْكَ، يَدْعُوكَ إِلَى عَفْوِهِ وَ يَتَغَمَّدُكَ بِفَضْلِهِ، وَ أَنْتَ مُتَوَلٍّ عَنْهُ إِلَى غَيْرِهِ.
فرمانبردار خداباش و با ياد او دمخور و در آن وقت كه از او روى مى گردانى ، رويكرد او را به خود در نظر آر؛ او تو را، با آن كه از وى روى گردانده اى و به ديگرى روى آورده اى به عفو و بخشايش خويش فرا مى خواند و تو را غرق در فضل و كرم خود مى گرداند!ترجمه و شرح خطبه 223 نهج البلاغه
بخشايش خدا
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْفَاشِي فِي الْخَلْقِ حَمْدُهُ وَ الْغَالِبِ جُنْدُهُ وَ الْمُتَعَالِي جَدُّهُ؛ أَحْمَدُهُ عَلَى نِعَمِهِ التُّؤَامِ وَ آلَائِهِ الْعِظَامِ، الَّذِي عَظُمَ حِلْمُهُ فَعَفَا وَ عَدَلَ فِي كُلِّ مَا قَضَى
ستايش خدايى را سزد كه ستايش در ميان آفريدگان منتشر است و لشكرش پيروز و بزرگى اش برتر از هر چيز، او را بر نعمت هاى پياپى اش و بخشش هاى بزرگش مى ستايم . آن خدايى كه بردبارى اش زياده است و مى بخشايد و در آن چه حكم كرده ، عدالت را رعايت كرده استترجمه و شرح خطبه 191 نهج البلاغه
ستايش مخصوص اين خداست
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ تَسْبِقْ لَهُ حَالٌ حَالًا، فَيَكُونَ أَوَّلًا قَبْلَ أَنْ يَكُونَ آخِراً وَ يَكُونَ ظَاهِراً قَبْلَ أَنْ يَكُونَ بَاطِناً؛ كُلُّ مُسَمًّى بِالْوَحْدَةِ غَيْرَهُ قَلِيلٌ وَ كُلُّ عَزِيزٍ غَيْرَهُ ذَلِيلٌ وَ كُلُّ قَوِيٍّ غَيْرَهُ ضَعِيفٌ وَ كُلُّ مَالِكٍ غَيْرَهُ مَمْلُوكٌ وَ كُلُّ عَالِمٍ غَيْرَهُ مُتَعَلِّمٌ
ستايش خدايى را كه حالتى و صفتى از او مقدم بر صفت ديگرش نيست ، تا در نتيجه ، اول بودنش جلوتر از نهان بودنش . جز او هر چيز ديگرى كه نام يگانگى و تنهايى به خود گيرد، كم است . (خداوند در عين اتصاف به وحدت و يگانگى به قلت و اندك بودن وصف نمى شود) هر عزيزى جز او خوار است و هر نيرومندى جز او ناتوان و هر مالكى جز او مملوك و هر دانايى جز او، دانش آموخته (علم خداوند ذاتى است و علم ما سوى الله آموختنى و اكتسابى )ترجمه و شرح خطبه 65 نهج البلاغه
عظمت عفو الهى
يُسَائِلُكُمْ مَعْشَرَ عِبَادِهِ عَنِ الصَّغِيرَةِ مِنْ أَعْمَالِكُمْ وَ الْكَبِيرَةِ وَ الظَّاهِرَةِ وَ الْمَسْتُورَةِ، فَإِنْ يُعَذِّبْ فَأَنْتُمْ أَظْلَمُ، وَ إِنْ يَعْفُ فَهُوَ أَكْرَمُ
اى جماعت بندگان خدا! همانا! خداى تعالى از كارهايى ريز و درشت و بى پرده و در پرده شما باز خواستتان مى كند. آن گاه ، اگر كيفرتان دهد شما بيش از اين ها ستمكار بوده ايد و اگر گذشت كند او بيش از آن بخشايشگر است .ترجمه و شرح نامه 27 نهج البلاغه
خدا همه جا هست
وَ إِنَّهُ لَبِكُلِّ مَكَانٍ وَ فِي كُلِّ حِينٍ وَ أَوَانٍ وَ مَعَ كُلِّ إِنْسٍ وَ جَانٍّ
در وصف خداى سبحان مى فرمايد: او در هر جا و در هر زمانى و با هرانس و جنى هست ترجمه و شرح خطبه 195 نهج البلاغه
عفو با بردبارى
أَمْرُهُ قَضَاءٌ وَ حِكْمَةٌ، وَ رِضَاهُ أَمَانٌ وَ رَحْمَةُ، يَقْضِي بِعِلْمٍ وَ يَعْفُو بِحِلْمٍ
درباره عظمت خدا مى فرمايد: فرمان خدا حتمى و مجرى و مطابق با مصلحت است و خشنودى او ايمنى و رحمت است ، از روى دانايى حكم مى كند و با بردبارى بخشدترجمه و شرح خطبه 160 نهج البلاغه
آشكار بودن خدا
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّي لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ وَ الظَّاهِرِ لِقُلُوبِهِمْ بِحُجَّتِهِ
ستايش خدايى را كه با آفرينش موجودات براى جهانيان آشكار گشته و بر برهان خويش در دل هاى آنان نمودار است . ترجمه و شرح خطبه 108 نهج البلاغه
وصف نآيد
الَّذِي لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ الَّذِي لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَ لَا وَقْتٌ مَعْدُودٌ
خدايى كه بلندى همت ها او را در نيابد و ژرفى انديشه ها بدو نرسد، او كه صفت يا ذاتش را حد و مرزى نيست و نه از برايش حالاتى متغير و نه زمانى محدود و مشخص و نه مدتى معلوم و معينترجمه و شرح خطبه 1 نهج البلاغه
در وهم نگنجد
لَا يُدْرَكُ بِوَهْمٍ وَ لَا يُقَدَّرُ بِفَهْمٍ وَ لَا يَشْغَلُهُ سَائِلٌ
به وهم دريافته نشود و با فهم سنجيده نگردد و به مكان محدود نشود.ترجمه و شرح خطبه 182 نهج البلاغه
بى حدى خداوند
الْأَحَدِ بِلَا تَأْوِيلِ عَدَدٍ
او يكى است ، اما نه آن يكى كه از مقوله عدد استترجمه و شرح خطبه 152 نهج البلاغه
اولين و آخرين چيز
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ قَبْلَ كُلِّ أَوَّلٍ وَ الْآخِرِ بَعْدَ كُلِّ آخِرٍ، وَ بِأَوَّلِيَّتِهِ وَجَبَ أَنْ لَا أَوَّلَ لَهُ وَ بِآخِرِيَّتِهِ وَجَبَ أَنْ لَا آخِرَ لَهُ،
سپاس و ستايش خداى را كه اول است پيش از هر اولى و آخر است بعد از هر آخرى و به سبب اول بودنش لازم است كه او را آغازى نباشد و به سبب آخر بودنش واجب است كه او را پايان و آخرى نباشد ترجمه و شرح خطبه 101 نهج البلاغه
نه ابتدا دارد و نه انتها
الْأَوَّلُ الَّذِي لَا غَايَةَ لَهُ [فَيَنْتَهِي] فَيَنْتَهِيَ وَ لَا آخِرَ لَهُ [فَيَنْقَضِي] فَيَنْقَضِيَ.
اولى است كه پايانى ندارد، تا به نهايت رسد و او را آخرى نيست كه پايان پذيرد.ترجمه و شرح خطبه 94 نهج البلاغه
قبل و بعد هر چيز
لَيْسَ لِأَوَّلِيَّتِهِ ابْتِدَاءٌ وَ لَا لِأَزَلِيَّتِهِ انْقِضَاءٌ، هُوَ الْأَوَّلُ وَ لَمْ يَزَلْ وَ الْبَاقِي بِلَا أَجَلٍ
ازليت او را آغاز نيست و ابديتش را پايانى نه . او نخستين است و پيوسته بوده و ماناست و سرآمدى ندارد... درباره او نمى توان گفت : كى ؟و ضرب الاجلى يا لفظ (تا) نمى توان تعيين كرد... پيش از هر پايان و مدتى و هر شمارش و شمارى بوده است ترجمه و شرح خطبه 163 نهج البلاغه
اولين و آخرين
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ فَلَا شَيْءَ قَبْلَهُ، وَ الْآخِرِ فَلَا شَيْءَ بَعْدَهُ
سپاس و ستايش خداى را كه نخستين موجود است و هيچ چيز پيش از او نبوده و آخرين است و چيزى بعد از او نيست .ترجمه و شرح خطبه 96 نهج البلاغه
برترين صفات
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ تَسْبِقْ لَهُ حَالٌ حَالًا، فَيَكُونَ أَوَّلًا قَبْلَ أَنْ يَكُونَ آخِراً
سپاس و ستايش خداى را سزد كه صفتى از او بر صفت ديگرش پيش نگرفته است ، تا اول باشد پيش از آن كه آخر باشدترجمه و شرح خطبه 65 نهج البلاغه
در زمان نگنجد
وَ لَمْ يَتَقَدَّمْهُ وَقْتٌ وَ لَا زَمَانٌ
مسبوق به هيچ وقت و زمانى نمى باشد. ترجمه و شرح خطبه 182 نهج البلاغه
داناى هر چيز
يَعْلَمُ عَجِيجَ الْوُحُوشِ فِي الْفَلَوَاتِ، وَ مَعَاصِيَ الْعِبَادِ فِي الْخَلَوَاتِ، وَ اخْتِلَافَ النِّينَانِ فِي الْبِحَارِ الْغَامِرَاتِ، وَ تَلَاطُمَ الْمَاءِ بِالرِّيَاحِ الْعَاصِفَاتِ
آواى و حوش در بيابان ها و گناهان بندگان در خلوت ها و آمد و شد نهنگ ها در درياهاى بزرگ و بر هم خوردن آب ها از بادهاى سخت را مى داندترجمه و شرح خطبه 198 نهج البلاغه
پيشى بر زمان و مكان
لَا تَصْحَبُهُ الْأَوْقَاتُ وَ لَا تَرْفِدُهُ الْأَدَوَاتُ، سَبَقَ الْأَوْقَاتَ كَوْنُهُ وَ الْعَدَمَ وُجُودُهُ وَ الِابْتِدَاءَ أَزَلُهُ [أَوَّلُهُ]
زمان ها با او همراه نيستند و ابزارها كمك و يارى اش نمى رسانند. بودنش بر زمان ها پيشى دارد و هستى اش و ازلى كلمه (از چه وقت ) از ملك بى آغازى و قدم خارج مى شود. ترجمه و شرح خطبه 186 نهج البلاغه
خدا داناى راز نهان
لَا يَعْزُبُ عَنْهُ عَدَدُ قَطْرِ الْمَاءِ وَ لَا نُجُومِ السَّمَاءِ وَ لَا سَوَافِي الرِّيحِ فِي الْهَوَاءِ وَ لَا دَبِيبُ النَّمْلِ عَلَى الصَّفَا وَ لَا مَقِيلُ الذَّرِّ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ. يَعْلَمُ مَسَاقِطَ الْأَوْرَاقِ وَ خَفِيَّ طَرْفِ الْأَحْدَاقِ
شمار قطره هاى آب ها و ستارگان آسمان و ذرات گرد و غبار پراكنده در هوا و حركت مور بر سنگ و خفتگاه مورچه گان در شب تاريك ، بر او پوشيده نيست . افتادنگاه هاى برگ ها و بر هم خوردن پلك ها را مى داند.ترجمه و شرح خطبه 178 نهج البلاغه
خدا رازها را مى داند
خَرَقَ عِلْمُهُ بَاطِنَ غَيْبِ السُّتُرَاتِ وَ أَحَاطَ بِغُمُوضِ عَقَائِدِ السَّرِيرَاتِ
دانش او به آن سوى ناپيدا پرده ها نفوذ مى كند و بر افكار و باورهاى پيچيده درون ها احاطه دارد.ترجمه و شرح خطبه 108 نهج البلاغه
خدا ره رازها آگاه است .
فَسُبْحَانَ مَنْ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ سَوَادُ غَسَقٍ دَاجٍ وَ لَا لَيْلٍ سَاجٍ، فِي بِقَاعِ الْأَرَضِينَ الْمُتَطَأْطِئَاتِ وَ لَا فِي يَفَاعِ السُّفْعِ الْمُتَجَاوِرَاتِ، وَ مَا يَتَجَلْجَلُ بِهِ الرَّعْدُ فِي أُفُقِ السَّمَاءِ وَ مَا تَلَاشَتْ عَنْهُ بُرُوقُ الْغَمَامِ، وَ مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ تُزِيلُهَا عَنْ مَسْقَطِهَا عَوَاصِفُ الْأَنْوَاءِ وَ انْهِطَالُ السَّمَاءِ، وَ يَعْلَمُ مَسْقَطَ الْقَطْرَةِ وَ مَقَرَّهَا وَ مَسْحَبَ الذَّرَّةِ وَ مَجَرَّهَا، وَ مَا يَكْفِي الْبَعُوضَةَ مِنْ قُوتِهَا، وَ مَا تَحْمِلُ [مِنَ] الْأُنْثَى فِي بَطْنِهَا.
اك و منزه است خدايى كه نه سياهى شب ديجور بر او پوشيده است ، نه شب هاى آرام سرزمين هاى پست و نه كوه ها و تپه هاى قهوه اى رنگ به هم پيوسته و نه آوازى كه از تندر در كرانه آسمان بر مى خيزد و نه آن چه آذرخش ابرها از آن پراكنده مى شود و نه برگى كه فرو مى افتد و طوفان هاى منسوب به ستارگان و بارش باران آن ها را از افتادن گاهشان دور مى گردانند، افتادنگاه و جاى قرار گرفتن هر قطره باران و جاى دانه كشيدن مورد و مقصد او را و آن چه را كه براى روزى پشه كافى است و جنس جنين هر ماده اى را در شكمش مى داندترجمه و شرح خطبه 182 نهج البلاغه
آشكار بودن همه چيز نزد خدا
وَ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ مِنْ عِبَادِهِ شُخُوصُ لَحْظَةٍ وَ لَا كُرُورُ لَفْظَةٍ وَ لَا ازْدِلَافُ رَبْوَةٍ وَ لَا انْبِسَاطُ خُطْوَةٍ فِي لَيْلٍ دَاجٍ وَ لَا غَسَقٍ سَاجٍ
هيچ عملى از اعمال بندگان خدا بر او پوشيده نيست ؛ نه نگاه خيره اى و نه تكرار واژه اى و نه نزديك شدن به تپه اى و نه برداشتن گامى در شبى تيره و ظلمتى آرام .ترجمه و شرح خطبه 163 نهج البلاغه
برترى علم خدا
كُلُّ عَالِمٍ غَيْرَهُ مُتَعَلِّمٌ
هر دانايى - جز خدا - دانش آموخته استترجمه و شرح خطبه 65 نهج البلاغه
داناى ازلى و ابدى
عَالِمٌ إِذْ لَا مَعْلُومٌ، وَ رَبٌّ إِذْ لَا مَرْبُوبٌ، وَ قَادِرٌ إِذْ لَا مَقْدُورٌ
او دانا بوده آن گاه كه هنوز معلومى وجود نداشت و پروردگار و مالك بوده آن گاه كه پرورده و مملوكى نبوده و توانا بوده در زمانى كه هنوز مقدورى در كار نبوده است ترجمه و شرح خطبه 152 نهج البلاغه
علم ذاتى خدا
عَالِمٌ إِذْ لَا مَعْلُومٌ، وَ رَبٌّ إِذْ لَا مَرْبُوبٌ، وَ قَادِرٌ إِذْ لَا مَقْدُورٌ
او دانا بوده آن گاه كه پرورده و مملوكى نبوده و توانا بوده در زمانى كه هنوز مقدورى در كار نبوده است ترجمه و شرح خطبه 152 نهج البلاغه
عجز توصيف
لاَتَقَعُ الاَْوْهَامُ لَهُ عَلَى صِفَة، وَلاَ تُعْقَدُ الْقُلُوبُ مِنْهُ عَلَى کَيْفِيَّة
اوهام ، به درك صفت از او نمى رسد و دل ها به كيفيتى از او پى نمى برد.ترجمه و شرح خطبه 85 نهج البلاغه
علم به اشياء
أَحَالَ الْأَشْيَاءَ لِأَوْقَاتِهَا وَ [لَاءَمَ] لَأَمَ بَيْنَ مُخْتَلِفَاتِهَا وَ غَرَّزَ غَرَائِزَهَا وَ أَلْزَمَهَا أَشْبَاحَهَا عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا
. خلقت هر موجودى را به وقت خاصّش موکول کرد موجودات گوناگون را با يکديگر التيام داد و به هر کدام طبيعتى مخصوص و غريزه اى ويژه بخشيد و صفات ويژه آنها را همراهشان ساخت و پيش از آن که آنها را بيافريند از همه آنها آگاه بود و به حدود و پايان آنها احاطه داشت ترجمه و شرح خطبه 1 نهج البلاغه
انديشيدن در ذات خدا
الظَّاهِرِ بِعَجَائِبِ تَدْبِيرِهِ لِلنَّاظِرِينَ، وَ الْبَاطِنِ بِجَلَالِ عِزَّتِهِ عَنْ فِكْرِ الْمُتَوَهِّمِينَ
بر اثر شگفتى هاى تدبيرش ، براى بينندگان آشكار است به سبب شكوه عزتش از انديشه و اوهام انديشندگان پنهان است .ترجمه و شرح خطبه 213 نهج البلاغه
توصيف مجاز از خدا
مَنْ وَصَفَهُ فَقَدْ حَدَّهُ، وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ، وَ مَنْ عَدَّهُ فَقَدْ أَبْطَلَ أَزَلَهُ، وَ مَنْ قَالَ كَيْفَ فَقَدِ اسْتَوْصَفَهُ، وَ مَنْ قَالَ أَيْنَ فَقَدْ حَيَّزَهُ
هر كه خدا را وصف كند، برا ياو حد و مرز قايل شده است و هر كه برايش حد و مرز قائل شود، او را شمرده است ، برايش اجزاء قائل شده است و هر كه او را بشمارد، ازلى بودنش را باطل ساخته است . كسى كه پرسيده : (چگونه است ) بى گمان او راوصف كرده است و كسى كه پرسيد كجاست او را در مكان قرار داده استترجمه و شرح خطبه 152 نهج البلاغه
توصيف از خدا
وَ لَا يُوصَفُ بِالْأَزْوَاجِ وَ لَا يَخْلُقُ بِعِلَاجٍ وَ لَا يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ وَ لَا يُقَاسُ بِالنَّاسِ. الَّذِي كَلَّمَ مُوسى تَكْلِيماً وَ أَرَاهُ مِنْ آيَاتِهِ عَظِيماً بِلَا جَوَارِحَ وَ لَا أَدَوَاتٍ وَ لَا نُطْقٍ وَ لَا لَهَوَاتٍ؛ بَلْ إِنْ كُنْتَ صَادِقاً أَيُّهَا الْمُتَكَلِّفُ لِوَصْفِ رَبِّكَ، فَصِفْ جِبْرِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ جُنُودَ الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ فِي حُجُرَاتِ الْقُدُسِ، مُرْجَحِنِّينَ مُتَوَلِّهَةً عُقُولُهُمْ أَنْ يَحُدُّوا أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ، فَإِنَّمَا يُدْرَكُ بِالصِّفَاتِ ذَوُو الْهَيْئَاتِ وَ الْأَدَوَاتِ وَ مَنْ يَنْقَضِي إِذَا بَلَغَ أَمَدَ حَدِّهِ بِالْفَنَاءِ
