وَ قَالَ (علیه السلام): لَا يَتْرُكُ النَّاسُ شَيْئاً مِنْ أَمْرِ دِينِهِمْ لِاسْتِصْلَاحِ دُنْيَاهُمْ، إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ.
و فرمود (ع): مردم، هيچيك، از امور دينى را براى بهبود امور دنيوى ترك نكنند جز آنكه، خداوند برايشان وضعى پيش آورد كه زيانش بيش از سودش باشد.
و آن حضرت فرمود: مردم چيزى از برنامه دينشان را براى بهبود دنيايشان ترك نمى كنند، مگر آنكه خداوند زيانبارتر از آن را در كف دستشان مى نهد.
ره آورد شوم دين گريزى: (اخلاقى، اعتقادى):و درود خدا بر او، فرمود: مردم براى اصلاح دنيا چيزى از دين را ترك نمى گويند، جز آن كه خدا آنان را به چيزى زيانبارتر دچار خواهد ساخت.
[و فرمود:] مردم چيزى از كار دين را براى بهبود دنياى خود وانگذارند جز آنكه خدا چيزى را كه زيانش از آن بيشتر است پيشاپيش آنان آرد.
امام عليه السّلام (در باره بى اعتنائى بدين) فرموده است:مردم چيزى از كار دينشان را براى بدست آوردن سود دنياشان از دست نمى دهند مگر آنكه خدا پيش مى آورد بر آنها چيزى را كه از آن سود زيانش بيشتر است (زيرا بى اعتنائى در امر دين مستلزم دورى از رحمت حقّ تعالى است).
امام(عليه السلام) فرمود: مردم چيزى از امور دينشان را براى اصلاح دنيايشان ترك نمى كنند مگر اين كه خداوند زيان بارتر از آن را به روى آنها مى گشايد.
نتيجه تخريب دين براى دنيا:امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه خود اشاره مى کند به نکته مهمى درباره تعارض دین و دنیا و کسانى که دنیا را بر احکام دینشان ترجیح مى دهند و مى فرماید: «مردم چیزى از امور دینشان را براى اصلاح دنیایشان ترک نمى کنند مگر این که خداوند زیان بارتر از آن را به روى آنها مى گشاید»; (لاَ یَتْرُکُ النَّاسُ شَیْئاً مِنْ أَمْرِ دِینِهِمْ لاِْسْتِصْلاَحِ دُنْیَاهُمْ إِلاَّ فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ).اشاره به این که در بسیارى از اوقات، دستورات دینى و منافع دنیوى در برابر هم قرار مى گیرند و رعایت هر یک سبب ضایع شدن دیگرى است. انسان هاى موحد و یکتاپرستان حقیقى که هیچ مؤثرى را در عالم جز به فرمان خدا نمى دانند به منافع دنیوى خویش پشت پا مى زنند و براى حفظ دین و ایمان و اطاعت فرمان هاى الهى مى کوشند، از این رو رحمت الهى شامل حالشان مى شود و بهتر از آن عایدشان مى گردد. به عکس آنها که دینشان را فداى دنیا و وظایف الهى خود را فداى منافع دنیوى مى کنند خداوند بدتر از آنچه را از آن بیم داشتند به سراغشان مى فرستد.فى المثل کسانى هستند که حج واجب خود را که بر طبق حکم شرع جنبه فوریت دارد به تأخیر مى اندازند مبادا تشکیلات مادى آنها گرفتار رکود شود.در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: «مَا مِنْ عَبْد یُؤْثِرُ عَلَى الْحَجِّ حَاجَةً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْیَا إِلاَّ نَظَرَ إِلَى الْمُحَلِّقِینَ قَدِ انْصَرَفُوا قَبْلَ أَنْ تُقْضَى لَهُ تِلْکَ الْحَاجَةُ; هیچ کس حاجتى از حوایج دنیا را بر حج مقدم نمى دارد مگر این که ناگهان نگاه مى کند حجاج خانه خدا که آثار حج در چهره آنها نمایان است از این سفر باز گشتند پیش از آنکه حاجت او برآورده شده باشد».