مسخ شدگان از نظر احادیث
۱۸ تیر ۱۳۹۴ 0امام باقر عليه السلام :
كانَ مِن السُّنّةِ و السَّبيلِ الّتي أمَرَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ بها موسى عليه السلام أنْ جَعَلَ اللّه ُ علَيهِمُ السَّبتَ ، و كانَ مَن أعظَمَ السَّبتَ و لَم يَستَحِلَّ أن يَفعَلَ ذلكَ مِن خَشيَةِ اللّه ِ أدخَلَهُ اللّه ُ الجَنّةَ ، و مَنِ استَخَفَّ بحَقِّهِ و استَحَلَّ ما حَرَّمَ اللّه ُ علَيهِ مِن عَمَلِ الّذي نَهاهُ اللّه ُ عَنهُ فيهِ أدخَلَهُ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ النّارَ ؛ و ذلكَ حيثُ استَحَلُّوا الحِيتانَ و احتَبَسوها و أكَلوها يَومَ السَّبتِ غَضِبَ اللّه ُ علَيهِم ، مِن غَيرِ أنْ يكونوا أشرَكوا بالرّحمنِ و لا شَكُّوا في شيءٍ مِمّا جاء بهِ موسى عليه السلام قالَ اللّه عَزَّ و جلَّ : «و لَقد عَلِمْتُمُ الّذينَ اعْتَدَوا مِنكُم في السَّبْتِ فقُلْنا لَهُم كُونوا قِرَدَةً خاسِئينَ»
از جمله قانون و روشى كه خداوند عزّ و جلّ موسى عليه السلام را به آن امر فرمود، اين بود كه روز شنبه را براى آنها مقرّر داشت كه هر كس روز شنبه را بزرگ شمرَد و از ترس خدا،بى احترامى به اين روز را روا نشمارَد، خداوند او را به بهشت برَد و هر كه احترام اين روز را نگه ندارد و كارى را كه خداوند در آن روز نهى كرده [صيد ماهى] حلال شمرد، خداوند عزّ و جلّ او را به دوزخ برد اما چون [صيد يا خوردن ]ماهى ها را روا شمردند و در روز شنبه آنها را حبس كردند و [روز بعد صيد كردند و ]خوردند، خدا بر آنها خشم گرفت بدون آنكه به خداى رحمان مشرك شده يا در آنچه موسى آورده بود شكّ كنند خداوند عزّ و جلّ مى فرمايد: «كسانى از شما را كه در روز شنبه [از فرمان خدا ]تجاوز كردند، نيك شناختيد پس، ايشان را گفتيم: بوزينگانى طرد شده باشيد»
امام باقر عليه السلام :
وَجَدنا في كتابِ عليٍّ عليه السلام أنّ قَوما مِن أهلِ أيكَةَ مِن قَومِ ثَمودَ ، و أنّ الحِيتانَ كانَت سَبَقَت إلَيهِم يَومَ السَّبتِ ليَختَبِرَ اللّه ُ طاعَتَهُم في ذلكَ ، فشَرَعَت إليهِم يَومَ سَبتِهِم في نادِيهِم و قُدّامَ أبوابِهِم في أنهارِهِم و سَواقيهِم ، فبادَروا إلَيها فأخَذوا يَصطادونَها فلَبِثوا في ذلكَ ما شاءَ اللّه ُ، لا يَنهاهُم عنها الأحبارُ و لا يَمنَعُهُمُ العُلَماءُ من صَيدِها ، ثُمّ إنَّ الشّيطانَ أوحى إلى طائفَةٍ مِنهُم : إنّما نُهيتُم عن أكلِها يَومَ السَّبتِ فلَم تُنْهَوا عن صَيدِها ، فاصْطادُوا يَومَ السَّبتِ و كُلُوها فيما سِوى ذلكَ من الأيّامِ فقالَت طائفةٌ مِنهُم : الآنَ نَصطادُها، فعَتَتْ ، و انحازَت طائفةٌ اُخرى مِنهُم ذاتَ اليَمينِ ، فقالوا : نَنهاكُم عن عُقوبَةِ اللّه ِ أن تَتَعرَّضوا لخِلافِ أمرِهِ ، و اعتَزَلَتْ طائفةٌ مِنهُم ذاتَ اليَسارِ فسَكتَت فلَم تَعِظْهُم ، فقالَت للطّائفةِ الّتي وَعَظتهُم : «لِمَ تَعِظُونَ قَوما اللّه ُ مُهْلِكُهُمْ أو مُعَذِّبُهُم عَذابا شَديدا» (اعراف،164) ، فقالَتِ الطّائفةُ الّتي وَعَظتهُم : «مَعْذِرَةً إلى رَبِّكُم و لَعَلَّهُم يَتَّقونَ» (اعراف،164) قالَ: فقالَ اللّه ُ جلّ و عزّ: «فلَمّا نَسُوا