ه جفت ها، وصف نمى شود و در افرينش موجودات نيازى به ممارست و ابزار ندارد و با حواس درك نمى شود... اى كسى كه متكلفانه در وصف پروردگارت مى كوشى ! اگر راست مى گويى جبرئيل و ميكائيل و سپاه فرشتگان مقرب را وصف كن ، همان ها كه در غرفه هاى پاك در برابر سلطنت و عظمت خدا خاضع اند و خردهايشان در تعريف و وصف بهترين آفرينندگان متحير است . تنها موجوداتى به وسيله صفات درك مى شوند كه داراى شكل و هيات و ابزار وجوارح هستند و نيز كسى كه چون مدتش به سر آمدد و به نقطه ء پايان خود رسيد، فانى مى شود. ترجمه و شرح خطبه 182 نهج البلاغه
. عاجز از توصيف مخلوق
كَيْفَ يَصِفُ إِلَهَهُ مَنْ يَعْجَزُ عَنْ صِفَةِ مَخْلُوقٍ مِثْلِهِ؟
كسى كه از وصف آفريده اى مانند خود ناتوان است ، چگونه تواند خداى خويش را وصف كند؟ترجمه و شرح خطبه 112 نهج البلاغه
عجز خرد از درك خدا
لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِهِ
خردها را بر حد و نهايت صفاتش آگاه نساخته و در عين حال مانع و حجاب خردها از شناخت او در حد ضروردت نشده است .ترجمه و شرح خطبه 49 نهج البلاغه
شگفتى خرد از عظمت كردگار
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَظْهَرَ مِنْ آثَارِ سُلْطَانِهِ وَ جَلَالِ كِبْرِيَائِهِ مَا حَيَّرَ مُقَلَ الْعُقُولِ مِنْ عَجَائِبِ قُدْرَتِهِ، وَ رَدَعَ خَطَرَاتِ هَمَاهِمِ النُّفُوسِ عَنْ عِرْفَانِ كُنْهِ صِفَتِهِ
ستايش خدايى را كه از نشانه هاى پادشاهى و شكوه كبريايى اش چيزهايى را آشكار نمود، كه ديده خردها را از مشاهده شگفتى هاى قدرت خود به حيرت در آورد و انديشه هايى كه درجان ها خطور مى كند، از شناخت كنه صفت خويش بازداشت .ترجمه و شرح خطبه 195 نهج البلاغه
قدرت خداوندى
وَ لَا يَنْقُصُ سُلْطَانَكَ مَنْ عَصَاكَ وَ لَا يَزِيدُ فِي مُلْكِكَ مَنْ أَطَاعَكَ وَ لَا يَرُدُّ أَمْرَكَ مَنْ سَخِطَ قَضَاءَكَ
خدايا! كسى كه تو را معصيت كند از قدرتت كم نمى شود، و كسى كه تو را اطاعت كند بر حكومتت افزون نگردد، و كسى كه از قضاوتت ناخرسند باشد، فرمانت را بر نمى گرداندترجمه و شرح خطبه 109 نهج البلاغه
ناتوانى هر توانا
كُلُّ قَادِرٍ غَيْرَهُ يَقْدِرُ
هر توانايى ، جز او آميخته اى از توانايى و ناتوانى است .ترجمه و شرح خطبه 65 نهج البلاغه
دو صفت خدا
وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ لَخُلُقَانِ مِنْ خُلُقِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ، وَ إِنَّهُمَا لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ
به راستى كه امر به معروف و نهى از منكر دو صفت از صفات خداوند سبحان است كه نه مرگ كسى را نزديك مى كنند و نه از روزى كسى مى كاهندترجمه و شرح خطبه 156 نهج البلاغه
خدا منقم
كَفَى بِاللَّهِ مُنْتَقِماً وَ نَصِيراً وَ كَفَى بِالْكِتَابِ حَجِيجاً وَ خَصِيماً
كافى است كه خداوند انتقام گيرنده و يارى كننده باشد، و كافى است كه قرآن ، براى گناهكاران و منكران دشمن باشد.ترجمه و شرح خطبه 83 نهج البلاغه
قدرت ازلى
وَ قَادِرٌ إِذْ لَا مَقْدُورٌ
قادر بوده در زمانى كه مقدورى نبوده است (قدرت ازلى و از صفات ذاتى خدا است ).ترجمه و شرح خطبه 152 نهج البلاغه؛
نحوه ء تكلم الهى
الَّذِي كَلَّمَ مُوسى تَكْلِيماً وَ أَرَاهُ مِنْ آيَاتِهِ عَظِيماً بِلَا جَوَارِحَ وَ لَا أَدَوَاتٍ وَ لَا نُطْقٍ وَ لَا لَهَوَاتٍ
كسى كه موسى عليه السلام سخن گفت ، سخن گفتنى و برخى از نشانه هاى بزرگ خويش را بدو نماياند، بى آن كه اندامى و ابزارى و نطقى و زبانچه اى داشته باشد.ترجمه و شرح خطبه 182 نهج البلاغه
سخن گفتن خدا با نهان بشر
وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِي الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِي أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِي فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِي ذَاتِ عُقُولِهِمْ
خداوند - كه نعمت ها و بخشش هايش عزيز و ارجمند باد - در هر برهه و در هر دوره اى از فترت (فاصله ظهور دو پيامبر) همواره بندگانى داشته است كه در انديشه هايشان با آنان نجوا مى كرده و در اندرون خردها يشان با آن ها سخن مى گفته است .ترجمه و شرح خطبه 222 نهج البلاغه
صداقت و عدالت خداى تعالى
الَّذِي صَدَقَ فِي مِيعَادِهِ وَ ارْتَفَعَ عَنْ ظُلْمِ عِبَادِهِ وَ قَامَ بِالْقِسْطِ فِي خَلْقِهِ
خداوندى كه در وعده خود صادق است و بالاتر و بى نيازتر از آن است كه ستمى بر بندگانش روا بدارد، عدالت را در ميان بندگانش برپا نمود.ترجمه و شرح خطبه 185 نهج البلاغه
خدا سخنگوست
يُخْبِرُ لَا بِلِسَانٍ وَ لَهَوَاتٍ، وَ يَسْمَعُ لَا بِخُرُوقٍ وَ أَدَوَاتٍ، يَقُولُ وَ لَا يَلْفِظُ، وَ يَحْفَظُ وَ لَا يَتَحَفَّظُ، وَ يُرِيدُ وَ لَا يُضْمِرُ؛ يُحِبُّ وَ يَرْضَى مِنْ غَيْرِ رِقَّةٍ، وَ يُبْغِضُ وَ يَغْضَبُ مِنْ غَيْرِ مَشَقَّةٍ؛ يَقُولُ لِمَنْ أَرَادَ كَوْنَهُ كُنْ فَيَكُونُ، لَا بِصَوْتٍ يَقْرَعُ وَ لَا بِنِدَاءٍ يُسْمَعُ، وَ إِنَّمَا كَلَامُهُ سُبْحَانَهُ فِعْلٌ مِنْهُ أَنْشَأَهُ وَ مَثَّلَهُ، لَمْ يَكُنْ مِنْ قَبْلِ ذَلِكَ كَائِناً، وَ لَوْ كَانَ قَدِيماً لَكَانَ إِلَهاً ثَانِياً.
