صد روایت کوتاه و خواندنی از زندگی آیت الله سید علی قاضی (ره) - بخش سوم
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲ 0 فرهنگ و اجتماعاز خدا عشق را بخواهید
با شاگردانش توصیه کرده بود این دعا را در قنوت نمازهای واجب و مستحبشان بخوانند
اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي حُبَّك وَ حُبَّ ما تُحِبُّه وَ حُبَّ مَن یُحِبُّکَ وَ العَمَلَ َ الَّذِي ْ يُبَلِّغُنِي اِلی حُبِّکَ وَ اجْعَل حُبَّك اَحَبَّ الاَشیاءِ اِلیَّ
خداوندا محبت خود را و محبت کسانی را که دوست داری و محبت کسی که تو را دوست دارد و عملی که مرا بسوی محبتت برساند را ؛ روزی ما بفرما و محبت خود را محبوب ترین چیزها نزد ما قرار بده.
یک ماهی دیگر لطفا
اسم آقای قاضی به گوشش خورده بود شخصی که در نجف زندگی می کند اهل توحید است شاگردانی دارد و....
به ذهنش رسید برود نجف و او را ببیند شاید گره ای از کارش باز شود....
مدت ها بود خودش را به ریاضت های سخت مشغول کرده بود به مرده شویی رو آورده بود تا بیشتر سختی بکشد. صاحب کراماتی هم شده بود ولی احساس می کرد راه درستی را پیش نگرفته
خدمت آقای قاضی رسید.
آقای قاضی پرسید:«همسر داری؟»
گفت: «نه ولی مادر و خواهری دارم.«
پرسید:«روزی آنها را چطور به دست می آوری؟!»
گفت:«هر چه بخواهم فورا برایم حاضر می شود مثلا ببینید ..» و با دست اشاره ای به رودخانه کرد. بلافاصله یک ماهی از آب پرید و افتاد جلوی پای آن دو.
آقای قاضی لبخندی زد دردش را فهمید :«اینجور که نمی شود. مسلمان باید شغل داشته باشد کار کند یک ماهی دیگر لطفا.»
هرچه اراده کرد و زور زد خبری از ماهی نشد
شصتش از ماجرا خبردار شد. خدا روزی اش را می رساند اما او باید وظیفه خودش را انجام می داد فهمید که برای بودن کنار آقای قاضی هم باید کار و بندگی پیشه کند نه ریاضت ساختگی
دیدار
ده سال بود که به بیماری نقرس مبتلا بود. بدون عصا نمی توانست یک قدم بر دارد.
بین مردم به آقای لنگ معروف شده بود.
عزم زیارت امام رضا (علیه السلام) کرد
به مشهد که رسید ناگهان احساس کرد دیگر پایش درد نمی کند
شروع کرد به راه رفتن بدون عصا
بدون نماز شب
اگر می شنید کسی به دنبال سلوک و معنویت است ولی اهل نماز شب نیست خیلی تعجب می کرد.
یک جا برای شاگردانش نوشته بود:
«اما نماز شب پس هیچ چاره و گریزی برای مومنین از آن نیست. تعجب است از کسی که می خواهد به کمال برسد ولی برای نماز شب بیدار نمی شود .ما نشنیدیم کسی بتواند به آن مقامات دست پیدا کند مگر به وسیله نماز شب.»
برای دل بهانه گیر
خودش همینطوری بود و به شاگردان هم همین سفارش را می کرد که:
«وقتی برای نماز شب بلند می شوید چیز مختصری بخورید چای دوغ یا یک خوشه انگور چیز مختصری که بدن شما را از کسالت بیرون می اورد تا برای عبادت نشاط داشته باشید.»
می گفت:« این کار جلوی بهانه جویی نفس را می گیرد.«
داروی ضد غم
خداوند فرزندی به آقای قاضی داده بود. خیلی با او مانوس بود و دوستش داشت.
روزی کودک در اثر برق گرفتگی از دنیا رفت
یکی از شاگردان برای عرض تسلیت خدمت استاد رفته بود.
استاد تا شاگرد را دید گفت:«آن بچه تا شما نیامده بودید اینجا بود همین که شما آمدید رفت.»
و جواب تسلیت شاگرد را هم داد:« تمام غم و غصه دنیا پیش ما تا اول الله اکر نماز است.«
صبر بر دوری هرگز
می گفت: من از باباطاهر تعجب می کنم که گفت:
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
چه طور بابا طاهر گفته اگر جانان هجران را پسندد من هم آن را می پسندم؟!
صبر عاشق بر هر چیزی برای آن است که فراق و هجران کمتر شود چطور عاشق می تواند نسبت به دوری از معشوق هم صبوری کند؟!
مولا علی (علیه السلام) در دعای کمیل می فرماید:
«يا اِلهى وَ سَيِّدِى وَ مَوْلاىَ وَ رَبّى صَبَرْتُ عَلى عَذابِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِكَ
بر فرض که بر آتش عذاب تو صبر کنم چگونه فراق تو را تحمل خواهم کرد»
چه دنیا چه آخرت
ان روز مقابل مدرسه ایستاده بودم.
آقای قاضی را دیدم که دارد از دور می آید.
به من که رسید دستش را روی شانه ام گذاشت.
به چشمانش نگاه کردم . یک دنیا محبت و دلسوزی در نگاهش موج می زد:
«ای فرزند دنیا می خواهی نماز شب بخوان آخرت می خواهی نماز شب بخوان !» گفت و رفت.
بگو و بخند
یک شب همراه آقای قاضی به مسجد سهله رفتیم.
بعد از نماز مقداری غذا خورد بعد تنها رفت به مقام منسوب به امام زمان (عج)
شب زمستانی سردی بود آن شب تا طلوع آفتاب زیر نظرش داشتم و شاهد مناجات ها و گریه هایش بودم .
صبح شد برای خوردن صبحانه به گوشه ای رفتیم صبحانه چای و پنیر و مقدار ینان خشک بود.
دیدم حال و هوایش فرق کرده...
انگار نه انگار که این همان دیشبی است لطیفه تعریف می کرد و نکات طنر می گفت آنچنان می خندید و ما را هم به خنده انداخته بود که هر کسی از آنجا رد می شد با خودش فکر می کرد ما برای خوشگذرانی دور هم جمع شده ایم.
ذهنم مشغول شده بود:« آقای قاضی و این همه بگو و بخند!آخر یعنی چی....؟!»
وقتی خواستیم بریم رو کرد به من
«باید با مردم با روی گشاده و خندان برخورد کنی باید دلت را به روی آنها باز کنی و آن چنان با آن ها رویرو بشوی که گویی جز دوری آنها غمی به دل نداری باید به آنها با تمام وجود ابراز محبت کنی. البته همه اینها در صورتی خوب است که مورد رضای خدا باشد. هنر این است که در همین گپ و گفت ها هم خدا را حاضر ببینی و از یادش غافل نشوی!»
منبع
- استاد صد روایت از زندگی آیت الله سید علی قاضی:انتشارات موسسه خدمات مشاوره ای و پژوهش های اجتماعی -نوبت چاپ اول-۱۳۹۹
دانلود: