ارث از نظر احادیث
۰۳ مرداد ۱۳۹۴ 0عناوین
ارث
مجمع البيان:
عن جابِرِ بنِ عبدِ اللّه ِ أنّه قال : مَرِضتُ فعادَني رسولُ اللّه ِ و أبو بكرٍ و هُما يَمشِيانِ ، فاُغمِيَ علَيَّ فدَعا بماءٍ فتَوضّأ ثُمّ صَبَّهَ علَيَّ فأفَقتُ ، فقُلتُ : يا رسولَ اللّه ِ ، كيفَ أصنَعُ في مالِي ؟ فسَكَتَ رسولُ اللّه ِ فنَزَلَت آيةُ المَوارِيثِ فِيَّ و قيلَ : نَزَلَت في عبدِ الرّحمنِ أخي حَسّانَ الشّاعرِ؛ و ذلكَ أنّهُ ماتَ و تَرَكَ امرأةً و خَمسَةَ إخوانٍ ، فجاءَتِ الوَرَثَةُ فأخَذوا مالَهُ و لم يُعطُوا امرأتَهُ شَيئا ، فشَكَت ذلكَ إلى رسولِ اللّه ِ فأنزَلَ اللّه ُ آيةَ المَوارِيثِ ، عَن السُّدِّيِّ و قيلَ : كانَتِ المَوارِيثُ للأولادِ و كانَتِ الوَصيَّةُ للوالِدَينِ و الأقرَبِينَ ، فنَسَخَ اللّه ُ ذلكَ و أنزَلَ آيَةَ المَوارِيثِ ، فقالَ رسولُ اللّه ِ : إنَّ اللّه َ لَم يَرضَ بِمَلَكٍ مُقَرَّبٍ و لا نَبيٍّ مُرسَلٍ حتّى تَولَّى قَسْمَ التَّرِكاتِ و أعطى كُلَّ ذي حَقٍّ حَقَّهُ ، عن ابنِ عبّاسٍ .
از جابر بن عبد اللّه نقل شده است كه: من بيمار شدم و رسول خدا صلى الله عليه و آله و ابو بكر پاى پياده به عيادت من آمدند. در اين هنگام من از هوش رفتم. پيامبر مقدارى آب خواست و وضو گرفت و مقدارى از آن را روى من پاشيد و من به هوش آمدم. عرض كردم: اى رسول خدا! با اموال خود چه كنم؟ رسول خدا خاموش ماند و در اين زمان آيه مواريث درباره من نازل شد بعضى گفته اند: اين آيه درباره عبد الرحمان، برادر حسّان شاعر، نازل شده است و علّتش آن بود كه وى درگذشت و يك همسر و پنج برادر از خود باقى گذاشت. وارثان آمدند و اموال او را براى خود برداشتند و به همسرش چيزى ندادند. زن عبد الرحمان از اين موضوع به رسول خدا شكايت كرد. در اين هنگام خداوند آيه مواريث را فرو فرستاد. اين قول از سدّى روايت شده است بعضى هم گفته اند: ميراث به فرزندان [متوفّى ]تعلّق داشت و وصيّت مخصوص پدر و مادر و خويشاوندان بود (چنانچه متوفّى مى خواست چيزى از اموال او به والدين و خويشاوندانش برسد، مى بايست وصيّت كند)، اما خداوند اين قانون را لغو كرد و آيه مواريث را فرو فرستاد. پس رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند راضى نشد كه كار تعيين ارث را به فرشته اى مقرّب يا پيامبرى مرسل وا گذارد، بلكه موضوع تقسيم اموال ميّت را خود به عهده گرفت و حقّ هر حقدارى را به او داد. اين قول از ابن عباس نقل شده است.
علل الشرائع ـ به نقل از هشام بن سالم ـ :
إنَّ ابنَ أبي العَوجاءِ قالَ للأحوَلِ : ما بالُ المَرأةِ الضَّعيفَةِ لَها سَهمٌ واحِدٌ و لِلرّجُلِ القَوِيِّ المُوسِرِ سَهمانِ ؟ قالَ : فذَكَرتُ ذلكَ لأبي عبدِ اللّه ِ عليه السلام فقالَ أن لَيسَ لَها عاقِلَةٌ و لا نَفَقَةٌ و لا جِهادٌ ـ و عَدَّ أشياءَ غَيرَ هذا ـ و هذا علَى الرِّجالِ ؛ فلِذلكَ جُعِلَ لَهُ سَهمانِ و لَها سَهمٌ .
