شرح دعای سحر امام خمینی (ره) (قسمت پانزدهم)
۲۷ خرداد ۱۳۹۴ 0 فرهنگ و اجتماع
اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ شَرَفِكَ بِاشْرَفِهِ، وَ كُلُّ شَرَفِكَ شَريفٌ، اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بَشَرَفِكَ كُلِّهِ.
بار الها از تو سؤال مى كنم به شريفترين شرف تو، و همه شرف تو شريف است، بار الها از تو سؤال مى كنم به همه شرف تو.
وجود، خير محض است يعنى چه؟
از مطالبى كه به وضوح پيوسته و زبانزد الهيين از اصحاب حكمت متعاليه و فلسفه عاليه و سالكان از صاحبان ذوق و صاحب دلان صاف و صاحب ديدگان تيزبين و سالم گرديده است- با اختلاف مسلكى كه دارند و تفاوت مشربى كه آنان راست، كه بعضى با سلوك علمى و از طريق برهان به آن رسيده اند و برخى ديگر با سير عرفانى و كشف معنوى وجدانى و عيانى، به دنبال خلوت ها كه داشته اند و از دنيا به سوى آخرت بار بسته اند و از حدود بقعه تاريك امكان به فضاى عالم قدس بال و پر گشوده اند- آن است كه: وجود خير است و شريف، و نور است و تابش؛ و عدم شر است و پست، و ظلمت است و كدورت. پس وجود است كه خير محض و شرافت صرف است، و همه اشياء به آن مشتاقند، و هر متكبر جبارى در مقابل آن خاضع است، و همه موجودات آن را طالبند، و همه كائنات به آن عاشق، و محور هر خير و شرف است، و مورد توجه هر سالك است، و آستانش بار انداز هر كاروان، و خاك كويش اقامتگاه هر قافله است. اگر يادى از خير شود وجود است كه اول و آخر و ظاهر و باطن و اصل و معدن آن خير است، لكن همه اينها نه به معناى مصدرى و مفهوم انتزاعى اعتبارى است بلكه وجودى كه حقيقت وقوع در خارج است و عين اعيان خارجى است و متن حقايق واقعى است و اصل تحققات است و ذات بخش به ذوات است و جوهر بخش به جواهر است و تحقق بخش به اعراض است.
پس بازگشت هر چه خير و شرف و حقيقت و نور است به وجود است، و اوست اصل ثابت و شجره طيبه، و شاخههاى اوست كه آسمانها و زمين و ارواح و اشباح را پر كرده است. و هر چه شر و پستى و بطلان و ظلمت است بازگشتش به عدم است و اوست شجره خبيثه مظلمه سرنگون كه قرار و استقرارى ندارد.
و ماهيت از حيث ذاتش نه به خير بودن متصف مى شود و نه صفت شر بودن را داراست، زيرا ماهيت از آن سو كه ماهيت است هيچ چيز بجز همان ماهيت نيست، و با اين وصف به حسب همان لا اقتضايى ذاتى كه دارد و همان امكان ماهيتى كه او را هست هالك و زائل و باطل است، و آن گاه كه از حدود بقعه عدم و دار وحشت قدم بيرون گذاشت و بر آستانه وجود بار انداخت و از چشمه صاف آن نوشيد، بالعرض و المجاز شريف مى شود و داراى خير مى گردد، و هر مقدار كه وجود در او تمامتر و كاملتر شود خير و شرافتش بيشتر گردد تا برسد به وجودى كه عدم در او نباشد و كمالى كه نقصانى به او راه نيابد، اين هنگام او شرفى مى گردد كه پستى ندارد و خيرى مى شود كه شرى در آن نباشد و همه خيرها و شرفها از افاضه ها و اشراق ها و تجلى ها و اطوار و تطورهاى او مى شود، و خير و كمال حقيقى ذاتى جز از آن او نباشد و جز به وسيله او نباشد و جز از او سر چشمه نگيرد و جز در او نباشد و جز بر او نباشد، و ديگر مراتب را كه خيراتى است به اعتبار انتسابى است كه به او دارند و از جهت مظهريتى است كه براى او دارند، و گر نه به اعتبار انتساب به خودشان نه كمالى دارند و نه خيرى در وجود آنهاست و نه حقيقتى دارند و نه شيئيتى را دارا هستند، چنانكه خداى تعالى فرمود: همه چيز در هلاكت است مگر وجه او و هر چه بر روى زمين است فانى است و وجه پروردگارت كه جلالمند و عزيز است باقى مى ماند. و سيد انبياء و سند اصفيا (صلوات اللّه و سلامه عليه و على آله الطيبين الطاهرين) فرمود: هر كس خيرى در خود بيابد خداى را سپاس گويد، و هر كس كه جز اين بيند بجز خود را ملامت نكند.
پس چون خير از اوست بايد او را سپاس گفت، و چون شر از ناحيه خود انسان و از حيثيت خلقى است ملامت نيز متوجه او است. و خداى تعالى از خليلش بازگو مى كند: هنگامى كه بيمار مىشوم او شفا بخش من است. ببين كه چگونه بيمارى را به خودش نسبت داده و از نقصان استعدادش دانسته، ولى شفا را به پروردگارش نسبت داده است؟! پس فيض و خير و شرافت از خداى تعالى است، و شر و نقصان و پستى از ما است. و در اين رابطه خداى تعالى مى فرمايد: پس هر آنچه از نيكى به تو رسد از جانب خداست، و هر آنچه از بدى به تو رسد از ناحيه خودت مى باشد. گر چه به گونه اى همه اش از جانب اللّه است.
و كتابهاى دانشمندان اين فن و مخصوصا كتابهاى فيلسوف شيرازى صدر الحكماء المتألهين به طور تصريح و اشاره و از طريق اقامه برهان پر است از اين مسأله، و بسيارى از مسائل الهى و اصول اعتقادى و اسرار قضا و قدر مبتنى بر اين مساله است كه اكنون مجال ذكر آنها نيست و بر كشف سرّشان رخصتى نه.
گفت:
آن يار كز او گشت سر دار بلند
جرمش آن بود كه اسرار هويدا مى كرد
و ما سخن خود را با ذكر كلامى از اين استاد الهى به پايان مى رسانيم:
كلام صدر المتألهين در بازگشت شرور به حيثيت امكان
او در كتاب كبيرش (اسفار) مى گويد: حاصل آنكه: نقيصه ها و ذميمه ها در وجودهاى ممكن به خصوصيت هايى كه در محلها و قابلهاست بر مى گردد نه به اصل وجود از آن حيث كه وجود است. و با اين مطلب، شبهه دوگانه پرستان (كه به دو خالق معتقدند: خالق خير و خالق شر) دفع مى شود و توهم تناقضى كه در دو آيه كريمه هست بر طرف مى شود، و آن دو آيه از قرآن عزيز عبارتند از: آنچه از نيكى به تو برسد از خداست، و آنچه از بدى به تو برسد از ناحيه خودت مىباشد. و آيه ديگر كه مى فرمايد: بگو همه از جانب خداست. و چه اشارهاى زيبا به لطافت اين مسأله شده است كه متصل به اين آيه مى فرمايد: اين مردم را چه شده است كه هيچ نمى فهمند؟ پايان آنچه مقصود ما بود از سخن اين فيلسوف. و هر كس علاقمند باشد كه مسأله را روشن تر درك كند به كتابهاى او مراجعه كند مخصوصا به كتاب كبيرش (اسفار).
منبع: مرکز تحقیقات اسلامی