شرح دعای سحر امام خمینی (ره) (قسمت بیستم)
۲۷ خرداد ۱۳۹۴ 0 فرهنگ و اجتماع
اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ آياتِكَ بِاكْرَمِها، وَ كُلُّ آياتِكَ كَريمَةٌ، اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِآياتِكَ كُلِّها.
بار الها من از تو سؤال مىكنم به كريمترين آياتت، و همه آيات تو كريم است، بار الها من از تو سؤال مى كنم به همه آياتت.
- در حركت انعطافى است كه سالك به مقامى مى رسد كه همه موجودات را آيات خدا مىبيند
- در همه چيز نشانى است ز يكتايى او.
در حركت انعطافى است كه سالك به مقامى مى رسد كه همه موجودات را آيات خدا مىبيند
در قسمتى از مباحث گذشته تو را معلوم شد و در شرح بعضى از جمله هاى سابق چشم دلت باز شد بر اينكه سلسله وجود از عنصريات و فلكيات و اشباح و ارواح و غيب و شهود و نزول و صعودش همگى كتابهاى الهى و صحيفه هاى مكرم ربوبى و الواح و اوراقى هستند كه از آسمان احديت نازل شده اند، و هر مرتبه اى از مراتب آن و هر درجه اى از درجاتش از سلسله طولى و عرضى آياتى هستند كه بر گوش دل صاحبان يقين قرائت شده، كسانى كه دلهاشان از كدورت عالم هيولى خالص گشته و گرد و غبار آن را از صفحه دل زدوده اند و از خواب آن عالم بيدار شده اند، اين آيات بر كسانى تلاوت شده كه از گورستان عالم طبيعت برخاسته و از زندان تاريك ماده و زنجيرهاى دست و پاگير آن رهايى يافته اند و همت نهايى خود را دنياى پست و آرايش و زينتهاى آن قرار نداده اند و به زمين دل نبسته و آن را براى خود وطن نساخته اند، و اگر به دنيا آمدند براى كاشتن بوده نه براى درو كردن، كه دنيا كشتزار آخرت است؛ و ورودشان به دنيا به خاطر حركت انعطافى بود كه انسان به واسطه آن حركت انسان واقعى مى شود و از دنيا به وطن اصلى خود كه جايگاه پدر ما آدم عليه السّلام بود باز مى گردد.
مولوى بدين معنى اشاره مى كند كه مى گويد:
بشنو از نى چون حكايت مى كند
وز جدايي ها شكايت مى كند
تا آنجا كه گويد:
هر كسى كو باز ماند از اصل خويش
باز جويد روزگار وصل خويش
تا آخر آنچه گفته است. بارى صاحبدلان در عالم دنيا حركت انعطافى دارند كه مقدمه تكميل آنان است نه حركت استقامتى كه به فرموده شيخ عارف ما دام ظله پدر ما آدم مى خواست چنين حركتى را داشته باشد. آنان در دنيا مانند مسافرى هستند كه آماده كوچ و مهياى مسافرت است. نظر آنان به دنيا از آن روست كه دنيا نقشى است از آنچه در عالم غيب است، چنانكه امام صادق عليه السّلام بنابر آنچه روايت شده فرمود: من هر چه ديدم خداى را پيش از آن و به همراه آن و بعد از آن ديدم.
سالكى كه به اين مقام برسد همه چيز را نشانى بيند از آنچه در غيب است، زيرا همه موجودات حتى جماد و نبات كتاب الهى است كه سالك إلى اللّه و مجاهد في سبيل اللّه از صفحات آن كتاب، اسماء و صفات الهى را به اندازه ظرف وجودى خود مى خواند.
در همه چيز نشانى است ز يكتايى او
بلكه سالك مجاهد هنگامى كه در غيب هويت و مقام جمع احديت مستهلك مى شود خودش وجود جامعى مىگردد همه مراتب اسماء و صفات را، و جهان مستقلى مى شود كه همه چيز در آن است. در روايات ما از امام رضا عليه السّلام رسيده است كه مى فرمايد:
صاحبدلان به اين مطلب رسيدند كه هر چه در آنجاست معلوم نمى شود مگر به آنچه در اينجاست.
انسان كامل به حكم جامعيت، آيت اللّه كبرى است
و بدان كه انسان كامل از آن جهت كه كون جامع و خليفه خدا در زمين و نشانه او در همه عوالم است كريم ترين آيات الهى و بزرگترين حجتهاى اوست، چنانكه از مولاى ما و سرور ما امير المؤمنين يا از سرور ما امام صادق (عليهما الصلاة و السلام) نقل شده كه فرمود:
همانا صورت انسانى بزرگترين حجت خداست بر خلقش، و اوست همان كتابى كه خدايش با دست خود نوشته، و اوست مجموع صورت همه جهانيان تا آخر روايت كه درود و سلام بر گوينده اش باد.
پس انسان به تنهايى واجد همه مراتب غيب و شهادت است، و با آنكه ذاتش بسيط است جامع همه كتابهاى الهى است، چنانكه در آثار علوى آمده بدين مضمون:
مپندار خود را همين خرد پيكر
كه در اندرونت جهانى نهان است
و شيخ كبير محيى الدين عربى اندلسى گويد:
منم اصل قرآن، منم سوره حمد
منم جان جانان، نه آن جان تنها
اى برادر راه حقيقت، از خواب غفلت بيدار شو و چشم دل و ديده قلب را باز كن و كتاب نفس خود را قرائت نما كه از براى گواهى كافى خواهد بود. خداى تعالى مىفرمايد: به زودى آيات خود را در جهان خارج و جان آدميان به آنان نشان خواهيم داد تا حق براى آنان روشن گردد. و گفته شده است:
نه دور است از قدرت بى كرانش
كه گرد آورد در يكى تن، جهان را
و مادامى كه در حال غشوه عالم طبع، و مستى شراب هيولى هستى نمىتوانى خود و خوديت خود را شهود كنى و كتاب ذاتت را بخوانى و زيور حقيقت وجودت را قرائت كنى. پس اى عزيز، از اين ستم آباد تاريك و خانه وحشتناك وحشت زا و نشأه تنگ و تاريك به درآى و بخوان و پرواز كن.
تو را ز كنگره عرش مى زنند صفير
ندانمت كه در اين دامگه چه افتاده است
و حجاب طبع و طبيعت را پاره كن كه تو از جهان قدس و طهارتى و از جايگاه نور و كرامت، چنانكه عارف شيرازى (قدّس سرّه) مى گويد:
چاك خواهم زدن اين دلق ريايى چكنم
روح را صحبت ناجنس عذابى است اليم
و چون حجاب هاى ظلمانى را پاره كردى ظهور حق را در همه اشياء و احاطه اش را بر آنها خواهى ديد، و مشاهده خواهى نمود كه آنها همه نشانه هاى اويند و دليلهاى روشن او كه با كمالاتشان بر كمال آفريننده و ايجاد كننده خود دلالت دارند.
منبع: مرکز تحقیقات اسلامی