ما ذُكِّروا بهِ» (اعراف،165) يَعني لَمّا تَرَكوا ما وُعِظوا بهِ مَضَوا على الخَطيئةِ ، فقالَتِ الطّائفةُ الّتي وَعَظتهُم : لا و اللّه ِ، لا نُجامِعُكُم و لا نُبايِتُكُم اللّيلةَ في مَدينَتِكُم هذهِ الّتي عَصَيتُمُ اللّه َ فيها ؛ مَخافَةَ أن يَنزِلَ بكُمُ البَلاءُ فيَعُمَّنا مَعَكُم قالَ : فخَرَجوا عَنهُم مِن المَدينَةِ مَخافَةَ أن يُصيبَهُمُ البَلاءُ ، فنَزَلوا قَريبا مِن المَدينَةِ فباتُوا تَحتَ السَّماءِ ، فلَمّا أصبَحَ أولياءُ اللّه ِ المُطيعونَ لأمرِ اللّه ِ غَدَوا ليَنظُروا ما حالُ أهلِ المَعصيَةِ ، فأتَوا بابَ المَدينَةِ فإذا هُو مُصمَتٌ ، فدَقُّوهُ فلَم يُجابوا و لم يَسمَعوا مِنها خَبرَ واحِدٍ ، فَوَضَعوا سُلَّما على سُورِ المَدينَةِ ثُمَّ أصعَدوا رجُلاً مِنهُم ، فأشَرَفَ علَى المدينَةِ فنَظرَ فإذا هُو بالقَومِ قِرَدَةٌ يَتَعاوُونَ ، فقالَ الرّجُلُ لأصحابِهِ : يا قومِ، أرى و اللّه ِ عَجَبا ! قالوا : و ما تَرى ؟ قالَ : أرى القَومَ قد صاروا قِرَدَةً يَتَعاوُونَ و لَها أذنابٌ ، فكَسَروا البابَ ، قالَ : فعَرَفَتِ القِردَةُ أنسابَها مِن الإنسِ ، و لَم تَعرِفِ الإنسُ أنسابَها مِن القِردَةِ ، فقالَ القومُ للقِردَةِ : أ لَم نَنهَكُم ؟!فقالَ عليٌّ عليه السلام : و الّذي فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرأَ النَّسَمةَ إنّي لَأعرِفُ أنسابَها مِن هذهِ الاُمّةِ لا يُنكِرونَ و لا يُغَيَّرونَ بَل تَرَكوا ما اُمِروا بهِ فتَفَرَّقوا ، و قَد قالَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ : «فَبُعْدا لِلقَومِ الظّالِمينَ» (مومنون،41) فقالَ اللّه ُ : «أنْجَيْنا الّذينَ يَنْهَونَ عَنِ السُّوءِ و أخَذْنا الّذينَ ظَلَموا بِعَذابٍ بَئيسٍ بِما كانوا يَفْسُقونَ» (اعراف،165)
در كتاب على عليه السلام يافتيم كه جماعتى از اهالى اَيكه، از قوم ثمود، بودند كه در روز شنبه ماهى ها به جانب آنها پيش مى آمدند، تا خداوند اطاعت آنان را در اين باره بيازمايدروز شنبه ماهى ها وارد جوى ها و نهرهايى كه از جلو خانه ها و مراكز تجمع آنها مى گذشت، مى شدند و آن مردم به صيد آنها مى پرداختند و مدّت ها اين كار را مى كردند و احبار و علمايشان هم آنها را از صيد، نهى نمى كردند وانگهى شيطان به گروهى از آنها تلقين كرد كه شما از خوردن ماهى در روز شنبه نهى شده ايد نه از صيد آن، پس روز شنبه صيد كنيد و روزهاى ديگر ماهى هاى صيد شده را بخوريدگروهى از آنها گفتند: هم اينك ما ماهى ها را صيد مى كنيم و بدين ترتيب [از فرمان خدا]سرپيچى كردند گروهى از ايشان به سمت راست رفتند [و از صيد خوددارى كردند ]و[به صيد كنندگان ]گفتند: با فرمان خدا مخالفت نكنيد، كه به كيفر او گرفتار مى شويد و گروهى ديگر هم به سمت چپ كناره جستند و سكوت كردند و صيد كنندگان را اندرز ندادند و به گروهى كه آنها را اندرز داده بودند گفتند: «براى چه گروهى را كه خدا هلاكشان مى كند يا عذابى سخت به آنان خواهد چشاند، اندرز مى دهيد؟» آن گروهى كه اندرزشان داده بودند پاسخ دادند: «تا ما را پيش پروردگارتان عذرى باشد و [نيز ]شايد كه آنان بپرهيزند» پس