همت از نظر احادیث
۰۳ مرداد ۱۳۹۴ 0عناوین
بلند همّتى
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إنّ اللّه َ تعالى يُحِبُّ مَعالِيَ الاُمورِ و أشرافَها ، و يَكرَهُ سَفسافَها .
خداوند متعال كارهاى والا و شريف را دوست دارد و كارهاى پست و حقير را خوش ندارد.
امام على عليه السلام :
خَيرُ الهِمَمِ أعلاها .
بهترين همّت ها بلندترين آنهاست.
امام على عليه السلام :
أحسَنُ الشِّيَمِ شَرَفُ الهِمَمِ .
نيكوترين خصلت ها ارجمندى همّت هاست.
امام على عليه السلام :
الشَّرَفُ بِالهِمَمِ العالِيَةِ لا بِالرِّمَمِ البالِيَةِ .
شرافت به همّت هاى والاست نه به استخوان هاى پوسيده (مردگانى كه به آنها مى باليد).
امام على عليه السلام :
مَن رَقِيَ دَرَجاتِ الهِمَمِ عَظَّمَتهُ الاُمَمُ .
هركه بر نردبان همّت ها بالا رود، ملّت ها او را بزرگ دارند.
امام على عليه السلام :
كُن بَعيدَ الهِمَمِ إذا طَلَبتَ .
هرگاه در طلب چيزى بر مى آيى، بلند همّت باش.
امام على عليه السلام :
أضيَقُ النّاسِ حالاً مَن كَثُرَت شَهوَتُهُ ، و كَبُرَت هِمَّتُهُ ، و زادَت مَؤونَتُهُ ، و قَلَّت مَعونَتُهُ .
آن كس از همه بيشتر در مضيقه و تنگ حالى است كه خواهش هاى او بسيار باشد و خواست و آرمانش بزرگ و خرجى اش زياد، و كمك [خرج] او اندك.
امام على عليه السلام :
أتعَبُ النّاسِ قَلبا مَن عَلَت هِمَّتُهُ ، و كَثُرَت مُروءتُهُ ، و قَلَّت مَقدُرَتُهُ .
دل (جان) آن كس بيشتر از همه در رنج است كه همّتش بلند باشد، و مردانگى اش بسيار و توانايى اش اندك.
امام على عليه السلام :
تَوَسَّطْ في الهِمَّةِ تَسلَمْ مِمَّن يَتَّبِعُ عَثَراتِكَ .
در همّت ميانه رو باش، تا از كسى كه دنبال پيدا كردن لغزش هاى توست، ايمن بمانى.
امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعا ـ گفت :
و اجعَلنا مِن الّذينَ أسرَعَت أرواحُهُم في العُلى ، و خَطَت هِمَمُهُم في عِزِّ الوَرى ، فلَم تَزَلْ قُلوبُهُم والِهَةً طائرَةً حتّى أناخُوا في رِياضِ النَّعيمِ ··· .
و ما را از كسانى قرار ده كه جان هايشان را به [رسيدن به] علوّ و بلندى شتاباندى و همّت هاى آنان را از جُستن عزّت در ميان مردم فرود آوردى و از اين رو دل هايشان همواره سرگشته و پرّان بود تا اينكه سرانجام در باغ هاى پر نعمت بهشت فرود آمدند.
امام باقر عليه السلام :
لا شَرَفَ كبُعدِ الهِمَّةِ .
هيچ شرافتى (افتخارى) چون بلند همّتى نيست.
امام باقر عليه السلام :
بكى أبو ذرٍّ رَحِمَهُ اللّه ُ مِن خَشيَةِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ حتّى اشتَكى بَصَرَهُ ، فقيلَ لَهُ : يا أبا ذرٍّ، لَو دَعَوتَ اللّه َ أن يَشفيَ بَصَرَكَ ! فقالَ : إنّي عَنهُ لَمَشغولٌ ، و ما هُو مِن أكبَرِ هَمِّي . قالوا : و ما يَشغَلُكَ عَنهُ ؟ قالَ : العَظيمَتانِ : الجَنَّةُ و النّارُ .