ابن ابى العوجاء به [محمّد بن نعمانِ] اَحول گفت: اين زن ضعيف و بيچاره چه تقصيرى كرده است كه داراى يك سهم [از ارث ]باشد، اما مرد توانمند مالدار دو سهم داشته باشد؟ احول مى گويد: من اين سخن را براى حضرت صادق عليه السلام باز گفتم. امام فرمود: به خاطر اينكه زن نه موظّف به پرداخت ديه اى [در مورد عاقله ]است و نه نفقه اى بر او واجب است و نه جهادى ـ حضرت چند مورد ديگر را برشمرد ـ و اين وظايف همه به عهده مرد است. به اين دليل براى مرد دو سهم و براى زن يك سهم در نظر گرفته شده است.
امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به اين سؤال كه چرا سهم الارث مرد دو برابر زن است ـ فرمود :
إنّ المرأةَ لَيسَ علَيها جِهادٌ و لا نَفَقَةٌ و لا مَعقُلَةٌ . ، و إنّما ذلكَ علَى الرِّجالِ .
چون بر زن نه جهادى واجب است نه نفقه اى [براى تأمين هزينه زندگى] و نه پرداخت ديه اى [در مورد عاقله] بلكه اينها به عهده مردان گذاشته شده است.
امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به همين پرسش ـ فرمود :
لِما جُعِلَ لَها مِن الصَّداقِ .
به خاطر مهريه اى كه خداوند براى زن مقرّر فرموده است.
امام رضا عليه السلام ـ در پاسخ به همين پرسش ـ فرمود :
عِلَّةُ إعطاءِ النِّساءِ نِصفَ ما يُعطَى الرِّجالُ مِن المِيراثِ لأنَّ المرأةَ إذا تَزَوَّجَت أخَذَت و الرّجُلُ يُعطي ، فلِذلكَ وُفِّرَ علَى الرِّجالِ . و عِلَّةٌ اُخرى في إعطاءِ الذَّكَرِ مِثلَي ما يُعطَى الاُنثى ، لِأنَّ الاُنثى في عِيالِ الذَّكَرِ إنِ احتاجَت ، و علَيهِ أن يَعُولَها و علَيهِ نَفَقَتُها ، و لَيسَ علَى المَرأةِ أن تَعُولَ الرَّجُلَ ، و لا يُؤخَذُ بنَفَقَتِهِ إنِ احتاجَ ، فوَفَّرَ اللّه ُ تعالى علَى الرِّجالِ لِذلكَ ، و ذلكَ قَولُ اللّه ِ عزّ و جلّ : «الرِّجالُ قَوّامُونَ علَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّه ُ بَعْضَهُمْ على بَعْضٍ و بِما أنفَقوا مِن أمْوالِهِم»
علت اينكه از ميراث به زنان نصف سهم مردها داده مى شود اين است كه زن چون ازدواج كند، مى گيرد ولى مرد دهنده است. به همين جهت بر سهم مردها افزوده شده است و علت ديگر اينكه سهم مرد دو برابر سهم زن مى باشد، اين است كه زن اگر احتياج پيدا كند تحت كفالت مرد است و مرد مكلّف است امور معاش او را تأمين كند و نفقه اش را بپردازد، اما زن نه مكلّف است معاش مرد را تأمين كند و نه وظيفه دارد در صورتى كه مرد محتاج شود نفقه او را بپردازد. به اين دلايل است كه خداوند متعال بر سهم مردها افزوده است و اين سخن خداوند عزّ و جلّ است كه مى فرمايد: «مردان قيّم زنان هستند، بدان سبب كه خداوند بعضى از آنان (انسان ها) را بر برخى ديگر برترى داده و [نيز ]بدان سبب است كه [مردان] از اموال خود هزينه مى كنند».
امام عسكرى عليه السلام ـ در پاسخ به همين سؤال ـ فرمود :
إنّ المَرأةَ لَيس علَيها جِهادٌ و لا نَفَقَةٌ ، و لا علَيها مَعقُلَةٌ ، إنّما ذلكَ علَى الرِّجالِ فقلتُ في نَفسي : قَد كانَ قيلَ لي : إنّ ابنَ أبي العَوجاءِ سألَ أبا عبدِ اللّه ِ عليه السلام عَن هذهِ المَسألَةِ فأجابَهُ بهذا الجَوابِ ، فأقبَلَ أبو محمّدٍ عليه السلام علَيَّ فقالَ : نَعَم، هذهِ المَسألَةُ مَسألَةُ ابنِ أبي العَوجاءِ ! و الجَوابُ مِنّا واحِدٌ ! .
چون زن نه جهادى بر عهده اوست، نه نفقه اى و نه ديه اى [در مورد عاقله ]بلكه اين وظايف به عهده مردها گذاشته شده است [راوى مى گويد:] در دلم گفتم: به من گفته شده بود كه ابن ابى العوجاء همين سؤال را از حضرت صادق عليه السلام كرد و ايشان نيز همين جواب را به او داد. ابو محمّد عليه السلام رو به من كرد و فرمود: بله، اين سؤال سؤال ابن ابى العوجاء است و پاسخ همه ما يكى است!