خبر مى دهد، اما نه به وسيله زبان و زبانچه ها و مى شنود اما نه با سوراخ هاى گوش و ابزارهاى شنيدن ، سخن مى گويد اما نه با تلفظ كردن و و از بر مى كند اما نه با حافظه ... به هر چه اراده كند كه هستى يابد، مى گويد: باش و او هستى مى يابد، اما اين گفتن او نه با صدايى است كه پرده گوش را بكوبد و نه با آوازى كه شنيده شود، بلكه گفتار خداى سبحان فعل اوست كه آن را ايجاد كرده و تجسم مى بخشد و پيش تر وجود نداشته است ؛ زيرا اگر فعل او قديم و ازلى مى بود آن خداى دومين بود.ترجمه و شرح خطبه 186 نهج البلاغه
اعلميت خدا
وَ مَدَحَهُ قَوْمٌ فِي وَجْهِهِ، فَقَالَ (علیه السلام): اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعْلَمُ بِي مِنْ نَفْسِي، وَ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْهُمْ؛ اللَّهُمَّ [اجْعَلْنِي] اجْعَلْنَا خَيْراً مِمَّا يَظُنُّونَ، وَ اغْفِرْ [لِي] لَنَا مَا لَا يَعْلَمُونَ
هنگامى كه كسى او را روياروى مى ستود، چنين فرمود: بار خدايا، تو از من به خودم داناترى و من خود را بهتر از ايشان مى شناسم. بار خدايا، مرا بهتر از آن دار كه اينان مى پندارند و گناهانى را كه اينان نمى دانند، براى من بيامرز.ترجمه و شرح حکمت 100 نهج البلاغه
خداى ازلى و ابدى
لَمْ تَرَكَ الْعُيُونُ فَتُخْبِرَ عَنْكَ بَلْ كُنْتَ قَبْلَ الْوَاصِفِينَ مِنْ خَلْقِكَ...أَنْتَ الْأَبَدُ فَلَا أَمَدَ لَكَ وَ أَنْتَ الْمُنْتَهَى فَلَا مَحِيصَ عَنْكَ وَ أَنْتَ الْمَوْعِدُ فَلَا [مُنْجِيَ] مَنْجَى مِنْكَ إِلَّا إِلَيْكَ...سُبْحَانَكَ مَا أَعْظَمَ شَأْنَكَ، سُبْحَانَكَ مَا أَعْظَمَ مَا نَرَى مِنْ خَلْقِكَ
چشم هاى آفريدگان تو را نديده اند تا از تو خبر دهند، بلكه پيش از آن كه آفريدگانت تو را توصيف كنند بوده اى . تو يك موجود ازلى و ابدى هستى و برايت انتهايى نيست و تو پايانى هستى كه جز بازگشت به سوى تو راهى نيست . و عده گاهى هستى كه از (حكم ) تو گريزى نيست جز به سوى تو. (پروردگار!) پاك و منزهى چه بزرگ است مقام تو! و چقدر عظيم است آنچه از آفريدگانت مى بينيم ترجمه و شرح خطبه 109 نهج البلاغه
نديدن خدا با چشم
لَمْ يُدْرِكْكَ بَصَرٌ أَدْرَكْتَ الْأَبْصَارَ
هيچ چشمى تو را در نيابد (بلكه ) تو ديدگان را درمى يابىترجمه و شرح خطبه 160 نهج البلاغه
سخن گفتن و خواسته هاى الهى
يَقُولُ وَ لَا يَلْفِظُ، وَ يَحْفَظُ وَ لَا يَتَحَفَّظُ، وَ يُرِيدُ وَ لَا يُضْمِرُ
سخن مى گويد اما نه با تلفظ كردن ... و مى خواهد اما خواست او با انديشه و تدبير درونى همراه نيست . ترجمه و شرح خطبه 186 نهج البلاغه
خدا صداها را مى شنود
يَعْلَمُ عَجِيجَ الْوُحُوشِ فِي الْفَلَوَاتِ، وَ مَعَاصِيَ الْعِبَادِ فِي الْخَلَوَاتِ، وَ اخْتِلَافَ النِّينَانِ فِي الْبِحَارِ الْغَامِرَاتِ، وَ تَلَاطُمَ الْمَاءِ بِالرِّيَاحِ الْعَاصِفَاتِ
خداى بزرگ صداى جانوران وحشى را در بيابان ها و گناهنا بندگان را در خلوت ها و آمد و شد ماهيان را در دل درياها و بر هم خوردن آب (درياها) را از بادها سخت مى داند.ترجمه و شرح خطبه 198 نهج البلاغه
شناخت خدا بدون چشم
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمَعْرُوفِ مِنْ غَيْرِ رُؤْيَةٍ وَ الْخَالِقِ مِنْ غَيْرِ مَنْصَبَةٍ
خداوندى كه بدون اين كه ديده شود شناخته شده و بدون رنج و زحمت آفريننده موجودات است ترجمه و شرح خطبه 183 نهج البلاغه
ندريدن پرده ء انسانيت در برابر خدا
وَ لَا تَهْتِكُوا أَسْتَارَكُمْ عِنْدَ مَنْ يَعْلَمُ أَسْرَارَكُمْ
(اى مردم )! پرده خود را در پيش كه رازهاى شما را نيك مى داند ندريدترجمه و شرح خطبه 203 نهج البلاغه
ترس از خدا
أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِنْ قُلْتُمْ سَمِعَ، وَ إِنْ أَضْمَرْتُمْ عَلِمَ
اى مردم ! بترسيد از خدايى كه اگر سخن بگوييد مى شنود، و اگر مخفى كنيد مى داند.ترجمه و شرح حکمت 203 نهج البلاغه
بزرگى خدا را با عقل اندازه نگيريد
وَ لَا تُقَدِّرْ عَظَمَةَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ عَلَى قَدْرِ عَقْلِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ
بزرگى و عظمت خداى سبحان را با عقلت اندازه مگير كه هلاك و تباه مى شوىترجمه و شرح خطبه 91 نهج البلاغه
ما از خداييم و به سوى او بر مى گرديم .
وَ سَمِعَ رَجُلًا يَقُولُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ فَقَالَ (علیه السلام)إِنَّ قَوْلَنَا إِنَّا لِلَّهِ إِقْرَارٌ عَلَى أَنْفُسِنَا بِالْمُلْكِ وَ قَوْلَنَا وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ إِقْرَارٌ عَلَى أَنْفُسِنَا بِالْهُلْكِ
امام على عليه السلام از مردى شنيد كه مى گويد: ما از خداييم و به سوى او باز مى گرديم آن حضرت فرمو: سخن ما كه مى گوييم (ما از خداييم ) اعتراف ماست به تسلط خداى بزرگ بر ما (كه مملوك او هستيم ) و اين كه مى گوييم (به سوى او باز مى گرديم ) اقرار ماست به فانى شدن خود.ترجمه و شرح حکمت 99 نهج البلاغه
پرهيز از برابرى با عظمت خداوندى
إِيَّاکَ وَ مُسَامَاةَ اللهِ فِي عَظَمَتِهِ، وَالتَّشَبُّهَ بِهِ فِي جَبَرُوتِهِ، فَإِنَّ اللهَ يُذِلُّ کُلَّ جَبَّار وَ يُهِينُ کُلَّ مُخْتَال
سخت بپرهيزيد از اين كه در صدد برابرى با عظمت خداوندى برآيى ، و خود را در جبروت ربوبى با خداوند متعال همانند بينى ؛ زيرا خداوند هر جبارى را ذليل ، و هر متكبرى را پست و خوار مى سازد. ترجمه و شرح نامه 53 نهج البلاغه
همه چيز مملوك خداست
إِنَّا لَا نَمْلِكُ مَعَ اللَّهِ شَيْئاً، وَ لَا نَمْلِكُ إِلَّا مَا مَلَّكَنَا؛ فَمَتَى مَلَّكَنَا مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنَّا كَلَّفَنَا، وَ مَتَى أَخَذَهُ مِنَّا وَضَعَ تَكْلِيفَهُ عَنَّا.
