شرح نامه 31 نهج البلاغه: چه دعایی باید کرد؟
۱۰ آبان ۱۳۹۴ 0 معارف
"فَلْتَكُنْ مَسْأَلَتُكَ فِيمَا يَبْقَى لَكَ جَمَالُهُ وَ يُنْفَى عَنْكَ وَبَالُهُ، فَالْمَالُ لَا يَبْقَى لَكَ وَ لَا تَبْقَى لَهُ"
'پس بايد درخواست تو از خدا در امورى باشد كه زيبائى آن براى تو باقى مى ماند و نگرانى و پى آمد سوء آن از ساحت تو منتفى باشد، زيرا نه مال براى تو باقى مى ماند و نه تو براى مال خواهى ماند.'
در اين جملات عاليه، دعا كنندگان را بصورتى بسيار حكيمانه ارشاد و راهنمائى كرده، و درس دعا كردن و درخواست حاجت از خدا را به فرزند خود و به همه ى جوامع انسانى مى دهند.
امام مى فرمايند مسئلت و دعاى شما بطور كلى در محورى باشد كه بر آورده شدن و دست يابى به آن، مايه ى جمال و زيبائى انسان باشد و او را آرايش دهد و هيچ گونه وبال، زشتى، تبعات و پى آمد سوئى براى او نداشته باشد و آن عناوين، از اين قبيل است: ايمان، تقوى، حسن نيت، توفيق، اعمال صالحه، قلب سليم، اخلاص در عمل، تهذيب نفس، شوق به عبادت و بندگى، اخلاق فاضله، رهائى از رذائل اخلاقى، آمرزش گناهان، حسن خلق، فرزندان صالح، اعقاب شايسته، توبه ى قبل از مرگ، زندگى پاكان، مرگ سعادتمندانه، حسن خاتمه، عاقبت به خيرى و غلبه ى بر نفس امّاره و ده ها عناوين افتخار آميز ديگر.
اينها امورى است كه اگر به دست انسان آمد، پيامد سوء نداشته و وزر و وبال براى آدمى نمى آورد، بلكه مولد شرف و كمال و كرامت انسانى است و تامين سعادت و نيكبختى او را در دو جهان خواهد كرد. ولى آيا مال هم اينچنين است؟ نه، زيرا هر چند احتمال آن هست كه وقتى انسان طلب مال فراوان از خدا كرد و به حاجت و مراد خود رسيد، دست به نيكى و احسان به حلق خدا بزند، و ليكن احتمال آن قطعى نيست، بلكه بايد گفت در صد آن ضعيف است و بحسب غالب، مال و ثروت فراوان، موجب طغيان و سركشى افراد شده و مى شود. چنانكه قرآن كريم طبع بشر را بدين گونه توصيف كرده كه 'إنّ الانسانَ لَيَطغَى- أن رَآهُ استَغنَى'(علق، 6-7): براستى انسان طغيان مي كند، چون خود را بى نياز ببیند.
و در پايان، جمله اى در مقام تنبيه انسانها آورده، مى فرمايد: مال براى تو نمى ماند و تو نيز براى آن نخواهى ماند.
ابن ابى الحديد معتزلى راجع به اين جمله كوتاه مى گويد: 'لفظٌ شريفٌ فصيحٌ و معنى صادقٌ محققٌ، فيه عِظة بالغة' (شرح نهج البلاغه، ج 16 ص 88): جمله اى شريف و فصيح است و مضمونى راست و تحقق يافته، و در آن موعظه اى بلیغ است.
امام عليه السلام با اين بيان، انگشت روى مال مى گذارند كه اين چيزى نيست كه انسان دلداده ى آن شود و آن را حاجت و مطلب خود قرار داده و وقت خود را صرف آن كند. چيزى كه براى انسان ماندنى نبوده و فنا پذير است. اين حقيقت نيازمند به استدلال نيست، زيرا محسوس مشاهد است و همه مى دانند كه هيچ ثروتى براى صاحب آن باقى نماند و هيچ صاحب مال در كنار اندوخته هاى بيشمار خود ثبات و دوام پيدا نكرد. اگر ثروتمندى در حيات خويش ثروت و مال خود را از دست نداد، بدون ترديد بعد از چند صباحى خود با چشمان حسرت زده و با يك جهان ياس و نوميدى و بدبختى از كنار آن اموال و ثروتها جدا گرديد و در ميان توده هاى خاك، منزل گرفت و همه ى آن اموال كه محبوب جان صاحبش بود در دست ديگران افتاد.
قرآن كريم در این رابطه مى فرمايد: 'مَا عندكُم يَنفَدُ وَ مَا عندَ اللهِ باقٍ' (نحل، 96): آنچه در نزد شماست تمام شده و زوال مى پذيرد، و آنچه در نزد خداست باقى و جاويد خواهد ماند.
__________________________
منبع: به سوى مدينه فاضله، على كريمى جهرمى