خداوند عزّ و جلّ فرمود: «پس، هنگامى كه آنچه را بدان تذكّر داده شده بودند از ياد بردند···» يعنى چون اندرزى را كه به آنها [درباره ترك نافرمانى خدا و صيد ماهى]داده شده بود پشت گوش انداختند و به گناه ادامه دادند؛ پس طايفه اى كه آنها را اندرز داده بودند، گفتند: به خدا قسم كه با شما نمى آميزيم و امشب را در اين شهرتان كه در آن خدا را نافرمانى كرده ايد با شما به سر نمى بريم؛ زيرا مى ترسيم بر شما بلا نازل شود و ما هم در آتش شما بسوزيم لذا، از ترس اين كه بلا به ايشان رسد شهر را ترك گفتند و جايى نزديك شهر رفتند و شب را زير آسمان به سر بردند، صبح كه شد اين اولياى خدا و فرمانبران فرمان او رفتند تا از حال و روز نافرمانان خبر بگيرند چون به دروازه شهر رسيدند، آن را بسته يافتند در را كوبيدند اما جوابى نشنيدند و يك كلمه هم به گوششان نخورد لذا نردبانى به ديوار شهر گذاشتند و از بين خود يك نفر را بالا فرستادند او از بالاى ديوار داخل شهر را نگاه كرد ناگاه ديد مردم به صورت عده اى بوزينه در آمده اند كه بر يكديگر بانگ مى زنند به همراهان خود گفت: اى مردم! به خدا صحنه عجيبى مى بينم! گفتند: چه مى بينى؟ گفت: مردم به صورت بوزينه در آمده اند و دُم دارند و بر يكديگر فرياد مى زنند آن عدّه در را شكستند بوزينگان خويشان اِنسى خود را شناختند اما اين انسان ها خويشان بوزينه شده خود را نشناختند آن عدّه به بوزينگان گفتند: نگفتيم اين كار را نكنيد؟على عليه السلام فرمود: سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و انسان را آفريد من خويشان و نسب هاى آنها را در ميان اين امّت مى شناسم كه نهى از منكر نمى كنند و در صدد تغيير گناهان بر نمى آيند بلكه آنچه بِدان فرمان داده شده اند فرو گذاشتند و تار و مار شدندخداوند عزّ و جلّ مى فرمايد: «دور باد [از رحمت خدا] گروه ستمكاران!» و مى فرمايد: «كسانى را كه از [كار] بد باز مى داشتند، نجات داديم و كسانى را كه ستم كردند، به سزاى آن كه نافرمانى مى كردند، به عذابى سخت گرفتار كرديم»
امام صادق عليه السلام ـ درباره آيه «كسانى از بنى اسرائيل كه كافر شدند به زبان داوود و عيسى بن مريم نفرين شدند» ـ فرمود :
الخَنازيرُ على لِسانِ داوودَ ، و القِرَدَةُ على لسانِ عيسَى بنِ مَريمَ عليهما السلام
با نفرين داوود به خوك تبديل شدند و با نفرين عيسى بن مريم به بوزينه
قطع نسل مسخ شدگان
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إنّ اللّه تعالى لم يَجعَلْ لمَسخٍ نَسلاً و لا عَقِبا ، و قد كانَتِ القِرَدَةُ و الخَنازيرُ قبلَ ذلكَ
خداوند متعال براى هيچ مسخ شده اى نسلى و بازمانده اى نگذاشت [اين ]بوزينه ها و خوك ها قبلاً بوده اند
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
ما مَسَخَ اللّه ُ مِن شيءٍ فكانَ لَهُ عَقِبٌ و نَسلٌ
خداوند هيچ موجودى را مسخ نكرد كه برايش دنباله و نسلى باشد
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إنّ اللّه َ لَم يَمسَخْ شيئا فيَدَعْ لَهُ نَسْلاً أو عاقِبَةً
خداوند هر موجودى را مسخ كرد، برايش نسل يا دنباله اى باقى نگذاشت
میزان الحکمه،جلد دهم