ابوذر رحمه الله از خوف خداوند عزّ و جلّ چندان گريست كه به چشم درد مبتلا شد. به او گفته شد: اى ابوذر! خوب است دعا كنى خداوند چشمانت را شفا بخشد. ابوذر گفت: من از اين كار غافلم و اهميت چندانى هم به آن نمى دهم. گفتند: چه چيز تو را از آن غافل ساخته است؟ گفت: دو امر بزرگ: بهشت و دوزخ.
نقش همّت در شرافت
امام على عليه السلام :
المَرءُ بِهِمَّتِهِ لا بِقُنيَتِهِ .
[ارزش] انسان به همّت اوست، نه به ثروتش.
امام على عليه السلام :
قَدرُ الرّجُلِ على قَدرِ هِمَّتِهِ .
ارزش مرد، به اندازه همّت اوست.
امام على عليه السلام :
مَن شَرُفَت هِمَّتُهُ عَظُمَت قِيمَتُهُ .
هركه همّتش والا باشد، ارزشش عظيم شود.
امام على عليه السلام :
ما رَفَعَ امرأً كَهِمَّتِهِ ، و لا وَضَعَهُ كَشَهوَتِهِ .
انسان را چيزى به مانند همّت او بلند نگردانيد و او را چيزى چون شهوتش پست نساخت.
آنچه سزاوار اهتمام است
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
أيُّها النّاسُ ، أقبِلوا على ما كُلِّفتُموهُ مِن إصلاحِ آخِرَتِكُم ··· و اصرِفُوا هِمَّتَكُم بِالتَّقَرُّبِ إلى طاعَتِهِ .
اى مردم! به آباد كردن آخرت خويش كه بدان مكلّفيد روى آوريد··· و همّت خود را مصروف نزديك شدن به طاعت او كنيد.
الكافى: از جمله نجواهاى خداوند متعال با موسى عليه السلام اين بود:
كَيفَ لا يَكونُ هَمُّكَ فيما عِندي و إلَيَّ تَرجِعُ لا مَحالَةَ.
چگونه همّت تو متوجّه آنچه نزد من است نباشد، در حالى كه ناچار به سوى من بر مى گردى!
امام على عليه السلام :
اِجعَلْ هَمَّكَ لآخِرَتِكَ ، و حُزنَكَ على نَفسِكَ ، فكَم مِن حَزينٍ وَفَدَ بهِ حُزنُهُ على سُرورِ الأبَدِ ! و كَم مِن مَهمومٍ أدرَكَ أمَلَهُ
اهتمام خود را مصروف آخرتت گردان و اندوهت را مصروف خودت؛ زيرا چه بسيار اندوهگينى كه اندوهش او را به شادى جاويدان رساند و چه بسيار با همّ و غمى كه به آرزويش دست يافت!
امام على عليه السلام :
اِجعَلْ كُلَّ هَمِّكَ و سَعيِكَ لِلخَلاصِ مِن مَحَلِّ الشَّقاءِ و العِقابِ، و النَّجاةِ مِن مَقامِ البَلاءِ و العَذابِ .
تمام همّت و كوشش خود را براى رهايى از جايگاه بدبختى و كيفر، و نجات از سراى بلا و عذاب قرار ده.
امام على عليه السلام :
اِجعَل هَمَّكَ و جِدَّكَ لآخِرَتِكَ .
همّت و تلاش خود را به آخرتت اختصاص ده.
امام على عليه السلام :
ما المَغرورُ الّذي ظَفِرَ مِن الدُّنيا بأعلى هِمَّتِهِ كالآخَرِ الّذي ظَفِرَ مِن الآخِرَةِ بِأدنى سُهمَتِهِ .
آن فريب خورده اى كه از دنيا به بالاترين خواست خويش رسد، همچون كسى نيست كه از آخرت به كمترين بهره اش دست يابد.
امام على عليه السلام :
·· و ليَكُنْ هَمُّكَ لِما بَعدَ المَوتِ .
··· و بايد همّ و غم تو براى جهان پس از مرگ باشد.
امام على عليه السلام :
مَن لَم يَكُنْ هَمُّهُ ما عِندَ اللّه ِ سبحانَهُ لَم يُدرِكْ مُناهُ .
هر كه همّ و غمش براى آنچه نزد خداوند سبحان است نباشد، به آرزوهاى خود نرسد.