هنگامى كه از آن حضرت از معناى سخن آنان (لا حول و لا قوة الا بالله ) پرسده شد، فرمود: ما با وجود خدا بر هيچ چيزى مالك نيستم و نيز به آنچه او بر ما تمليك كرده است مالك نمى باشيم ، پس هر موقعى كه بر ما تمليك كرد آنچه را كه او از ما به آن مالك تر است ما را مكلف فرموده و هر موقع كه آن را از ما گرفت تكليف آن را از ما ساقط نموده استترجمه و شرح حکمت 404 نهج البلاغه
توكل بر خدا
وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيل
خداى بزرگ براى ما كافى است و بهترين وكيل است ترجمه و شرح خطبه 183 نهج البلاغه
بى همتايى در خلقت
وَ لَمْ يَسْتَعِنْ عَلَى خَلْقِهَا بِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ
در آفرينش موجودات از هيچ يك از آفريدگانش كمك نگرفته استترجمه و شرح خطبه 186 نهج البلاغه
راز و نياز با خدا
وَ إِذَا نَاجَيْتَهُ عَلِمَ نَجْوَاكَ
زمانى كه با او راز و نياز مى كنى ، آن را مى داند.ترجمه و شرح نامه 31 نهج البلاغه
دو صفت خاص الهى
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْكِبْرِيَاءَ وَ اخْتَارَهُمَا لِنَفْسِهِ دُونَ خَلْقِهِ، وَ جَعَلَهُمَا حِمًى وَ حَرَماً عَلَى غَيْرِهِ وَ اصْطَفَاهُمَا لِجَلَالِهِ
ستايش خداى راست كه عزت و كبرياء مطلق از ان او است ، خداوند اين دو مقام عالى را تنها براى خود برگزيده و هيچ كس شايسته آن دو نمى باشد. خداوند سبحان آن دو صفت را براى ديگران حوزه و حرم ممنوع قرار داد و براى جلال خود برگزيد.ترجمه و شرح خطبه 192 نهج البلاغه
عارى از ماعر و ادراك
بِتَشْعِيرِهِ الْمَشَاعِرَ عُرِفَ أَنْ لَا مَشْعَرَ لَهُ
با آفريدن مشاعر و حواس معلوم شد كه او منزه از مشاعر و آلات ادراك است ترجمه و شرح خطبه 186 نهج البلاغه
پنهان و آشكار
كُلُّ سِرٍّ عِنْدَكَ عَلَانِيَةٌ وَ كُلُّ غَيْبٍ عِنْدَكَ شَهَادَةٌ
هر پنهانى نزد تو آشكار و هر غايبى نزد تو حاضر است .ترجمه و شرح خطبه 109 نهج البلاغه
پرهيز از معصيت در خلوتگاه
اتَّقُوا مَعَاصِيَ اللَّهِ فِي الْخَلَوَاتِ، فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاكِمُ.
از معصيت خدا در خلوتگاه ها بپرهيزيد كه خدايى كه شاهد گناهان شماست خود قاضى و حاكم است . ترجمه و شرح حکمت 324 نهج البلاغه
عجز قول از شناسايى خدا
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي انْحَسَرَتِ الْأَوْصَافُ عَنْ كُنْهِ مَعْرِفَتِهِ، وَ رَدَعَتْ عَظَمَتُهُ الْعُقُولَ، فَلَمْ تَجِدْ مَسَاغاً إِلَى بُلُوغِ غَايَةِ مَلَكُوتِهِ
سپاس مخصوص خداوندى است كه وصف ها (از رسيدن ) به كنه معرفت او درمانده اند و عظمتش عقول انسان ها را از رسيدن به ذات اقدسش طرد نموده است تا حدى كه راهى براى رسيدن به غايت ملكوت او در نيافته است ترجمه و شرح خطبه 155 نهج البلاغه
صفات ذات
وَ سُبْحَانَ مَنْ أَدْمَجَ قَوَائِمَ الذَّرَّةِ وَ الْهَمَجَةِ، إِلَى مَا فَوْقَهُمَا مِنْ خَلْقِ
پاك و منزه است خدايى كه موران كوچك و پشه هاى خرد را و (حيوانات ) بزرگ تر از آن ها را بر پاى خويش استوار ساخته است ترجمه و شرح خطبه 165 نهج البلاغه
خداى زمين و زمان
اللَّهُمَّ دَاحِيَ الْمَدْحُوَّاتِ وَ دَاعِمَ الْمَسْمُوكَاتِ وَ جَابِلَ الْقُلُوبِ عَلَى فِطْرَتِهَا شَقِيِّهَا وَ سَعِيدِهَا.
خداوند! اى گسترنده و رها كننده گسترده ها! (براى كار خود) و اى برپا دارنده آسمان هاى بلند واى آفريننده دل ها - چه شقى و چه سعيد - بر فطرت اصلى خود.ترجمه و شرح خطبه 72 نهج البلاغه
رضاى خداوندى
وَأَنَا أَسْأَلُ اللهَ بِسَعَةِ رَحْمَتِهِ، وَعَظِيمِ قُدْرَتِهِ عَلَى إِعْطَاءِ کُلِّ رَغْبَة، أَنْ يُوَفِّقَنِي وَإِيَّاکَ لِمَا فِيهِ رِضَاهُ مِنَ الاِْقَامَةِ عَلَى الْعُذْرِ الْوَاضِحِ إِلَيْهِ وَ إِلَى خَلْقِهِ
در پايان عهدنامه خود به مالك اشتر مى فرمايد: من از رحمت واسعه خداوندى و قدرت عظميش مساءلت مى دارم كه خواسته هاى ما را عنايت فرمايد و من تو را موفق بدارد به آنچه رضاى او در آن است از پربرجا بودن در عتذار واضح در پيشگاه او و بندگانشترجمه و شرح نامه 53 نهج البلاغه
شايسته نيكوترين صفات
اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْوَصْفِ الْجَمِيلِ وَ التَّعْدَادِ الْكَثِيرِ، إِنْ تُؤَمَّلْ فَخَيْرُ مَأْمُولٍ وَ إِنْ تُرْجَ فَخَيْرُ مَرْجُوٍّ. اللَّهُمَّ [فَقَدْ] وَ قَدْ بَسَطْتَ لِي فِيمَا لَا أَمْدَحُ بِهِ غَيْرَكَ وَ لَا أُثْنِي بِهِ عَلَى أَحَدٍ سِوَاكَ، وَ لَا أُوَجِّهُهُ إِلَى مَعَادِنِ الْخَيْبَةِ وَ مَوَاضِعِ الرِّيبَةِ، وَ عَدَلْتَ بِلِسَانِي عَنْ مَدَائِحِ الْآدَمِيِّينَ وَ الثَّنَاءِ عَلَى الْمَرْبُوبِينَ الْمَخْلُوقِينَ؛ اللَّهُمَّ وَ لِكُلِّ مُثْنٍ عَلَى مَنْ أَثْنَى عَلَيْهِ مَثُوبَةٌ مِنْ جَزَاءٍ أَوْ عَارِفَةٌ مِنْ عَطَاءٍ، وَ قَدْ رَجَوْتُكَ دَلِيلًا عَلَى ذَخَائِرِ الرَّحْمَةِ وَ كُنُوزِ الْمَغْفِرَةِ؛ اللَّهُمَّ وَ هَذَا مَقَامُ مَنْ أَفْرَدَكَ بِالتَّوْحِيدِ الَّذِي هُوَ لَكَ وَ لَمْ يَرَ مُسْتَحِقّاً لِهَذِهِ الْمَحَامِدِ وَ الْمَمَادِحِ غَيْرَكَ