موانع ارث
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
القاتِلُ لا يَرِثُ .
قاتل، ارث نمى برد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
لَيسَ لِلقاتِلَ مِن المِيراثِ شَيءٌ .
از ميراث، چيزى به قاتل نمى رسد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
لا مِيراثَ لِلقاتِلِ .
ميراثى براى قاتل نيست.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
مَن قَتَلَ قَتيلاً فإنّهُ لا يَرِثُ و إن لَم يَكُن لَهُ وارِثٌ غَيرُهُ ، و إن كانَ وَلَدَهُ أو والِدَهُ .
هر كس ديگرى را بكشد، ارث نمى برد، اگر چه مقتول جز قاتل وارثى نداشته باشد و اگر چه فرزند او يا پدرش باشد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
لا يَرِثُ قاتِلٌ مِن دِيَةِ مَن قَتَلَ .
قاتل از ديه كسى كه كشته است، ارث نمى برد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
وَلَدُ زِنا لا يَرِثُ و لا يُوَرِّثُ .
زنا زاده نه ارث مى برد و نه كسى از او ارث مى برد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
مَن عاهَرَ بأمَةِ قَومٍ أو زَنى بامرأةٍ حُرَّةٍ فالوَلَدُ وَلَدُ زِنا ؛ لا يَرِثُ و لا يُوَرِّثُ .
هر كس با كنيز قومى مرتكب فحشا شود يا با زن آزاد زنا كند، فرزندى كه به دنيا مى آيد زنا زاده است و نه ارث مى برد و نه كسى از او ارث مى برد.
امام صادق عليه السلام :
لا يَتَوارَثُ رجُلانِ قَتَلَ أحَدُهُما صاحِبَهُ .
دو مرد كه يكى ديگرى را بكشد، از هم ارث نمى برند.
امام صادق عليه السلام :
المُسلِمُ يَحجُبُ الكافِرَ و يَرِثُهُ ، و الكافِرُ لا يَحجُبُ المُؤمنَ و لا يَرِثُهُ .
فرد مسلمان مانع ]ارث بردن] كافر مى شود و از او (كافر) ارث مى برد ؛ ولى كافر نه مانع [ارث بردن ]مؤمن مى شود و نه از او ارث مى برد.
ميراث پيامبران
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إنَّ النَّبيَّ لا يُوَرِّثُ ، و إنّما مِيراثُهُ في فُقَراءِ المُسلمينَ و المَساكينِ .
پیمبر ارث نمى گذارد بلكه ميراث او براى مسلمانان فقير و مستمند است(!).
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
لا نُوَرِّثُ ، ما تَرَكنا صَدَقَةٌ .
ما ارث نمى گذاريم، آنچه [از خود] بر جاى گذاريم صدقه است(!).
امام باقر عليه السلام :
جاءَت فاطِمَةُ عليها السلام إلى أبي بكرٍ تَطلُبُ مِيراثَها ، و جاءَ العَبّاسُ بنُ عبدِ المُطَّلبِ يَطلُبُ مِيراثَهُ ، و جاءَ مَعَهُما عليٌّ عليه السلام فقالَ أبو بكرٍ : قالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : لا نُوَرِّثُ ، ما تَرَكناهُ صَدَقَةٌ ، (و ما) كانَ النَّبيُّ يَعولُ ، فقالَ عليٌّ : «وَ وَرِثَ سُلَيمانُ داودَ» ، و قالَ زكريّا : «يَرِثُني و يَرِثُ مِن آلِ يَعقوبَ» قالَ أبو بكرٍ : هُو هكذا ، و أنتَ و اللّه ِ تَعلَمُ مِثلَ ما أعلَمُ فقالَ عليٌّ : هذا كِتابُ اللّه ِ يَنطِقُ . فسَكَتُوا و انصَرَفوا
.فاطمه عليها السلام و عباس بن عبد المطّلب براى مطالبه ميراث خود نزد ابو بكر آمدند و على عليه السلام نيز همراه آن دو رفتابو بكر گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: ما ارث نمى گذاريم؛ آنچه بر جاى گذاريم صدقه است. [ابو بكر گفت:] و خرجى كسانى كه نانخور پيامبر بوده اند به عهده من است. على فرمود: «و سليمان از داوود ارث برد». و زكريا گفت كه : «از من ارث بَرَد و از خاندان يعقوب [نيز ]ارث بَرَد»ابو بكر گفت: مطلب همين است و به خدا قسم كه تو نيز آنچه را من مى دانم مى دانى على فرمود: اين كتاب خداست كه [به صراحت در مورد ارث گذاشتن پيامبران ]سخن مى گويد. آنان (على و فاطمه و عباس) ديگر چيزى نگفتند و رفتند.
میزان الحکمه،جلد سیزدهم.