كسانى كه به اوج همّت و خواست خود مى رسند
امام على عليه السلام :
مَن أسهَرَ عَينَ فِكرَتِهِ بَلغَ كُنهَ هِمَّتِهِ .
هر كه چشم انديشه اش را شب ها بيدار نگه دارد، به اوج همّت و خواست خود برسد.
امام على عليه السلام :
مَن بَذَلَ جُهدَ طاقَتِهِ بَلَغَ كُنهَ إرادَتِهِ
هر كه نهايت توان خود را به كار گيرد، به نهايت خواست خود دست يابد.
امام على عليه السلام :
مَن كانَتِ الآخِرَةُ هِمَّتَهُ بَلَغَ مِن الخَيرِ غايَةَ اُمنِيَّتِهِ .
هركه آخرت همّ و غم او باشد، در خير و خوبى به اوج خواست خود برسد.
عاليترين همّت ها
امام على عليه السلام :
أشرَفُ الهِمَمِ رِعايَةُ الذِّمامِ .
والاترين همّت ها پايبندى به پيمان (حق و حرمت ديگران) است.
امام على عليه السلام :
أحسَنُ الهِمَمِ إنجازُ الوَعدِ .
بهترين همّت ها، وفا كردن به وعده است.
امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعا ـ گفت :
أسألُكَ مِن الشَّهادَةِ أقسَطَها ، و مِن العِبادَةِ أنشَطَها ··· و مِن الهِمَمِ أعلاها .
[بار خدايا! ]از گواهى و شهادت، عادلانه ترين آن را از تو مسألت دارم و از عبادت ، با نشاط ترين آن را··· و از همّت ، عاليترين آن را.
امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعا ـ گفت :
فَقدِ انقَطَعَت إلَيكَ هِمَّتي ، و انصَرَفَت نَحوَكَ رَغبَتي ، فأنتَ لا غَيرُكَ مُرادي ، و لَكَ لا لِسواكَ سَهَري و سُهادي .
همّتم به تمامى متوجّه توست و رغبتم به توست، تو مراد من هستى نه غير تو و شب زنده دارى و بى خوابى كشيدن هاى من براى توست نه براى جز تو.
امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعا ـ گفت :
وَ هَبْ لِي جِسما رُوحانِيّا ، و قَلبا سَماوِيّا ، و هِمَّةً مُتّصِلَةً بكَ ، و يَقينا صادِقا في حُبِّكَ .
مرا پيكرى روحانى بخش و دلى آسمانى و همّتى پيوسته به تو و يقينى صادق در محبّت به تو.
امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعا ـ گفت :
يا مَن آنَسَ العارِفينَ بطُولِ (بطِيبِ) مُناجاتِهِ ، و ألبَسَ الخائفينَ ثَوبَ مُوالاتِهِ ، مَتى فَرِحَ مَن قَصَدَت سِواكَ هِمَّتُهُ ؟! و مَتى استَراحَ مَن أرادَت غَيرَكَ عَزيمَتُهُ ؟ ! .
اى كسى كه عارفان را به طول [يا به عِطر ]مناجاتش مأنوس كرد و جامه ولايت و دوستى اش را بر قامت ترسندگان پوشاند! كى شاد شود كسى كه همّتش متوجّه جز تو باشد و چه وقت بياسايد كسى كه عزم و اراده اش جز تو را خواهد!
امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعا ـ گفت :
فَقد ساقَني إلَيكَ أمَلي ، و علَيكَ يا واجِدي عَكَفَت هِمَّتي ، و فيما عِندَكَ انبَسَطَت رغبَتي .
آرزويم مرا به سوى تو رانْد و همّتم، اى معبود بى نياز و تواناى من، وقف تو شد و رغبتم به آنچه نزد توست، بسيار گرديد.
نتايج بلند همّتى
امام على عليه السلام :
الحِلمُ و الأناةُ تَوأمانِ يُنتِجُهُما عُلُوُّ الهِمَّةِ .
بردبارى و وقار دو همزادند كه از بلندى همّت زاده مى شوند.
امام على عليه السلام :
الكَرَمُ نَتيجَةُ عُلُوِّ الهِمَّةِ .
كَرَم داشتن، زاييده بلندى همّت است.