خداوندا! تو شايسته وصف نيكو و داراى كمالات بى انتهايى ، اگر انجام آرزويى از تو خواسته شد، تو بهترين كسى هستى كه آرزوى آرزومندان را برآورى و اگر برآورده شدن اميدى از تو خواسته نشود، تو گرامى ترين كسى هستى كه به او اميد ورزند. خداوند! تو به من چنان زبان گويا و فصيح عطا فرمودى كه جز تو، كس ديگرى را ثنا نمى گويم و آن را به مواضع نااميدى و موارد شك و ترديد (يعنى توجه به غير خدا) نمى گردانم (خداوندا!) تو زبان مرا از اين كه به مدح يكى از آدميان بگشايم و به ثنا خوانى مخلوقات آفريده شده ات به كار بندم برگردانيدى خداوندا! اين مقام و موقعيت كسى است كه تنها تو را به توحيدى كه مخصوص به تو است مى ستايد و جز تو هيچ كس را سزاوار اين ستايش ها و ثناخوانى ها نمى داندترجمه و شرح خطبه 91 نهج البلاغه
حكمت خداوند
وَ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلَامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ إِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ
حكمت خداوندى در اين ماءموريت كمال بخش (حج )، سر فرود آوردن آزادانه مردم در برابر عظمت ربوبى و پذيرش عزت كبريايى او است .ترجمه و شرح خطبه 1 نهج البلاغه
بى حدى خدا
لَا يُشْمَلُ بِحَدٍّ وَ لَا يُحْسَبُ بِعَدٍّ، وَ إِنَّمَا تَحُدُّ الْأَدَوَاتُ أَنْفُسَهَا وَ تُشِيرُ الْآلَاتُ إِلَى نَظَائِرِهَا
مشمول هيچ حدى نمى شود و با شماره و عدد به حساب در نمى آيد، بلكه ادوات خود را محدود مى سازند و آلات و ابزارها به همانند خود اشاره مى كنندترجمه و شرح خطبه 186 نهج البلاغه
عظمت آفرينش الهى
سُبْحَانَكَ مَا أَعْظَمَ شَأْنَكَ، سُبْحَانَكَ مَا أَعْظَمَ مَا نَرَى مِنْ خَلْقِكَ وَ مَا أَصْغَرَ كُلَّ عَظِيمَةٍ فِي جَنْبِ قُدْرَتِكَ، وَ مَا أَهْوَلَ مَا نَرَى مِنْ مَلَكُوتِكَ وَ مَا أَحْقَرَ ذَلِكَ فِيمَا غَابَ عَنَّا مِنْ سُلْطَانِكَ
خدايا! تو را پاك و منزه مى دانيم ، چه بزرگ وعظيم است آنچه از مخلوقات تو مشاهده مى كنيم و چه كوچك است عظمت مخلوقات تو در جنب قدرت تو، چه عظيم و هولناك است آنچه از قدرت و سلطنت تو مى بينيم و چه حقير و كوچك است انچه در اين باره مى بينيم در قبال آنچه از قدرت تو بر ما نهان است ترجمه و شرح خطبه 109 نهج البلاغه
شايسته ستايش حقيقى
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ
ستايش مخصوص خداوندى است كه هيچ گوينده و سخنورى توانايى ستودن او را بدان گونه كه شايسته ذات مقدس اوست ندارد.ترجمه و شرح خطبه 1 نهج البلاغه
سوگند ستمگر
أَحْلِفُوا الظَّالِمَ -إِذَا أَرَدْتُمْ يَمِينَهُ- بِأَنَّهُ بَرِيءٌ مِنْ حَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ، فَإِنَّهُ إِذَا حَلَفَ بِهَا كَاذِباً، عُوجِلَ الْعُقُوبَةَ؛ وَ إِذَا حَلَفَ بِاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ، لَمْ يُعَاجَلْ، لِأَنَّهُ قَدْ وَحَّدَ اللَّهَ تَعَالَى.
رگاه خواستيد ستمگر را سوگند دهيد، چنين سوگندش دهيد كه بگويد از حول و قوه خدا به دور باشم ، زيرا اگر به دروغ چنين سوگندى ياد كند بى درنگ سزايش را خواهد چشيد. اما اگر بگويد: سوگند به خدايى كه جزا و خدايى نيست . در كيفر او درنگ خواهد شد؛ زيرا خداى تعالى را به يگانگى ستوده است .ترجمه و شرح حکمت 253 نهج البلاغه
محيط و محاط بر هر چيز
وَ لَا أَنَّ الْأَشْيَاءَ تَحْوِيهِ فَتُقِلَّهُ أَوْ تُهْوِيَهُ، أَوْ أَنَّ شَيْئاً يَحْمِلُهُ فَيُمِيلَهُ أَوْ يُعَدِّلَهُ [يَعْدِلَهُ]؛ لَيْسَ فِي الْأَشْيَاءِ بِوَالِجٍ وَ لَا عَنْهَا بِخَارِجٍ
چنان نيست كه اشياء او را احاطه كنند و با خود حركت دهند و يا چيزى او را بر دارد و در نتيجه ، با خود كج و راستش كند؛ نه درون چيزهاست و نه بيرون از آن هاترجمه و شرح خطبه 186 نهج البلاغه
اثبات صفات خدا
الْحَمْدُ لِلَّهِ الدَّالِّ عَلَى وُجُودِهِ بِخَلْقِهِ، وَ بِمُحْدَثِ خَلْقِهِ عَلَى أَزَلِيَّتِهِ، وَ بِاشْتِبَاهِهِمْ عَلَى أَنْ لَا شَبَهَ لَهُ
سپاس و ستايش خداوندى را است كه خلقش را دليل وجود خويش قرار داد و حادث بودن آفريدگانش را دليل بر ازليت خويش و همانندى آن ها را دليل بر همانند نداشتن خودترجمه و شرح خطبه 152 نهج البلاغه
عالم به همه چيز
قَسَمَ أَرْزَاقَهُمْ، وَأَحْصَى آثَارَهُمْ وَ أَعْمَالَهُمْ وَ عَدَدَ أَنْفُسِهِمْ وَ خَائِنَةَ أَعْيُنِهِمْ وَ مَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ مِنَ الضَّمِيرِ
ارزاق مخلوقاتش را تقسيم و آثار و اعمال و عدد نفوس آن ها را حساب فرموده است و به خيانت چشم هاى آنان عالم و به آنچه كه در سينه هاى خود مخفى نموده اند آگاه است ترجمه و شرح خطبه 90 نهج البلاغه
علم عظيم خدا
عِلْمُهُ بِالْأَمْوَاتِ الْمَاضِينَ كَعِلْمِهِ بِالْأَحْيَاءِ الْبَاقِينَ، وَ عِلْمُهُ بِمَا فِي السَّمَاوَاتِ الْعُلَى كَعِلْمِهِ بِمَا فِي الْأَرَضِينَ السُّفْلَى.