(1)در حدیث دیگرى که در کتاب شریف کافى از امام صادق(علیه السلام) آمده مى خوانیم که حضرت به یکى از اصحاب خاصش «سماعه» فرمود: «مَا لَکَ لاَ تَحُجُّ فِی الْعَامِ فَقُلْتُ مُعَامَلَةٌ کَانَتْ بَیْنِی وَبَیْنَ قَوْم وَأَشْغَالٌ وَعَسَى أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ خِیَرَةٌ فَقَالَ لاَ وَاللَّهِ مَا فَعَلَ اللَّهُ لَکَ فِی ذَلِکَ مِنْ خِیَرَة; چرا امسال حج نمى روى؟ عرض کرد: معامله اى میان من و گروهى است و گرفتارى هایى دارم و شاید خیر، در آن باشد. امام(علیه السلام) فرمود: چنین نیست».(2)یا مثلاً انسان هنگامى که مشغول نماز مى شود به دلیل بعضى از کارهاى دنیا آن را به سرعت تمام مى کند و چه بسا ارکان نماز آنچنان که لازم است انجام نمى شود. این گونه افراد که نمازشان را فداى منافعشان مى کنند به گفته امیرمؤمنان(علیه السلام) به جایى نمى رسند.در حدیثى مى خوانیم: «إِذَا قَامَ الْعَبْدُ فِی الصَّلاَةِ فَخَفَّفَ صَلاَتَهُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى لِمَلاَئِکَتِهِ أَمَا تَرَوْنَ إِلَى عَبْدِی کَأَنَّهُ یَرَى أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِ غَیْرِی أَمَا یَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِی; هنگامى که انسانى مشغول نماز شود و نمازش را (براى رسیدن به حوایج دنیا) کوتاه کند، خداوند به فرشتگانش مى فرماید: آیا این بنده مرا نمى بینید گویى گمان مى کند برآورده شدن حاجاتش به دست دیگرى است. آیا نمى داند انجام حوایجش همه در دست من است؟».(3)آنچه گفته شد در مورد حاجات فردى است; اما حاجات و نیازهاى اجتماعى نه تنها از این قاعده مستثنا نیست بلکه شمول این قاعده نسبت به آنها قوى تر و آشکارتر است; مثلاً ـ به گفته مرحوم «مغنیه» در شرح نهج البلاغه خود ـ سران کشورهاى اسلامى، امروز دستور جهاد و دفاع از حریم اسلام و کیان مسلمین را براى منافع مادى که دولت هاى استعمارى به آنها ارائه مى دهند رها کرده اند و خداوند آنها را از هر دو محروم ساخته است; در دست بیگانگان ذلیل و خوار شده اند و دنیاى آنها نیز تأمین نگشته است.اگر دقت کنیم آنچه مولا در این سخن حکیمانه بیان فرموده به اصل توحید افعالى بازگشت مى کند و جلوه اى از جلوه هاى «لا مُؤَثِّرَ فِى الْوُجُودِ إلاّ اللهُ» محسوب مى شود.قرآن مجید مى گوید: «(وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکات مِنَ السَّماءِ وَالاَْرْضِ وَلکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ); اگر اهل شهرها و آبادى ها ایمان مى آوردند و تقوا پیشه مى کردند درهاى برکات آسمان و زمین را به روى آنها مى گشودیم ولى (پیامبران الهى و دستورات ما را) تکذیب کردند و ما آنها را گرفتار نتیجه اعمالشان کردیم»(4). (5)*****پی نوشت:(1). من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 220، ح 2226.(2). کافى، ج 4، ص 270، ح 1.(3). همان، ج 3، ص 269، ح 10.(4). اعراف، آیه 96.(5). سند گفتار حکیمانه: صاحب غررالحکم ـ مطابق نقل مصادر نهج البلاغه ـ این جمله حکمت آمیز را به اضافه جمله دیگرى در آغاز آن نقل کرده و آن چنین است: «لا یَتّرکُ النّاسُ شَیْئاً مِنْ دُنْیاهُمُ لاِصْلاحِ آخِرَتِهِمْ إلاّ عَوَّضَهُمُ اللّهُ سُبْحانَهُ خَیْراً مِنْهُ; مردم چیزى را از دنیایشان براى اصلاح آخرتشان ترک نمى کنند مگر این که خدا بهتر از آن را به آنها عوض مى دهد». از این اضافه استفاده مى شود که آمدى صاحب غررالحکم آن را از منبع دیگرى جز نهج البلاغه گرفته است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 99)