امام على عليه السلام :
أبعَدُ الهِمَمِ أقرَبُها مِن الكَرَمِ .
عاليترين همّت ها، نزديكترين آنها به كَرَم است.
امام على عليه السلام :
الفِعلُ الجَميلُ يُنبئُ عَن عُلُوِّ الهِمَّةِ .
كردار زيبا، از بلندى همّت خبر مى دهد.
امام على عليه السلام :
الكَفُّ عمّا في أيدي النّاسِ عِفَّةٌ و كِبَرُ هِمَّةٍ .
طمع نداشتن به آنچه در دست مردم است، [نشانِ ]عزّت نفْس و بزرگى همّت است.
امام على عليه السلام :
مِن شَرَفِ الهِمَّةِ لُزومُ القَناعَةِ .
پايبندى به قناعت، از والايى همّت است.
امام على عليه السلام :
مِن شَرَفِ الهِمَّةِ بَذلُ الإحسانِ .
احسان كردن، از والايى همّت است.
امام على عليه السلام :
بقَدرِ الهِمَمِ تَكونُ الهُمومُ .
اندوه ها به اندازه همّت ها و خواسته هاست.
امام على عليه السلام :
هُمومُ الرّجُلِ على قَدرِ هِمَّتِهِ .
اندوه هاى مرد به اندازه همّت اوست.
امام على عليه السلام :
على قَدرِ الهِمَّةِ تَكونُ الحَمِيَّةُ .
حميّت (عار داشتن از زشتى ها) به اندازه همّت است.
امام على عليه السلام :
مَن كَبُرَت هِمَّتُهُ كَبُرَ اهتِمامُهُ .
هر كه همّتش بزرگ باشد، همّ و غمش بزرگ است.
امام على عليه السلام :
مَن كَبُرَت هِمَّتُهَ عَزَّ مَرامُهُ .
هر كه همّتش بزرگ باشد، مقصودش عالى (كمياب) است.
امام على عليه السلام :
شَجاعَةُ الرّجُلِ على قَدرِ هِمَّتِهِ .
شجاعت مرد، به اندازه همّت اوست.
امام باقر عليه السلام :
اِستَجلِبْ عِزَّ اليأسِ بِبُعدِ الهِمَّةِ .
عزّتِ طمع نداشتن را با بلندى همّت به دست آر.
همّت زيركان
امام على عليه السلام :
الطّاعَةُ هِمَّةُ الأكياسِ ، المَعصِيَةُ هِمَّةُ الأرجاسِ .
فرمانبرى [از خداوند ]همّت زيركان است. نافرمانى [از خدا ]همّت پليدان است.
امام على عليه السلام :
المؤمنُ الدُّنيا مِضمارُهُ ، و العَمَلُ هِمَّتُهُ ، و المَوتُ تُحفَتُهُ ، و الجَنَّةُ سُبقَتُهُ . الكافِرُ الدُّنيا جَنَّتُهُ ، و العاجِلَةُ هِمَّتُهُ ، و المَوتُ شَقاوَتُهُ ، و النّارُ غايَتُهُ .
دنيا، ميدان تمرين و مسابقه مؤمن است و عمل، همّ و غم او و مرگ، ارمغانى براى او و بهشت، جايزه او؛ دنيا بهشت كافر است و لذّت هاى گذرا ، دغدغه و همّت او و مرگ مايه بدبختى او و آتش دوزخ فرجام او.
امام على عليه السلام :
مَن صَحّت مَعرِفَتُهُ انصَرَفَت عَنِ العالَمِ الفاني نَفسُهُ و هِمَّتُهُ .
هركه معرفتش درست باشد، جان او و همّت او از اين جهانِ فانى روى برتابد.
امام على عليه السلام :
إن سَمَت هِمَّتُكَ لإصلاحِ النّاسِ فابدأْ بنَفسِكَ ، فإنّ تَعاطِيَكَ صَلاحَ غَيرِكَ و أنتَ فاسِدٌ أكبَرُ العَيبِ .
اگر همّت والاىِ اصلاح مردم را در سر دارى، از خودت آغاز كن؛ زيرا پرداختن تو به اصلاح ديگران، در حالى كه خود فاسد باشى بزرگترين عيب است.