علم او به مردگان گذشته ، همچون علم او به زندگان آينده است و علم او به آنچه در آسمان هاى برين است ، همانند علم اوست به آنچه در زمين هاى زيرين است ترجمه و شرح خطبه 163 نهج البلاغه
خدا وصف نمى شود
لَا يَجْرِي [تَجْرِي] عَلَيْهِ [الْحَرَكَةُ وَ السُّكُونُ] السُّكُونُ وَ الْحَرَكَةُ وَ كَيْفَ يَجْرِي عَلَيْهِ مَا هُوَ أَجْرَاهُ وَ يَعُودُ فِيهِ مَا هُوَ أَبْدَاهُ وَ يَحْدُثُ فِيهِ مَا هُوَ أَحْدَثَهُ، إِذاً لَتَفَاوَتَتْ ذَاتُهُ وَ لَتَجَزَّأَ كُنْهُهُ وَ لَامْتَنَعَ مِنَ الْأَزَلِ مَعْنَاهُ، وَ لَكَانَ لَهُ وَرَاءٌ إِذْ وُجِدَ لَهُ أَمَامٌ وَ لَالْتَمَسَ التَّمَامَ إِذْ لَزِمَهُ النُّقْصَانُ وَ إِذاً لَقَامَتْ آيَةُ الْمَصْنُوعِ فِيهِ وَ لَتَحَوَّلَ دَلِيلًا بَعْدَ أَنْ كَانَ مَدْلُولًا عَلَيْهِ وَ خَرَجَ بِسُلْطَانِ الِامْتِنَاعِ مِنْ أَنْ يُؤَثِّرَ فِيهِ مَا يُؤَثِّرُ فِي غَيْرِهِ
سكون و حركت در او به وقوع نمى پيوندد؛ چگونه پديده اى درباره او به وقوع پيوندد كه او خود آن را به جريان انداخته و چيزى به او برگردد كه خود آن را هستى بخشيده و چيزى در او پديد آيد كه خود آن را پديد آورده است ؟زيرا در اين صورت ، ذات او دستخوش تغيير شود و حقيقت وجودش داراى اجزاء گردد و حقيقتش از ازلى بودن امتناع ورزد و چون براى او جلوى است ، پشت سرى هم خواهد داشت و چون كاستى ملازم اوست ، پس طالب كمال خواهد بود، همچنين اگر حركت و سكون در او راه يابد، نشانه مخلوق بودن در او تحقق يابد و دليل بر وجود آفريننده اى خواهد بود، در صورتى كه پيش تر همه چيز دليل بر وجود او بود در حالى كه وجود خداوند امتناع دارد از اين كه عوامل تاءثير گذار در غير، در او نيز تاءثير بگذاردترجمه و شرح خطبه 186 نهج البلاغه
آفريننده بى همتا
خَلَقَ الْخَلْقَ مِنْ غَيْرِ رَوِيَّةٍ
آفريننده است ، بى آن كه انديشه و تدبر كندترجمه و شرح خطبه 108 نهج البلاغه
وجودى جدا و پيوسته
لَمْ يَحْلُلْ فِي الْأَشْيَاءِ فَيُقَالَ هُوَ [فِيهَا] كَائِنٌ وَ لَمْ يَنْأَ عَنْهَا فَيُقَالَ هُوَ مِنْهَا بَائِنٌ
در اشياء حلول نكرده ، تا در نتيجه گفته شود او در آن ها وجود دارد و از آن ها دور نگشته ، تا گفته شود او از آن ها جداست .ترجمه و شرح خطبه 65 نهج البلاغه
نه درون چيزها و نه بيرون آن ها
لَمْ يَقْرُبْ مِنَ الْأَشْيَاءِ بِالْتِصَاقٍ وَ لَمْ يَبْعُدْ عَنْهَا بِافْتِرَاقٍ
نزديكى او به چيزها به نحو چسبيدن به آن ها نيست و دورى اش از آن ها به گونه جدا شدن نمى باشدترجمه و شرح خطبه 163 نهج البلاغه
نه زاده و نه زاييده شد
لَمْ يَلِدْ فَيَكُونَ مَوْلُوداً، وَ لَمْ يُولَدْ فَيَصِيرَ مَحْدُوداً
نه زاده است تا در نتيجه خود زاده كسى ديگر باشد و نه زاده كسى است تا در نتيجه محدود باشد.ترجمه و شرح خطبه 186 نهج البلاغه
معنى آفرينندگى خدا
الْخَالِقِ لَا بِمَعْنَى حَرَكَةٍ وَ نَصَبٍ
آفريننده است نه به اين معنا كه كار آفريدنش با حركت و فعاليت و رنج و زحمت همراه باشدترجمه و شرح خطبه 152 نهج البلاغه
شنوايى حق
وَ كُلُّ سَمِيعٍ غَيْرَهُ يَصَمُّ عَنْ لَطِيفِ الْأَصْوَاتِ وَ يُصِمُّهُ كَبِيرُهَا وَ يَذْهَبُ عَنْهُ مَا بَعُدَ مِنْهَا
هر شنوايى ، جز او، آواهاى ظريف را نمى شنود و صداهاى شديد نيز گوشش را كر مى كند و صداهاى دور دست را نمى تواند بشنودترجمه و شرح خطبه 65 نهج البلاغه
علم خدا در وضف نگنجد
وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ عَدْلٌ عَدَلَ وَ حَكَمٌ فَصَلَ
گواهى مى دهم كه خداوند دادگرى است كه به عدل رفتار مى كند و حاكم داورى است كه حق باطل را از هم جدا مى سازد.ترجمه و شرح خطبه 214 نهج البلاغه
حاضر بودن هر غايبى نزد خدا
كُلُّ مَالِكٍ غَيْرَهُ مَمْلُوكٌ
هر مالكى ، جز خداوند مملوك است ترجمه و شرح خطبه 65 نهج البلاغه
خرسندى و ناخرسندى خداوند
اعْلَمُوا أَنَّهُ لَنْ يَرْضَى عَنْكُمْ بِشَيْءٍ سَخِطَهُ عَلَى مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ وَ لَنْ يَسْخَطَ عَلَيْكُمْ بِشَيْءٍ رَضِيَهُ مِمَّنْ كَانَ قَبْلَكُمْ
بدانيد كه خداوند به كارى از ملت هاى قبل ناخرسند بوده هرگز براى شما خشنود نمى شود و كارى كه بارى گذشتگان خشنود بوده هرگز براى شما ناخرسند نخواهد شدترجمه و شرح خطبه 183 نهج البلاغه