امام (ع) فرمود: «لَا يَتْرُكُ النَّاسُ شَيْئاً مِنْ أَمْرِ دِينِهِمْ لِاسْتِصْلَاحِ دُنْيَاهُمْ- إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ»:چون خواسته هاى مردم در دنيا -وقتى كه در دنيا خواهى باز شد- پايان پذير نيست، چون هر خواسته اى خود زمينه اى براى افزون طلبى و زياده جويى دنيا و تحصيل شرايط و لوازم آن مى شود و همچنين دورى انسان از خدا به اندازه نزديكى او به دنيا و آرزوهاى دور و دراز در دنياست، بنا بر اين هر كارى كه در آن سود دنيا با همان هدف دنيايى مورد نظر باشد، وسيله اى براى گشايش درى از درهاى جستن و آراستن دنيا است، و زيانش از اوّلى بيشتر خواهد بود چون فرورفتگى به دنيا بيشتر و دورى از خدا افزونتر مى گردد.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 160
الثانية و المائة من حكمه عليه السّلام:(102) و قال عليه السّلام: لا يترك النّاس شيئا من أمر دينهم لاستصلاح دنياهم إلّا فتح اللَّه عليهم ما هو أضرّ منه. (76061- 76042)
المعنى:هذه الحكمة تنظر إلى الجامعة و الملّة، و إلى كلّ فرد منهم.أمّا بالنظر الأوّل فباعتبار أنّ الامّة الإسلامية من القرن الإسلامى إلى زماننا هذا غيّروا غير واحد من السنن و الأحكام الدينيّة بحجّة أنّه لا يوافق مع الزمان و لا يناسب المقتضيات العصريّة، و بدء ذلك من عصر الصحابة الأوّلين و صار منشأ للبدعة في الدّين.فمنه ما روي في غير واحد من الأخبار عن الفريقين بأنّ عمر قال: متعتان كانتا محلّلتان في زمن رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و أنا أحرّمهما و اعاقب عليهما.و منه ما حكي عن عثمان أنّه أخّر خطبة صلاة الجمعة من قبل ركعتيها إلى ما بعدهما.و منه تحويل عمر نوافل ليالى شهر رمضان الفرادى إلى الجماعة و تشريع صلاة التراويح.و أمّا بالنظر الثاني فكثير من النّاس يتركون أمر دينهم لاستصلاح أمر دنياهم فلا يؤدّي الزكاة بحجّة الحاجة إليها لنفقته أو نفقة أهله فقال عليه السّلام: إنّ ترك أمر الدّين لاستصلاح أمر الدّنيا توهّم باطل، و لا يرجع إلى طائل، لأنّه مفتاح ما هو أضرّ و أخسر.الترجمة:فرمود: مردم هيچ چيز از امور دين خود را براى اصلاح كار دنيا وا ننهند جز اين كه خداوند آن ها را بوضع زيانبارترى دچار مى سازد.مكن وصله دنياى خود را بدينت كه گردد زيان كلان تر قرينت
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص319
لا يترك الناس شيئا من امر دينهم لاستصلاح دنياهم، الّا فتح اللّه عليهم ما هو اضر منه. «مردم چيزى از كار دين خود را براى بهبود بخشيدن كار دنياشان رها نمى كنند مگر اينكه خداوند براى آنان چيزى كه زيان بخش تر است، پيش مى آورد.»
مثل اين موضوع چنان است كه انسانى وقت نماز واجب را ضايع مى كند و سرگرم محاسبه كارهاى وكيل خود مى شود كه مبادا در موردى خيانت كرده باشد و او با آزمندى چنان سرگرم اين كار مى شود كه نمازش قضا مى شود.
على عليه السّلام فرموده است: كسى كه نظير اين كار را در باره امور دنياى خود انجام دهد، خداوند در همان كار زيان بيشترى متوجه او خواهد كرد.