امام على عليه السلام :
ما المَغبوطُ إلاّ مَن كانَت هِمَّتُهُ نَفسَهُ ، لا يُغِبُّها عَن مُحاسَبَتِها و مُطالَبَتِها و مُجاهَدَتِها .
سعادتمند نباشد، مگر كسى كه همّتش [اصلاح ]خودش باشد، پيوسته از آن حساب بكَشد و مطالبه كند و با آن بستيزد.
امام على عليه السلام :
رَغبَةُ العاقِلِ في الحِكمَةِ ، و هِمَّةُ الجاهِلِ في الحَماقَةِ .
ارغبت خردمند، به حكمت است و همّتِ نادان اندر كار حماقت.
امام على عليه السلام :
اقصُرْ هِمَّتَكَ على ما يَلزَمُكَ ، و لا تَخُضْ فيما لا يَعنيكَ .
همّت خويش را مصروف چيزى گردان كه برايت لازم است و در آنچه به كارَت نمى آيد فرو مرو.
امام على عليه السلام :
طُوبى لِمَن قَصَرَ هِمَّتَهُ على ما يَعنيهِ .
خوشا به حال كسى كه همّت خود را منحصر به چيزى كرد كه به كارش مى آيد.
كوتَه همّتى
امام باقر عليه السلام :
إنّ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله كانَ نَزَلَ على رجُلٍ بِالطّائفِ قَبلَ الإسلامِ فأكرَمَهُ ، فلَمّا أن بَعثَ اللّه ُ محمّدا صلى الله عليه و آله إلَى النّاسِ قيلَ للرّجُلِ : أ تَدري مَنِ الّذي أرسَلَهُ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ إلَى النّاسِ ؟ قالَ : لا ، قالوا لَهُ : هُو محمّدُ بنُ عبدِ اللّه ِ يَتيمُ أبي طالبٍ، و هُو الّذي كانَ نَزَلَ بكَ بِالطّائفِ يَومَ كذا و كذا فأكرَمتَهُ . قالَ : فقَدِمَ الرّجُلُ على رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فسَلَّمَ علَيهِ و أسلَمَ ، ثُمّ قالَ لَهُ : أ تَعرفني يا رسولَ اللّه ِ ؟ قالَ : و مَن أنتَ ؟ قالَ : أنا رَبُّ المَنزِلِ الّذي نَزَلتَ بهِ بِالطّائفِ في الجاهِليَّةِ يَومَ كذا و كذا فأكرَمتُكَ ، فقالَ لَهُ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : مَرحَبا بِكَ سَلْ حاجَتَكَ ، فقالَ : أسألُكَ مِائتَي شاةٍ بِرُعاتِها ، فأمَرَ لَهُ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله بما سألَ ، ثُمّ قالَ لأصحابِهِ : ما كانَ على هذا الرّجُلِ أن يَسألَني سُؤالَ عَجوزِ بَني إسرائيلَ لِمُوسى عليه السلام ؟! ، فقالوا : و ما سألَت عَجوزُ بَني إسرائيلَ لمُوسى ؟ فقالَ : إنّ اللّه َ عَزَّ ذِكرُهُ أوحى إلى موسى أن اِحمِلْ عِظامَ يُوسُفَ مِن مِصرَ قَبلَ أن تَخرُجَ مِنها إلَى الأرضِ المُقدَّسَةِ بِالشّامِ، فسَألَ موسى عَن قَبرِ يُوسُفَ عليه السلام ، فجاءهُ شَيخٌ فقالَ : إن كانَ أحَدٌ يَعرِفُ قَبرَهُ ففُلانَةٌ ، فأرسَلَ موسى عليه السلام إلَيها ، فلَمّا جاءتهُ قالَ : تَعلَمينَ مَوضِعَ قَبرِ يُوسُفَ عليه السلام ؟ قالَت : نَعَم ، قالَ : فدُلِّيني علَيهِ و لَكِ ما سَألتِ ، قالَ .حديث : لا أدُلُّكَ علَيهِ إلاّ بحُكمي ، قالَ : فلَكِ الجَنَّةُ ، قالَت : لا إلاّ بحُكمي علَيكَ ، فأوحَى اللّه ُ عَزَّ و جلَّ إلى موسى: لا يَكبُرْ علَيكَ أن تَجعَلَ لَها حُكمَها ، فقالَ لها موسى : فلَكِ حُكمُكِ ، قالَت : فإنّ حُكمي أن أكُونَ مَعكَ في دَرَجَتِكَ الّتي تَكونُ فيها يَومَ القِيامَةِ في الجَنَّةِ . فقالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : ما كانَ على هذا لَو سَألَني ما سألَت عَجوزُ بَني إسرائيلَ ؟ ! .
رسول خدا صلى الله عليه و آله پيش از [ظهور ]اسلام، در طائف بر مردى وارد شد و آن مرد از حضرت با احترام پذيرايى كرد. پس از آنكه خداوند محمّد صلى الله عليه و آله را به سوى مردم فرستاد، به آن مرد گفته شد: آيا مى دانى آن كسى كه خداوند عزّ و جلّ به سوى مردم فرستاده است، كيست؟ گفت: نه. گفتند: او محمّد بن عبد اللّه ، يتيم ابو طالب و همان كسى است كه در فلان و بهمان روز در طائف ميهمان تو شد و تو او را گرامى داشتى. پس، آن مرد خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و سلام كرد و مسلمان شد. آنگاه عرض كرد: اى رسول خدا! آيا مرا مى شناسيد؟ حضرت فرمود: تو كيستى؟ عرض كرد: من صاحب همان منزلى هستم كه شما در جاهليت در فلان و بهمان روز وقتى به طائف آمديد وارد آن شديد و من با احترام از شما پذيرايى كردم. رسول خدا صلى الله عليه و آله به او فرمود: خوش آمدى. حاجتت را بخواه. عرض كرد: دويست گوسفند با چوپانان آنها به من عطا فرماييد. حضرت دستور داد به او دادند. سپس به اصحاب خود فرمود: چه مى شد اگر اين مرد از من همان چيزى را بخواهد كه پير زن بنى اسرائيلى از موسى عليه السلام خواست؟! اصحاب عرض كردند: مگر پير زن بنى اسرائيلى از موسى چه خواست؟ فرمود: خداوند عزّ و جلّ به موسى وحى فرمود كه پيش از آنكه مصر را به قصد سرزمين مقدّس در شام ترك گويى، استخوان هاى يوسف را با خود ببر. موسى از قبر يوسف جويا شد. پير مردى آمد و گفت: اگر كسى جاى قبر او را بلد باشد آن كس فلان پير زن است. موسى عليه السلام در پى او فرستاد. وقتى پير زن آمد، موسى به او فرمود: تو جاى قبر يوسف را مى دانى؟ عرض كرد: آرى. موسى فرمود: پس، آن را به من نشان بده، هر چه بخواهى به تو مى دهم. پير زن گفت: آن را نشانت نمى دهم، مگر اينكه هر چه من بگويم ، همان را به من بدهى. موسى فرمود: بهشت از آنِ تو باشد. پير زن گفت: نه، من تعيين مى كنم. خداوند عزّ و جلّ به موسى وحى فرمود كه نگران نباش، بگذار او تعيين كند. موسى به او فرمود: تعيين با تو. عرض كرد: مى خواهم روز قيامت در بهشت با تو هم درجه باشم.رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اين مرد همّت آن را نداشت تا از من همان چيزى را بخواهد كه آن پير زن بنى اسرائيلى خواست!
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
كَم بَينَ مَسألَةِ الأعرابيِّ و عَجوزِ بَني إسرائيلَ ! إنّ موسى لَمّا اُمِرَ أن يَقطَعَ البَحرَ فانتَهى إلَيهِ صُرِفَت وُجوهُ الدَّوابِّ فرَجَعَت ، فقالَ موسى : ما لِي يا ربِّ ؟! قالَ : إنّكَ عِندَ قَبرِ يُوسُفَ ، فاحمِلْ عِظامَهُ مَعكَ و قَدِ استَوى القَبرُ بالأرضِ . فجَعَلَ موسى لا يَدري أينَ هُو ، فسألَ موسى : هَل يَدري أحَدٌ مِنكُم أينَ هُو ؟ فقالوا : إن كانَ أحَدٌ يَعلَمُ أينَ هُو فعَجوزُ بَني فُلانٍ تَعلَمُ أينَ هُو ، فأرسَلَ إلَيها الرّسولَ قالَت : ما لَكُم ؟ قالوا : انطَلِقي إلى موسى ، فلَمّا أتَتهُ قالَ لَها : تَعلَمينَ أينَ قَبرُ يُوسُفَ ؟ قالَت : نَعَم ، قالَ: فَدُلِّينا علَيهِ ، قالَت : لا و اللّه ِ حتّى تُعطِيَني ما أسألُكَ ! قالَ لَها : لكِ ذلكَ ، قالَت : فإنّي أسألُكَ أن أكونَ مَعكَ في الدَّرَجَةِ الّتي تَكونُ فيها في الجَنّةِ ، قالَ : سَلي الجَنّةَ ، قالَت : لا و اللّه ِ لا أرضى إلاّ أن أكونَ مَعكَ ! فجَعلَ موسى يُرادُّها ، فأوحَى اللّه ُ إلَيهِ أن أعطِها ذلكَ فإنّهُ لا يَنقُصُكَ شيئا ، فأعطاها وَ دَلَّتهُ علَى القَبرِ ، فأخرَجوا العِظامَ و جاوَزوا البَحرَ
چقدر فاصله است ميان خواسته اين اعرابى و خواسته آن پير زن بنى اسرائيل! زمانى كه موسى مأمور شد از دريا عبور كند و به كنار دريا رسيد، مركب هاى آنان صورت خود را بر گرداندند و به عقب برگشتند. موسى گفت: خدايا! چه شده است؟ خداوند فرمود: تو در نزديكى قبر يوسف هستى. پس استخوانهاى او را با خودت ببر.اما چون قبر با خاك يكسان شده بود، موسى جاى آن را پيدا نمى كرد. لذا پرسيد: آيا كسى از شما جاى قبر را مى داند؟ عرض كردند: اگر كسى باشد كه جاى آن را بلد باشد، آن كس پير زن بنى فلان است. او مى داند كجاست. موسى دنبال او فرستاد. او به فرستادگان موسى عليه السلام گفت: چه مى خواهيد؟ گفتند: نزد موسى بيا. وقتى به حضور موسى آمد، به او فرمود: تو مى دانى قبر يوسف كجاست؟ گفت: آرى. فرمود: پس آن را به ما نشان بده. پير زن گفت: نه به خدا، مگر اينكه آنچه را از تو بخواهم به من بدهى! موسى به او فرمود: مى دهم. پير زن گفت:از تو مى خواهم كه در بهشت با تو در همان درجه اى باشم كه تو هستى. موسى فرمود: بهشت را بخواه [كافى است]. گفت: نه به خدا، راضى نمى شوم، مگر اينكه با تو باشم! موسى سعى كرد او را از خواسته اش منصرف كند، اما خداوند به موسى وحى فرمود كه آنچه مى خواهد به او بده؛ زيرا اين از تو چيزى كم نمى كند. پس، موسى خواسته پير زن را قبول كرد و پير زن قبر را نشان موسى داد. پس استخوان ها را در آوردند و از دريا گذشتند.
امام على عليه السلام :
مَن صَغُرَت هِمَّتُهُ بَطَلَت فَضيلَتُهُ .
هر كه همّتش حقير باشد، فضيلتش از بين برود.
امام على عليه السلام :
مَن دَنَت هِمَّتُهُ فلا تَصحَبْهُ .
با كسى كه همّت پَست دارد، همنشينى مكن.
امام على عليه السلام :
مِن صِغَرِ الهِمَّةِ حَسَدُ الصَّديقِ علَى النِّعمَةِ .
رشك بردن بر نعمت دوست، از دون همّتى است.
امام على عليه السلام :
لا مُروَّةَ لِمَن لا هِمَّةَ لَهُ
كسى كه همّت ندارد، انسانيّت ندارد.
امام على عليه السلام :
لا هِمَّةَ لِمَهينٍ .
آدم حقير، همّت ندارد.
امام على عليه السلام :
الأمانِيُّ هِمَّةُ الرِّجالِ .
[رسيدن به] آرمان ها، همّت مردان است.
امام على عليه السلام :
نَعوذُ باللّه ِ مِن المَطامِعِ الدَّنِيَّةِ ، و الهِمَمِ الغَيرِ المَرضِيَّةِ .
به خدا پناه مى بريم از مطامع پست و همّت ها و خواسته هاى ناپسند.
امام صادق عليه السلام :
ثَلاثٌ يَحجُزنَ المرءَ عَن طَلَبِ المَعالي : قِصَرُ الهِمَّةِ ، و قِلَّةُ الحِيلَةِ، و ضَعفُ الرّأيِ .
سه چيز انسان را از رفتن در پى مقامات عاليه و اهداف بلند باز مى دارد: كوتاهى همّت، چاره انديش نبودن، و سستى انديشه.
هر كه همّتش شكمش باشد
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
مَن كانَت هِمَّتُهُ أكلَهُ ، كانَت قِيمَتُهُ ما أكَلَهُ .
هركه همّتش خوراكش باشد، ارزشش به اندازه همان چيزى است كه مى خورد.
امام على عليه السلام :
مَن كانَت هِمَّتُهُ ما يَدخُلُ بَطنَهُ ، كانَت قِيمَتُهُ ما يَخرُجُ مِنهُ .
هر كه همّتش چيزى باشد كه وارد شكمش مى شود، ارزش او به اندازه همان چيزى است كه از شكمش خارج مى شود.
امام على عليه السلام :
أمقَتُ العِبادِ إلَى اللّه ِ سبحانَهُ مَن كانَ هِمَّتُهُ بَطنَهُ و فَرجَهُ .
مبغوض ترين بندگان نزد خداوند سبحان، كسى است كه همّ و غم او شكم و شرمگاهش باشد.
امام على عليه السلام :
ما أبعَدَ الخَيرَ مِمَّن هِمَّتُهُ بَطنُهُ و فَرجُهُ !
چه دور است خير و خوبى از كسى كه همّ و غمش شكم و شرمگاه اوست.
كسى كه همّتش دنيا باشد
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
القَلبُ ثَلاثَةُ أنواعٍ : قَلبٌ مَشغولٌ بِالدُّنيا ، و قَلبٌ مَشغولٌ بِالعُقبى ، و قَلبٌ مَشغولٌ بِالمَولى . أمّا القَلبُ المَشغولُ بِالدُّنيا فَلَهُ الشِّدَّةُ و البَلاءُ ، و أمّا القَلبُ المَشغولُ بِالعُقبى فلَهُ الدَّرَجاتُ العُلى ، و أمّا القَلبُ المَشغولُ بِالمَولى فلَهُ الدُّنيا و العُقبى و المَولى
دل سه گونه است: دلِ گرفتار دنيا، دلِ گرفتار عُقبى و دلِ گرفتار مولى. دلى كه گرفتار دنيا باشد، سختى و رنج نصيب اوست و دلى كه گرفتار عقبى باشد، درجات بلند نصيبش شود و دلى كه گرفتار مولى باشد، هم دنيا دارد و هم عقبى را و هم مولى را.
امام على عليه السلام :
مَن كانَتِ الدُّنيا هِمَّتَهُ ، اشْتَدَّت حَسرَتُهُ عِند فِراقِها .
هر كه دنيا همّ و غم او باشد، در هنگام جدا شدن از آن سخت حسرت خورد.
امام على عليه السلام :
مَن كانَتِ الدُّنيا هَمَّهُ ، طالَ يَومَ القِيامَةِ شَقاؤهُ و غَمُّهُ .
كسى كه همّ و غمش دنيا باشد، در روز قيامت شقاوت و اندوهش به درازا كشد.
امام على عليه السلام :
لَم يُفِدْ مَن كانَ هِمَّتُهُ الدُّنيا عِوَضا ، و لَم يَقضِ مُفتَرَضا .
كسى كه همّتش دنيا باشد، عوضى به دست نياورد و فريضه اى را ادا نكند.
امام على عليه السلام :
مَن لَم يَكُن هَمُّهُ ما عِندَ اللّه ِ سبحانَهُ لَم يُدرِكْ مُناهُ .
هر كه همّتش آنچه نزد خداى سبحان است نباشد، به آرزوهايش نرسد.
میزان الحکمه،جلد سیزدهم.